بازتولید آموزه های قرآنی
بازتولید آموزه های قرآنی متناسب با هر عصر و مصر راهکار کارآمدسازی آموزه های قرآنی است. اینک ماهیت، ضرورت و پیشینه آن بررسی می شود:
1. ماهیت بازتولید آموزه های قرآنی
مراد از بازتولید آموزه های قرآن عرضه آموزه های قرآنی به زبان روز است. وقتی نسل جدید آیات قرآن را مطالعه می کند، به وضوح مشاهده می کند که آن گفتمانی میان خدا از یک سو و پیامبر اسلام و قومش از سوی دیگر است و در آن از موضوعاتی سخن رفته است که متناسب شرایط فرهنگی و اجتماعی آنان است؛ لذا گاهی در تطبیق آموزه های قرآنی بر حاجات فرهنگی و اجتماعی خود در می ماند. حال سئوال این است که برای حل چنین مشکلی چه باید کرد؟ آیا باید آموزه های قرآنی را به کلی متعلق به گذشته و عصر پیامبر اسلام(ص) تلقی کرد و به فکر جایگزینی برای آن افتاد؟ یا باید مضامین و مفاهیم بشری امروز را در قالب اصطلاحات و مقولات قرآنی بیان کرد و پوستین دینی و قرآنی بر آموزه های بشری پوشاند؟ یا معجونی از آموزه های بشری و قرآنی را به عنوان دین معرفی کرد؟ و یا باید مضامین و مفاهیم دینی و قرآنی را در قالب اصطلاحات و مقولات بشری امروزی بیان نمود؟ و بنا بر فرض اخیر اصطلاحات و مقولات بشری امروز چیست و چنانچه بخواهیم آموزه های قرآنی را به زبان روز بازتولید کنیم، حاصل کار چگونه خواهد بود؟
2. ضرورت بازتولید آموزه های قرآنی
هر عصری ضروری است، آموزه های دینی را بازتولید کرد و به عبارت دیگر متناسب با شرایط عصر به ترجمه فرهنگی آموزه های دینی پرداخت. جهت آن این است که در متون دینی به زبان قوم سخن گفته شده است و چون زبان قوم از عصری به عصر دیگر تغییر می یابد، ایجاب می کند، در هر عصر به زبان آن عصر آموزه های دینی را باز تولید کرد. به زبان قوم بودن متون دینی موجب شده است، برای بسیاری این تلقی را پدید آورد که این متون برای گذشته است و هیچ نسبتی با مردمان این عصر ندارد و لذا عصر دین گذشته است. اکنون باید به جایگزین هایی چون منشور حقوق بشر و عرفان های نوظهور اقبال کرد.
به سخن دیگر، ضرورت بازتولید آموزه های قرآن از آن روست که زبان قرآن عبارت از زبان عرب حجاز عصر پیامبر اسلام(ص) است و مطالعه آن برای نسل جدید و تطبیق آن بر شرایط و زندگی خود ناهموار می نماید تا جایی که این تلقی را برای آنان پدید می آورد که قرآن کتابی است که متناسب با شرایط عصر پیامبر اسلام(ص) نازل شده و لذا برای نسل جدید کارآیی ندارد. به این تصور که ما نه عربیم و نه به گذشته تعلق داریم. این در حالی است که جوهره آموزه های قرآنی فطری است و متناسب با فطرت آدمی بیان شده است که از عصری به عصر دیگر و از قومی به قوم دیگر تغییر پیدا نمی کند و ثابت است.
علیرغم آن که هر روزه جایگزین های فراوانی برای دین اسلام و قرآن از سوی بدعت گذاران بشری عرضه می شود، هیچ یک نتوانسته اند، تشنگی بشر امروز را به معارف و آموزه های دینی و قرآنی برطرف سازند. ماهیت چنین جایگزین هایی جز خرافه های کهن به زبان روز و بازتولید آموزه های فطری دینی و قرآنی به عنوان دستاوردهای بشری و قالب الحادی بخشیدن به آن آموزه ها نیست.
3. پیشینه رویکردهای مختلف در زمینه آموزه های قرآنی
به زبان قوم بودن متون دینی سه رویکرد را در زمینه آموزه های دینی پدید آورده است:
الف. رویکرد الحادی: برخی بر این نظر شده اند که عصر دین گذشته است و لذا بر این قصد شده اند که با دین مبارزه کنند.
ب. رویکرد التباسی یا التقاطی: برخی کوشیده اند، آموزه های بشری را لباس دین بپوشانند و آنها را بر آموزه های دینی تطبیق و تحمیل نمایند یا پاره ای از آموزه های بشری را با پاره ای از آموزه های دینی بیامیزند و به نام دین معرفی کنند. به نظر می رسد، باید گروه هایی از فلاسفه و متصوفه و عالمان تجربی که کوشیده اند، آموزه های فلسفی و صوفیانه و علمی را بر متون دینی تحمیل کنند یا با آن بیامیزند، دارای این رویکرد دانست.
ج. رویکرد ایمانی: بسیاری بر این نظرند که دین به همه اعصار تعلق دارد و اگر آموزه های دینی به زبان قوم است، باید متناسب با هر عصر آموزه های دینی را به زبان آن عصر ترجمه و بیان کرد. چنان می نماید که آن دسته از علمای اسلامی که کوشیده اند، متناسب با زبان روز به معرفی آموزه های دینی بپردازند، نظیر شهید مطهری از این گروه اند. او متناسب با روزگار خود آموزه های دینی را در قالب مقولاتی چون جهان بینی و ایدئولوژی بازتولید کرد تا دین را به زبان روز معرفی کرده باشد.