دانشگاه یا بازداشتگاه و اندرزگاه
در هر زبانی این گونه است که وقتی یک واژه ای نحوست پیدا می کند، یک معادلی که زیبا باشد، برایش می سازند. واژه زندان از آن جمله است. معروف ترین معادل هایی که برای آن انتخاب کرده اند، اندرزگاه، ندامتگاه و بازداشتگاه است. من در این نوشتار می خواهم دانشگاه را در شرایط کنونی ایران با زندان مقایسه کنم و بیان کنم تا چه اندازه به آن شباهت دارد.
1. دانشگاه یا بازداشتگاه
به نظر می رسد، دانشگاه باید چنان که از نامش پیداست، محل دانش و آموزش و پژوهش علمی و نظریه پردازی و نوآوری و نقد باشد و دانشگاهیان لحظه به لحظه مرزهای دانش را بگسترند یا یک مشکل واقعی را حل کنند؛ اما اگر بنا بر این نهاده شود که 40 ساعت یا کمتر در طول هفته یک استاد را در جایی حبس کنند که نتواند یک مقاله ای بنویسد یا یک سخنرانی علمی داشته باشد یا در یک میزگرد علمی شرکت کند؛ بلکه او را در اتاقی چندنفره حبس کنند که به طور پیوسته محل آمد و شد همکاران و دانشجویان است و گاهی از شلوغی اتاق صدا به صدا نمی رسد و گاهی هم که اتاق خلوت می شود، وقت ارزشمند استادان به گعده های روزمره و احوال پرسی ها و جک و خنده و گفتگوهای باری به هر جهت تلف شود، آیا دانشگاه با چنین شرایطی چه فرقی با بازداشتگاه دارد؟ چرا در دانشگاه های ما بیش از آن که به پژوهش و بحث علمی و نظریه پردازی و نوآوری و نقد بها بدهند، به حضور فیزیکی وقت تلف کن، بها می دهند؟
در اینجا مناسب می دانم، شما را به گوشه ای از متن نامه یک استاد تمام نمونه کشوری جلب کنم که ترفیع سالانه او را به سبب کسر حضور چند ساعته ای در دو ماه از سال ندادند؛ علیرغم این که در طول همین سال بیش از ده مقاله از او در مجلات معتبر منتشر شده بود.
او به مسئول مربوط نوشته است:
به استحضار می رساند که ... مطلع شدم که کمیته منتخب دانشگاه پرونده ترفیع سالانه اینجانب را به خاطر کمتر از حد نصاب بودن ساعات حضور اینجانب در دانشگاه در دو ماه آذر و اسفند 91 به دانشکده عودت داده اند....
1. غرض بنده از نوشتن این نامه این نیست که یک پایه برای افزایش حقوقم بگیرم. این پایه را تقدیم می کنم به کسانی که آن را از من دریغ داشتند. بنابراین شما از همین الان می توانید ماجرا را تمام شده بدانید و این پایه را به بنده ندهید. هدف من این است که بگویم بسیار متأسفم از این که در دانشگاهی فعالیت می کنم که مسئولانش در مورد حق و حقوق استادانش چنین تصمیم می گیرند.
2. آیا به نظر شما عادلانه است که میزان ساعات حضور فیزیکی همه افراد اعم از مربی، استادیار، دانشیار و استاد، آن هم با هر میزان تولید علمی یکسان باشد؟ بنده از سال 89 تا کنون استاد تمام این دانشگاه هستم. هیچ کاری هم جز تدریس و تحقیق در زمینه رشته ام ندارم. حتی در یکسال گذشته تمام درخواست های تدریس از دانشگاه های دیگر -که عمدتا مربوط به مقطع دکتری بوده است- رد کرده ام و فقط ممحض در کار دانشگاه ... هستم. فقط در سایت علمی نورمگز 64 مقاله به زبان های فارسی، عربی و انگلیسی از اینجانب نمایه شده و همگی آنها با عنوان دانشگاه ... ثبت شده است. آیا این است احترام مسئولان دانشگاه به استادانی که بیشترین وقت مفیدشان – چه در محیط دانشگاه و چه در منزل- صرف اعتلای دانش در دانشگاه ... کرده اند؟
3. من در یکسال گذشته در سه مقطع دکتری، ارشد و کارشناسی تدریس کرده ام. نتایج ارزیابی دروس حتما خدمت شما و آقایان هست. اگر نیست برای یک بار هم شده نزد دانشجویان دکتری بروید و از کیفیت و کمیت دروس اینجانب سؤال کنید. نیز می دانید علاوه بر تدریس و راهنمایی پایان نامه ها، چندین مقاله علمی پژوهشی به چاپ رسانده ام (که برخی از آنها در فرم ترفیع آورده ام) یا مجوز چاپشان گرفته ام. برای اطلاع بیشتر شما می گویم که در یک سال گذشته سه مقاله در نشریات علمی پژوهشی به چاپ رسانده ام، چهار مقاله هم مجوز چاپشان از مجلات علمی پژوهشی گرفته ام و دو مقاله در مجلات علمی ترویجی و دو مقاله در مجلات علمی تخصصی به چاپ رسانده ام، در یک همایش بین المللی هم شرکت کرده ام و مقاله ام در مجموعه مقالات همایش به چاپ رسیده است. آیا با وجود این، من در انجام وظایف آموزشی و پژوهشی ام کوتاهی کرده ام؟! اگر تمام فعالیتهای پژوهشی سرپرست دانشگاه ... و معاونان ایشان، از جمله معاون محترم پژوهشی دانشگاه ...، در یک سال گذشته جمعاً به اندازه فعالیتهای بنده در یک سال گذشته برسد من از مسئولان محترم می خواهم که همه پایه هایی که تا به حال به من داده اند از من بگیرند. همینطور اگر تمام مقالات علمی - پژوهشی معاون محترم پژوهشی دانشگاه ... در 20 سال گذشته به اندازه مقالات علمی پژوهشی من در یک سال گذشته رسید همه سوابقم را یکجا تقدیم ایشان می کنم.
4. اینجانب سالهاست که از ناهار دانشگاه ... استفاده نمی کند و اوقات نماز، ناهار و استراحت را در منزل می گذراند و نه در دانشگاه. بنابراین ساعات حضور اینجانب صرفاً ساعات مفیدِ کاری بوده است. این در حالی است که بسیاری از عزیزان این ساعات را در دانشگاه به انجام فریضه ظهر و عصر و صرف ناهار و استراحت می پردازند و جزو ساعات موظفشان هم محاسبه می شود. آیا به نظر جنابعالی و مسئولان عالیرتبه دانشگاه، اعضای هیأت علمی در حین صرف ناهار و استراحت در استاد سرای دانشگاه نیز به تولید علم می پردازند یا مشاوره علمی می دهند؟! اگر جوابتان مثبت است که بنده متأسفم که سالها از قافله تولید علم و مشاوره علمی عقب افتاده ام! و اگر جوابتان منفی است لطفا همان ساعات ناهار و استراحت را که برای دیگران جزو ساعات موظفشان محسوب کرده اید به ساعات حضور ما نیز اضافه فرمایید که در این صورت مشکلی باقی نمی ماند.
5. آیا اعضای محترم هیأت امنا و هیأت رئیسه دانشگاه ... فقط در مورد کم کردن حقوق هیأت علمی وظیفه شرعی و ملی و قانونی دارند؟ آیا آنها در مقابل این که سالهاست حق الزحمه رساله های دکتری و پایان نامه های ارشد داده نشده است احساس مسئولیت نمی کنند؟ ترم های متوالی است که حق التدریس اعضای هیأت علمی را پرداخت نکرده اند، آیا هیچ یک احساس مسئولیت نمی کنند؟ آیا هیچ احساس کرده اند که با کم شدن ارزش پول ملی در هر سال میلیون ها تومان ضرر مالی به اعضای هیأت علمی زده اند. آیا آنها در برابر ندادن گرنت اعضای هیأت علمی و تشویق مقالات، خودشان را مدیون کسی نمی دانند؟
....
این بود، گوشه ای از نامه اعتراضی یک استاد تمام نمونه کشوری و اما بعد، من تصور می کنم، باید در دانشگاه ها به جای این که بر حضور فیزیکی و کمی استادان تأکید کنند، بر حضور کیفی و علمی ایشان تأکید نمایند. باید محیط دانشگاه فضای آرامی برای رشد علمی و تألیف مقاله و سخنرانی و میزگرد و نقد علمی باشد. بی تردید با حبس استادان در یک اتاق چند نفره هرگز چنین اهدافی تأمین نمی شود. امروزه که تلفن همراه و اینترنت وجود دارد و دانشجویان در هر وقت و بی وقت با استادان خود در تماس اند و استادان حتی در خانه خود به کار علمی و پژوهشی مرتبط با دانشجویان و دانشگاه اشتغال دارند، حبس ایشان در اتاق چند نفره و اتلاف وقت ارزشمند آنان، جفای بزرگی به آنان و علم و پژوهش است. مناسب است، به ازای هر مقاله یا میزگرد یا سخنرانی و یا هر کار علمی و پژوهشی مفیدی که استاد در هر محلی انجام می دهد، حضور فیزیکی را معادل سازی کنند.
2. دانشگاه یا اندرزگاه
متأسفانه در پی فتنه ای که در سال 88 در کشور به وجود آمد، محیط دانشگاه ها امنیتی شد و از یک سو، کرسی های نظریه پردازی و نوآوری و نقد تعطیل شد و فرصت های مطالعاتی و رفت و آمد استادان دانشگاه به دانشگاه های خارجی و همایش های بین المللی با محدودیت های فراوانی همراه گردید و از سوی دیگر، برخی از نهادها گویا با تصور این که استادان دانشگاه به اندرز نیاز دارند، کوشیدند، با کلاس های عقیدتی – سیاسی که برای استادان دانشگاه برگزار می کنند، ایشان را با معارف اسلامی و بصیرت های سیاسی لازم آشنا کنند. پنداری، تصور شد که ریشه فتنه در دانشگاه هاست و این بی بصیریتی دانشگاهیان است که منشأ فتنه شده است.
از دیگر سو، در آیین نامه ارتقای استادان، یک بخش فرهنگی هم افزودند و آن را یک ملاک قرار دادند تا میزان بصیرت سیاسی و التزام اعضای هیئت علمی را به اسلام و ولایت فقیه بسنجند و مانع ارتقای استادانی بشوند که کمترین زاویه فکری با اندیشه های سیاسی حاکم بر دانشگاه ها دارند.
ما با بصیرت افزایی و اندرزدهی مخالفتی نداریم. بی تردید برگزاری کلاس ها و کارگاه های علم افزایی خیلی ارزشمند است؛ اما باید دانست، با نام مقدس اسلام و ولایت فقیه بر سر استادان کوفتن و آنان را چون محبوسانی بر سر کلاس های ضیافت اندیشه نشاندن و ریا و تزویر و نفاق را تزریق کردن و به ازای مدرکی که برای حضور در این کلاس ها به استادان می دهند، نمره فرهنگی دادن و ارتقای آنان را به آن موکول کردن، نه تنها نتیجه مثبتی عاید نمی شود؛ بلکه باعث فساد اخلاق و رشد چاپلوسی و دورویی و نفرت افزایی نسبت به دین و ولایت فقیه و نظام مقدس جمهوری اسلامی می شود.
باید توجه داشت که دانشگاه اندرزگاه نیست و در دانشگاه یک عده مجرم و نیازمند اصلاح و بصیرت حضور ندارند. دانشگاهیان خود منشأ فکر و فرهنگ و بصیرت و اندیشه دینی هستند. این خیلی خسارت بار است که استادان دانشگاه را بسان مجرمان سر کلاس بصیرت افزایی ها بنشانند و با نمره فرهنگی دادن به حضور در این کلاس ها، مقام علمی و منزلت اجتماعی استادان را فرو بکاهند. به میزان دیانت و پایبندی استادان به اسلام و ولایت فقیه نمره دادن و آن را ملاک ارتقا در نظر گرفتن، ثمره ای جز نفرت افزایی و نفاق پروری و فساد اخلاق در میان دانشگاهیان ندارد. شایسته است، ملاک ارتقا همان اموری قرار بگیرد که پیش از تغییر آیین نامه ارتقا وجود داشت؛ یعنی میزان فعالیت آموزشی و پژوهشی و اجرایی.
متأسفانه در دولت گذشته، استادان دانشگاه بسیار تحقیر شدند و چنان که در پست قبلی به آن پرداختنم، آنان را در حد سپوران و بلکه حتی ستوران تنزل دادند و این خسارت بزرگی به علم و فرهنگ و دین و اخلاق جامعه به باور آورده و می آورد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لینک مرتبط: استادان برترند یا سپوران؟!! +قصه پرغصه آزاداندیشی و نظریه پردازی + خطوط قرمز آزاداندیشی و نظریه پردازی + چالش های پیشاروی معرفت دینی معاصر + نقد علمی یا محاکمه عالم؟ + ماجرای عبرت آموز محاکمه اینجانب + داستان عجیب غصب طرح های تحقیق