روز چهار شنبه مورخ 20/8/88 سومین جلسه حلقه علوم قرآن و تفسیر در محل پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در تهران برگزار شد و طرحنامه نظریه پردازی اینجانب در زمینه «عرفی بودن زبان قرآن» به تصویب رسید. اعضای جلسه این نظریه را به شکلی که اینجانب مطرح کرده بود، ویرانگر و خرق اجماع تلقی کردند و به عنوان یک نظریه در خور طرح دانستند.
مفاد این نظریه این است که مخاطبان قرآن، خصوص عرب حجاز عصر پیامبر اسلام(ص) است و قرآن به زبان معیار آنان یعنی زبان خطبا و شعرای آنان نازل شده است و الفاظ و تعابیر قرآن ناظر به معهودات و ذهنیات آنان است. از لوازم این نظریه این است که باید قرآن برای آن مردم قابل فهم بوده باشد و مردم دیگر اعصار و امصار نیز اگر بخواهند به فهم قرآن نایل بیایند، باید به معهودات و ذهنیات عرب حجاز عصر نزول مراجعه کنند.
به موجب این نظر در قرآن هیچ آیه ای وجود ندارد که آنان نفهمیده باشند و نیاز باشد، پیامبر(ص) و ائمه(غ) مراد آن را برای مردم بیان کنند یا بر اثر پیشرفت دانش بشر موفق به کشف معنای آن شوند. نیز در قرآن متشابه و مجمل و غریب که معنای آن برای عرب حجاز عصر نزول قابل درک نبوده باشد، وجود ندارد. همچنین در قرآن حقیقت شرعی یا مجمل به این معنا که الفاظی مانند حج و صوم و صلات به معنای عبادت معهود به کار نرفته باشد و شارع یعنی پیامبر اسلام(ص) آنها را در این معانی به کار گرفته باشد، وجود ندارد. هم حج به معنای عمل عبادی مشتمل بر طواف و سعی و قربانی و جز آنها بوه و هم صلات به معنای عملی شامل رکوع و سجود و جز آنها. نیز در قرآن الفاظ و تعابیری که عام و مطلق باشد و شامل همه موارد در هر عصر و نسل باشد، نیست؛ بلکه تنها به معهودات عرب حجاز در عصر نزول منصرف است. نیز در قرآن بطون به معنای مفاهیمی که هیج ملازمه منطقی با مراد عرفی نداشته باشد، نیست. نیز در قرآن اعجاز علمی وجود ندارد،به این معنا که آیاتی در قرآن باشد که عرب عصر نزول معنای آن را درک نکرده باشد یا کج فهمیده باشد و در دوره معاصر بر اثر پیشرفت دانش دانسته باشد.
البته این بدان معنا نیست که قرآن ویژه عرب حجاز عصر نزول است و مردمان دیگر اعصار و امصار نمی توانند از آن راهنمایی بگیرند. هر کسی که بخواهد قرآن را بفهمد و از آن راهنمایی بگیرد، باید به معهودات عرب عصر نزول مراجعه کند و از دریچه فهم آنان به معانی قرآن بنگرد.
ادله ای که برای این نظریه بیان شده است، یکی غرض حکیمانه خداوند از نزول قرآن است که قصد داشته است، عرب عصر نزول را هدایت کند و لذا قرآن را به زبان متعارف آنان نازل کرده است. او قصد چیستان گویی و گمراه سازی و سر کار گذاشتن آنان را نداشته است؛ به همین رو باید قرآن را به زبان معیار یا زبان فصیح و بلیغ عربی رایج آن زمان نازل کند که چنین کرده است.
دلیل دیگر صریح آیات قرآن است که قرآن را به زبان عربی مبین و هادی معرفی کرده و افزوده است که اگر قرآن به زبان اعجمی و گنگ نازل می شد، عرب عصر نزول سخن به اعتراض می گشودند که قرآن برای هدایت ما نازل شده است و ما عرب هستیم، چرا قرآن به زبان اعجمی و گنگ است. در تاریخ نیز هیچ نقل نکردند که کسی چنین اعتراضی کرده باشد.
سوم دلیل صریح روایات فراوانی از معصومان است که قرآن هدایت و معیار تشخیص حدیث صحیح و سقیم است و خداوند به زبانی که مردم نفهمند، نازل نشده است. بلکه قرآن به همان زبان عرب رایج گشته است.
چهارم اجماع علمای اسلامی بر فصاحت و بلاغت اعجاز آمیز قرآن است. فصاحت یعنی از الفاظ مألوف و مأنوس استفاده کردن و به گونه ای آنها را ترکیب کردن که پیچیدگی در معنای آنها نباشد و بلاغت یعنی به اقتضای حال مخاطب سخن گفتن و سطح فهم مخاطب را رعایت کردن.