نقد نظریه «زبان قرآن، عرفی-فراعرفی»(5)
این پنجمین قسمت نقد نظریه ای است که برادر گرامی جناب آقای دکتر محمد باقر سعیدی روشن با عنوان «منطق و زبان گفتمان قرآن: عرفی – فراعرفی» به «هیئت حمایت از کرسی های نظریه پردازی، نقد و مناظره» عرضه کرده و قرار است که پیش اجلاسیه آن برگزار شود و از اینجانب نیز به عنوان یکی از ناقدهای آن دعوت شده است. چنان که پیش تر گفته شد، اصل متن به ایشان تعلق دارد و فقط عناوین قرمزرنگ و متن آبی رنگ از آن اینجانب است:
ـــــــــــــــــــــــــــــ
4-2. زبان عرفی فراعرفی
دیدگاه دیگری در زبان قرآن قابل طرح است که می توان آن را زبان عرفی فراعرفی نامید. بر اساس این نظریه منطق و مدل گفتمان قرآن ضمن بهره گیری از چارچوب ها و نظام جاری در زبان عموم عقلا، ویژگی ها و منطق خاص قرآنی را ترسیم می نماید. مطابق این دیدگاه زبان معنایی و ساختاری قرآن یک سبک خاص و نظام ویژه در حوزه عام زبان و فرهنگ عربی است. براساس این دیدگاه، قرآن با حفظ چارچوب های زبانی عرف عام عقلا در انتقال معنا کار ویژه هایی را در سبک گفتار خویش تعبیه کرده است که زبان عرفی فاقد آنهاست.
از همین رو از این نظریه با عنوان زبان عرفی فراعرفی یاد می شود. گمان می رود این دیدگاه هم از نظر مبانی و هم از نظر دلایل و شواهد و هم از نظر لوازم و نتایج مرتبط با تفسیر و تأویل قرآن برخوردار از قوت لازم است. لازم به یاد آوری است این نظریه با جهاتی که بر شمرده شد اساساً سابقه ای ندارد. از سوی دیگر به گمان نویسنده این نظریه می تواند در فضای تفسیر قرآن و معناشناسی آن اثری در خور توجه بر جای گذارد.
اینک برخی از دلایل و شواهد دیدگاه فوق را ملاحظه خواهیم نمود.
یک؛، زبان اعجازی قرآن.
پیش تر گفته شد که زبان یعنی ترکیب صورت و محتوا. بنابر این زبان قرآن یعنی محتوای مفاهیم و معارف بینشی (هستی شناسی، انسان شناسی، جامعه شناسی و تاریخ وجز آن ) وآموزه های ارزشی و رفتاری قرآن در جهت تربیت فردی و اجتماعی، مادی و معنوی انسان در جهت تعالی توحیدی، در قالب ساختاری اعجازین و نمونه ناپذیر. اشتمال قرآن بر این ویژگی زبانی، البته از دیر باز مورد توجه اندیشمندان اسلامی، زبان شناسان و متکلمان بوده است. آنان این ویژگی را به طور عمده در بُعد نظم و ساختار زبان شناختی قرآن تعریف کرده اند. باقلانی ( 403 ق) نظام زبان قرآن را نه تنها برتر از سایر کلام فصیح عرب دانسته بلکه آن را به طور اساسی فراتر از اسلوب معهود آن می شمارد. «و لقد کان فی نظم القرآن معجزاً لانّ نظمه خارج عن جمیع وجوه النظم المعتاد فی کلامهم».
مخدوش بودن تعریف زبان
اولاً، زبان یک واقعیت خارجی است؛ نه یک عمل، و لذا «ترکیب» خواندن آن صحیح نیست. یک واقعیت خارجی را می توان «یک شیء مرکب» نامید؛ یک ترکیب نمی توان نامید.
ثانیاً، تعریف زبان به «یک شیء مرکب از صورت و محتوا» نیز ناقص و نارساست؛ چون زبان صورت نیست؛ بلکه لفظ است. حتی صرف لفظ نیز نیست؛ بلکه لفظ با چینش خاص، و حتی این هم کافی نیست؛ بلکه عبارت از چینش الفاظ با ترتیبی خاص برای القای مقصود.
ثالثاً، محتوا هرگز زبان نیست؛ بلکه زبان وسیله ای است، برای بیان محتوا. زبان قالب بیان محتواست؛ نه خود محتوا.
مخدوش بودن تعبیر ساختار زبان شناختی خاص قرآن
اولاً، منظور از ساختار چیست؟ اگر مراد چینش آهنگین الفاظ است، مگر در زبان بشر چینش آهنگین وجود ندارد؟ آیا شعر یا سجع چینش آهنگین ندارد؟ قرآن نیز یک نثر آهنگین است و لذا در زبان بشری مشابه دارد.
ثانیاً، مگر چگونه است که نمی توان نظمی مانند قرآن پدید آورد؟ آیا این نظم در قرآن قابل شناخت نیست و آیا وقتی قابل شناخت است، چه دشواری دارد که نظیر آن آورده شود. این که خواتیم جملات آهنگ داشته باشد، در کلام بشری نظایر فراوانی دارد و لذا آوردن نظایر آن هیچ دشواری ندارد.
نباید درباره قرآن مدعیاتی را مطرح کرد که ادله متقنی بر اثبات آن وجود ندارد و زمینه ای را بر آماج ایراد و اشکال وارد کردن بر قرآن را فراهم می کند.
ثالثاً، زبان برای القای مقصود است و القای مقصود نیز هیچ فرق نمی کند که با چه آهنگی گفته شود. با هر نظمی می توان به القای مقصود پرداخت؛ بنابراین، اگر نوع آهنگ در القای معنا تأثیر نداشته باشد، بحث از آن به عنوان زبان که وسیله ای برای القای مقصود است، بی وجه است. تا ثابت نشود که نوع نظم قرآن در القای مقصود مؤثر است، نمی توان از آن به عنوان زبان قرآن بحث کرد.
جرجانی (471ق) از پایه گذاران دانش معانی بیان با برشماری اعجاز قرآن در شیوایی (فصاحت) فوق العاده، رسایی (بلاغت) شگفتی زا و سبک بدیع آن، راز برتری مطلق قرآن را در «اسلوب ویژه» آن جست و جو می کند. وی در تبیین نظم خیره کننده قرآن، تنها بر سویه لفظ تکیه نکرده، بلکه نقطة توجه او کشف رابطه ارگانیک دو عنصر لفظ و معنا با هم است، همان چیزی که پیش از وی خطّابی به اجمال طرح و جرجانی آن را سامان علمی بخشید. بدین رو این مسأله که راز بیهمسانیقرآن به دو حیثیت لفظ و معنا و شیوة ترکیب آن دو مربوط می شود ومعانی والا در ساختار ویژه، مبدأ زبان منحصر به فرد قرآن است، مورد توجه قرآن پژوهان مسلمان بوده است
مخدوش بودن ادعای اعجاز بلاغی قرآن
اولاً، چنان که گفته اند، فصاحت به معنای مأنوس و قابل فهم بودن مفردات و ترکیبات کلام است. اینک محل سئوال است که مگر خود عرب که سخن می گفت و می گوید، فصیح سخن نمی گوید که فصاحت قرآن معجزه باشد؟ آیات عرب در سخن گفتنش از الفاظ غریب و ترکیبات معقد استفاده می کند؛ اما قرآن از الفاظ مأنوس و ترکیبات مفهوم بهره برداری می کند؟
ثانیاً، چنان که گفته اند، بلاغت عبارت است از ایراد کلام به اقتضای حال مخاطب؛ یعنی اگر سطح فهم مخاطب پایین است، سطح کلام هم متناسب با فهم او ساده و قابل فهم او باشد. باز باید سئوال کرد که مگر خود عرب بلیغ سخن نمی گوید و آیا وقتی خودشان با هم سخن می گویند، رعایت مقتضای حال همدیگر را نمی کنند؛ اما وقتی قرآن سخن می گوید، رعایت مقتضای حال مخاطب را می کند؟
ثالثاً، ادعای این که سبک قرآن معجزه است، قابل اثبات نیست و جای این پرسش است که آیا سبک های کلامی که در زبان عربی وجود دارد، از همان ابتدای خلقت آدمی وجود داشته یا خود بشر آنها را پدید آورده است؟ و آیا اگر خود او پدید آورده، آیا معجزه کرده است؟ و آیا اگر کسی یک سبک جدیدی پدید آورد، معجزه کرده و کسی نمی تواند مثل او بیاورد؟ آیا نیما یوشیج که سبک شعر نو را پدید آورد، دیگران نتوانستند، مثل او بیاورند؟
رابعاً، به فرض آن که سبک قرآن معجزه باشد، این مدخلیتی در اصل زبان ندارد؛ زیرا زبان عبارت است از ادای الفاظ برای القای مقصود و ادای مقصود نیز با هر سبک انجام می پذیرد؛ لذا نمی توان قرآن را به دلیل سبک ویژه اش دارای زبان ویژه ای دانست.
اغلاق تعبیر رابطه ارگانیک
اولاً، تعبیر رابطه ارگانیک لفظ و معنا مبهم است. این که لفظ و معنا رابطه ارگانیک دارند، به چه معناست؟ آیا منظور این است که لفظ و معنا مثل دست و پاست و رابطه ای مثل اعضای بدن دارند؟ این چه تشبیهی است؟ و چه معنایی از این تشبیه اراده شده است؟ رابطه لفظ و معنا دوسویه است، یعنی چه؟
ثانیاً، اگر مراد این است که رابطه لفظ و معنا تکوینی است، صحیح نیست؛ زیرا رابطه لفظ و معنا قراردادی است و تابع قرارداد اهل زبان است و هیچ نسبت ذاتی و عینی و اندام وار با هم ندارند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
. اعجاز القرآن، ص 49 و 35
. ر. ک: دلائل الاعجاز فی القرآن،ص 196، سعیدی روشن ، معجزه شناسی فصل 5و6
. ر. ک: البرهان فی علوم القرآن، نوع 33؛ نگارنده، معجزه شناسی، فصل 6
. اعجاز القرآن، ص 49 و 35
. ر. ک: دلائل الاعجاز فی القرآن،ص 196، سعیدی روشن ، معجزه شناسی فصل 5و6
. ر. ک: البرهان فی علوم القرآن، نوع 33؛ نگارنده، معجزه شناسی، فصل 6