محاکمه
در سال 90 پرونده ای برای اینجانب در هیئت بدوی دانشگاه قم تشکیل شد که مرور سرگذشت آن، نشان می دهد که خطر نوآوری و نظریه پردازی در رشته های علوم دینی تا چه اندازه است و مخالفان برای حذف نظریه پردازان به چه دستاویزهای سخیفی چنگ می زنند و به چه اتهامات سراسر کذبی روی می آورند.
منشأ این پرونده، نامه ای مشتمل بر سوء فهم ها و تهمت هایی بوده است که یکی از اعضای هیئت علمی به یک مسئولی می نویسد و او نیز آن را طی نامه ای به هیئت بدوی منعکس می کند. تفصیل ماجرا از این قرار است:
1. نامه یکی از اعضای هیئت علمی به یک مسئول
یکی از اعضای هیئت علمی دانشگاه قم به تاریخ 21/ 5/ 90 به یکی از مسئولان دانشگاه نامه ای حاوی پاره ای از سوء فهم ها و تهمت ها نوشت که اینک با حذف اسامی اشخاص مندرج در آن آورده می شود. گفتنی است که پیش تر متن این نامه به همراه پاسخی اجمالی به اقدام و مطالب ایشان با عنوان «نقد علمی یا محاکمه عالم؟» منتشر شده است. وی نوشته است:
اینجانب به عنوان یکی از اعضای هیئت علمی دانشگاه قم در مواردی شاهد اشاعه افکار نادرست آقای دکتر جعفر نکونام عضو هیئت علمی گروه قرآن و حدیث بودم که از باب نگرانی نسبت به ایجاد شبهه در اعتقادات دانشجویان مشهودات خود را خدمتتان عرض می نمایم.
1. در جلسه دفاعیه مربوط به ... در مقطع کارشناسی ارشد تحت عنوان «مخاطبان قرآن» به راهنمایی دکتر نکونام، بنده به عنوان نماینده تحصیلات تکمیلی حضور داشتم. ایشان دانشجو را به این سمت هدایت کرده بودند که «من خوطب به قرآن» طبق معنای عرفی مخاطب هر کلامی، تنها مشافهین و عرب عصر نزول بوده، در غیر این صورت لازم بود که در قرآن قرائن لفظی تأکید می شد که «ای انسان در تمام عصرها و نسل ها» که چنین قراینی نداریم و وقتی بنده و سایر اساتید ناظر (...) تالی فاسدهای نظر ایشان را گوشزد شدیم، ایشان در جواب گفتند که همه شما دارای رسوبات فکری هستید و با همان ها با من محاجه می کنید. متأسفانه در این جلسه تعدای دانشجوی مستمع هم حضور داشتند.
2. حدود دو سال پیش، ایشان جلسه ای تحت عنوان «زبان قرآن» در سالن اندیشه با حضور اساتید دیگر رشته ها و دانشجویان ارشد برگزار کردند (...). در آن جلسه ایشان اظهار می داشتند که قرآن به تصریح خودش «بلسان عربی مبین» نازل شده و نیاز به تفسیر و تأویل و پرده برداری از بطون معانی آیات نیست و اینها معنا ندارد و هر انسانی می تواند و حق برداشت از قرآن را دارد. استدلال آقای ... و دیگر اساتید در ایشان مؤثر واقع نشد.
3. مکرراً دانشجویان ارشد به ما مراجعه می کنند و افکار مخرب و بدعت های ایشان در فهم قرآن و توهین به مفسرین کبیری چون مرحوم علامه طباطبایی را مطرح می کنند.
4. سرکار خانم ها... از اعضای گروه علوم قرآن و حدیث، دائماً اذعان می دارند که حداقل نیمی از اوقات ما در سر کلاس، صرف رد شبهه پراکنی های آقای نکونام در اذهان دانشجویان می گردد و این اساتید محترم، دقیق تر در جریان افکار ایشان هستند.
انتظار داریم، مسئولیت محترم... با هماهنگی دیگر متولیان امور اعتقادی و فرهنگی دانشگاه ترتیبی اتخاذ فرماید تا در یک میزگرد علمی تخصصی نظرات ایشان به دائره بحث و نقد گذارده شود و دانشجویان هم مستمعین باشند.
2. نامه مسئول مذکور به هیئت بدوی
مسئول مذکور ضمن پیوست کردن نامه بالا به هیئت بدوی دانشگاه طی نامه ای مشتمل بر پاره ای دیگر از سوء فهم ها و تهمت ها نوشت:
با احترام، گزارشات متعددی مبنی بر هتک حرمت مقدسات دینی و تبلیغ و ترویج افکار انحرافی خصوصاً در تفسیر و تأویل آیات قرآنی از سوی آقای دکتر جعفر نکونام به این ... واصل گردیده است. خصوصاً اساتید بزرگواری که یک نمونه از مرقومه آنها تقدیم حضور می گردد. اذعان می دارند، نامبرده در صدد ترویج آیین منحط وهابیت در دانشگاه می باشد و دلیل روشن آن را وبلاگ شخصی او ذکر می کنند که بهترین پایگاه ترویج وهابیت و افکار آنها شده است؛ لذا در خواست داریم، در این ایام که پرونده ارتقاء ایشان متأسفانه مطرح است، ضمن تشکیل پرونده در آن هیئت و دریافت شکایت متعددی که از ایشان قابل دریافت است، طبق بندهای 13-15 از ماده 7 تخلفات انتظامی و جرائم تخلفات نامبرده مورد بررسی قرار گیرد. تسریع در این امر علاوه بر جلوگیری از ترویج اباطیل، باعث عبرت سایرین خواهد شد.
گفتنی است که بندهای مذکور از این قرار است:
13- عضویت در یکی از فرق ضاله و ساواک منحله و تشکیلات فراماسونری و مشابه آن
14- عضویت یا فعالیت یا تبلیغ به نفع احزاب و گروه های الحادی
15- القاء اندیشه های الحادی و توهین به مقدسات اسلامی
شایان ذکر است که مجازات چنین اتهاماتی طبق ماده 12 آیین نامه رسیدگی به تخلفات انفصال دائم از خدمات دولتی است. عبات این ماده چنین است:
ماده 12) مجازات مرتکبین جرایم مندرج در بندهای 13 و 14 و 15 و 16 ماده 7 این قانون انفصال دائم از خدمات دولتی است.
3. ابلاغ هیئت بدوی
هیئت محترم بدوی پس از تهیه برخی از گزارش ها و اسناد، ابلاغی را به تاریخ 16/ 12/ 90 با عنوان اتهامی «القاء اندیشه های الحادی و توهین به مقدسات اسلامی» حاوی موارد ذیل برای اینجانب صادر کرد:
1- ]انتشار [ مطالب الحادی و موهن مندرج در وبلاگ شخصی به نام «مدهامتان» و ارسال آن به آدرس الکترونیکی دیگران شامل بیان تعابیر الحادی و کفرآمیز درباره «الله»
2- اهانت به پیامبر اسلام، حضرت امیر المؤمنین، امام حسن و حضرت سید الشهداء علیهم السلام
3- تحریف قیام عاشورا و نسبت های موهن به آن
4- توهین به حضرت امام خمینی و رهبر معظم انقلاب
5- القاء وقوع تقلب در انتخابات و تشویق دانشجویان به عدم شرکت در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی
من این اتهامات سراسر کذب را که هیچ شاهدی در وبلاگ «مدهامتان» ندارد، طی دفاعیه ای پاسخ دادم که می توان آن را در اینجا مشاهده کرد. تمام مطالب من در دو وبلاگ «مدهامتان» و «عشق الهی» در نقض این اتهامات و در جهت دفاع از اسلام و تشیع و عشق به خدا و اهل بیت(ع) و حضرت امام و مقام معظم رهبری و پاسخ به شبهات ملحدان و وهابیان است و اگر مخالفان سری به این دو وبلاگ می زدند، شاید چنین اتهاماتی را بر من وارد نمی ساختند. مخالفان در حالی سنگ اسلام و تشیع را بر سینه می زنند که یکصدم اینجانب، مطلبی را در دفاع از آن منتشر نکرده اند.
به هر حال، بررسی مستندات پرونده نشان می داد که این اتهامات مبتنی بر اکاذیب یک دانشجو و نیز مطالب دشمنان اسلام و تشیع است که در سایت ها و وبلاگ هایشان به چشم می خورد و قابل دسترس همگان است و من معدودی از آنها را برای آگاهی دانشجویان ارشد و دکتری و استادان دانشگاه ها از طریق گروه اینترنتی قرآن دانشجو به ایمیل آنان فرستاده ام تا در صدد پاسخگویی به آنها بر آیند. بیش از چهل نفر از اعضای گروه نیز قصد و غرض اینجانب را از ارسال این ایمیل ها گواهی کردند که می توانید، گواهی های آنان را در اینجا ملاحظه نمایید.
4. رأی هیئت بدوی
هیئت محترم بدوی پس از بررسی مستندات و دفاعیات به تاریخ 3/ 4/ 91 هیچ یک از اتهامات مذکور را تأیید نکرد و رأی خود را به این شرح صادر کرد:
در خصوص گزارش تخلف آقای دکتر جعفر نکونام عضو گروه علوم قرآنی دانشگاه قم، مبنی بر القاء اندیشه های الحادی و توهین به مقدسات اسلامی، هیئت ملاحظه نمود. اسناد و مدارک ارائه شده به هیئت حکایت از آن دارد که طرف گزارش، متن هایی را که حاوی مطالب سخیف و توهین به مقدسات اسلامی است، در گروه اینترنتی قرآن دانشجو منتشر کرده است. نامبرده در دفاعیات و توضیحات مکتوب و شفاهی خود، ضمن تأیید ارسال چنین متن هایی اعلام کرده است، امکان ویرایش چنین متن هایی وجود نداشته و این متن ها جهت پژوهش و همچنین جهت نشان دادن ماهیت هتاک و فحاش دشمنان بوده و در ابتدای این متن ها، از بیان ناشایست آنها عذرخواهی شده است. هیئت در رسیدگی که انجام داد، به این نتیجه نرسید که ارسال متن های یاد شده با سوء نیت و به منظور القای شبهه بوده باشد؛ از این رو، اتهام «القای اندیشه های الحادی و توهین به مقدسات» را محرز نشناخت.
ملاحظه این رأی نشان می دهد که هیئت محترم بدوی به هیچ چیز محکمه پسندی برای اثبات آن اتهامات سنگین دست نیافت. تنها مستند این هیئت، متن شبهات مخالفان اسلام و تشیع بود که قابل انتساب به اینجانب نیست و در سایت ها و وبلاگ هایشان در دسترس همگان است و اینجانب، معدودی از آنها را حدود یکسال قبل از آن یعنی اواسط آبان ماه سال 89 برای دانشجویان ارشد و دکتری از طریق گروه اینترنتی قرآن دانشجو به منظور پاسخگویی به آنها در پایان نامه هایشان ارسال کرده بودم و بعد با مشاهده اعتراض برخی از افراد بیرون گروه، ارسال آنها را متوقف نمودم و به این ترتیب، ماجرا تمام شده بود؛ اما باز پس از گذشت یکسال از آن، در اواخر سال 90، همان موضوع از سوی هیئت بدوی مجدداً پی گیری شد و این در حالی بود که هیچ ایمیل دیگری حاوی چنان شبهاتی به گروه ارسال نشده بود. (نک: واگویه ماجرای گروه اینترنتی قرآن دانشجو).
آری، آن همه اتهامات سنگینی که مخالفان به من زده بودند، نظیر ترویج افکار الحادی و وهابیت و توهین به مقدسات - که حکمی کمتر از انفصال دائم از خدمات دولتی و حتی اعدام نداشت - به ارسال معدود ایمیل هایی تقلیل یافت که حاوی شبهات مخالفان اسلام و تشیع بود و من برای اهتمام دانشجویان تحصیلات تکمیلی به پاسخ دهی به آنها به گروه قرآن دانشجو فرستاده بودم و مربوط به یکسال قبل بود و اساساً، ربطی به نامه های آن عضو هیئت علمی و آن مسئول نداشت.
حقیقتاً، این محاکمه «باعث عبرت سایرین» شد و درس های بسیاری را به همه به خصوص خود مخالفان آموخت. باید این واقعه، به درستی تحلیل شود و نتایج آن هم در مخالفان و هم در مسئولان بازخورد لازم را پیدا کند و در جهت اصلاح رفتارها و تصمیمات مورد بهره برداری قرار گیرد.
یک مروری به سرگذشت این ماجرا نشان می دهد که زمینه اصلی این محاکمه (نک: نامه عضو هیئت علمی و مسئول مشار الیهم)، نظریه پردازی های اینجانب بوده است که همگی در چارچوب اصول و ضروریات دین و مذهب بوده؛ منتها برای برخی ناخوشایند می نموده است؛ اما نظر به این که مطرح کردن نظریات نو در چنین چارچوبی هیچ اشکال شرعی و قانونی ندارد، مخالفان به جای نقد علمی نظریات اینجانب در یک فضای آکادمیک و اخلاقی، به رفتارهای غیر اخلاقی و اتهام زنی با استناد به سوء فهم ها و سوء ظن ها و تهمت ها روی آوردند.
یک مقایسه میان آن اتهامات سنگین و آن رأی نهایی هیئت محترم بدوی نشان می دهد که مشکل کار نظریه پردازی در علوم دینی، اتکا به سوء فهم ها و تهمت ها و اکاذیب و روی آوری به اتهام زنی و تضییع حقوق و عدم وجود یک فضای سالم اخلاقی و علمی برای گفتگو و بحث و نظریه پردازی است.
من نمی دانم که اگر جلوی ارتقای اینجانب به استادی گرفته شود، چه مشکلی را برای مخالفان حل می کند. آیا آنانی که استاد نشدند و مردند، چیزی از شخصیت علمی اشان کاسته شد؟ آیا مخالفان می توانند با چنین اعمال غیر علمی و غیر اخلاقی جلوی فکر و اندیشه را بگیرند؟ چرا آنان اگر نظریات مرا انحرافی و باطل می دانند، در صدد نقد علمی آنها بر نمی آیند؟ چرا به جای پرونده سازی و تضییع حقوق به بحث و نقد علمی روی نمی آورند؟
مایه تأسف است که مخالفان این فرصت هایی را که من با نقد و نظریه پردازی برای رشد و نشاط علمی ایجاد می کنم، به تهدید و دشمنی تبدیل می کنند و به جای آن نمی کوشند، یک فضای اخلاقی و دوستانه برای تضارب آراء و بالندگی علمی فراهم نمایند. بسیار جای تأسف است که آن همه تأکیدات مقام معظم رهبری در زمینه برپایی کرسی های آزاداندیشی و نظریه پردازی مورد غفلت قرار می گیرد و حتی کوشش می شود، به نام دفاع از ایشان و یا دفاع از اسلام و تشیع، نظریه پردازان مدافع ایشان و اسلام و تشیع را حذف یا خفه کنند.
مخالفان بدانند که با این رفتارهای غیر علمی و غیر اخلاقی تنها عرض خود می برند و زحمت ما می دارند. آنان کاری از پیش نخواهند برد؛ چنان که در این پرونده سازی به مقصود خود نرسیدند. آری، مخالفان تا آنجا پیش رفته بودند که به گفته یکی از مسئولان می خواستند، گروهی از دانشجویان را اغفال کنند که جلوی در دانشگاه تجمع نمایند و از ورود اینجانب به دانشگاه ممانعت کنند و به این وسیله من را از دانشگاه اخراج نمایند. غافل از آن که «إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِنَّ اللَّهَ لَا یحُِبُّ کلَُّ خَوَّانٍ کَفُورٍ (حج، 38)؛ قطعاً خداوند از کسانى که ایمان آوردهاند دفاع مىکند؛ زیرا خدا هیچ خیانتکار ناسپاسى را دوست ندارد».
در پایان عرض می کنم: خداوندا، اگر آنان که در تخریب من و تضییع حقوقم می کوشند، اهل هدایت اند، هدایت و گرنه خود عقوبت فرما. یا ذا الجلال و الاکرام یا ذا العزّة و السلطان أسئلک أن تصلّی على محمّد و آل محمّد و أن تفرج عنی کل همّ و غمّ و کرب أنا فیه، و تقضى جمیع حوائجی و تبلغنی غایة أملی، و تکبت أعدائی و حُسّادی و تکفینی أمر کل مؤذ لی سریعاً عاجلاً إنّک على کلّ شئ قدیر (بحار الأنوار، ج88، ص51).
لینک های مرتبط: گناهان کبیره در ماجرای پرونده سازی محاکمه + قصه پرغصه آزاداندیشی و نظریه پردازی + خطوط قرمز آزاداندیشی و نظریه پردازی + طرح آرای خاص قرآنی در دروس دوره های تحصیلات تکمیلی + چالش های پیشاروی معرفت دینی معاصر + داستان غم انگیز طرح «تفسیر فراتاریخی قرآن با تکیه بر دیدگاه های علامه طباطبایی و آیت الله معرفت»