سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

بی نیازی تفسیر قرآن به قرآن - آیه عدم آمرزش مشرک

بسیاری بر این باورند که فهم برخی از آیات بدون مراجعه به آیات متحد الموضوع و به تعبیر دیگر بدون تفسیر قرآن به قرآن ممکن نیست. البته اگر گفته شود که این برای ما که مخاطب آیه نیستیم و در عصر نزول زندگی نمی کنیم، چنین است، چندان بیراه نیست؛ اما این برای مخاطب آیه یعنی عرب حجاز عصر نزول خلاف فصاحت و بلاغت است؛ چون شرط فصاحت و بلاغت این است که وقتی کلامی از گوینده صادر می شود، نیازی نباشد، برای فهم مقصود جستجو کند و به مطالب دیگری مراجعه نماید یا از کسی بپرسد. بلکه باید به سهولت و بی درنگ مقصود گوینده را از کلامش دریابد.

به هر حال، من هر آیه ای را که ادعا کرده اند، بدون مراجعه به آیه دیگر نمی توان فهمید، بررسی می کنم، می یابم، حتی برای ما که مخاطب قرآن هم نیستیم،‏ چنین نیست و قرائن خود آیه مقصود آیه را به وضوح مشخص می کند. یکی از آنها آیه عدم آمرزش شرک است.

نقل است که وقتی آیه «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ (زمر، 53) نازل شد، شخصی از پیامبر اسلام(ص) پرسید: آیا خدا شرک را هم خواهد آمرزید؟ پیامبر بر آشفته شد و فرمود: إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى إِثْماً عَظیماً (نساء، 48). (سیوطی، الدر المنثور، ج2، ص169)

این در حالی است که وقتی آیه زمر و بلکه کل سوره زمر نازل شد، هنوز سوره نساء نازل نشده بود و سال ها بعد در دوره مدنی نازل شد. شایان ذکر است که سوره زمر در اواسط دوره مکی نازل شده و بنابراین میان زمان نزول آن تا زمان سوره نساء حدود 10 سال فاصله شده است؛ بنابراین روایت مذکور به داستان خیالی بیش تر می ماند تا داستان واقعی.

به علاوه هرگز از سیاق آیات زمر چنان فهمیده نمی شود که خداوند مشرک را در عین مشرک بودن می آمرزد؛ چنان که قبل از آیه مورد بحث آمده است: قُلْ إِنّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ * وَ أُمِرْتُ ِلأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمینَ * قُلْ إِنّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبّی عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ *  قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دینی * فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ * لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذلِکَ یُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ یا عِبادِ فَاتَّقُونِ * وَ الَّذینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى فَبَشِّرْ عِبادِ (زمر،11-17)

در این آیات آمده است که اگر مشرکان شرک بورزند و غیر خدا را عبادت کنند، زیانکار و مستحق آتش اند؛ اما اگر از شرک و عبات طاغوت توبه و انابه کنند، مژده بهشت است. بنابراین گناه شرک مانند هر گناه دیگر بعد از توبه آمرزیده می شود و چنین نیست که به طور کلی آمرزیده نشود.

نیز در ادامه آمده است:  أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ شُفَعاءَ قُلْ أَ وَ لَوْ کانُوا لا یَمْلِکُونَ شَیْئاً وَ لا یَعْقِلُونَ * قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمیعاً لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ *  وَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ إِذا ذُکِرَ الَّذینَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ * قُلِ اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ عالِمَ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ أَنْتَ تَحْکُمُ بَیْنَ عِبادِکَ فی ما کانُوا فیهِ یَخْتَلِفُونَ * وَ لَوْ أَنَّ لِلَّذینَ ظَلَمُوا ما فِی اْلأَرْضِ جَمیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لاَفْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذابِ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ * وَ بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ (43-48)

در این آیات نیز به صراحت گفته شده است که اگر مشرکان همه آنچه را که در زمین است و نیز همسان آن را تا که از عذاب روز قیامت رهایی پیدا کنند، چنین نخواهد شد.

به این ترتیب هرگز مخاطب قرآن در فهم آیه زمر به سوء فهم دچار نمی شده و نیازی نبوده است که برای فهم مقصود آیه به پیامبر مراجعه کند یا سال ها در گیجی و سرگردانی بماند تا آیه ای در سوره نساء نازل شود و مقصود این آیه را مشخص نماید.

لینک مرتبط:‏    پاسخ به سئوالی درباره روش تفسیری قرآن به قرآن


پاسخ به سئوالی درباره روش تفسیری قرآن به قرآن

سئوال
می خواستم درباره تحقیقم درباره تفسیر قران به قران ازتون سئوال کنم. در دلایل موافقان در کتاب ها آیاتی را آورده اند که به طور مستقیم دلالت بر روش تفسیر قران به قران نداره ،فقط یک آیه 7 سوره ال عمران بود که مستقیم می شد به آن استناد کرد. شما در قران دلیل دیگری دیده اید برای موافقت با این روش یا فقط همین یک آیه است؟

پاسخ
به نظر من در قرآن هیچ آیه ای وجود ندارد که دلالت داشته باشد، می توان آیه ای را با آیه دیگر تفسیر کرد. آیه محکم و متشابه نیز دلالت ندارد بر این که باید برای فهم متشابهات به محکمات مراجعه کرد. ام الکتاب بودن به این معنا نیست که باید برای فهم متشابهات به محکمات مراجعه کرد؛‏ بلکه به معنای مهم بودن است؛‏ مثل ام القری که مراد مکه است و به مفهوم شهر مهم عرب در عصر نزول. اهمیت محکمات نیز به این است که آنها مورد عمل اند؛ بر خلاف متشابهات که تنها باید به آنها ایمان داشت و مورد عمل نمی توانند باشند.
شرط فصاحت و بلاغت آن است که کلام  شخص به طور مستقل و بدون مراجعه به سایر ابعاض کلام او که احیاناً در زمان های دیگری ایراد شده است، فهمیده شود؛‏ نه آن که ناگزیر باشیم، به جستجو روی بیاوریم و به سخنان او که احیاناً در زمان های دیگر گفته است، مراجعه کنیم.
آری، عقل حکم می کند، اگر سخن گوینده ای را راجع به موضوعی دارای ابهام می یابید، چنانچه  در جای دیگری راجع به آن موضوع سخن گفته است، می توانید برای رفع ابهام به آنجا مراجعه کنید. جهت آن این است که معمولاً در ذهن یک شخص تناقض وجود ندارد و اگر زمانی راجع به یک موضوعی سخنی گفت، در زمان دیگر هم همان سخن را می گوید. البته ممکن است، نظر یک شخص بر اثر رشد فکری عوض شود و نظر قبلی اش را غلط بیابد و به نظر جدیدی بگراید که البته در مورد او باید نظر اخیرش را اخذ کرد و به او نسبت داد. منتها این درباره خدا صدق نمی کند؛ لذا اگر در جایی راجع به موضوعی سخن گفت، در جای دیگر هم اگر سخن گفته باشد و برای برخی مجمل باشد، می توانند به جایی که اجمال ندارد، مراجعه کنند.
ناگفته نماند که ممکن است، تفاوت سخن به جهت تفاوت موضوع باشد؛ به همین رو باید آیات متحد الموضوع را شناخت و آنها را برای فهم همدیگر مورد بهره برداری قرار داد. آیات متحد الموضوع نیز آیاتی است که سیاق مشابه و به عبارت دیگر همنشین های مشابهی داشته باشند. برای مثال نمی توان برای فهم آیه محکم و متشابه به تشابه گاو بنی اسرائیل مراجعه کرد؛ آنجا که آمده است: إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَیْنا(بقره،70).
به هر حال، آنچه مسلّم است، این است که در قرآن آیه ای که مستقلاً بر مقصود الهی دلالت نداشته باشد، وجود ندارد و معنای هر آیه ای برای مخاطب قرآن یعنی عرب عصر نزول قابل فهم بوده است. منتها بر اثر گذشت زمان و فقد قرائن برخی از آیات برای مردمی که مخاطب قرآن نبودند، مجمل شد. این مردم می توانند برای فهم چنین آیاتی به آیات متحد الموضوعی که احیاناً در مواضع دیگر قرآن هست، مراجعه کنند.
سیره ائمه و مفسران برای تفسیر چنین آیاتی به همین روش بوده است. بنابراین علاوه بر عقلانی بودن روش تفسیر قرآن به قرآن، سیره ائمه و مفسران نیز مؤید آن است.

اینک یک چت علمی را که در این زمینه است، جهت بهره برداری می آورم.
y:  استاد پاسختون رادیدم؛ اما هنوز کامل برام حل نشده. استاد ببخشید پس این که در پیشینه اومده که پیامبراز این روش استفاده می کردند، چگونه بوده؟
me:  بالاخره پیامبر هم یکی از عقلاست. منتها این روش مخصوص پیامبر و ائمه نیست. همه می توانند استفاده کنند.
y:  معنای روایت ینطق بعضه ببعض چیه؟ این روایت را به عنوان شاهد آوردند.
me:  باید سیاق حدیث را دید. به هر حال پذیرفته نیست که یک آیه ای صامت باشد و مقصودش مشخص نباشد، مگر این که به آیه دیگری مراجعه کرد؛ چون این در وقت نزول خلاف فصاحت و بلاغت بوده است. مگر این که گفته شود، این سخن ناظر به کسانی است که مخاطب قرآن نبودند.
y:  روایات ضرب القران می تواند دلیل نادرستی این روش باشد؟
me: به نظر می رسد، مراد از روایات ضرب القرآن این است که بخواهیم آیه را درنقص و رد آیه دیگری مورد استفاده قرار بدهیم. این روایت بر این معنا که تفسیر قرآن به قرآن مردود است، دلالت ندارد.
y:  وجود آیات عام و خاص و مطلق مقید چی؟ دلیل نیست بر وجود این روش؟
me: در قرآن عام و خاص و مطلق و مقید به مفهوم اصولی وجود ندارد. اساسا این که در قرآن آیاتی «مطلق» و «عام» باشد و قرینه کاشف آن، «قید» و «خاص» باشد و آن در جای دیگر یا زمان دیگر قرار داشته باشد، خلاف فصاحت و بلاغت است.


پاسخ به سئوالی درباره تفسیر آیه ظلم به شرک

سلام استاد

در دلایل موافقان تفسیر قرآن به قرآن که سیره عملی پیامبر است، روایتی دیدم که پیامبر ظلم را به شرک تفسیر کرده اند. آیا این مورد هم شامل همان باطن می شود؟ به نظر من دلیلی وجود ندارد که ظلم همان شرک باشد و در بیان معنای ظلم به سوره لقمان استناد شده، آیا این حدیث صحیح است؟ یا از ان دسته تفاسیر دلبخواهی است که به پیامبر نسبت داده اند؟

با سلام در پاسخ چند نکته در خور ذکر است:

1. سیاق آیه انعام خود مفسر معنای ظلم است و نیازی نیست، برای تفسیر آن به آیه دیگر مراجعه شود. به سیاق آیه توجه کنید: إِنّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ حَنیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ (79) وَ حاجَّهُ قَوْمُهُ قالَ أَ تُحاجُّونّی فِی اللَّهِ وَ قَدْ هَدانِ وَ لا أَخافُ ما تُشْرِکُونَ بِهِ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ رَبّی شَیْئاً وَسِعَ رَبّی کُلَّ شَیْ‏ءٍ عِلْماً أَ فَلا تَتَذَکَّرُونَ (80) وَ کَیْفَ أَخافُ ما أَشْرَکْتُمْ وَ لا تَخافُونَ أَنَّکُمْ أَشْرَکْتُمْ بِاللَّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ عَلَیْکُمْ سُلْطاناً فَأَیُّ الْفَریقَیْنِ أَحَقُّ بِاْلأَمْنِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (81) الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ اْلأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ (82)

در سیاق آیه هرگز از ستم بشر به بشر دیگر سخن نرفته است؛ بلکه از شرک به خدا سخن گفته شده است. ظلم در آیه اخیر چنان که از آیه قبل دانسته می شود، این است که مشرکان مکه بدون هیچ دلیلی برای خداوند شریک قایل شده بودند.

2. البته ظلم در آیه لقمان هم به همین معناست. در آن نیز شرک، ظلم خوانده شده است: وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ (13)

بنابراین برای فهم آیه انعام لزومی ندارد که به آیه لقمان مراجعه شود. سیاق آیه انعام خود معنا را روشن می کند و به این ترتیب نیازی هم نیست، برای فهم معنای آیه به بیان پیامبر(ص) مراجعه شود.

در آیات دیگری هم شرک ورزیدن ظلم خوانده شده است؛ نظیر:

هؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْ لا یَأْتُونَ عَلَیْهِمْ بِسُلْطانٍ بَیِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً (کهف، 15)

در سوره بقره شرک ظلم به نفس خوانده شده است: وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلى بارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بارِئِکُمْ فَتابَ عَلَیْکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ (54)

نیز در سوره اعراف آمده است: وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ أَ لَمْ یَرَوْا أَنَّهُ لا یُکَلِّمُهُمْ وَ لا یَهْدیهِمْ سَبیلاً اتَّخَذُوهُ وَ کانُوا ظالِمینَ (148)

در سوره یونس نیز شرک مشرکان مکه ظلم خوانده شده است: قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فی شَکٍّ مِنْ دینی فَلا أَعْبُدُ الَّذینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لکِنْ أَعْبُدُ اللَّهَ الَّذی یَتَوَفَّاکُمْ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ (104) وَ أَنْ أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکینَ (105) وَ لا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُکَ وَ لا یَضُرُّکَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّکَ إِذاً مِنَ الظَّالِمینَ (106)

3. به این ترتیب ظلم برخی از ذریه حضرت ابراهیم روشن می شود، آنجا که در سوره صافات آمده است:

سَلامٌ عَلى إِبْراهیمَ (109) کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ (110) إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ (111) وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِیّاً مِنَ الصَّالِحینَ (112) وَ بارَکْنا عَلَیْهِ وَ عَلى إِسْحاقَ وَ مِنْ ذُرّیَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبینٌ (113)

همین ظلم در آیه بقره: وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ (124)

4. بنابر آنچه آمد، ظلم حسب لغت مصادیق مختلفی دارد، اما در سیاق آیه مورد بحث به یکی از مصادیقش یعنی شرک به خدا منصرف است. این هم معنای منطوق آیه است و نه مفهوم آیه. اگر باطن آیه را ذکر مصداق آیه بدانیم، شرک ورزی و بت پرستی مشرکان باطن آیه است. طبق این معنا از باطن، ظاهر آیه عبارت از الفاظ آیه است.