برتری های دین اسلام(8)
متنی که اینک می آید، هشتمین قسمت پاسخ به سئوالی است که راجع به وجوه برتری اسلام بر ادیان دیگر با تکیه بر آیات قرآن، از اینجانب پرسیده شده بود. در قسمت های قبلی، سهله و سمحه بودن شریعت اسلام، تکثرگرایی اسلام، مبارزه با خرافه ها و مبارزه با سنت های باطل، ابتنای دین اسلام بر فطرت و اخلاق و عدالت، تأکید اسلام بر مسئولیت اجتماعی، نفی ستمگری و ستم پذیری و مبارزه با ثروت اندوزی، آرامش بخشی دین اسلام سخن گفته شد. آنچه در این قسمت از آن سخن می رود، مبارزه اسلام با نژادپرستی در زمینه است.
2. 12. مبارزه اسلام با نژادپرستی
یکی دیگر از برتری های اسلام مبارزه اسلام با نژادپرستی است. طبق بیان قرآن، همه انسان ها از یک مرد و زن یعنی آدم و حوا آفریده شدند و لذا هیچ کس بر دیگری به لحاظ نژاد برتری ندارد. تنها برتری انسان به نیکوکاری و پرهیزگاری و پاک زیستن است. در سوره حجرات ناظر به قبایل مختلف عربی که در مدینه می زیستند و میان خود تفاخر می کردند و هر کدام خود را از دیگری برتر می دانست و دیگری را مسخره می کرد و با لقب های زشت می خواند و از یکدیگر عیب جویی می کردند، چنین آمده است:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ * یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ * یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ (حجرات، 11-13)
اى کسانى که ایمان آورده اید، نباید قومى قوم دیگر را ریشخند کند، شاید آنها از اینها بهتر باشند، و نباید زنانى زنانِ [دیگر] را [ریشخند کنند]، شاید آنها از اینها بهتر باشند، و از یکدیگر عیب مگیرید، و به همدیگر لقب هاى زشت مدهید چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان. و هر که توبه نکرد آنان خود ستمکارند. اى کسانى که ایمان آورده اید، از بسیارى از گمان ها بپرهیزید که پاره اى از گمان ها گناه است، و جاسوسى مکنید، و بعضى از شما غیبت بعضى نکند آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ از آن کراهت دارید. [پس] از خدا بترسید، که خدا توبه پذیر مهربان است. اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفریدیم، و شما را ملّت ملّت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. بىتردید، خداوند داناى آگاه است.
در تفسیر ابوالفتوح رازی آمده است:
مقاتل گفت: چون رسول- علیه السلام- مکّه بگشاد، بلال را فرمود تا بر بام کعبه رفت و بانگ نماز کرد. عتّاب بن اسید گفت: الحمد للّه که پدرم نمانده است تا این ندیدى، و حارث بن هشام [گفت]: محمّد جز این کلاغ سیاه را نیافت تا مؤذّن خود کردى! سهیل بن عمرو گفت: اگر خداى چیزى خواهد بگرداند. ابو سفیان بن حرب گفت: من چیزى نمى یارم گفت، که هر چه ما گوییم، خداى آسمان محمّد را خبر مى دهد. خداى تعالى جبرئیل فرستاد و رسول را از همه خبر داد. رسول- علیه السلام- همه را بخواند و خبر داد، هر یکى را از آنچه گفته بودند. خداى تعالى [این] آیت فرستاد و ایشان را زجر کرد از آن که به نسب فخر کنند و به بسیارى مال درویشان را حقیر دارند.
نیز آمده است:
یزید بن سمره گفت: رسول- علیه السلام- در بازار مدینه مى گذشت، غلامى سیاه را در بازار مى فروختند و او مى گفت: مرا شرطى است با آن که مرا بخرد که مرا به اوقات نماز باز ندارد که پنج نماز به جماعت در پى رسول مى گزارم. مردى او را به این شرط بخرید و او پنج نماز در قفاى رسول- علیه السلام- مىکرد. رسول- علیه السلام- هر وقت آن غلام را مى دید. روزى چند بر آمد که او را ندید. خواجه غلام را گفت: غلام کجاست؟ گفت: یا رسول اللّه تب دارد. او را گفت: بیا تا برویم و او را بپرسیم. آنگه برفت و او را بپرسید. و روز [ى] چند بر آمد صاحب غلام را بپرسید که غلام چون است؟ گفت: یا رسول اللّه او در حالت خود است. رسول- علیه السلام- برخاست و به بالین او رفت و او در نزع بود. ساعتى بود غلام جان بداد و با پیش خداى رفت. رسول- علیه السلام- تولّاى غسل و تکفین [و دفن] او کرد. مهاجر و انصار را از آن غمى عظیم حاصل شد، ما خان و ما [ن] خود را رها کرده ایم و در خدمت رسول بیامده، هیچ کس این ندیدیم از او در زندگى و بیمارى و مرگ که این غلام سیاه دید. انصار گفتند: ما به جان و مال و خان و مان مواسا کردیم، غلامى حبشى را بر ما بگزید. خداى تعالى این آیت فرستاد براى عذر رسول- علیه السلام- و باز نمود که: نسب را اثرى نیست، و انّما کار تقوى دارد و پرهیزگارى، گفت: یا أَیُّهَا النَّاسُ، خطاب است با جمله آدمیان از زن و مرد و عرب و عجم و برده و آزاد، جز کودک و دیوانه و ناقص عقل کز او خارج اند به دلیل عقل. إِنَّا خَلَقْناکُمْ ما بیافریدیم شما را از نر و ماده از مردى و زنى، یعنى آدم و حوّا- علیهما السلام. (روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، ج18، ص41-43)
همچنین آمده است:
عبد اللّه عمر گفت: رسول را دیدم بر ناقه قصواء نشسته روز فتح مکّه استلام ارکان مى کرد به چوبى که در دست داشت بر شبه عصایى، و مسجد الحرام چنان که هیچ جاى نبود آن جا که شترى بخسپد، آنگه برون آمد و مردم با او برون آمدند، خطبه کرد و حمد و ثناى خداى کرد، آنگه گفت: اى [مردمان حمیّت جاهلیّت از شما ببردند و تفکّه و مزاح او و فخر کردن به پدران. انّما النّاس رجلان]؛ مردمان دو مردند: یکى برّ و تقى و کریم بر خداى تعالى، و یکى فاجر شقى خوار بر خداى تعالى. آنگه این آیت بخواند.
و باز آمده است:
یحیى بن ابی کثیر روایت کرد که رسول- علیه السلام- گفت: انّ اللّه تعالى لا ینظر الى صورکم و لا الى اموالکم و لکن ینظر الى قلوبکم و اعمالکم و انّما انتم بنو ادم فاکرمکم على اللّه اتقیکم؛ خداى تعالى به صورت هاى شما ننگرد و نه به مال هاى شما، و لکن به دل هاى شما بنگرد و عمل هاى شما [و شما] همه فرزندان آدمى، گرامی ترین شما بر خداى آن است که بر خداى پرهیزگارتر باشد. (روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، ج18، ص45)