دیدگاه آیت الله معرفت درباره زیارت عاشورا
متنی که در پی می آید، مقاله ای از مرحوم آیت الله معرفت در نقد زیارت عاشوراست. گفتنی است، یک باری اینجانب به منزل مرحوم آیت الله معرفت رفته بودم و ایشان بدون مقدمه مقاله ای را که مشاهده می کنید، به این جانب نشان دادند و فرمودند: بگیر! این برای شما! و افزودند: فرزند آقا (یعنی آقازاده مقام معظم رهبری) نیز از من نوشته ای به یادگاری خواستند. من این نوشته را به او نیز دادم.
لعن صحابه اى که در روز عاشورا در کربلا حضور نداشتند و با امام حسین(ع) مقاتله نکردند، در این نوشته مورد بررسى قرار گرفته است و ضمن بررسى سندى و دلالى زیارت عاشورا در آثار به دست آمده، چنین نتیجه گرفته شده است که این بخش از زیارت که متضمن لعن صحابه مذکور است، در آثار قبل از مصباح التهجد شیخ طوسى نبوده و این حاکى از آن است که در این کتاب تصرفى صورت گرفته؛ به علاوه لعن این دسته از صحابه با ذوق سلیم و سیره ائمه(ع) نیز ناسازگار است.
1. مقدمه
موضوع لعن در زیارت عاشورا از موضوعات جنجال برانگیزى است که در خور پژوهش به نظر مىرسد. در این مقاله به منظور بررسى این موضوع از این ریز موضوعات سخن رفتهاست: 1. اعتبار و اعتلاى سند؛ 2. تصحیف و تحریف برخى عبارات؛ 3. تصرّف در عبارت لعن.
2. اعتبار سندى زیارت عاشورا
این زیارت نخست به روایت ابن قولویه(م367ق) در باب 71 کامل الزیارات آمده که از لحاظ قوّت سند در درجه بالاى اعتباراست.
ابن قولویه این زیارت را از دو طریق نقل کرده است: یکى از طریق محمد بن موسى هَمْدانى از محمد بن خالد طیالسى از سیف بن عمیره و صالح بن عُقبه، هر دو از علقمة بن محمد حضرمى از امام باقر(ع). دیگر از طریق محمد بن اسماعیل بن بزیع از صالح بن عقبه از مالک جُهَنى از امام باقر(ع)، که هر دو طریق صحیح و معتبراند.
شیخ طوسى(م460ق) نیز این زیارت را در مصباح المتهجّد تنها از طریق محمد بن اسماعیل بن بزیع از صالح بن عقبه از پدرش از امام باقر(ع) نقل کرده است. طریق شیخ به کتاب ابن بزیع صحیح و معتبر است؛ اما نسخه مصباح بسیار مشوّش و مغلوط و داراى ناهنجارى هایى است که اطمینان آدمى را از آن سلب مىکند؛ در مقابل، نسخه کامل الزیارات کاملاً متقن و معتمد است.
شیخ، زیارت عاشورا را از طریق محمد بن اسماعیل بن بزیع، از صالح بن عقبه، از پدرش (عقبة بن قیس بن سمعان) از امام باقر(ع) روایت کرده است؛ در صورتى که ابن قولویه از همین طریق از صالح بن عقبه از مالک جُهَنى از امام باقر(ع) روایت مىکند و تقریباً در طول دو صفحه ثواب زیارت و دعاى آن روز را چه از مسافت نزدیک یا دور نقل مىکنند. هر دو نسخه از لحاظ متن عین هم، ولى در اِسناد چنین اختلافى است. روشناست که شیخ همان روایت و نقل ابن قولویه را با اشتباه در اِسناد دنبال کرده است.
علاوه بر این، عقبة بن قیس پدر صالح از اصحاب امام صادق(ع) شمرده شده، بدون آن که توثیق شده باشد؛ لذا چگونه او مىتواند از راویان امام باقر(ع) باشد؟ (نجاشى، ج1، ص444)؛ ولى مالک بن جهنى از بزرگان شیعه و اصحاب امام باقر(ع) و موثق است (خویى، معجم رجال الحدیث، ج14، ص158).
3. تصحیف در متن زیارت عاشورا
در جاى جاى این زیارت اختلاف نُسَخ وجود دارد. از آن جمله در برخى واژهها بین روایت ابن قولویه و شیخ اختلاف است. نسخه ابن قولویه از لحاظ اتقان بر نسخه شیخ اولویّت دارد. به همین رو احتمال تصحیف و تحریف برخى الفاظ در آن بسیار است. از جمله عبارت «اللهم العن العصابة التى جاهدت الحسین...» که در نسخه مصباح شیخ است، ظاهراً تحریف یافته و به نظر مىرسد، اصل آن «جاحدت؛ انکار کرد» از ریشه جُحود به معناى «مورد انکار قرار دادن» است؛ چنان که آن در بسیارى از روایات «جاحد» به کار رفته است. از جمله در نامه امام حسن(ع) به معاویه چنین آمده است: « ثم جاحدتْنا قریش ما قد عرفته العرب لهم؛ سپس قریش آنچه را که عرب براى آنان پذیرفته بودند، درباره ما انکار کردند» (مجلسى، ج44، ص55) و در خطبه مولى امیر مؤمنان(ع) در بصره این گونه آمدهاست: « و یجاحدونا امرنا و ینازعونا حقّنا؛ امر ما را انکار کردند و حق ما را مورد منازعه قرار دادند» (همان، ج32، ص351 و 352 و 355) و نیز در خطبه قاصعه اینچنین مىخوانیم: «و جاحدوا اللَّه على ما صنع بهم، مکابرة لقضائه و مغالبة لآلائه؛ و خدا را به سبب آنچه بر آنها آورده بود، انکار کردند تا با حکم او معارضه کنند و بر نعمتهاى او دست بیابند» (خ192 و نهجالبلاغه، ص289 و 290) و در حدیث ابى بصیر از امام صادق(ع) آمده است: « فإنّ جاحدک فجاحده؛ منکر تو منکر اوست» (مجلسى، ج2، ص134).
علاوه بر این، اساساً عبارت «جاهدت الحسین» فاقد مفهوم صحیح و معقولى است؛ زیرا جهاد و مجاهده که در قرآن 28 بار به کار رفته است؛ اما تماماً با عناوین والاى ارزشى یاد شده و از حُسن فاعلى حکایت دارد؛ بر این اساس هرگز نشاید که عبیداللَّه بن زیاد و عمر بن سعد وقّاص و شمر و خولى را از مجاهدین شمرد و نتوان عبارت «جاهد» را به معناى مطلق «قاتل» به کار برد.
خلاصه فرق میان «جاحد» و «جاهد» همان فرق میان ضد ارزش و ارزشاست که اولى مورد نکوهش و دومى مورد ستایشاست و در زیارت عاشورا از باب نکوهش و لعن به کار رفته است؛ به همین رو با همان «جاحَدَت» تناسب دارد. روایات دیگر نیز آن را تأیید مىنماید.
به علاوه، در مصباح قبل از شروع به زیارت چنین آمده است: « یا علقمة اذا أنت صلیت بعد أن تؤمى الیه بالسلام، فقل من بعد التکبیر هذا القول...؛ اى علقمه هرگاه نماز گزاردى، بعد از آن که به او سلام کردى، بعد از تکبیر این سخن را بگو ».
علامه مجلسى این عبارت را بسیار مشوش مى شمارد؛ زیرا دعاى علقمه پس از نماز است؛ نه پس از تکبیر نماز...؛ آنگاه توجیهاتى را از کفعمى نقل مى کند که چاره ساز نیست؛ ولى عبارت ابن قولویه از این تشویش عارىاست (مجلسى، ج98، ص301).
سید ابن طاووس مىگوید: «عبارت صد بار لعن و سلام را که پس از زیارت مشهوراست، در مصباح شیخ که با نسخه دستخط وى مقابله شده بود، نیافتم؛ لذا آن را از مختصر المصباح آوردم» (ابن طاووس، ص147).
در دعاى قبل از سجده در مصباح آمده است: «و العن عبید اللَّه بن زیاد و ابن مرجانه؛ و عبیدالله بن زیاد و ابن مرجانه را نفرین کن»؛ در صورتى که ابن مرجانه، همان عبید اللَّه بن زیاداست و نفر دومى نیست. (رک. بلاذرى، ج5، ص2241)؛ لذا تکرار این عبارت در خصوص ابن زیاد روشن نیست؛ گرچه برخى خواسته اند توجیه کنند (کفعمى، ص485). البته نسخه ابن قولویه از این تشویش عارىاست .
4. تصرف در لعن زیارت عاشورا
مهم ترین نکته در زیارت عاشورا تصرّف در عبارت لعن است که مشکلات فراوانى را به بار آورده است. در عبارت ابن قولویه - که اصحّ و اتقن است - چنین آمده است:
«ثم تقول مرّة واحدة: اللهم خُصّ انت اول ظالم ظلم آل نبیّک باللعن، ثم العن أعداء آل محمد من الاولین و الآخرین... اللهم العن یزید و أباه و العن عبید اللَّه بن زیاد و آل مروان و بنى امیة قاطبة إلى یوم القیامه؛ سپس یکبار مىگوى: خدایا به نفرین مخصوص گردان، نخستین ستمکارى را که به خاندان پیامبرت ستم کرد؛ سپس دشمنان خاندان محمد را از پیشینیان و پسینیان نفرین کن... خدایا یزید و پدرش را نفرین کن و عبید اللَّه بن زیاد و خاندان مروان و فرزندان امیه را جملگى تا روز رستاخیز نفرین کن». (ابن قولویه، باب71)
به خوبى روشن است که عبارت «اللهم خُصّ أنت اوّل ظالم ظلم آل نبیک باللعن...» از جمله نصّ دعا و زیارت است؛ ولى عبارت «ثم العن...» به عنوان نصّ دعا و زیارت نیست؛ بلکه خطاب و دستورى به خود زائر است که خود، اعداء آل محمد - چه گذشته و آینده را - مورد نفرین قرار دهد؛ بدون آن که نامى یا عنوان خاصّى را ذکر کند و به عبارتى دیگر «ثم العن اعداء آل محمد» خطاب به پروردگار نیست تا در ردیف «اللهم خصّ انت...» قرار گیرد؛ بلکه خطاب به خود زائراست که خود، دشمنان آل محمد را به گونه عموم نفرین کند و در دل از آنان بیزارى جوید؛ بدون آن که نام کسى را به زبان آورد؛ آنگاه خصوص کسانى را که مستقیماً در فاجعه کربلا دست داشتهاند، مورد نفرین قرار دهد.
خلاصه در عبارت زیارت، طبق روایت ابن قولویه، نام اشخاص خاص یاد نشده یا اشاره به اشخاص خاصى - که مستقیماً در فاجعه کربلا دست نداشتهاند - نشده و تنها به زائر دستور داده شده است که دشمنان آل محمد را عموماً - چه اولین و چه آخرین - نفرین کند و از آنان بیزارى بجوید.
این یکى از اصول پذیرش اسلام است که با آل البیت مودّت برقرار کنند و دشمنى با دشمنان آنان، لازمه محبّت و مودّت آل البیت است. ابن حجر هیثمى در کتاب «الصواعق المحرقة» در این زمینه از ابوسعید خُدرى روایتى مى آورد که پیامبر اکرم(ص) درباره آیه «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» (صافّات، آیه 24) فرمود: «وقفوهم إنهم مسؤولون عن ولایة علىّ»؛ یعنى در آن روز (قیامت) ندا مىرسد که مردم را نگاه داشته، از آنان بپرسند تا چه اندازه نسبت به ولایت مولى امیر مؤمنان وفادار بودهاند.
ابن حجر در شرح این حدیث مىگوید: «شاید مراد واحدى - مفسر معروف - همین باشد که گفتهاست: در باره آیه "و قفوهم إنهم مسؤولون" روایت شده است که یعنى از ولایت على(ع) و اهل بیت سئوال مىکنند؛ زیرا خداوند پیامبرش را دستور داد تا به مردم یادآور شود: بر رسالت خود تقاضاى پاداشى جز دوستى و مودّت قربى نمىخواهد و این بدان معناست که در آن روز از آنان پرسش مىشود:
«هل والوهم حق الموالاة کما اوصاهم النبى - صلى اللَّه علیه و آله و سلم - ام اضاعوها و اهملوها، فتکون علیهم المطالبة و التبعة؛ آیا به درستى موالات و دوستى آنان را حرمت داشتند و همانگونه که پیامبر سفارش نمود، عمل کردند یا آن که اهمال کرده، به فراموشى سپردند». (رک. حاکم حسکانى، ج2، ص106)
علاوه بر این، شیوه امامان معصوم(ع) بر آن بوده است که حرمت صحابه را نگه دارند؛ به ویژه سرشناشان آنان را - که معروفیّت یافتهاند - به خوبى یاد کنند و هرگز نه تصریحاً و نه تلویحاً کسى از آنان را به زشتى یاد نکنند.
شیخ ابوالفتوح رازى که از بزرگان امامیه و مفسّر عالیقدر جهان تشیّع است، در تفسیر گرانقدرش حدیثى را از امام على بن موسى الرضا از پدرش از جدّش امام صادق(ع) آورده است که فرمود:
«اجتمع آل محمد على الجهر ببسم اللَّه الرحمن الرحیم و على قضاء ما فات من الصلاة فى اللیل بالنهار و على قضاء ما فات بالنهار فى اللیل و على ان یقولوا فى اصحاب النبى(ص) احسن قول؛ آل محمد اتفاق نظر دارند تا در جهر به بسم اللَّه الرحمن الرحیم و قضاى نوافل شب در روز و بالعکس و نیز اتفاق نظر دارند تا در باره اصحاب پیامبر بهترین گفتار را بگویند (ج1، ص28، ذیل تفسیر بسمله).
یعنى هرگز آنان را به زشتى یاد نکنند؛ زیرا حرمت مقام نبوّت چنین اقتضایى دارد؛ از این رو هرگونه گفتارى در باره صحابه معروف که بر خلاف حدیث یادشده باشد، پذیرفته نیست. امام موسى بن جعفر(ع) مىفرماید: «احادیث صادره را بر کتاب خدا و گفتههاى ثابت و استوار ما عرضه کنید؛ هر آنچه همسویى با آن داشت، حق است و هر آنچه همسویى با آن نداشت، باطل است» (حرعاملى، ج27، ص121 و 123) و نیز امام رضا(ع) فرمودهاست: «اگر با گفتههاى محکم ما همسویى نداشت، ما نگفتهایم و اگر همسویى داشت، گفتهایم» (همان) و فرمودهاند: «در احادیث ما محکم و متشابه وجود دارد. متشابهات را بر محکمات ما عرضه کنید» (همان).
گذشته از آن، عقل حکم مىکند، نظر به این که اهل بیت عصمت(ع) همواره در اوج عظمت و بزرگوارى بوده، آنها را نشاید که جرح عواطف کنند. در حدیثى از پیامبر(ص) خطاب به وابصة بن معبد آمدهاست:
«یا وابصة استفت نفسک؛ البرّ ما اطمأن الیه القلب و اطمأنت الیه النفس و الاثم ما حاک فى القلب و تردد فى الصدر؛ در شناخت خوبى از بدى، قاضى، خرد و اندیشه خود آدمى است؛ هر آنچه دل در پذیرش آن آرامش یابد، نشانه خوبىاست و هر آنچه دل در پذیرش حالت تردید پیدا کند، نشانه نادرستى است (احمد بن حنبل، ج4، ص228).
5. نتیجه
بنابر آنچه آمد، آن بخش از زیارت عاشورا که متضمن لعن صحابهاى است که در قتل امام حسین(ع) در روز عاشورا دست نداشتهاند، از سوى برخى از راویان حدیث افزوده شده و لعن این دسته از صحابه و جرح عواطف مسلمانان از رهگذر آن، نه تنها با ذوق سلیم ناسازگار است که با سیره ائمه اهل بیت(ع) نیز موافقت ندارد.
منابع
نهجالبلاغه
ابن طاووس؛ مصباح الزائر
ابن قولویه، جعفر بن محمد؛ کامل الزیارات، ط1، مؤسسة النشر الاسلامى، 1417ق
ابو الفتوح رازى، حسین بن على؛ روض الجنان و روح الجنان، تصحیح محمدجعفر یاحقى و دیگران، بنیاد پژوهشهاى اسلامى، مشهد، 1367ش
احمد بنحنبل؛ المسند، بىچا، استانبول، گاگرى یایینلار، 1402ق
بلاذرى، احمد بنیحیى؛ انساب الاشراف، ط1، بیروت، منشورات الأعلمى للمطبوعات، 1394 ق
حاکم حسکانى؛ شواهد التنزیل، چ1، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران، 1411ق
حرّ عاملى، وسائل الشیعة، مؤسسه آل البیت(ع) لإحیاء التراث، قم
خوئى، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، ط4، قم، مرکز نشر آثار الشیعه، 1410ق
طوسى، محمد بن حسن؛ مصباح المتهجد، ط1، مؤسسة الفقه الشیعة، بیروت، 1411ق
مجلسى، محمد باقر؛ بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1403ق
نجاشى، احمد بن على؛ رجال نجاشى، ط5، مؤسسة النشر الاسلامى، قم، 1416ق