سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

فهم دقیق قرآن در گرو عرفی دانستن زبان قرآن

متنی که اینک ملاحظه می کنید، متن ویرایش شده اینجانب است که اصل آن در سایت کرسی نیوز منتشر شده بود. در این گزارش نابسامانی های فراوانی بود که در اینجا سعی شده است، حتی الامکان بر طرف شود.

دکتر نکونام: فهم دقیق آیات در گرو عرفی دانستن زبان قرآن است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دبیرخانه هیأت حمایت از کرسی های نظریه پردازی، نقد و مناظره؛ مناظره عرفی بودن زبان قران با حضور دکتر جعفر نکونام و خانم دکتر پارسا  و دکتر معارف (مدیر جلسه ) در نمایشگاه بین المللی قرآن برگزار شد.


دکتر معارف در این نشست بیان کرد: یکی از مسائلی که در باب قرآن و علوم قرآنی مطرح است و عرصه نظریات گوناگونی شده و نیز در میان محققان و متفکران مورد بحث است، در باب زبان قرآن است که در دوران معاصر در این باب بحث هایی شده است؛ اما این که این زبان عربی در چه پایه ای است و با چه سبک و اسلوبی است و چه کسانی را مورد خطاب قرار می دهد مورد بحث است.
این استاد دانشگاه افزود: وی با بیان این که در این بیان دو دیدگاه مهم مطرح است،‌ گفت: دیدگاه اول مبتنی بر عرفی بودن زبان قرآن بوده که معتقد است: این همان زبان عرف عرب جاهلیت است و نظریه دوم فراعرفی بودن زبان قران است که در این مورد بحث می کند که کتاب قرآن جاودانه است و هدف آن هدایت انسان است و در نتیجه این کتاب جامع بوده و برای همه زمان ها و اعصار به کار گرفته می شود.


دکتر جعفر نکونام نظریه خود را چنین بیان کرد که قرآن به زبان معیار عرب عصر نزول نازل شده است؛ یعنی همان زبانی که در محافل رسمی و عمومی مثل موسم های حج به آن زبان ایراد سخن می کردند.
او درباره پیشینه عرفی بودن بیان کرد: عرفی بودن زبان قرآن از دیرباز مطرح بوده است؛ اما به تدریج به دلایلی در حاشیه قرار گرفته است. بر اساس این نظریه بهترین تفسیر قرآن تفسیر تاریخی است.
صاحب این نظریه درباره پیش فرض های آن گفت: خداوند قرآن را خطاب به عرب حجاز نازل کرده است. نیز زبان برآمده از تصورات و معلومات اهل زبان است. بنابراین بر این اساس، فهم مفسر باید متکی بر همان معلومات زمان نزول باشد.
در قرآن حقیقت شرعی وجود نداشته و نیز در قرآن اعجاز علمی به این معنا که آیاتی باشد که مرادش را عرب عصر نزول نفهمیده باشد و بر اثر رشد علوم در دوره معاصر آن را فهمیده باشند، وجود ندارد.
وی در زمینه ادله این نظریه اظهار داشت: خداوند قرآن را برای هدایت و فهمیدن عرب حجاز عصر پیامبر نازل کرده و لذا لزوماً باید قرآن را به زبان فصیح و بلیغ رایج میان آنان نازل کرده باشد.
مکه ام القراء در عصر پیامبر بوده است. قبایل مختلف به آنجا می آمدند. لذا اقتضاء می کرده است، یک زبان عام عربی در میان مکیان پدید آمده باشد. پیامبر هم از این مردم بود. لذا انتظار هست خدا در قرآن به همین زبان عام مکیان سخن گفته باشد.
وی افزود: به قرآن جز همان مدالیلی که قابل فهم عرب عصر نزول بوده و یا مفاهیمی که با همان مدالیل ملازمه منطقی دارد، قابل انتساب نیست و انتساب هر معنایی جز آنها تفسیر به رأی و افتراء بر خدا تلقی می شود.
این صاحب نظر تأکید کرد: نظریه مورد بحث نظریه‏اى زبان شناختى است ; لذا تنها ناظر به زبان و خصوصیات زبانى قرآن است; بنابر این عرفى بودن زبان قرآن به مفهوم عرفى و بشرى بودن محتواى قرآن و در نتیجه بطلان‏پذیرى پیام ها، ناتوانى  پاسخگویى به نیازهاى دینى در تمام اعصار، محدودیت نگرش قرآن به عالم دنیوى و مادى و امکان فهم حقایق غیبى قرآن براى تمام انسان ها نیست.

وی اظهار کرد: درباره نظریه عرفی بودن زبان قرآن، ممکن است تصورات نادرستی به ذهن خطور کند که از آن جمله می توان به توهم مماشات با عقاید باطل، توهم سطحی بودن مدلول قرآن و تصور کهنگی محتوای قرآن اشاره کرد.


دکتر پارسا اظهار کرد: واژه ها از توصیف حقیقت قرآن ناتوان هستند. رمز جاودانگی قرآن حقیقت سیال گونه و رونده آن است. من درباره عرفی بودن زبان قران مخالف نیستم، اما انتقادهایی دارم. روشن است هر نظریه باید تعریف روشن و جامعی ارائه دهد و حد فاصل خود را با نظریه های دیگر نشان دهد.
 این استاد دانشگاه تصریح کرد: یکی از سوالاتی که مطرح است درباره پیش فرض های عرفی بودن زبان قرآن است که دکتر نکونام اعتقاد دارند: قران بر اساس باورها و حد تفکر عرب عصر نزول است. ما چه میزان از عصر عرب زمان نزول آگاهی داریم؟ در مجموع بنا به تحقیقات انجام گرفته برای تبیین فرهنگ آن دوران متون زیادی در دستمان نیست. دانش های ما از عرب جاهلی بسیار ناچیز است.
این آیات که خداوند همان کسی است که آسمان ها را بر افراشت با ستون هایی که قابل دیدن نیستند. چگونه می تواند برای اعراب بادیه نشین قابل توصیف باشد که نمونه آن را هم در گذشته ندیده اند.
نکونام در تبیین بیش تر نظریه گفت: در میان عرب حجاز عصر نزول دو نوع زبان عرفی وجود داشته است: یکی زبان محلی و لهجه ای که در محافل قبیله ای و محاوره ای به آن سخن می گفتند و دیگر زبان معیار که در محافل عمومی و رسمی مثل موسم های حج به آن سخن گفته می شده است. قرآن به همین زبان اخیر نازل شده است.
وی در زمینه دسترسی به فرهنگ و ادبیات عرب عصر نزول گفت: این فرهنگ و ادبیات قابل دسترسی است. علاوه بر قرآن که گزارش گر آن است، اشعار و روایات و آثار باستانی نیز موجود است.

وی درباره مفاهیمی که برای عرب عصر نزول شناخته شده نبود، نظیر جاذبه زمین و گسترش مستمر کهکشان ها اظهار داشت که این مفاهیم قابل انتساب به قرآن نیست و در قرآن هرگز این مفاهیم اراده نشده است. آنچه در قرآن آمده این است که آسمان ها بدون ستون است و این را عرب به روشنی درک می کرد. او می دید که خورشید و ماه و ستارگان در آسمان هستند و هیچ ستونی نیز زیر آنها نهاده نشده و در عین حال به قدرت الهی ایستاده اند و سقوط نمی کنند. در چنین آیاتی از این حقایق محسوس و قابل فهم به عنوان نشان های قدرت الهی (آیات) یاد شده است؛ یعنی از عرب عصر نزول خواسته شده است یا توجه به آنها به قدرت الهی پی ببرند. حال چطور می تواند اینها برای آنان روشن نبوده باشد؟ اینها به منزله مقدمات استدلال اند و اگر مقدمات استدلال معلوم نباشد، چگونه می توان یک استدلال منتج ارایه کرد؟ آیا خداوند عرب عصر نزول را برای فهم قدرتش به مجهولات حوالت داده است؟
دکتر معارف در پایان گفت: در این نظریه، چنین بیان شده که روایات پیامبر (ص) جزئی از عناصر فرهنگی ترسیم گر عصر نزول است. این در حالی است که در همین روایات اموری نظیر محکم و متشابه و بطون قرآن بیان شده است؛ حال آن که در این نظریه اینها انکار می شود.

نیز بر اساس، این نظریه تمام تفاسیر علمی، فلسفی، عرفانی و جز آنها که دانشمندان در طول تاریخ برای آنها زحمات فراوان کشیده اند، باید دور انداخته شود. همین طور بسیاری از روایاتی که مفاهیمی را به قران نسبت داده اند؛ اما با مدلول عرفی یا ملازمات منطقی آن مطابق نیست، باید کنار گذاشته شود؟ این نمی تواند صحیح باشد.
نکونام نیز در پاسخ گفت: آنچه در این نظریه انکار شده است، این است که با اتکای به این عناوین اظهار شود، مراد الهی در آیات قرآن برای عرب عصر نزول قابل فهم نبوده است. متشابه به معنای آیات قیامت که در آنها حقایق اخروی به حقایق دنیوی تشبیه شده است، انکار نمی شود. نیز بطون قرآن به عنوان مفاهیمی که ملازمه منطقی با آیات قرآن دارد، نیز انکار ناپذیر است.

درباره تفاسیر نیز اظهار داشت: اگر آنچه در تفاسیر عرفانی، علمی و فلسفی بیان شده، مطابق مراد الهی یا لوازم منطقی آن نیست، تفسیر به رأی و افتراء به خداست؛ لذا برای دور افکندن آنها نباید هیچ دغدغه ای داشت. ائمه معصومین نیز هرگز مفاهیمی که نه مراد الهی است و نه با آن ملازمه منطقی داشته باشد، نمی فرموده اند. وقتی ائمه می فرمایند، احادیث ما را به قرآن عرضه کنید و اگر مخالف بود، دور بیافکنید، چرا ما دغدغه دور افکندن آنها را داشته باشیم؟ نوع این روایاتی که مفاهیم بی ربط را از زبان ائمه به قرآن نسبت داده اند، جعل غلات است. بنابراین ما اگر می خواهیم از روایات ائمه حمایت کنیم، باید چنین روایاتی را منسوب به ائمه ندانیم.
 شایان ذکر است: مناظره عرفی بودن زبان قرآن از سوی کرسی های نظریه پردازی پنج شنبه سیزدهم مرداد در نوزدهمین نمایشگاه بین المللی قرآن برگزار شد.