مروری تاریخی و انتقادی بر نظریه ابوزید در زمینه گفتاری بودن قرآن
از گفتاری بودن قرآن تلقی های متفاوتی وجود دارد. شاید کهن ترین تلقی به میرزای قمی تعلق داشته باشد که معتقد بود، قرآن به نحو شفاهی و خطاب به مشافهین یعنی حاضران نزد رسول خدا(ص) نازل شده است.
دومین تلقی از گفتاری بودن قرآن به ابوزید تعلق دارد. مراد او از گفتاری بودن قرآن، معنایی بیش از شفاهی بودن و خطاب به مشافهین بودن قرآن است. به باور او قرآن مجموعه ای از گفتگوهایی است که میان خدا و پیامبر یا پیامبر و مردم و یا مردم با همدیگر صورت گرفته است. به نظر او قرآن مجموعه ای از نوشته ها نیست.
البته در این تردیدی نیست که قرآن مجموعه ای از نوشته ها نیست و از تفاوت بارزی که قرآن با عهد قدیم و جدید دارد، این است که:
اولاً، عهدین، مجموعه های از نوشته هاست؛ به عکس قرآن که مجموعه ای از گفتارهاست؛
ثانیاً، عهدین عبارت از نوشته های چند مؤلف است که آموخته های خود را از سیره و سخنان پیامبرشان نوشته اند؛ یعنی نه عین سخنان پیامبرشان است و نه عین آنچه که به پیامبرشان وحی شده است؛ حال آن که قرآن جز آنچه که به پیامبر اسلام(ص) وحی شده است، نیست و از همان صدر اسلام، تنها همین نسخه ای که اکنون در سراسر جهان به نام قرآن شناخته می شود، وجود داشته است.
منتها گویا ابوزید به پیروی از ارکون قائل است که مصحف موجود عین وحیی است که به پیامبر شده است، نیست و در فرایند کتابت مصحف تغییراتی بسیاری در آن پدید آمد و لذا آن قدسیت اصلی اش را از دست داده و به ما اجازه می دهد که با آن به مثابه یک اثر بشری با آن مواجهه کنیم.
محمد ارکون باور داشت «آنچه مسلمانان امروز متن قرآن میشناسند، نه مقدس است، نه وحیانی. او بدون آنکه در سرشت وحی پرسش کند، میاندیشید کلمات وحیشده همه شفاهی بودند و پیامبر خود هرگز قرآن را ننوشت. در نتیجه وحی مقدس، گفتاری شفاهی بود که به شکلی تکرارناپذیر برای یک بار در تاریخ روی داد. متن امروزی قرآن که مصحف عثمان خوانده میشود، متنی است حاصل گردآوری یادداشتهای کسان بسیار از گفتههای پیامبر اسلام. در شورای تدوین قرآن درباره سورهبندی و آیهبندی و ترتیب آیات و نیز ناسخ و منسوخ تصمیم گرفته شده است. شورای تدوین قرآن به دستور خلیفه سوم مسلمانان عثمان بن عفان تشکیل شده است. بنابراین، تدوین متن نهایی و قطعی قرآن در شرایطی یکسره سیاسی صورت گرفته است. ارکون میاندیشید سرشت گفتار شفاهی با متن نوشتاری متفاوت است. قرآن در تبدیل از گفتار شفاهی (وحی) به متن نوشتاری (مصحف) دگرگونی معنایی یافته است. گفتار شفاهی، مقدس اما غیرقابل دسترس است. آنچه قابل دسترس است همین متن نوشتاری است که نامقدس است و میتوان با روش نقد تاریخی درباره ترجیح قرائتها و روایتها و تکوین آن بحث کرد و متن نهایی و بسته شده را از نو گشود». (مهدی خلجی، ارکون؛ «ناقد رادیکال سنت»، سه گفتار درباره قرآن)
ابوزید نیز در مصاحبه با گنجی گفته است: «قرآن یک متن(کتاب/نوشتار) نیست. یک گفتمان/ گفتار است و درستتر آن است که بگوییم گفتمانها/ گفتارهاست. جمع آوری قرآن توسط عثمان این پیامد را داشت که مسلمانان مدعی شوند، این یک کتاب است. اگر میخواهید قرآن را بفهمید؛ آن را از اول به آخر نخوانید، بلکه به طور معکوس از آخر به اول بخوانید. چون سیر تاریخی تحول آن را نشان میدهد. پرسشهایی در یک جا وجود دارد و پاسخ آنها در جای دیگر.»
ابوزید تصور قرآن به مثابه متن (کتاب) را دارای مشکلاتی می یافت و می افزود: «با چنین تصوری گمان میرود که این کتاب (متن) نویسنده دارد. مؤلف آن خداست و لذا نباید هیچ تناقضی در آن وجود داشته باشد؛ در حالی که قرآن پر از تناقض است. این تناقضها را چگونه میتوان حل کرد؟»
او راه حل را در این می دانست که به قرآن به مثابه یک گفتار و بلکه مجموعه ای از گفتارها نگریسته شود. گویا تلقی او این است که قرآن عین وحی نیست؛ بلکه عین وحی همان بوده است که بر قلب پیامبر(ص) نازل شده و ما از آن بی خبریم. ما آنچه را که از وحی می یابیم، این است که پیامبر(ص) بر مردم قرائت و ابلاغ کرده است و این نیز، همه اش سخن خدا به پیامبر(ص) نیست و به تعبیر او «گفتار قدسی» نیست؛ بلکه بسیاری از آنها گفتارهای دیگران است و به تعبیر او «گفتار روایی» است و یا گفتارهای او با دیگران است و به تعبیر او «گفتار محاوره ای» است و پاره ای از آنها گفتار او یا مردم با خداست که آن را «گفتار نیایشی» می نامد. به این ترتیب، گویا که او اصل قرآن را «گفتار قدسی» یا سخن خدا می داند و جز آنها را بشری به شمار آورده و در خور نقد می شمارد. او تصریح می کند که با فرض گفتاری دانستن قرآن «میتوان قبول کرد که هرچه در قرآن است، اصیل نیست. برای مثال جزیه و جهاد و قطع دست حتماً قرآنی نیست. شیوههای قانونی قبل از اسلام بوده است.»
واقعیت امر این است که در سراسر قرآن به لحاظ کلی، فقط یک صدا شنیده می شود و آن فقط عبارت از صدای جبرئیل است. این جبرئیل است که خطاب به پیامبر سخن می گوید و اگر پیامی هم از خدا به پیغمبر منتقل می شود، از طریق و به زبان جبرئیل است؛ بنابراین، قرآن تک آوایی است، نه چندآوایی. البته جبرئیل گاهی به صورت متکلم وحده با پیامبر سخن می گوید و گاهی به صورت متکلم مع الغیر که حسب مورد گاهی خود و فرشتگان تحت امرش مراد است و گاهی خداوند نیز منظور می شود.
گفتار محاوره ای در درون سوره های قرآن هست؛ اما این ها مقول قول اند؛ یعنی باز این جبرئیل است که این محاورات را برای پیامبر نقل می کند. بنابراین کلیت قرآن این است که سخن جبرئیل است، چنانکه در جاهایی نیز تصریح شده که قرآن «قول رسول» یعنی جبرئیل است. از جمله در سوره حاقه آمده است: «فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ * وَ ما لا تُبْصِرُونَ * إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَریمٍ * وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَلیلاً ما تُؤْمِنُونَ * وَ لا بِقَوْلِ کاهِنٍ قَلیلاً ما تَذَکَّرُونَ * تَنْزیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ (حاقه، 38-43)؛ پس نه [چنان است که مىپندارید]، سوگند یاد مىکنم به آنچه مىبینید، و آنچه نمىبینید، که [قرآن] قطعاً گفتار فرستادهاى بزرگوار است. و آن گفتار شاعرى نیست [که] کمتر [به آن] ایمان دارید. و نه گفتار کاهنى [که] کمتر [از آن] پند مىگیرید. [پیام] فرودآمدهاى است از جانب پروردگار جهانیان».
آنچه در نقد نظریه ابوزید در زمینه گفتاری بودن قرآن بیان شد، سومین تلقی را تشکیل می دهد و به راقم این سطور متعلق است. تلقی دیگری مقداری با نظریه اخیر تفاوت دارد، به آیت الله معرفت تعلق دارد. زبان قرآن از نظر او، شفاهی و گفتاری و به عبارت دقیق تر، خطابه ای است؛ یعنی سبکی از کلام که در میان خطیبان عرب حجاز عصر پیامبر(ص) رایج بود. به باور نویسنده زبان قرآن به عرف عام آن مردم بوده و هیچ تفاوت زبان شناختی با آن نداشته است؛ اما آیت الله معرفت زبان قرآن را در عین این که خطابه ای و خطاب به عرب حجاز عصر نزول می دانند، برای آن ویژگی هایی چون برخورداری از حقیقت شرعیه، بطون و متشابهات قائل است؛ اما نویسنده بر این باور است که تمام واژگان قرآن به همین معانی شرعی معهود، پیش از نزول قرآن به کار می رفته و البته اندک تغییراتی در آنها پدید آمده، اما این موجب تغییر ماهیت آنها نشده است. نیز در قرآن ویژگی هایی به نام بطون و متشابهات که در سایر کلام های عرب نباشد، وجود ندارد و لذا جهتی ندارد که ما زبان قرآن را به عرف خاص بدانیم. به خصوص آن که در زمان پیامبر(ص) نه دانش و حرفه خاصی که عامه مردم به آن ناآشنا باشند و نه طبقه خاصی به نام عرفا و فلاسفه و مانند آنان بوده است.
به هر حال، علیرغم این که آیت الله معرفت، زبان قرآن را به عرف خاص می دانست، به خطابه ای بودن آن هم قائل بود و برخی از مهم ترین ویژگی هایی که او برای زبان خطابه ای برشمرده، عبارت است از: تکیه بر معهودات ذهنی مخاطبان، وجود التفات و انتقال و ذکر قضایای خارجی در آن.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لینک های مرتبط: پیشینه نظریه «گفتاری بودن قرآن» ؛ نظریه خطابه ای بودن قرآن روزآمدترین دیدگاه در مورد زبان قرآن ؛ نقدى بر نظریه «گفتارى بودن زبان قرآن»؛ زبان قرآن گفتاری یا نوشتاری