تفسیر «وسع کرسیه السماوات و الارض» در آیة الکرسی(1)ـ
متنی که اینک ملاحظه می کنید، اولین قسمت تفسیر عبارت «وَسِعَ کرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما» (بقره، 255) در آیة الکرسی است. خلاصه تفسیر این که مراد این است که سلطنت خدا آسمان ها و زمین یعنی جهان را فراگرفته و تدبیر آنها بر عهده اوست و لذا خداوند آسمان ها و زمین را از فرو افتادن در زمین نگه می دارد و در این کار خسته نمی شود. البته این تعبیر خطاب به عرب عصر نزول است که نگاهی ظاهری به جهان داشتند و می اندیشیدند که خورشید و ماه و ستارگان بر فراز سر آنان قرار دارد و در قرآن متناسب با سطح فهم آنان با آنان سخن گفته شده است. در نگاه ظاهری است که تصور می شود، خورشید و ماه و ستارگان بر فراز ما قرار دارند؛ اما در نگاه علمی پایین و بالایی درباره زمین و خورشید و ماه و ستارگان مفهومی ندارد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به نام خدا
سلام استاد
یک تحقیقی درباره ترجمه معنای آیة الکرسی در ترجمه های معاصر انجام می دهیم. درباره کرسی چهار نظر مختلف وجود دارد. ممنون راهنمایی کنید.
فخر رازی «وسع فلانا الشیء» را هنگامی دانسته است که تاب و تحمل شیء و امکان قیام به آن برای فرد وجود داشته باشد. وی و زمخشری در معنای «کرسی» و« وَسِعَ کُرْسِیُّهُ» 4 وجه مطرح را می کنند:
1. این اصطلاح تنها تصویر و تمثیلی از عظمت، کبریاء و شأن الهی است.
2. وسعت علم خداوند؛ زیرا علم مانند کرسی امری است که به آن اعتماد می شود و اینگونه است که به علماء، کراسی گفته می شود.
3. مراد از کرسی، سلطان، قدرت و ملک است که الوهیت با قدرت و خلق و ایجاد حاصل می شود و عرب اصل هر چیزی را کرسی می گوید و گاه ملک را به اعتباراسم مکان ملک، کرسی می گوید؛ زیرا پادشاه بر کرسی می نشیند.
4. آنچه در برخی روایات آمده، مبنی بر اینکه کرسی جسمی عظیم است که آسمان ها و زمین را فراگرفته و درباره کیفیت آن اختلاف شده، مثلا از قول حسن بصری نقل شده که وی کرسی را همان عرش دانسته است.
فخر رازی قول چهارم را برگزیده و اقوال دیگر را باعث عدول بی دلیل از ظاهر آیه می داند.
به نظرم می رسد، نظر سوم فخر رازی و زمخشری صحیح باشد و در آیاتی که مربوط به غیب و نیز صفات خداوند است، اصل این است که باید از ظاهر عدول کرد و معنای کنایی جمله را باید در نظر داشت تا شبهه تجسیم پیش نیاید.
علامه در معنای کرسی میان نظر دوم و سوم جمع نموده است. وی کرسی را کنایه از ملک و سلطنت دانسته و مراد از وسعت کرسى، احاطه مقام سلطنت الهى است. سپس از میان معانی محتمل برای کرسی، «مقام ربوبى» را برگزیده و آن را مقامى دانسته که تمامى موجودات آسمان ها و زمین قائم به آن هستند و در نتیجه، کرسى را مرتبه اى از مراتب علم دانسته و وسعت کرسى خدا را به این معنا که مرتبه اى از علم خدا، آن مرتبه اى است که تمامى عالم قائم به آن است، و همه چیز در آن محفوظ و نوشته شده است که با تعبیر بعد یعنی «وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما» تناسب کامل دارد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام. به طور کلی بهترین روش تفسیر قرآن این است که هر کلمه و عبارتی را با تکیه بر سیاق خود آن و نیز سیاق های مشابهی که آن کلمه یا عبارت به کار رفته و با تکیه بر فهمی که مخاطبان قرآن در عصر و مصر نزول داشتند، تفسیر کنیم؛ اما در خصوص عبارت مذکور چند نکته را عرض می کنم:
1. کرسی به معنای تخت پادشاهی به کار رفته؛ چنان که درباره تخت پادشاهی حضرت سلیمان در قرآن آمده است:
وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمانَ وَ أَلْقَیْنا عَلى کرْسِیِّهِ جَسَداً ثُمَّ أَنابَ (ص،34)؛ و قطعاً سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدى بیفکندیم پس به توبه باز آمد.
البته «کرسی» در اینجا به معنای حقیقی به کار رفته است؛ یعنی مراد همان تخت پادشاهی است که حضرت سلیمان بر آن جلوس می کرد؛ اما گاهی هم به معنای مجازی به کار می رود که در آیة الکرسی چنین است. تمام این آیه چنین است:
اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی اْلأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاءَ وَسِعَ کرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظیمُ (بقره، 255)؛ خداست که معبودى جز او نیست زنده و برپادارنده است نه خوابى سبک او را فرو مىگیرد و نه خوابى گران آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست. کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ آنچه در پیش روى آنان و آنچه در پشت سرشان است مىداند. و به چیزى از علم او، جز به آنچه بخواهد، احاطه نمىیابند. کرسىِ او آسمانها و زمین را در بر گرفته، و نگهدارى آنها بر او دشوار نیست، و اوست والاىِ بزرگ.
3. آنچه معنای یک کلمه را در جمله مشخص می کند، سیاق یا همنشین های آن است. در سیاق آیة الکرسی هیچ قرینه ای وجود ندارد که دلالت داشته باشد، «کرسی» در آن به معنای حقیقی اش به کار رفته باشد. در ذیل عبارت «وَسِعَ کرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ» عبارت «وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما» آمده و این قرینه ای است که می تواند معنای عبارت قبلش را روشن سازد و معنای آن عبارت، این است که خدا آسمان ها و زمین را حفظ می کند و حفظ آنها نیز برای خدا گران نیست و او را خسته نمی کند.
4. مراد از حفظ سماوات در این آیه، نگه داشتن خورشید و ماه و ستارگان از سقوط بر زمین است؛ چنان که در جای دیگر آمده است:
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ وَ الْفُلْکَ تَجْری فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلاَّ بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ (حج، 65)؛ آیا ندیده اى که خدا آنچه را در زمین است به نفع شما رام گردانید، و کشتیها در دریا به فرمان او روانند، و آسمان را نگاه مىدارد تا [مبادا] بر زمین فرو افتد، مگر به اذن خودش [باشد]. در حقیقت، خداوند نسبت به مردم سخت رئوف و مهربان است.
یا در جای دیگر آمده است:
إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَکَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کانَ حَلیماً غَفُوراً (فاطر، 41)؛ همانا خدا آسمانها و زمین را نگاه مىدارد تا نیفتند، و اگر بیفتند بعد از او هیچ کس آنها را نگاه نمىدارد اوست بردبار آمرزنده.
در آیات قرآن خورشید و ماه و ستارگان مانند پرندگانی دانسته شده است که در آسمان حرکت می کنند؛ چنان که آمده است:
أَ لَمْ یَرَوْا إِلَى الطَّیْرِ مُسَخَّراتٍ فی جَوِّ السَّماءِ ما یُمْسِکُهُنَّ إِلاَّ اللَّهُ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (نحل، 79)؛ آیا به سوى پرندگانى که در فضاى آسمان، رام شدهاند ننگریسته اند؟ جز خدا کسى آنها را نگاه نمىدارد. راستى در این [قدرت نمایى] براى مردمى که ایمان مىآورند نشانه هایى است.
چنان که ملاحظه می شود، تعبیر «یمسک» هم درباره «سماوات» (خورشید و ماه و ستارگان) به کار رفته و هم درباره «طیر» (پرندگان). این شباهت تصور بازتاب یافته در قرآن را آشکار می سازد که خورشید و ماه و ستارگان بسان پرندگانی دانسته شده است که در آسمان حرکت می کنند. همچنان که خدا پرندگان را نگه می دارد، خورشید و ماه و ستارگان را هم نگه می دارد.
در جای دیگر از حفظ آسمان یا آسمان ها به تسخیر خورشید و ماه و ستارگان تعبیر شده؛ چنان که آمده است:
إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ یَطْلُبُهُ حَثیثاً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمین (اعراف، 54)؛ در حقیقت، پروردگار شما آن خدایى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر تخت نشست. روز را به شب- که شتابان آن را مىطلبد- مىپوشاند، و [نیز] خورشید و ماه و ستارگان را که به فرمان او رام شدهاند [پدید آورد]. آگاه باش که [عالم] خلق و امر از آنِ اوست. فرخنده خدایى است پروردگار جهانیان.
5. عبارت «وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما» در رد باور یهودیان است که معتقد بودند، خداوند بعد از آفرینش آسمان ها و زمین خسته شد؛ چنان که در جای دیگر آمده است:
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوب (ق، 38)؛ همان [خدایى] که ما را به فضل خویش در سراى ابدى جاى داد. در اینجا رنجى به ما نمىرسد و در اینجا درماندگى به ما دست نمىدهد.»
6. عبارت «وَسِعَ کرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ» در معنا نظیر عبارت «اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ» است که در آیات متعددی از جمله آیه ذیل به کار رفته است:
إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ ما مِنْ شَفیعٍ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ أَ فَلا تَذَکَّرُون (یونس، 3)؛ پروردگار شما آن خدایى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید. سپس بر تخت نشست. کار [آفرینش] را تدبیر مىکند. شفاعتگرى جز پس از اذن او نیست. این است خدا، پروردگار شما، پس او را بپرستید. آیا پند نمىگیرید؟
مراد از به تخت نشستن یک پادشاه به سلطنت رسیدن اوست و در اینجا هم درباره خدا مراد این است که خدا به سلطنت آسمان ها و زمین رسیده است.
7. عرش نیز در قرآن به معنای تخت پادشاهی به کار رفته است؛ چنان که درباره حضرت یوسف آمده است:
وَ رَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ (یوسف، 100)؛ و پدر و مادرش را به تخت برنشانید.
و گاهی هم به معنای مجازی به کار رفته است که آیه قبلی از آن جمله است و مراد از «استوا بر عرش» به سلطنت رسیدن پادشاه است. در آیه شریفه نیز مراد به سلطنت رسیدن خداست؛ یعنی خدا بعد از آن که آسمان ها و زمین را خلق کرد و اینها به واقع «مُلک» خدا به شمار آمدند، تدبیر آنها را بر عهده گرفت؛ چنان که در ذیل آن آمده است: «یُدَبِّرُ الْأَمْرَ؛ امر آسمان ها و زمین را تدبیر می کند.»
این عبارت در معنا نظیر عبارت «مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ» (اعراف، 54) است. «خلق» برای خداست؛ یعنی خدا آسمان ها و زمین را خلق کرده است و «امر» برای خداست؛ یعنی تدبیر آسمان ها و زمین را نیز خدا بر عهده دارد.