مصاحبه با آقای بهمنی در زمینه سوابق علمی(1)ـ
مصاحبه ای که در اینجا ملاحظه می کنید، اولین قسمت گفتگویی است که میان نویسنده و حضرت حجت الاسلام آقای بهمنی مسئول محترم پژهش های نوآمد پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی در حدود سال 1385 انجام شده ??: تحقیقات قرآنی خود را برشمارید و بفرمایید هر یک از آنها براساس چه ضرورتی شکل گرفته و کدام یک از آنها ر ا نو و بی سابقه میدانید؟
??: تحقیقات قرآنی خود را برشمارید و بفرمایید هر یک از آنها براساس چه ضرورتی شکل گرفته و کدام یک از آنها ر ا نو و بی سابقه میدانید؟
آقای دکتر جعفر نکونام: آثار قرآنی اینجانب از دو بخش تشکیل میشود: بخش نخست کتاب ها و مقالههایی است که به چاپ رسیدهاند و بخش دوم آثاری است که نشر نیافتهاند.
از میان کتابهایی که منتشر شده، دو کتاب قابل ذکر است که عبارتاند از:
1. کتاب «پژوهشی در مصحف امام علی علیه السلام»
2. کتاب «درآمدی بر تاریخ گذاری قرآن»
مهم ترین نکتهی نوآمد در کتاب «پژوهشی در مصحف امام علی علیه السلام» این است که با مؤیّدها و شاهدهای متعدد، ثابت کرده ایم، ترتیب مصحف آن حضرت موافق نزول است و آن به اشاره رسول خدا(ص) صورت پذیرفته است. به موجب آن ترتیب مصحف موجود توقیفی و مورد تأیید رسول خدا(ص) دانسته نمی شود.
درکتاب «در آمدی بر تاریخ گذاری قرآن» که به واقع ادامهی اثر «پژوهشی در بارهی مصحف امام علی علیه السلام » تلقی میشود، دیدگاههای نو و متعددی مطرح شده که پاره ای از آنها در فصل «مبانی تاریخ گذاری قرآن» آمده است.
یکی از آنها «عرفی بودن زبان قرآن» است؛ یعنی قرآن به زبان عرف عام عرب حجاز عصر رسول خدا (ص) نازل شده است ولذا باید در تفسیر و تاریخ گذاری قرآن به قواعد حاکم بر چنین زبانی توجه داشت. از جمله ی قواعد آن لزوم تام بودن معنای هر واحد نزول و نیز صلاحیت لفظ آغاز هر واحد نزول برای ابتدای کلام است. بر اساس آن آیاتی که مفید معنای تامی نیستند یا لفظ آغاز آنها صالح برای ابتدای کلام نیست، نمی توانند نزول مستقل داشته باشند.
یکی دیگر از آن مبانی «گفتاری بودن زبان قرآن» است. گفتاری بودن زبان قرآن به این معناست که سورههای قرآن به منزلهی خطبه های یک خطیب خردمند و سخنور است که به تناسب شرایط تاریخی خاص خود ایراد شده اند. از رهگذر چنین دیدگاهی بسیاری از مشکلات قرآن را میتوانیم حل کنیم که آن از جمله آیههای معترضهای است که هیچگونه ارتباطی با آیهقبل و بعد خود ندارند.
همچنین از هم گسیختگی ظاهریی که در بسیاری از سورههای قرآن به چشم میخورد، بر اساس این دیدگاه توجیه مناسبی پیدا می کند. به موجب این دیدگاه آیات سوره ها بیش از آن که تناسب سیاقی یعنی تناسب صدر و ذیل داشته باشند، تناسب موقعیتی یعنی تناسب با شرایط تاریخی خاص خود دارند. آیات سوره ها ممکن است از هم گسیخته باشند، اما از شرایط تاریخی خاص خود گسیخته نیستند؛ بنابراین رشته ی پیوند آیات سوره ها را نباید در سیاق یعنی صدر و ذیل جستجو کرد؛ بلکه باید در شرایط تاریخی زمان و مکان نزول آن جستجو نمود.
یکی دیگر از مبانی «انصراف الفاظ عام و مطلق قرآن به موارد عصر نزول» است. درست برخلاف آنچه در مباحث الفاظ اصول فقه مطرح شده است _ که در الفاظ عام اصل بر عموم و در الفاظ مطلق اصل بر اطلاق است، مگر این که قرینه ای بر خلاف آن وجود داشته باشد _ ما بر این باوریم که واقعیـت امر بر عکس است؛ یعنی اصل بر این است که الفاظ عام و مطلق قرآن عموم و اطلق ندارد، بلکه به موارد عصر و مصر نزول قرآن اختصاص و انصراف دارد، مگر این که قرینه ای بر خلاف آن همراه یا قبل از نزول آن الفاظ موجود باشد. جهت آن این است که زبان قرآن عرفی _ گفتاری است و در زبان عرفی _ گفتاری الفاظ عام و مطلق عموم و اطلاق ندارد، بلکه به موارد زمان و مکان تکلّم انصراف و اختصاص دارد.
برای مثال وقتی گفته می شود، ای کافران شما بر دین خود، من بر دین خود(لکم دینکم و لی دین) یا گفته می شود، چه کافران را بیم دهی یا بیم ندهی، یکسان است(إن الذین کفروا سواء علیهم ء أنذرتهم ألم تنذرهم لایؤمنون)، واژه ی «کافرون» همه ی کافران را در هر عصر و مصر دربرنمی گیرد، بلکه کافرانی را دربرمی گیرد که در عصر و مصر رسول خدا(ص) قرار داشتند؛ آن هم نه همه ی آن کافران، بلکه کافرانی که آیات مورد اشاره به آنان نظارت دارد که عبارت از سران مشرک قریش بودند. چرا که اگر همه ی کافران در هر عصر و مصر مراد بودند، اساساً ارسال رسل و انزال کتب از سوی خداوند عبث می نمود؛ علاوه بر این که واقعیات تاریخی موارد نقض مضامین آیات مذکور خواهد بود؛ چون هم پیامبر اسلام(ص) در دین کافران دخالت کرده و هم انذار آن حضرت در کافران مؤثر بوده است و از رهگذر آن بسیاری از کافران اسلام آورده اند.
برخی این گونه آیات را استثنائی تلقی کرده و گزاره های آنها را از قبیل گزاره های خارجی برشمرده و همه ی تعابیر قرآن را این گونه ندانسته اند؛ اما به نظر ما قریب به اتفاق تعابیر قرآن همین گونه یعنی از قبیل گزاره های خارجی است و به موارد عصر و مصر رسول خدا نظارت و انصراف دارد.
البته ناگفته نماند که اختصاص تعابیر قرآنی به مخاطبانش در عصر و مصر نزول قرآن با عمومیت و اطلاق ملاکات و بواطن آیات قرآن منافاتی ندارد. مراد آیات قرآن همان موارد و مصادیق عصر و مصر نزول قرآن است؛ اما به موارد و مصادیق مشابه در اعصار و امصار دیگر هم قابل تعمیم و تسرّی است و می توان با نظر به ملاکات و احکام و معارف کلی ورای آیات به موارد و مصادیق مشابه تعمیم و تسری داد.
??: آقای دکتر، ضرورت شکلگیری تحقیقات خود و نوآمدهایِ نو آنها را بیان فرمایید.
دکتر نکونام: ضرورت تحقیق در بارهی «ترتیب نزول قرآن» از آنجاست که اگر بخواهیم قرآن را در بستر تاریخی و بدون تفسیر به رأی بفهمیم، لازم است قرآن را به همان ترتیبی که طی 23 سال بر پیامبر صلی الله علیه و آلی و سلم نازل شده، مطالعه کنیم.
بنابر همین ضرورت بود که مصحف امام علیعلیه السلام به عنوان مصحفی که به «ترتیب نزول» تدوین گردیده است، مورد مطالعه و تحقیق قرار گرفت و حاصل این مطالعه و تحقیق به صورت اثری به نام «پژوهشی در مصحف امام علی(ع)» درآمد. ما در این اثر بیش تر موافق نزول بودن آن مصحف را مورد بررسی قرار داده ایم و در این زمینه به سئوالات گوناگون پاسخ گفته ایم. پس از آن پیشینه، مبانی، منابع و دشواری های تاریخ گذاری قرآن بررسی شد و از رهگذر آن اثر «درآمدی بر تاریخ گذاری قرآن» فراهم گردید. غرض از تألیف این اثر این بودکه مدخلی برای تفسیر تاریخی قرآن باشد و در پی آن یکایک سوره های قرآن در همان بستر تاریخی اش که نازل شده، مورد مطالعه قرار بگیرد و به همان مقاصد اصیل و اولیه ای که مخاطبان اصلی قرآن درک می کردند، دست پیدا کنیم.
??: به نظر می رسد، نتیجهی تحقیق شما این است که مطالعه ی «ترتیب نزول قرآن» به تفسیر واقعی قرآن می انجامد؛ ولی پرسش ما این است که پیش از این که این تحقیق را شروع کنید و دو اثر یاد شده را بنویسید و به عبارت دیگر پیش از آن که به چنان نتیجهی برسید، چه مسئلهای به نظرتان رسید و چه ضرورتی احساس کردید که به این پژوهش خاص اقبال کردید؟
آقای دکتر جعفر نکونام: جهت عمدهای که سبب شد به این تحقیق اقبال کنم، این بود که میدیدم، تعداد قابل توجهی روایت در بارهی «ترتیب نزول سوره های قرآن» که به چهارده تن از صحابه و تابعان از جمله امام علی(ع) و امام صادق(ع) میرسد، نقل شده است؛ ولی آنگونه که شایسته است، مورد توجه قرار نگرفتهاست: نه دانشمندان مسلمان آنگونه که بایست این روایات را مورد بررسی قرار دادهاند و نه خاورشناسان. تمام آنان به طور بسیار سطحی آنها را قبول یا ردّکرده اند. خاورشناسان بیش تر با معیارهایی ذوقی و سلیقهای به تاریخگذاری قرآن پرداخته و مسلمانان نیز بیش تر به نقل روایات ترتیب نزول بسنده کردهاند.
ملاحظه ی این که روایاتی با تعدد طرق از فریقین نقل شود و مورد توجه قرار نگیرد، برای ما سئوال برانگیز بود. ما پس از بررسی این روایاتبه این نتیجه رسیدیم که بهرغم آنچه در نگاه ظاهری و اولیه، متعارض و متناقض به نظر می رسند، همهی آنها ترتیب واحدی را عرضه میکنند.
نیز به این نتیجه دست یافتیم که جایگذاری آیات و سور بر خلاف نزول مورد تأیید و توقیف رسول خدا(ص) نبوده است؛ چون معنا نداشت، از سویی به امام علی(ص) دستور فرماید آیات و سور قرآن را به ترتیب نزول تألیف کند و از سوی دیگر به صحابه دستور دهد آیات و سور قرآن را برخلاف نزول تألیف نمایند؛ علاوه بر این که هیچ غرض عقلائی بر جایگذاری آیات و سور بر خلاف نزول نمی تواند، وجود داشته باشد. مهم ترین غرض متصوّر، چینش آیات و سوره های متحد الموضوع در کنار یکدیگر است؛ حال آن که چنین غرضی در مصحف موجود تحقق نیافته است: نه سوره های قریب المضمون در کنار هم قرار گرفته اند و نه آیات متحد الموضوع.
علاوه بر این قرآن کریم یک متن تاریخمند است و طی 23 سال حسب شرایط و مقتضیات مختلف نازل شده است و قطعاً چنین نزولی حکمتی داشته که است و حکمت آن در سوره ی فرقان ذکر شده است. طبق مفاد این آیه، سبب نزول تدریجی قرآن این بوده است که آیات قرآن متناسب با نیازهای فرهنگی مردم عصر نزول نازل شود و از این رهگذر قلب پیامبر اسلام(ص) نیز آرامش یابد. حال این ایراد جای طرح دارد که چرا حکیمانه بودن نزول تدریجی قرآن مورد توجّه تألیف کنندگان مصحف موجود و علما و مفسران قرار نگرفته است. چرا از این واقعیت غفلت کرده اند که در قرآن بهترین نظم و ترتیب میسور نظم و ترتیب موافق نزول است؛ چنان که بهترین نظم و چینش در هر متن تاریخمند نظم وچینش تاریخی است.
به هرحال در ادامهی مطالعه بر روی موضوع «ترتیب نزول سور» ملاحظه شد، خاورشناسان نیز درصدد برآمده اند، «ترتیب نزول قرآن» را مورد مطالعه قرار دهند، ولی به عللی از «روایات ترتیب نزول سور» روی برگردانده اند و به معیارهایی رو آوردند که به طورعمده مبنایی جز ذوق و سلیقه نمیتواند داشته باشد.
به طور مثال خاورشناسان سجع و آهنگ آیههای قرآن را به عنوان معیار «ترتیب نزول» مورد توجه قرار دادند و این نظریه را مطرح کردند که سورههای برخوردار از سجع بیشتر در آغاز نازل شده و سورههایی دارای سجع کمتر، بعد نازل شدهاند. نیز مضمون آیهها را مورد توجه قرار دادند و برای مثال آیههایی را که در بارهی «بهشت» و «دوزخ» است، در طبقه ی اول و مربوط به دوره ی اول مدنی و آیههای «قصص انبیا» را در طبقه و دوره ی بعدی قرار داده اند. همچنین آیههایی را که در بارهی مدنیات و اجتماعیات است، مربوط به دوره مدنی تلقی کرده اند؛ در حالیکه اینچنین ترتیبی بر هیچ دلیل عقلی یا نقلی معتبری مبتنی نیست؛ چرا که نه روایتی در این زمینه وارد شده است که خدا لزوماً آیهها و سورههای قرآن را به این ترتیب نازل کرده و نه عقل چنین حکم میکند.
خلاء بزرگی که در تحقیقات مسلمانان و خاورشناسان در بارهی «تاریخ گذاری قرآن» به چشم میخورد، این است که بر مبانی منقَّحی استوار نیستند. مسلمانان براساس باورهای قبلی خود به روایتهای مربوط به تاریخگذاری نگریستهاند و آنان در بارهی روایتهای «ترتیب نزول سور» و نیز اسباب نزول، مکی و مدنی، ناسخ و منسوخ، و سیره با نگرشی سنتی نگاه کردهاند و به طور طبیعی به تناقضهای فراوانی دچار شدهاند؛ زیرا این روایتها با یکدیگر در ظاهر ناسازگاری دارند. برای مثال بسیاری از روایتهای اسباب نزول با «روایات ترتیب نزول سور» معارضه دارند. در میان خود روایات اسباب نزول نیز اختلاف وجود دارد. این امر سبب شده است، عالمان مسلمان نتوانند به یک نظریهی واحد و منقّحی درباره ی اسباب نزول یا مکی و مدنی آیات و سوره ها دست پیدا کنند.
خاورشناسان نیز بیش تر بر اساس ذوق و سلیقهی خود عمل کرده اند و چندان به روایات آنچنانکه شایسته است، توجه نکرده اند. آنان نیز به تناقضهای فراوانی مبتلا شدهاند.
ابتلاء به این تناقضها از این رو است که آنان مبانی منقَّحی را اساس کار خود قرار ندادهاند. سعی ما در این تحقیق بر آن بوده است که این خلأ را پر کنیم. به همین جهت یکی از فصول کتاب «درآمدی بر تاریخ گذاری قرآن» به «مبانی تاریخگذاری قرآن» اختصاص یافته است. این مبانی به طور عمده با نظریهی مشهور مخالفت دارند.
برای نمونه، نظرما بر توقیفی بودن «ترتیب نزول قرآن» است؛ یعنی پیامبر صلی الله علیه و آلی و سلم «ترتیب نزول» را در چینش آیات و سور قرآن تأیید کردند؛ نه ترتیب مصحف موجود را. البته ناگفته نماند که به نظر ما ترتیب آیات در سوره ها در مصحف موجود موافق نزول است و به این ترتیب هیچ سورهای در مصحف موجود نمیتوانیم داشته باشیم که ممزوجی از آیههای مکی و مدنی باشد.آیهها در هر سوره همانگونه که نازل میشد، چیده شدهاند.
نیز هیچ سورهای را نمیتوانیم داشته باشیم که آیههای آن به زمانهای متباعدالوقوعی تعلق داشته باشد. بر این اساس، برای نمونه آنچه در بارهی آیه ی «واتقوا یوما ترجعون فی الی الله...» نقل کرده اند، مبنی بر این که آن آخرین آیه ی نازله یا از آخرین آیات نازله است، نمی تواند درست باشد؛ چون این آیه در سوره ی بقره است و این سوره اولین سورهای است که در مدینه نازل شده و بعد از آن سوره های بسیاری نازل گردیده است؛ به علاوه این آیه با «واوِ عطف» شروع شده است؛ حال آن که یک واحدِ نزول به منزله ی یک کلام مستقل است و لذا باید با لفظی آغاز شود که صالحِ برای ابتداء کلام باشد. هیچ خطیب عاقل و فصیح و بلیغی در میان مردمان عادی سخن خود را با «واوِ عطف»آغاز نمیکند، چه رسد به خدای تعالی که در رأس عقلاء قرار دارد و سخن او در اوج فصاحت و بلاغت است.
??: لطفا به مقالهها نیز بپردازید.
دکتر جعفر نکونام: مقالهها متعدد هستند که به نظر میرسد همهی آنها امکان طرح و عرضه را در این گفتوگو نیابند؛ لذا در اینجا به آن مقالاتی پرداخته می شود که حاوی نظریاتی بنیادی و پردامنه است.
1. مقالهی «بررسی جدیدترین نظریه در زمینهی ترتیب آیهها»
در این مقاله ترتیب آیهها درسورهها موافق نزول است. علامه طباطبایی بر این نظر است که اگر در مصحف موجود آیاتی بر خلاف نزول یافت شود، باید آن را به صحابه نسبت دهیم.
منتها دشوار بتوان آیاتی را در مصحف موجود یافت که برخلاف نزول جایگذاری شده باشند.
2. مقالهی«زبان قرآن گفتاری یا نوشتاری»
در این مقاله نظریهی «گفتاری بودن زبان قرآن» مورد بررسی و تأیید قرار گرفته است. مراد از گفتاری بودن زبان قرآن این است که سوره های قرآن نظیر خطبه های نهج البلاغه است، نه مانند ابواب یک کتاب. این مقاله به وسیلهی قرآن پژوه ارجمند آقای سید محمد علی ایازی مورد نقد قرار گرفت. پاسخی نیز از این جانب در نقد مقالهی نقدیه نوشته شد. خود نظریه از سوی برخی بزرگان از جمله آیتالله معرفت مورد استقبال قرار گرفت.
3. مقالهی«عرفی بودن زبان قرآن»
در زمینة «عرفی بودن زبان قرآن» دو مقاله نوشتهام. در یک مقاله به طرح ادله و مبانی عرفی بودن زبان قرآن پرداختهام و در مقالهی دیگر به برخی از شبهات مربوط به این نظریه پاسخ گفته و شماری ازکارآییهای این نظریه را بیان کرده ام.
4. مقالهی «زمان شناسی سوره ی حمد»
در این مقاله با مؤیداتی ثابت شده است که سورهی حمد اولین سورهی نازله به طور مطلق است و سورهی علق به طور کامل بعد از آن نازل شدهاست.
5. مقاله ی «تفسیر سوره ی علق در بستر تاریخی»
در این مقاله ثابت شده است که منظور از «إقرأ» قرائت نماز است و این سوره هنگامی نازل شده بود که نماز به رسول خدا(ص) تعلیم داده شوده بود و او به همراه علی(ع) و فاطمه(ع) در کنار خانه ی کعبه نماز می گزاردند و مشرکان قریش به سرکردگی ابوجهل مانع از نمازگزاردن آن حضرت شده بودند. خدا در سوره ی علق ضمن دستور دادن به رسول خدا(ص) بر ادامه ی نمازگزاردن در کنار خانه ی کعبه به ابوجهل و انجمن او از سران مشرک قریش هشدار می دهد که اگر از منع کردن رسول خدا(ص) باز نایستند، آنها را عذاب خواهد کرد.
6. مقالهی«روش تفسیر ظاهر قرآن»
در این مقاله مراد ما از ظاهر همان معنای معهودی است که عرب حجاز در عصر ومصر نزول قرآن از آیات قرآن درک می کردند و به این ترتیب مقصود از تفسیر ظاهر قرآن بیان همان معنای مورد توجه آن مردم است.
تلقی ما این است که همان معنا مراد خدواند را تشکیل می دهد؛ بنابراین به نظر ما هیچ تغایری میان مراد خدا از کلامش و متفاهم عرب حجاز عصر نزول قرآن وجود ندارد. روش کشف مراد خداوند در آیات قرآن این است که به تمام قراین همراه آیات اعم از قراین حالی و مقالی توجه شود.
متأسفانه از دیرباز در تفسیرها بیش تر به قراین لفظی توجه شده و چندان به قراین حالی آیات بذل توجه نگردیده است. چنان که آشکار است، مراد از قراین لفظی صدر و ذیل آیات و به عبارت دیگر سیاق آیات و نیز آیات متحد الموضوعی است که در مواضع دیگر قرآن وجود دارد. گاهی از سیاق به قراین لفظیِ متصل و از آیات متحد الموضوع به قراین لفظی منفصل تعبیر میشود. مقصود از قراین حالی یا مقامی معهوداتی است که مخاطبان قرآن نسبت به امور فراتر از الفاظ آیات داشتند، مانند: شأنِ متکلم، شخصیتِ مخاطب، شخصیتِ متکلم، جغرافیایِ نزول و زمانِ نزول. با این روش تفسیر بسیاری از آیههایی که تفسیر آنها دشوار به نظر میرسد، قابل فهم و تفسیرخواهند شد.
7. مقاله ی «روش تفسیر باطن قرآن»
در این مقاله سخن از این رفته است که باطن قرآن عبارت از مفاهیمی است که با معنای ظاهری و عرفی آیات قرآن ملازمه ی منطقی دارد و بنابراین روش تفسیر باطن قرآن اخذ ملازمات منطقی آیات قرآن اعم از ملازمات بیّن و غیر بیّن است.
به این ترتیب مفاهیمی که هیچ ملازمه ی منطقی با معنای ظاهری و عرفی آیات قرآن ندارد و از قبیل تداعی معنای شمرده می شود، قابل انتساب به آیات قرآن دانسته نمی شود.