نقد نظریه «زبان قرآن، عرفی-فراعرفی»(7)
این هفتمین قسمت نقد نظریه ای است که برادر گرامی جناب آقای دکتر محمد باقر سعیدی روشن با عنوان «منطق و زبان گفتمان قرآن: عرفی – فراعرفی» به «هیئت حمایت از کرسی های نظریه پردازی، نقد و مناظره» عرضه کرده و قرار است که پیش اجلاسیه آن برگزار شود و از اینجانب نیز به عنوان یکی از ناقدهای آن دعوت شده است. چنان که پیش تر گفته شد، اصل متن به ایشان تعلق دارد و فقط عناوین قرمزرنگ و متن آبی رنگ از آن اینجانب است:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چهار؛ سبک قرآن
کتاب های انسانی از نظر دامنه مسائل، محدود به موضوع یا موضوعاتی خاصاند و از نظر فصلبندی روش معلومی دارند. کتابی که موضوعش تاریخ، جغرافیا، زیستشناسی یا فیزیک و جز اینهاست به لحاظ محدودیت ذهنی نویسنده و تمایز علوم نمیتواند مسائل و موضوعات گوناگون را در هم آمیزد.
قرآن رسالت خود را هدایت و تربیت انسان میداند، اما شیوة بیان قرآن نه شیوة آثار علوم تربیتی، اخلاقی، عرفانی است و نه شیوه دیگر آثار علمی. هر یک از سورهها و بلکه آیات آن متضمن موضوعات مختلف و مسائل متفاوت و دارای زوایا و اضلاع گوناگون معنایی است که نقطه پیوند آنها همان جهتبخشی توحیدی به زندگی انسان است.
یکی از محققان شیعه در خصوص این ویژگی می نویسد: قرآن شریف با آن که جامع همه معارف و حقایق اسماء و صفات است و هیچ کتابی، آسمانی و غیر آن، مثل آن معرفی ذات و صفات حق تعالی را ننموده و همینطور جامع اخلاق و دعوت به مبدأ و معاد و زهد و ترک دنیا و رفض طبیعت و سبکبار شدن از عالم ماده و رهسپار شدن به سرمنزل حقیقت است، به طوری که مثل آن متصور نیست، مع ذالک چون مثل سایر کتب مصنّفه مشتمل نشده بر ابوابی و فصولی و مقدمه و خاتمه و این از قدرت مُنشی، آن است که محتاج به این وسائل در القای غرض خود نبوده و از این جهت میبینیم که گاهی با نصف سطر برهانی را که حکما با چندین مقدمه بیان کنند، به صورت غیر شبیه به برهان میفرماید. [1]
بنابراین سبک انحصاری قرآن از نظر در هم آمیختگی مسائل و ذو اضلاع بودن معانی در عین فهم پذیری عمومی بعد دیگری از نمود عرفی فراعرفی قرآن است.
عدم ملازمه میان تنوع مضامین با فراعرفی بودن
اولاً، کلام های بشری بر دو نوع اند: برخی از آنها عبارت از کتاب های تخصصی اند که مطالب در آنها به صورت مبوب آمده؛ اما برخی از آنها کتاب هایی اند که در آن سخنرانی های عمومی و خطاب به توده مردم آمده است؛ مثل نهج البلاغه.
قیاس قرآن با کتاب های تخصصی فلسفی و علمی و مانند آنها اشتباه است. قرآن را باید با کتاب هایی مثل خطبه های امام علی(ع) مقایسه کرد؛ زیرا قرآن به مثابه خطبه هایی است که خطاب به عرب حجاز ایراد شده و این نظر قابل قیاس به خطبه های نهج البلاغه است که خطاب به مردم کوفه ایراد شده است.
اگر بتوان گفت که خطبه های نهج البلاغه فراعرفی است، درباره قرآن هم می توان گفت؛ همچنان که درباره سخنرانی های افراد عادی دیگر هم می توان گفت و آنها را فراعرفی نامید؛ اما فراعرفی نامیدن سخنان متعارف بشر یک تناقض گویی آشکار است.
ثانیاً، تنوع موضوعی مربوط به محتواست؛ نه زبان که قالب بیان محتواست. در این قالب هم می توان مطالب مبوب تخصصی ریخت و هم مطالب متنوع عمومی.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] . موسویخمینی(امام ) ، شرح حدیث عقل و جهل، 40