جسم در عالم آخرت
در کانون گفتمان قرآن همچنان ادله ای بر جسمانی معاد آورده شده است که در اینجا اصل آن و نظر ما آورده شده است.
[QUOTE=m2babaey;572]چه نیازی بوده که هر وقت حرف از معاد در قرآن آمده است خداوند به اثبات قدرت خویش مبنی بر توانایی حیات دادن مجدد جسمانی (روشن است که منظور از جسمانی، جسمانی و روحانی است) می پردازد؟ آیا مشکل اصلی اشکال کنندگان معاد همان جسمانی بودن آن نبوده؟ آیا خداوند نمی توانست همان موقع خیال آنها را راحت کند که اصلا قرار است معاد روحانی باشد که آنها گیر بی خود ندهند؟
به علاوه صحبت از حیات مجدد است. آیا روح می میرد که بخواهد دوباره زنده شود؟[/QUOTE]
اولاً، باید توجه داشت که بیش ترین تأکید من این است که در جهان دیگر این جسم دنیوی و واقعیات این دنیا اعم از نعمت ها و نقمت هایش نخواهد بود و این چیزی غیر قابل انکار است. کسی نیست که تفاوت های دنیا و آخرت را منکر شود؛ اما این که چگونه خواهند بود، در خور درک ما نیست و روزی که محقق شود و ما محشور شویم، درک خواهیم کرد. سخن از این نیست که در جهان دیگر روح به تنهایی هست؛ بلکه سخن این است که اگر جسمی هم باید داشته باشد، باید جسمی باشد که با مقتضیات آن جهان موافقت داشته باشد و جهازات و دستگاه های عبث و بی فایده و فاقد کارآیی برای آن نباشد. جهازات جسم مادی متناسب با مقتضیات دنیوی است. اگر بنا باشد که در جهان دیگر ناخالصی ها و زواید نباشد، بسیاری و بلکه تمام جهازات دنیوی جسم نیاز نیست و طبیتعتاً جسم نیز این جسم نیست.
ثانیاً، در قرآن نیز گفته نشده است که همین جسم با همین ویژگی های دنیوی اش حیات مجدد می گیرد و مثلاً همچنان برخی از خوردنی برای او زیان آور خواهد بود و او را مریض می کند و از غذاهایی که می خورد، همچنان فضولاتی را تولید خواهد کرد و ...؛ پس معنا ندارد که بگوییم همین جسم با همین مختصات مادی و دنیوی اش حیات مجدد پیدا می کند. بنابراین وقتی که من می گویم، معاد جسمانی نیست، یعنی مانند جسم این دنیا نیست.
با این بیان بسیاری از سئوالات پاسخ گفته می شود؛ نظیر این که آیا در جهان دیگر آمیزش وجود دارد؟ اگر برای مردان حوری وجود دارد، برای زنان چه چیزی وجود دارد؟ و .... در پاسخ تمام آنها باید گفت: جسم اخروی مانند جسم دنیوی ما نیست و بنابراین لذت جسمی و جنسی مانند این دنیا معنا ندارد. لذت جنسی در این دنیا برای بقای نسل بوده است. در جهان دیگر تولید نسل وجود ندارد و .... تمام این تعابیری که نظیر حوری و انار و مانند آنها گفته شده است، برای تقریب به ذهن کردن لذت اخروی است. چطور مخاطبانی که از لذت جز لذات دنیوی نمی فهمیدند، از لذات روحی که چندان برای آنان یا قابل درک نبوده و یا جاذبه ای نداشته سخن برود؟ خداوند می خواسته است، بفرماید، در جهان دیگر بهترین لذات است و وقتی مخاطبان بهترین لذات در لذات حسی می یافتند، چگونه می شد، جهان آخرت را برای آنان برتر شمرد؟
ثالثاً، به باور من و شما روح جاودان است و نمی میرد؛ اما به باور مردمان عصر نزول آدمی با مرگ به کلی نابود می شود؛ نه جسمی برای او باقی می ماند و نه روحی. به این ترتیب وقتی خداوند می فرماید، آدمی حیات مجدد دارد، منظور این است که با مرگ نابود نمی شود، نه آن که باز همین جسم با همین خصوصیات حیات مجدد پیدا می کند.
رابعاً، مشرکان مکه برای روح وجود مستقلی قائل نبودند، تا مشکل آنان با این سخن خداوند که معاد روحانی است، حل شود.