اصول نقد دوستانه نظریات علمی
آنچه اینک ملاحظه می کنید، تنها بیانگر برخی از مهم ترین اصول اخلاقی در نقد نظریات علمی است. من در اینجا از رهگذر بیان این اصول اخلاقی، مخالفان را دعوت می کنم، اگر قصد نقد مطالب اینجانب را دارید، بیاید دوستانه نقد کنید. برخی از مهم ترین این اصول، آن چنان که آیات و روایات به ما رهنمود می دهند، از این قرار است: 1. رفتار دوستانه در نقد سخن مخالف در نقد علمی باید رفتاری دوستانه پیشه کنیم. ما باید آن کسی را که نظریه اش را نقد می کنیم، جای خودمان بگذاریم. ببینیم که آیا اگر نظریه ما این چنین نقد می شد، راضی بودیم؟ آیا اگر دو تا دوست بخواهند نظریه یکدیگر را نقد کنند، این گونه رفتار می کنند؟ من از آن استاد محترمی که مانع گفتمان میان من و دانشجویش شد، می پرسم، آیا اگر نظریات خود شما این چنین نقد شود، خوشنود هستید؟ آیا خودتان می پذیرید که بدون شنیدن تمام سخنانتان در زمینه نظریه اتان، به نقد آن پرداخته شود؟ آیا شما می پذیرید، سخنان شما تفسیر به رأی شود و معنایی به سخن شما نسبت داده شود که منظور شما نیست؟ در این زمینه مناسب است، به روایات ذیل توجهی داشته باشیم. امام علی(ع) به فرزندش فرمود: یا بُنَی تَفَهَّمْ وَصِیتِی، وَ اجْعَلْ نَفْسَک مِیزَاناً [فِیمَا] بَینَک وَ بَینَ غَیرِک، فَأَحْبِبْ لِغَیرِک مَا تُحِبُّ لِنَفْسِک وَ اکرَهْ لَهُ مَا تَکرَهُ لِنَفْسِک، وَ لَا تَظْلِمْ کمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ(تحب أن لا تظلم)، وَ أَحْسِنْ کمَا تُحِبُّ أَنْ یحْسَنَ إِلَیک وَ اسْتَقْبِحْ لِنَفْسِک(مِنْ نَفْسِک) مَا تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَیرِک، وَ ارْضَ مِنَ النَّاسِ [لَک] بِمَا تَرْضَاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِک وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ بَلْ لَا تَقُلْ کلَّ مَا عَلِمْتَ مِمَّا لَا تُحِبُّ أَنْ یقَالَ لَک؛ ای فرزندم، سفارشم را دریاب و خویش را میان خود و دیگری میزان قرار ده و برای دیگری دوست داشته باش، آنچه را که برای خود دوست می داری و برای او ناخوش داشته باش، آنچه را برای خود ناخوش می داری و ستم مکن؛ چنان که خود دوست نداری به تو ستم شود و نیکی کن؛ چنان که خود دوست داری به تو نیکی شود و برای خود زشت شمار، آنچه را که برای دیگری زشت می شماری و از مردم نسبت به خود خشنود باش، به آنچه که از خود نسبت به مردم خشنودی و آنچه را که نمی دانی، نگو؛ بلکه آنچه را بگو که می دانی، دوست داری درباره خودت گفته شود». (نهجالبلاغة طبع صبحی صالح، نامه 31) رسول خدا(ص) فرمود: «ألا أنبئکم بشر الناس؟ قالوا: بلى یا رسول الله، قال: من أبغض الناس و أبغضوه؛ آیا شما را از بدترین مردم خبر دهم؟ عرض کردند: آری، یا رسول خدا. فرمود: هرکه با مردم دشمنی کند و مردم هم با او دشمن باشند (مستدرک الوسائل - المیرزا النوری – 9/ 79) نیز امام باقر(ع) فرمود: إیاکم والخصومة فإنها تحبط العمل، و تمحق الدین؛ از دشمنی پرهیز کنید که آن عمل را از بین می برد و دین را نابود می کند. (بحار الأنوار، 89/ 111) نیز امام صادق(ع) فرمود: «إیاکم والخصومة، فإنها تشغل القلب و تورث النفاق و تکسب الضغائن؛ از ستیزه جویی پرهیز کنید که دل را مشغول می کند و نفاق را بر جای می گذارد و کینه ها را به وجود می آورد». (همان) رسول خدا(ص) فرمود: «ذروا المراء، فإنه لا تفهم حکمته، ولا تؤمن فتنته؛ ستیزه جویی را وانهید که حکمت را نخواهید فهمید و از آشوب در امان نخواهید بود». (مستدرک الوسائل - المیرزا النوری، 9/ 76) 2. صداقت در نقل سخن مخالف تلقی من این است که تهمت فقط به این نیست که در امور عادی و اجتماعی به کسی نسبت دروغی داده شود. ما اگر در مباحث علمی نیز از روی سوء ظن و یا شایعه و یا سوء فهم، یک دیدگاه علمی را به کسی نسبت بدهیم که او به آن قائل نیست، این هم تهمت است و گناه کبیره شمرده می شود. ما باید واقعاً، آنچه را که به صراحت در کلام کسی معیوب می یابیم، معیوب بخوانیم؛ نه آن که برای آن عیب بتراشیم. باید دانست، نسبت دادن یک سخن به دیگران آسان نیست. بسا از رهگذر آن حقی پایمال شود یا آبرویی برود. رسول خدا(ص) فرمود: «یعذب الله اللسان بعذاب لا یعذب به شیئا من الجوارح فیقول: ای رب عذبتنی بعذاب لم تعذب بعده شیئا، فیقال له: خرجت منک کلمة، فبلغت مشارق الأرض و مغاربها فسفک بها الدم الحرام و انتهب بها المال الحرام و انتهک بها الفرج الحرام، و عزتی لأعذبنک بعذاب لا أعذب به شیئا من جوارحک؛ خداوند زبان را به عذابی معذّب خواهد کرد که هیچ یک از اعضا را معذب نمی کند. شخص می پرسد: ای پروردگار، چرا من را به عذابی گرفتار کردی که فراتر از آن عذابی نیست؟ خداوند به او می فرماید: از دهان تو سخنی بیرون آمد که به شرق و غرب زمین رسید؛ آنگاه بر اساس آن خون حرام ریخته شد و مال حرام ربوده شد و فرج حرام هتک گردید. به عزتم سوگند، [زبان] تو را چنان عذاب کنم که هیچ یک از اعضای دیگرت را عذاب نکرده باشم». (وسائل الشیعة آل البیت، 27 / 21 - 22) بی تردید نسبت دادن نظری به کسی در حالی که او به آن قائل نیست، مصداق تهمت است و تهمت نیز از گناهان کبیره برشمرده شده است. خدای تعالی فرمود: «وَ الَّذینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبیناً (احزاب، 58)؛ کسانی که مردان و زنان مؤمن را به سبب کاری که انجام نداده اند، می آزارند، بهتان و گناه بزرگی مرتکب شده اند». امام صادق(ع) فرمود: «إذا اتهم المؤمن أخاه انماث الایمان من قلبه کما ینماث الملح فی الماء؛ هر که به مؤمنی اتهام بزند، ایمان از دلش ناپدید می شود، چنان که نمک در آب». (الکافی، 2/ 361) پیامبر(ص) فرمود: من بهت مؤمنا أو مؤمنة أو قال فیه ما لیس فیه أقامه الله تعالى یوم القیامة على تل من نار، حتى یخرج مما قاله فیه؛ هرکه به مرد یا زن مؤمنی دشنام بدهد یا درباره او چیزی بگوید که در او نیست، خدا در روز قیامت او را بر تلی از آتش بیایستاند تا آن که عقوبت تهمتی که زده است، سپری شود. (بحار الأنوار، 27/ 194) 3. درست فهمی سخن مخالف نظر من این است که این فقط کلام الهی نیست که تفسیر به رأی و خلاف مراد آن، حرام و مستحق آتش است؛ بلکه تفسیر هر کلامی به این شیوه ناصواب چنین است. ما درباره تفسیر قرآن از روی ظنّ و رأی شخصی می خوانیم: رسول خدا(ص) فرمود: «من فسر القرآن برأیه فقد افترى على الله الکذب؛ هرکه قرآن را از روی رأی خودش تفسیر کند، بر خدا دروغ بسته است» (بحار الأنوار، العلامة المجلسی، 36/ 227) نیز فرمود: «اتقوا الحدیث عنى إلا ما علمتم فمن کذب على متعمدا فلیتبوأ مقعده من النار، و من قال فی القرآن برأیه فلیتبوأ مقعده من النار»؛ از نقل سخن از من پروا کنید، مگر آنچه را که علم دارید که من گفته ام. هرکه از روی عمد، بر من دروغ ببندد، جایگاهش از آتش پر شود و هرکه درباره قرآن از روی رأی خودش سخن بگوید، جایگاهش از آتش پر شود». (سنن الترمذی، 4/ 268) نیز فرمود: «یا أیها الناس إیاکم و کثرة الحدیث عنی من قال علی فلا یقولن الا حقا أو صدقا فمن قال علی ما لم أقل فلیتبوأ مقعده من النار؛ ای مردم از پرگویی به نقل از من پرهیز کنید. هرکه به من سخنی را نسبت دهد، جز سخن درست و راست نقل نکند. هرکه سخنی را به من نسبت دهد که نگفته ام، جایگاهش از آتش پر شود». (مسند احمد، 5/ 297) به موجب این روایات باید گفت، همان طور که سخن نگفته کسی را به او نسبت دادن، دروغ و افتراء بستن به اوست، سخن گفته او را نیز بر خلاف مرادش حمل کردن، دروغ و افتراء بستن است و از گناهان کبیره برشمرده می شود. 4. حسن ظن داشتن در تفسیر و نقد سخن مخالف فقط در امور عادی و عمومی نیست که باید نسبت به قول و فعل برادر دینی خوش گمان بود و آن را بر معنای ناپسند و نادرستی حمل نکرد، در بحث و نقد علمی نیز باید چنین رویکرد اخلاقی را پیشه خود کرد. من از مخالفان می خواهم، هر فکر و عمل باطلی را که به ذهن مبارکشان رسید، به اینجانب نسبت ندهند. این گناهی بزرگ است. جالب است، وقتی از آن استاد محترم پرسیده بودند که چرا با داوری فلانی برای پایان نامه ای که در نقد نظریه اش بود، مخالفت کردید؟ پاسخ داده بود: نمی خواستم، حاشیه سازی شود. قیاس به نفس فرموده بودند. تصور کرده بودند، ما مثل خودشان غائله راه می اندازیم. این استاد محترم، هیچ توجه می فرمایند که این سوء ظن است و سوء ظن هم گناه کبیره و حرام است؟ به هر حال، در این زمینه ملاحظه آیات و روایات ذیل مناسب به نظر می رسد: پیامبر(ص) فرمود: «أحسنوا ظنونکم باخوانکم تغتنموا بها صفاء القلب ، ونقاء الطبع؛ گمانهایتان را به برادرانتان نیکو گردانید تا با آن صفای قلب و پاکی طبع به دست آورید». (همان) علی (ع) نیز فرمود: «ضع أمر أخیک على أحسنه حتى یأتیک ما یغلبک منه ولا تظنن بکلمة خرجت من أخیک سوءا وأنت تجد لها فی الخیر محملا؛ کار برادرت را به وجهی که بهتر است، توجیه کن تا آن که دلیلی یقینی به دست آوری و به صرف یک سخنی که از دهان برادرت بیرون آمده و تو توجیه خوبی برای آن می یابی، بر او گمان بد مبر». (الکافی - الشیخ الکلینی، 2/ 361 - 362) خدای تعالی در وصف مشرکان مکه فرماید: «وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً (نجم، 28)؛ آنان هیچ اطمینانی نداشتند. جز از گمان پیروی نمیکردند و حال آن که گمان هیچ حقی را ثابت نمیکند». لذا به مؤمنان چنین سفارش میکند: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ (حجرات، 12)؛ ای مؤمنان از بسیاری از گمانها بپرهیزید. برخی از گمانها گناهاند». امام صادق(ع) فرمود: «حسن الظن أصله من حسن إیمان المرء وسلامة صدره، وعلامته أن یرى کل ما نظر إلیه بعین الطهارة و الفضل، من حیث ما رکب فیه وقذف من الحیاء والامانة والصیانة والصدق؛ خوش گمانی ریشهاش ایمان نیکوی شخص و سلامت سینهاش(از بیماریهای اخلاقی) است و نشانهاش این است که همه را با چشم پاکی و فضیلت میبیند و این از آن روست که حیاء و امانتداری و رازداری و صداقت در وجودش آمیخته شده و ریشه دوانده است». (بحار الأنوار، 27/ 196) 5. نقد بی طرفانه سخن مخالف در نقد علمی هرگز نباید ابتدا، نسبت به یک نظریه، موضعی تعصب آلود و انعطاف ناپذیری اتخاذ کرد و بعد در مقام نقد آن برآمد. برای نقد بی طرفانه، باید سخن مخالف را بدون هیچ تعصبی به طور کامل شنید و به درستی درک کرد و آنگاه بدون هیچ تعصب و سوگیری به نقد پرداخت. تصور من این است که تنها در محاکم نیست که باید تمام سخنان طرفین شنیده و آنگاه به قضاوت پرداخته شود؛ بلکه در مباحث علمی نیز ضروری است، تمام سخنان طرفی که قصد نقد دیدگاه او را داریم، شنیده شود. به باور من، هر سخنی که ما درباره دیگری می گوییم، نوعی قضاوت شرعی است و باید از شروط آن برخوردار باشد. از جمله شروط قضاوت شرعی آن است که باید بر پژوهش از طرفین مبتنی باشد. در این زمینه، من مخالفان را به سفارش رسول خدا(ص) به امام علی(ع) توجه می دهم که وقتی او را به سوی یمن فرستاد، فرمود: «إذا قضیت بین الرجلین فلا تقض للأول حتى تسمع ما یقول الاخر؛ هرگاه خواستی میان دو نفر قضاوت کنی، به نفع یکی قضاوت نکن تا این که سخن دیگری را نیز بشنوی». (جامع أحادیث الشیعة، 25/ 33) روشن است که مخالفان به صرف مطالعه نصف و نیمه مطالب اینجانب نمی توانند به افکارم واقف شوند و درباره آنها به درستی قضاوت کنند. هرگز صحیح نیست، بدون این که تمام مطالب من مطالعه شود و تمام توضیحات من استماع گردد، به نقد دیدگاه هایم اهتمام گردد؛ چرا که آن به سوء فهم می انجامد. بی شک، هرگز روا نیست، مخالفان سوء فهم ها و سوء ظن های خود را افکار اینجانب بخوانند و آنگاه به نقد آنها بپردازند. شرط عدالت و انصاف آن است که افکارم را به درستی درک کنند و بعد با ادله قوی نادرستی آن را ثابت کنند و آنگاه به بطلان نظر اینجانب حکم دهند.
در یک جلسه دفاعی شنیدم که گفته بودند، فلانی قائل است، در قرآن باطل راه پیدا کرده است و آنگاه به خود اجازه داده بودند که در مخالفت، سخنانی را بفرمایند. این در حالی بوده است که من هرگز چنین چیزی نگفته ام. این فقط توهم و سوء فهم ایشان بوده است. سخن من این بوده است که خداوند در قرآن بر اساس نگاه ظاهری مخاطبان سخن گفته است؛ نه نگاه علمی. برای مثال، اگر در قرآن گفته شده، خورشید از مشرق به مغرب حرکت می کند(نک: بقره، 258)، با تکیه به نگاه ظاهری بوده است. نگاه ظاهری بشر چنین می یابد که خورشید از مشرق به مغرب حرکت می کند. مخالفان چنین مضمونی را که به صراحت در قرآن آمده، انکار می کنند و وجود آن را در قرآن به معنای راه یافتن باطل در قرآن تلقی می نمایند. در حالی که این اشتباه است. نگاه ظاهری انسان حق است، نه باطل.
6. گردآوری تمام قرائن فهم سخن مخالف
تنها در متون دینی نیست که ظهور نهایی کلام – یعنی ظهوری که بعد از ملاحظه کلیه قرائن حاصل می شود – حجت و معتبر است؛ بلکه در تمام سخنان چنین قاعده ای حاکم است. در اینجا جا دارد، از دوستانی که این قواعد علمی و عقلائی را زیر پا می نهند، اظهار تأسف کنم. ما در حالی که به دانشجویان خرده می گیریم که چرا فلان مقاله و کتاب را که در زمینه موضوع پایان نامه اتان بود، مطالعه نکردید، چگونه است که حال یک دانشجویی را که در نقد نظریه اینجانب قلمفرسایی می کند، مانع می شویم از این که به جزئیات دیدگاه های من و منابع آن دسترسی پیدا کند؟ آیا این می تواند توجیه علمی داشته باشد؟ من خودم مقالات و حتی نوشته های منتشر نشده ام را در اختیار دانشجوی تحت راهنمایی ایشان قرار دادم و افزون بر آن کراراً اصرار کردم که هر نقدی که بر مطالب من دارید، به من منعکس کنید تا آخرین حرف های من را هم دانسته باشید و آنگاه به قضاوت علمی بپردازید. من به او اطلاع داده بود که در خصوص آن نظریه یک محتوایی حدود 350 صفحه فراهم کرده ام؛ مع الوصف، متأسفانه آن دانشجو بر اثر رفتار ناصواب آن استاد محترم، امکان این را نیافت که آخرین مطالب من را اخذ کند و لذا پایان نامه ای فراهم کرده است که مملو است از تهمت ها و سوء فهم ها و نقدهای ناوارد.
ما برای این که هر کلامی را اعم از آیات قرآن و احادیث معصومین(ع) و حتی سخنان افراد عادی را تفسیر کنیم و معنایی را به عنوان مراد آن کلام ادعا کنیم، باید مستند به همه قرائن آن کلام باشد. به همین ترتیب، ما هرگاه قصد داریم، سخن کسی را نقد کنیم، تا جایی که می توانیم، باید تمام اطلاعات و قرائن و شواهد را در زمینه آن سخن جستجو و فراهم کنیم و آنگاه به نقد آن بپردازیم.
به نظر می رسد، ما برای دسترسی به مراد واقعی سخن یک شخص، باید به یکی از شیوه های ذیل عمل کنیم:
الف. اگر طرف زنده است، باید از خود او بپرسیم که آیا منظور تو از این سخنتان این است که من برداشت کرده ام یا چیز دیگری را منظور دارید؛ نه این که ما از پیش خود معنایی را به سخن او نسبت دهیم که او هرگز به آن قائل نیست و به آن رضایت ندارد. به اصطلاح، «تفسیر بما لا یرضی صاحبه» انجام دهیم که هرگز صحیح نیست. این که درباره قرآن تفسیر به رأی حرام دانسته شده است، به آن اختصاص ندارد. درباره هر کلامی صدق می کند.
ب. اما اگر طرف زنده نیست و ما در عین حال که تمام سخنان او را احصاء کرده ایم، اطمینان کامل و یقینی نداریم که منظور او را دریافت کرده باشیم، نباید با قاطعیت اظهار کنیم که منظور او این است؛ بلکه باید وجوه مختلفی را که احتمال می رود، مطرح کنیم و اگر بخواهیم، احتمالی را مراد او محسوب کنیم، بهترین احتمال باشد؛ چنان که در روایت آمده است، سخن برادر دینی را بر احسن وجوه حمل کنید؛ نه این که همواره بکوشیم با سوء ظن ها و سوء فهم های خود، سخن طرف را بر معنایی حمل کنیم که نوعی نقص و عیب برای او ثابت شود.
ما برای این که علم پیدا کنیم به این که آنچه ما نقد می کنیم، همان چیزی است که طرف اراده کرده، باید به تمام مطالب او مراجعه کنیم. بسا آن سخنی که به آن استناد کرده ایم، همه مطلب نباشد و در جای دیگر مطلبی باشد که مراد را مشخص کند. این که درباره آیات و یا روایات معصومین(ع) آمده است که باید متشابه را به محکم ارجاع بدهیم تا گمراه نشویم، فقط به آیات و روایات اختصاص ندارد. در همه کلام ها چنین باید باشد.
امام رضا(ع) فرمود: من رد متشابه القرآن إلى محکمه هدى إلى صراط مستقیم، ثم قال علیه السلام : ان فی اخبارنا متشابها کمتشابه القرآن ، ومحکما کمحکم القرآن ، فردوا متشابهها إلى محکمها ، ولا تتبعوا متشابهها دون محکمها فتضلوا؛ هر که متشابه قرآن را به محکمش برگرداند، به راه راست هدایت یافته است. سپس افزود: در احادیث ما نیز مانند قرآن محکم و متشابه است؛ پس متشابه آنها را به محکم آنها برگردانید و از متشابه آنها بدون محکم آنها پیروی نکنید که گمراه می شوید. (تفسیر نور الثقلین، 1/ 318)
نیز رسول خدا(ص) فرمود: «و القرآن یفسر بعضه بعضا؛ برخی از آیات قرآن برخی دیگر از آنها را تفسیر می کند» (تفسیر المیزان، 3/ 76)
نیز علی(ع) فرمود: «کتاب اللّه ... و ینطق بعضه ببعض، و یشهد بعضه على بعض؛ کتاب خدا برخی از آیاتش با برخی دیگر به سخن در می آید و برخی از آیاتش بر برخی دیگر گواهی می دهد». (همان)
آری، این که پاره ای از کلام پاره دیگر از آن را تفسیر می کند، به کلام الهی و احادیث معصومین(ع) اختصاص ندارد. در هر کلامی چنین است و لذا اگر ما می خواهیم گرفتار تفسیر به رأی و افتراء زدن به دیگران نشویم، ضروری است، به تمام سخنان آنان در زمینه یک موضوع مراجعه کنیم؛ نه این که برخی را بگیریم و برخی را فرو گذاریم.
لینک های مرتبط: داستان هایی در زمینه نقد خصمانه نظریات علمی ؛ نقد علمی یا محاکمه عالم؛ اخلاق اسلامی در نقد علمی؛ شیوه نقد نظریه؛ خطوط قرمز آزاداندیشی و نظریه پردازی؛ قصه پرغصه آزاداندیشی و نظریه پردازی