تفسیر به رأی: تفسیر عرفانی و تفسیر غالیانه
اگر برداشتهای عرفانی عارفان از آیات قرآن در طول همان بحثهای عرفی و فهم مردم عصر نزول باشد قابل پذیرش است و این برداشتها نباید در تضاد با مفهوم حاکم بر عصر نزول باشد.
دکتر «جعفرنکونام» در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) درباره بررسی تفسیر عرفانی و محاسن و معایب آن ضمن بیان مطلب فوق گفت: «برداشت عرفانی ما نباید در تضاد با مراد عرفی آیات قرآن در عصر نزول باشد.»
دکتر«نکونام» در ادامه این موضوع گفت: «برای مثال آیه «ومن یخرج من بیته مهاجرا ... » (سوره مبارکه النسا، آیه شریفه 100) ناظر به مهاجرت عدهای از مسلمانان از مکه به مدینه است. مدلول عرفی این آیه این است که هر که از خانهاش در مکه به مدینه هجرت کند و در حال این هجرت کشته شود و بمیرد، پاداش وی با خدا است؛ یعنی موجب این نمیشود که نابود شود و از بین برود و کارش بیارزش شود؛ اما بعضیها چنین برداشت عرفانی کردهاند که هر که از منیت و نفسانیت خود گذر کند و فانی فیالله شود، پاداشش با خداست. در حالی که این معنا هیچ ربطی به آیه ندارد؛ چون در قرآن هجرت به معنای یک حرکت انتقالی از یک نقطه زمین به یک نقطه دیگر به کار رفته است و به معنای عبور از نفسانیت و منیت نیست.»
مدیر مسئول پژوهشنامه قرآن و حدیث در ادامه گفت: «مگر اینکه معنایی را که به این آیه نسبت میدهیم در طول همان معنای عرفی باشد؛ اینچنین که بگوییم چرا این مسلمانانی که در مکه بودند، به مدینه هجرت نمیکردند؟ در جواب باید گفت: به این خاطر هجرت نمیکردند که اموالشان را از دست میدادند و تعلق خاطر به خانواده خود داشتند و نمیخواستند از آنها جدا شوند و در واقع تعلق خاطر به دنیا داشتند و نمیخواستند به خاطر طرفداری از اسلام از اینها درگذرند. بنابراین آنان بایست از منیت و نفسانیت خودشان هجرت کنند تا بتوانند از مکه به مدینه هجرت نمایند. چنین معنای که ملازمه با معنای عرفی دارد، قابل انتساب به آیه است؛ اما نه به عنوان معنای ظاهری و منطوقی آیه؛ بلکه به عنوان معنای باطنی و التزامی آن»
وی در ادامه گفت: «ما تأویل و بطن قرآن را باید چیزی در نظر بگیریم که با مدلول عرفی ملازم منطقی داشته باشد؛ چه ملازمه بیّن و آشکار باشد و یا غیرآشکار و غین بیّن باشد. یعنی آن معنای التزامی یا باید روشنی از آیه مستفاد شود یا یک استدلال قابل انتساب به آن باشد؛ اما اگر معنایی که به آیه نسبت داده میشود، آسمان ریسمانی و بیارتباط با آیه باشد، تفسیر به رأی به شمار میرود. »
عضو هیئت علمی دانشگاه قم با بیان مثالی دیگر از تفسیر به رأی گفت: «غلات که از کسانی بودند که معناهایی را بدون آن که ربط منطقی به آیه داشته باشد، به آن نسبت میدادند. آنان اگر آیات مثبت بود حمل به ائمه (علیهم السلام) میکردند و اگر منفی بود حمل بر دشمنان آنها میکردند. مثلا در قرآن آمده «والتین والزیتون» غلات مراد از آن دو را حسن و حسین (ع) دانستند و حال آن که هیچ ارتباطی با این معنا ندارد. اگر این «والتین و الزیتون ... » را به یک عرب عرضه کنیم و از او بخواهیم که آن را معنا کند، هرگز معنای حسن و حسین از آن در نخواهد آورد.»
وی گفت: « "التین"؛ یعنی انجیر و "الزیتون" یعنی همان زیتون معروف. در آیه «و التین و الزیتون ... » به همان موقعیت مقدس فلسطین سوگند یاد شده است و هیچ ارتباطی با حسن و حسین ندارد به علاوه این سوره یک سوره مکی است و در مکه نازل شده است. در صورتی که در مکه حسن و حسینی وجود نداشتند.»
«جعفر نکونام» در ادامه افزود: «چنین معناهایی تفسیر به رأی خوانده میشود، مگر اینکه یک ملازمه منطقی میان معنای ظاهری و عرفی آیه و معنای گفته شده، برقرار کنیم و برای مثال بگوییم: چرا به «والتین والزیتون ...» خداوند متعال قسم خورده است؟ بیتردید برای این که آن دو در نزد مردمان آن زمان مقدس بوده است و خداوند برای تأکید بر حقانیت سخن به این چیزهای مقدس سوگند یاد کرده است و این یک شیوه عقلائی و عرفی است. و "التین و الزیتون ... "؛ یعنی قسم به حسن و حسین برای مشرکان مکه معنا ندارد. آنها پیامبر (ص) را قبول نداشتند. چه برسد به حسن و حسین که اصلا آنها را ندیده بودند. قسم خوردن به حسن و حسین (ع) برای مسلمانانی که این افراد برایشان قداست دارند، معنا دارد. چیزهایی که به آن سوگند یاد میشود، باید نزد مخاطب شناخته شده و نیز دارای ارزش باشند. حال اگر بگوییم که از این آیه استفاده میشود که ما باید برای تأکید بر سخن خود به افراد یا چیزهای مقدس سوگند یاد کنیم، چنین معنای مدلول عرفی و ظاهری آیه نیست؛ بلکه معنای التزامی و باطنی آیه تلقی میشود. »
ویرایش شده توسط نویسنده