رفتار پیامبر رحمت با ناهمدین
من روایتی را از امام جماعت مسجدمان شنیدم. خیلی برایم جالب آمد. آن را در متون روایی جستجو کردم. دیدم که آن هم در منابع اهل سنت و هم در منابع شیعی آمده است. این روایت از این جهت برایم جالب آمد که امروزه مشاهده می شود، متأسفانه علیرغم گذشت سی و چند سال از پرپایی نظام اسلامی، میان رفتار پیامبر(ص) و رفتار برخی از ماها فرسنگ ها فاصله هست. پیامبری که حتی برای ناهمدین خودش نیز حرمت قائل بود و حاضر نبود که به او ستمی بشود، ما به عنوان پیرو او به ناهمدین که چه عرض کنم، به همدین خود نیز ستم می کنیم. برای ما فقط کسی که خط فکری و سیاسی اش با ما همسان است، حرمت دارد. با کمال تأسف، بعضی از ماها به نام دین و نظام دینی ستم می کنیم و حقوق اجتماعی اشخاصی را که با ما همراه و همفکر نیستند، ضایع می کنیم. من اینک فریاد بر می آورم: کجاست آن اخلاق نبوی در میان مایی که خود را پیرو ایشان می خوانیم؟ من از همه دعوت می کنم، بیاییم، در این خجسته سالگرد میلاد نبوی، اخلاق نبوی را الگوی رفتار اجتماعی خود با کسانی قرار بدهیم که مثل ما نمی اندیشند.
از امام علی(ع) نقل است که:
یک یهودی چند دیناری را به پیامبر(ص) قرض داده بود و از او خواست که بازگرداند. پیامبر(ص) به او فرمود: «ای یهودی، من چیزی ندارم که به تو بدهم». او گفت: «ای محمد، من هم از تو جدا نمی شوم تا به من بدهی». پیامبر(ص) فرمود: «پس من هم همراه تو می نشینم». پیامبر همراه او نشست تا در همان جا نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء و صبح را برگزار کرد و اصحاب رسول خدا آن یهودی را تهدید می کردند و می ترساندند. رسول خدا(ص) به آنان نگریست و فرمود: «با او چه کار می کنید؟» عرض کردند: «ای رسول خدا، یک یهودی شما را حبس کرده است؟» فرمود: «پروردگارم مرا بر نیانگیخته است که به هیچ کسی چه اهل ذمه یا غیر او، ستم کنم». وقتی روز بالا آمد، آن یهودی گفت: «گواهی می دهم که خدایی جز خدای یگانه نیست و نیز گواهی می دهم که محمد بنده و رسول خداست و نیمی از مالم در راه خدا باشد. به خدا، من با تو این چنین نکردم، مگر این که به ویژگی تو که در تورات آمده است، بنگرم. من ویژگی تو را در تورات چنین خواندم: "محمد پسر عبد الله است. محل تولدش مکه است و محل هجرتش مدینه. نه تندخو است و نه سنگدل و نه پرخاشگر و نه بدزبان". من گواهی می دهم که هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و تو رسول خدای یگانه هستی و این مالم است. در آن طبق آنچه خدا نازل کرده است، حکم کن». آن یهودی مال بسیار داشت.
سپس امام علی افزود:
«زیرانداز رسول خدا عبایی بود و متکایش پوستی پر از لیف خرما بود. یک شبی آن را برایش دولا انداختند. وقتی صبح شد، فرمود: "این زیرانداز، مرا شب، از نماز باز داشت"؛ لذا فرمود که آن را یک لا بکنند.
متن عربی این روایت از این قرار است:
وعنه، قال: حدثنا الحسین بن أحمد بن إدریس رضی الله عنه، قال: حدثنی أبی قال: حدثنا أحمد بن محمد بن عیسى، قال: أخبرنی محمد بن یحیى الخزاز قال: حدثنی موسى بن إسماعیل، عن أبیه، عن موسى بن جعفر، عن أبیه، عن آبائه علیهم السلام عن أمیر المؤمنین علیه السلام قال: إن یهودیا کان له على رسول الله صلى الله علیه وآله دنانیر فتقاضاه، فقال له: یا یهودی ما عندی ما أعطیک، فقال: فأنی لا أفارقک یا محمد صلى الله علیه وآله حتى تعطینی فقال صلى الله علیه وآله: إذا أجلس معک، فجلس صلى الله علیه وآله معه، حتى صلى فی ذلک الموضع الظهر والعصر والمغرب والعشاء الآخرة والغداة، وکان أصحاب رسول الله یتهددونه ویتواعدونه . فنظر رسول الله صلى الله علیه وآله إلیهم فقال: ما الذی تصنعون به؟ فقالوا: یا رسول الله یهودی یحبسک؟ فقال صلى الله علیه وآله: لم یبعثنی ربی عز وجل بأن أظلم معاهدا ولا غیره . فلما علا النهار قال الیهودی: أشهد أن لا إله إلا الله، وأشهد أن محمدا عبده ورسوله، وشطر مالی فی سبیل الله، أما والله ما فعلت بک الذی فعلت إلا لأنظر إلى نعتک فی التوراة، فإنی قرأت نعتک فی التوراة: محمد بن عبد الله مولده بمکة، ومهاجره بطیبة، ولا بفظ، ولا غلیظ، ولا سخاب، ولا متزین بالفحش، ولا قول الخناء، و أنا أشهد أن لا إله إلا الله، وأنک رسول الله صلى الله علیه وآله، وهذا مالی فاحکم فیه بما أنزل الله عز وجل، وکان الیهودی کثیر المال . ثم قال علیه السلام: کان فراش رسول الله صلى الله علیه وآله عباءة، وکان مرفقته أدم حشوها لیف، فثنیت له ذات لیلة، فلما أصبح قال: لقد منعنی الفراش اللیلة الصلاة، فأمر رسول الله صلى الله علیه وآله أن یجعل بطاق واحد.
(حلیة الأبرار - السید هاشم البحرانی، ج1، ص202- 203 و نک: تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر، ج1، ص184؛ المستدرک - الحاکم النیسابوری، ج2، ص622؛ بحار الأنوار - العلامة المجلسی - ج 16 - ص 216 – 217؛ الأمالی - الشیخ الصدوق - ص 551 – 552)