آسیب های پژوهش های قرآنی
متنی که اینک ملاحظه می کنید، مصاحبه ای است که خبرنگار ایکنا با اینجانب در زمینه آسیب های پژوهش های قرآنی به عمل آورده است.
سئوال – لطفاً، آسیب ها و مشکلاتی را که در زمینه پژوهش های قرآنی وجود دارد، بیان فرمایید.
پژوهشهای قرآنی از نواحی مختلفی آسیبها، نقصها و مشکلاتی دارد که هر کدام از آنها مسائل متعدد و مباحث مفصلی را در برمیگیرد. هم از ناحیه خود سیستم و نظام و دستگاه مدیریت پژوهش اعم از دانشگاهها و مراکز پژوهشی و حتی وزارت علوم و هم از ناحیه بدنه پژوهشی شامل اعضای هیئت علمی به عنوان پژوهشگران و راهنماهای پژوهشها و همچنین دانشجویان و همچنین از ناحیه محتوا ومتون آموزشی و پژوهشی موجود در حیطه مطالعات و پژوهشهای قرآنی.
1. آسیب های مدیریت پژوهشی
یکی از آسیب هایی که در ناحیه مدیریت پژوهشی وجود دارد، از این قرار است که پژوهش گران و دانشگاهیان با این که فرهیختگان جامعه هستند، حق انتخاب مدیران خود را ندارند و لذا مدیریت پژوهشی انتصابی و از رأس به قاعده است؛ نه انتخابی و از قاعده به رأس؛ لذا مدیران خود را موظف نمی دانند، نسبت به زیر مجموعه خود پاسخگو باشند؛ از این رو، گاهی وقتی به مدیران نسبت به ضعف های علمی و پژوهشی انتقاد و سئوال می شود که چرا چنین است، با تحکّم و بی ادبی پاسخ می دهند که ما هیچ وظیفه ای نداریم، به شما پاسخ بدهیم. ما باید به مافوقمان پاسخگو باشیم.
به جهت این نظام مدیریتی نابسامان، گاهی کسانی به عنوان مدیران پژوهشی انتخاب می شوند که هیچ سابقه ارزشمند علمی و پژوهشی ندارند و اساساً با نوآوری و نظریه پردازی و نقد که موتور متحرکه علم و پژوهش است، مخالف اند و آن را بدعت و کفر و زندقه تلقی می کنند که به باور آنان، باید حتماً جلوی آن گرفته شود و گرنه ایمان و دیانت در دانشگاه تضعیف می شود.
از دیگر آسیب هایی که در این ناحیه به چشم می خورد، این است که سایه جناح بندی های سیاسی بر نظام پژوهش سنگینی می کند و پژوهش ها را تحت شعاع قرار می دهد؛ طوری که با اهالی علم و پژوهش بر اساس گرایش های سیاسی و جناحی رفتار می شود و مثلاً، اگر بخواهند کسانی را به عنوان پژوهش گرهای برتر انتخاب کنند، آنانی را انتخاب می کنند که با گرایش ها و جناح های سیاسی حاکم مخالف نباشند. به طور طبیعی رفتار گزینشی با پژوهش گران موجب دلسردی آنان می شود و انگیزه آنان را برای پژوهش و تحقیق از میان می برد.
2. آسیب های روش تحقیق
نقص ها و آسیب های مربوط به محتوا و متون آموزشی از این قرار است که اساساً تمرین پژوهش و آشنایی با روش تحقیق تخصصی وجود ندارد. یکی از علتهای آن این است که کتابها و محتواهای موجود در زمینه روش تحقیق متخذ از آثار رشتههای علوم انسانی است؛ لذا از این آثار فقط می توان از جنبه عمومی تحقیق در رشته علوم قرآنی استفاده کرد. به علاوه این آثار بیشتر بر روش تحقیق میدانی تأکید دارند؛ در حالی که نوع تحقیقات رشته های علوم قرآنی از سنخ تحقیقات کتابخانهای است؛ لذا در زمینه روش تحقیق تخصصی علوم قرآنی با یک خلأ جدی مواجهیم و بر اثر این خلأ، محققان ما آگاهی و آمادگی لازم را برای پژوهش علمی و عمیق ندارند.
ما نیاز داریم، در هر رشته و متناسب با نوع تحقیقاتی که در آن رشته وجود دارد، به تهیه و تدوین روش تحقیقهای خاص آن رشته، با فراهم کردن محتوا و با توجه به نمونهها و مصادیقی که با آنها سروکار داریم، اقدام کنیم. در واقع ما باید با استفاده از کتب مرتبط با حوزه پژوهش در قرآن چه در حوزههای کلاسیک و سنتی بومی و چه با توجه به مباحث مطرح شده در کشورهای غربی نظیر مباحث مطرح در حوزه هرمنوتیک، نشانهشناسی، زبانشناسی و ... روش تحقیقهایی متناسب با محتوای مورد نظر خودمان تولید کنیم تا با تدریس و به کارگیری این روشها به تحقیقات خود عمق و توسعه ببخشیم.
در حال حاضر نه چندان در زمینه گردآوری اطلاعات و نه در زمینه تجزیه و تحلیل اطلاعات، راهکارهای علمی و سنجیده ای وجود ندارد؛ لذا محققان بیش تر به راهکارهای ذوقی و سلیقه ای ویژه خود روی می آورند.
علاوه بر این که باید در نظر داشت، مبانی و اصولی که براساس آنها تجزیه و تحلیلها صورت میگیرد، قابل تجدیدنظرند و نمیتوان به آن چه در رویکردهای سنتی ما و یا غرب وجود دارد، با یک نگاه مثبت و با اعتماد کامل روی آورد؛ بلکه باید به آنها نگاه انتقادی داشت و آنها را مورد بازبینی قرار داد.
مبانی سنتی تجزیه و تحلیل اطلاعات در علوم اصول فقه، علوم بلاغت و منطق وجود دارد. هرچند که زحمات علمای گذشته در تقریر این مبانی مشکور است، اما به نظر می رسد، این مبانی نیازمند بازنگری و نگاه انتقادی اند. آنها باید مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرند تا مشخص شود که این اصول تا چه اندازه قابل اعتنا و صحیح اند.
مشکل دیگری که مبانی تجزیه و تحلیل سنتی دارند، این است که مطالب طرح شده در کتب سنتی به نحو تئوری و کلی است و به نحو تطبیقی و با تطبیق به مصادیق به مسائل پرداخته نشده است؛ در حالی که باید هر یک از مبانی و قواعد مطرح در آنها به نحو موردی و مصداقی بر اطلاعات و دادههای تحقیق پیاده شود تا کارکرد واقعی آنها به منصه ظهور برسد.
ما اصول فقه را در قرآن پیاده نکردهایم و به دانشجویان تعلیم نداده ایم که براساس فلان اصل چگونه باید یک آیه را معنا کنیم؛ بلکه به صورت مجرد و انتزاعی و مجزا تعلیم داده ایم؛ لذا اصول فقه در حال حاضر به صورت غیرکارا درآمده اند. قواعد منطقی و بلاغی نیز به همین آفت گرفتار آمده اند.
بنابراین، در زمینه روش پردازش و اندیشهورزی واقعاً جای کار وجود دارد و ما بایستی برای تقویت آن، هم از مباحث سنتی خودمان استفاده ببریم و هم به مباحث مطرح شده در غرب توجه داشته باشیم. تجارب و دستآوردهای غربی ها در زمینههایی چون هرمنوتیک، زبانشناسی و معناشناسی میتواند کارایی فراوانی برای ما داشته باشد. منتها چون این تجارب و مباحث، با توجه به متون مقدس یهودیت و مسیحیت نوشته شده است؛ لذا با مباحث ما انفصال و بیگانگی دارد؛ از این رو، ما باید این تولیدات فکر غربی را بومی کنیم و با تطبیق بر موارد و مصادیق خود، آنها را در قالب زبان و بیان خود به کار بگیریم.
برای بومی کردن باید این مباحث را آن گونه که خودمان میفهمیم، تقریر کنیم و به کار بگیریم. گاه اصطلاحاتی در این مباحث مشاهده میشود که مبهم یا دشوار فهم هستند؛ حال آن که ما معادلهای آنها را در متون خود داریم. برای مثال معمولاً تصور میشود که مباحث هرمنوتیک چیز بسیار متفاوتی از سنت فکری ماست و این که چنین مباحثی از سوی اندیشمندان ما مطرح نشده یا مورد توجه نبوده است؛ در حالی که هرمنوتیک همان تفسیر و تأویل ماست. بنابراین اگر ما در قالب اصطلاحات آشنای خودمان اینها را بیان کنیم، این بیگانگی برطرف میشود و قابلیت بهره برداری در مباحث سنتی هم پیدا می کنند.
از دیگر مشکلاتی که در زمینه بومیسازی این حوزههای دانش وجود دارد، این است که معطوف به موضوعات و مصادیق غربی و مسیحی است. برای مثال علم هرمنوتیک معطوف به عهدین است و در جهت تفسیر آنها شکل گرفتهاند؛ بنابراین بر مصادیق مورد نظر ما یعنی آیات قرآن تطبیق داده نشدهاند. این در حالی است که میان قرآن و عهدین تفاوت های بسیاری است و برخی از تئوری های علوم غربی درباره قرآن نمی تواند مصداق پیدا کند.
همچنین در زمینه معناشناسی نیز همین مشکل وجود دارد و اصطلاحاتی که در کتابهای معناشناسی وجود دارد با اصطلاحات سنت علمی ما معادلسازی نشده و بر مصادیق و مواردی که در معناشناسی آیات قرآن مطرح است، کار نشده و در واقع تئوریهای موجود در این حوزه علمی بدون تطبیق به موارد قرآنی رها شده است. اهتمام نکرده ایم که واژگان و تعابیر قرآن را معناشناسی تاریخی یا معناشناسی توصیفی کنیم تا ببینیم حاصل چه میشود و بر ما مشخص شود که راهکارها و مراحل چنین پژوهشی چیست.
سئوال – البته این نظر هم می تواند مطرح باشد که اساساً این روشها را نباید به کار گرفت؛ چون آنها با مباحث ما سنخیتی ندارند؛ اما شما میگویید که اینها مناسب نیستند؛ چون تا حالا به کار نرفتهاند.
این که چه روشی را میتوانیم و چه روشی را نمیتوانیم به کار بگیریم، باید براساس میزان علمی بودن و کارآمدی آن روش باشد. مواجهه ما با هر دستاورد بشری باید علمی باشد و اگر دستاوردی، علمی و کارا بود، باید آن را استفاده کنیم؛ هر چند از جانب کسانی که ما قبول نداریم، بیان شده باشد. در احادیث آمده است که ما باید حکمت را ولو از دهان منافق یا کافر بگیریم و یا در تعبیر دیگری آمده است که اگر گوهری در دهان سگی وجود داشت، آن را بگیرید.
ما برای این که ببینیم که چه چیزی خوب است و چه چیزی خوب نیست، باید ببینیم مستظهر به ادله معتبری هست یا نه. در مباحث علمی باید رفتار علمی داشت؛ نه رفتار ایدئولوژیک. دانش، غربی و شرقی ندارد؛ چنان که تکنولژی چنین است. این بسان آن است که گفته شود، نباید از هواپیما به دلیل این که کفار آن را ساختهاند، استفاده کرد. چنین اندیشه ای قابل دفاع نیست. این که بگوییم، چون این علوم حاصل اندیشه بیگانگان هستند، نباید مورد استفاده قرار گیرند، عقلایی نیست. ما باید ببینیم که آیا این علوم میتوانند برای ما کارایی داشته باشند یا آیا به لحاظ علمی معتبرند و ادله معتبری برای دفاع از آنها وجود دارد یا نه؟ به هر حال، ما نمیتوانیم تجارب غربیها را، به عنوان بخشی از تجارب بشری، نادیده بگیریم؛ بلکه باید از آنها استفاده لازم را ببریم.
بنابراین عمده مشکل ما به لحاظ محتوایی، نبود روش تحقیق تخصصی متناسب با زمینه کاری ماست؛ لذا ما باید محتوایی تخصصی در زمینه روش تحقیق بر اساس علوم سنتی خودمان و نیز علوم غربی فراهم کنیم و برای تحقیق در قرآن مورد بهره برداری قرار بدهیم.
3. آسیب های فرهنگی پژوهش
یکی آسیبها و مشکلاتی که در زمینه پژوهش قرآنی وجود دارد، این است که در حال حاضر دانشجویان و حتی استادان به روش تحقیق آشنایی کافی ندارند و تمرین پژوهش ندیده اند. این مشکل ریشه در فرهنگ ما دارد. فرهنگ ما یک فرهنگ ترویجی است و نه یک فرهنگ تحقیقی. در فرهنگ ما سئوال شبهه خوانده می شود؛ لذا باید از آن احتراز کرد. در فرهنگ ما نوآوری و نظریه پردازی بدعت خوانده می شود؛ لذا باید از آن اجتناب نمود.
حال آن که سئوال، محور پژوهش است. اگر پژوهشها و تحقیقها مبتنی بر سئوال نباشد و استادان و دانشجویان به دنبال سئوال و پاسخگویی به آن نباشند، انتظار این که از رهگذر تحقیقات ما، مرزهای دانش گسترش پیدا کند، بیهوده خواهد بود. پژوهشگران برای اینکه به تحقیق بپردازند، ضروری است، با فضای نقد علمی خو کنند و با سئوالات علمی مواجهه داشته باشند و به چالشهای علمی مجال داده شود تا اساساً امکان شکل گرفتن سئوالات علمی پدید آید.
نیمی از پژوهش علمی، مطرح کردن سئوال علمی است؛ چنان که نقل است: «حسن السؤال نصف العلم؛ سئوال خوب نیمی از علم است». رشد پژوهش در گرو وجود سئوالات خوب است و سئوال خوب از رهگذر ایجاد چالش در دانسته ها شکل می گیرد؛ لذا باید مجال موسعی برای طرح دیدگاه های مختلف داده شود تا ملاحظه اختلاف نظرها برای پپدایش سئوالات علمی بسترسازی کند. اگر مباحث علومی که در محیط های علمی تدریس می شود، به شکل یکپارچه و کانالیزه باشد و حاوی هیچ اختلاف نظری نباشد، سئوال علمی به وجود نمیآید و پژوهش علمی رونق پیدا نمی کند.
از مشکلات دیگری که در زمینه پژوهشهای قرآنی وجود دارد، این است که به دلیل این که چندان گفتوگو علمی و نقد و مناظره رونق ندارد و لذا مجال مناسبی برای طرح اختلاف نظرها و پیدایش سئوالات علمی فراهم نمی شود.
در شرایط فعلی اگر کسی بخواهد نظریه جدیدی را مطرح کند، با محدودیتهایی مواجه است. در محیط های علمی، فضایی عوامگونه حاکم است. از استادان و دانشجویان انتظار دارند، همانگونه که با عوام سخن گفته میشود، به طرح مسائل و مباحث علمی پرداخته شود. معتقدند، نباید مباحث چالشی و جدید مطرح شود و اگر کسی نظر جدیدی را مطرح کند، چنان با او رفتار می کنند که گویا جرمی مرتکب شده و بدعتی نهاده است.
تصور من این است که باید اهتمام مقام معظم رهبری برای تشکیل کرسیهای آزاداندیشی و نوآوری مورد توجه جدی قرار گیرد و اعتنا و اهتمام ایشان محترم و مغتنم دانسته و تبلیغ شود و در حد شعار و حرف به آن اکتفا نشود.
باید چنین فضایی که اکنون وجود دارد، شکسته شود و راهکار آن نیز راهاندازی و اقبال جدی به کرسیهای نظریهپردازی، مناظره، نقد و نوآوری با حفظ اخلاق و رعایت تأکیدات شرعی است تا با قرار گرفتن دانشجویان و استادان در یک فضای علمی و مواجه شدن آنان با چالشهای علمی، سئوالات علمی شکل گیرد و اندیشهها در جهت یافتن پاسخهای مناسب به حرکت درآید و به گسترش مرز دانش در رشته علوم قرآن منجر شود.
متأسفانه در شرایط حاضر به دانشجو و حتی استاد مجال گفتن نظر جدید داده نمیشود و اگر او نظر جدیدی بدهد، به او گفته میشود، این حرف تفسیر به رأی یا خلاف مشهور است و نباید آن را بگویی. تو نباید نظر خودت را مطرح کنی؛ بلکه باید حتماً همان سخنان و آرائی را که در کتابهای مشهور وجود دارد، بازگو کنی. بنابراین، محیط علمی ما دچار دگرسانسوری و حتی خودسانسوری شده است.
تا زمانی که ما با این دگرسانسوریها و خودسانسوریها مواجهیم و این امر به این نتیجه منجر شود که شخص از اندیشیدن بترسد و نتواند نظر خود را ارایه کند، طبیعتاً رشد علمی نمی تواند وجود داشته باشد.
بنابراین بزرگ ترین آسیب در پژوهش های قرآنی عوام زدگی و نگاه تعبدی و تقلیدی به مباحث علمی است. ما چنان که از عوام انتظار داریم، تقلید کنند، از دانشگاهیان و اهل پژوهش هم انتظار داریم که تقلید کنند و بنگرند، عالمان بزرگ چه نظری داده اند و فقط به بیان و شرح همان نظر بپردازند و اگر کسی نظر فلان عالم قرآنی را نقد کند، او را منحرف و مجرم می شماریم. بدیهی است ک در چنین فضایی پژوهش علمی نمی تواند رونق پیدا کند.
به هر حال، ما برای رونق بخشیدن به پژوهش های قرآنی، باید حداقل این مجال را قرار دهیم که افراد در چارچوب اصول و ضروریات دین و مذهب به نقد و نظریه پردازی اهتمام کنند و همین اصول و ضروریات خطوط قرمز برای نقد و نظریه پردازی دانسته شود و به بیش از آن گسترش ندهیم. ما نباید هر انکاری را انکار باورهای دینی قلمداد کنیم و قائل به آن را با محدودیت مواجه کنیم. باورهای دینی به همین اصول و ضروریات محدودند و تسری آن به تمام نظریات علمی مشهور خیانت بزرگی به علوم دینی و از آن جمله علوم قرآنی دانسته می شود.
4. آسیب های اطلاع رسانی پژوهشی
مشکل دیگر در زمینه پژوهش قرآنی این است که چندان بین مراکز پژوهشی و دانشگاهها ارتباط و رفت و آمدی علمی وجود ندارد؛ همچنان که چندان بین محافل علمی داخل و خارج از کشور ارتباطی نیست؛ در نتیجه افکار و اندیشههای دیگر مورد ملاحظه و توجه قرار نمیگیرد؛ لذا محققان چندان از تجارب علمی و پژوهشی همدیگر استفاده نمی کنند.
انتقال دانشجویان و استادان در طول دوره تحقیق و ایام کار و تحصیل، از دانشگاهی به دانشگاه دیگر به شکل مهمان یا در قالب مأموریت و فرصت مطالعاتی کمک می کند، پژوهشگران در فضایی متفاوت قرار گیرند و با نگاههایی دیگر آشنا شوند. اگر ما نتوانیم با اطلاعاتی که به صورتها و اشکال گوناگون و مختلف در خود ایران یا در خارج از ایران وجود دارد، آشنا شویم، نمیتوانیم شاهد رشد علمی و پژوهشی شایسته ای در دانشگاههای خود باشیم.
چنین وضع نابسامانی موجب می شود، پژوهش های تکراری فراوانی صورت بگیرد و از رهگذر آن، فرصت های پژوهشی هدر برود.
راهکار توسعه و ترویج پژوهش ها و آموزه های قرآنی
باسمه تعالی
با سلام محضر جناب آقای دکتر نکونام
خدمت شما تلفنی تماس گرفتم برای مصاحبه درباره این که حضرتعالی نظر شریفتان را درباره ارتقای فعالیتهای پژوهشی قرآنی در کشور، با توجه به سه بند از منشور توسعه فرهنگ قرآنی بفرمایید، سه بند مورد نظر را محضرتان ارسال میکنم. با تشکر و التماس دعای خیر.
* توسعه نظریه پردازی در نظام های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مبتنی بر فرهنگ و معارف قرآنی
نظریه پردازی عبارت است از عرضه یک نظریه نو، و این وقتی انجام می شود که:
اولاً، شخص باید راجع به یک موضوع اشراف علمی پیدا کرده باشد و مهم ترین و تازه ترین آثار را در زمینه آن موضوع مطالعه و فهم و نقد کرده باشد. صرف مطالعه و فهم معلومات گذشتگان کسی را نظریه پرداز نمی کند؛ بلکه باید در مقام نقد آن معلومات بر آید و تلاش کند، نقاظ ضعف و قوت دیدگاه ها را بشناسد. بنابراین شخص باید پر مطالعه باشد و نوع مطالعه اش هم انتقادی تا بتواند نظریه پرداز شود. باید به همان میزانی که برای فهم معلومات وقت گذاشته می شود، برای تفکر بر روی آنها و به نقد کشیدن آنها وقت اختصاص داده شود.
ثانیاً، هر کسی هم توان نظریه پردازی ندارد. باید هوش و نبوغ کافی هم وجود داشته باشد. نظریه پردازی به مثابه راه ناهموار رفتن و بر خلاف مسیر آب شنا کردن است. معمولاً مشهورات در اذهان اشخاص رسوب می کند و خوش نشین می شود و به طور ناخودآگاه هرکسی در مسیری که موافق معلومات و اطلاعات ذهنی اش است، فکر خود را به جولان می اندازد. می خواهد همه موضوعات و مسائل را در چارچوب همان معلومات و ذهنیات توجیه و تفسیر کند. کسی که هوش و نبوغ نداشته باشد، اساساً، نمی تواند به نقد عالمانه دیدگاه ها بپردازد. افراد نادری هستند که قدرت ذهنی نقد مشهورات را پیدا می کنند. بنابراین شخص باید از هوش و نبوغ کافی برخوردار باشد تا بتواند به ضعف های دیدگاه ها پی ببرد و بخواهد راه حل نویی بیابد و به عنوان نظریه عرضه کند.
ثالثاً، به اشخاص صاحب هوش و نبوغ و مطالعه و نقد باید مجال عرضه دستاوردهای فکری و مطالعاتی را داد. بیم داشتن از این که با نظریه پردازی و عرضه نظریات نو، شبهه آفریی می شود و نظریات کهن و مشهور متزلزل می گردد و باورهای دینی و ایمانی مردم تضعیف می شود، خطاست. البته نظریه پردازها نباید نظریاتشان را برای ذهن های خالی مطرح کنند؛ اما طرح آن برای دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری و استادان نباید با موانع رو به رو شود. به هر حال، نظریه پردازی یعنی نظر شاذ و خلاف مشهور دادن. اگر فرض را بر این بگذاریم که نباید نظریات شاذ و خلاف مشهور را مطرح کرد، به واقع می خواهیم جلوی نظریه پردازی را بگیریم. نظریه پردازی این نیست که دیدگاه های مشهور بازگو شود یا بر آنها شرح و حاشیه زده شود.
در نظریه پردازی نباید هیچ چیزی جز کشف حقیقت مقدس باشد. پیامبر خدا(ص) نیز می فرمود: اللهم ارنی الاشیاء کما هی؛ خدایا حقایق را به من بنما. دلیل ندارد که اگر دیدگاهی شهرت داشت، حتماً درست باشد. بسا مشهوری که درست نیست. نباید خود را در میراث علمی و فرهنگی خود محبوس کنیم. اگر خود را در میراث علمی گذشتگان محبوس کنیم، بسا درباره یک موضوعی یک عمر در ضلالت باشیم و ندانیم که در ضلالت هستیم. اگر یک یهودی یهودی می ماند و مسیحی هم مسیحی، به این جهت است که اسیر معلومات و مقبولات ذهنی خود هستند. ما نباید از کشف حقیقت بیم داشته باشیم. ما نباید جلوی طرح اندیشه های نو را به بهانه تضعیف عقاید بگیریم. ما که دین و قرآنمان حق است، نباید از طرح اندیشه های باطل در یک محفل و فضای علمی هراس پیدا کنیم. طرح دیدگاه های نو، ولو باطل باشد، باعث رشد علمی است.
* هدایت فرآیندهای آموزشی، پژوهشی و تبلیغی ترویجی قرآنی به سمت کاربردی کردن تعالیم قرآنی در زندگی فردی و اجتماعی
کاربردی کردن آموزه های دینی و قرآنی از رهگذر برداشتن فاصله میان علم و عمل است. همان طور که تلاش می شود، فاصله میان علم و صنعت، و دانشگاه و کارخانه برداشته شود، باید تلاش شود، فاصله میان آموزه های نظری و موقعیت های اجرایی و عملی در حوزه دین و قرآن هم از میان برود. برای مثال، ملاحظه می شود، از سویی، هنرمندان با معارف و آموزه های دینی و قرآنی آشنایی کافی ندارند و لذا برنامه هایی را می سازند که ذهنیات و معلومات خودشان اقتضا دارد. از سوی دیگر آنان که به آموزه های دینی و قرآنی آشنا هستند، از موقعیت های هنری دور و بیگانه اند. برای از میان بردن این فاصله باید از دو سو تلاش کرد. هم باید هنرمندان را به وادی آموزه های دینی و قرآنی کشاند و آشنا کرد و هم اسلام شناسان و قرآن شناسان را به وادی هنر سوق دارد. چرا نباید هنرمند قرآنی تربیت کنیم؟ چرا باید آموزه های قرآنی را کسانی به تصویر بکشند که فقط هنرمندند و از آموزه های قرآنی بیگانه اند و یا آشنایی عامیانه و ناقصی دارند؟
گاهی به ذهنم می رسد، چرا نباید حوزه دانشکده هنر داشته باشد؟ یا چرا نباید در دانشگاه رشته های تطبیقی قرآن و هنر داشته باشیم؟ چرا باید تئاتر و سینما و دیگر مقولات هنری ابتذال را در ذهن متدینان تداعی کند؟ چرا نباید متدینان از ابزارهای روز برای ترویج و تبلیغ دین و قرآن بهره برند؟
یکی از راه های برداشتن فاصله میان آموزه های قرآنی و جامعه اقبال دانشجویان قرآنی به تحقیقات میدانی است. ما مذهبی ها و قرآنی ها همواره سعی کرده ایم، حرف های آسمانی و ذهنی بزنیم. حرف هایی که هیچ مشکل اخلاقی و اجتماعی را نمی تواند حل کند. دلیلش این است که ما با مسائل و مشکلات جامعه از نزدیک سر و کار و آشنایی نداریم. چاره چیست؟ چاره اش این است که به تحقیقات میدانی رو بیاوریم. برویم مشکلات اخلاقی و اجتماعی را از نزدیک شناسایی کنیم و آنگاه با روش های مشاهده، مصاحبه و پرسش نامه اطلاعات عینی و واقعی را گردآوری نماییم و به تجریه و تحلیل آنها بپردازیم و پس از آن با مراجعه به آموزه های دینی و قرآنی راه حل به دست بدهیم.
مشکل اساسی در این زمینه این است که میان علوم انسانی و علوم دینی و قرآنی فاصله هست. علوم تربیتی و روان شناسی و جامعه شناسی و علوم سیاسی در کنار علوم دینی و قرآنی مطالعه نمی شود. حتی در مواردی در تضاد با هم قرار دارند. جهت آن این است که منابع مطالعاتی علوم انسانی غربی است و با فرهنگ و دین ما هماهنگی و سازگاری ندارند. باید این علوم را اسلامی و قرآنی کرد؛ اما نه به این معنا که بخواهیم منابع مطالعاتی غربی را واگذاریم و جای آنها را با آیات و روایات پر کنیم. این خطای بزرگی است. در قرآن و حدیث جامعه شناسی و روان شناسی و مانند آن پیدا نمی شود. راهکار این است که معنویت دینی و قرآنی را به میان علوم انسانی ببریم. در علوم انسانی مادیت و منیت و دنیویت تبلیغ می شود. ما باید آنها را با معنویت و الهیت و اخرویت عوض کنیم. علوم انسانی مانند دیگر علوم بشری ابزارند. باید این ابزار را از دست انسان های ناخالص و حیوان صفت خارج کرد و به دست انسان های خالص و خداپرست داد.
* بهره گیری حداکثری از ظرفیت حوزه های علمیه در توسعه فرهنگ قرآنی
گاهی می اندیشم، چرا نباید حوزه، دانشگاهی در همه رشته ها داشته باشد؛ حتی رشته های فنی و پزشکی و علوم پایه، چه رسد به علوم انسانی و به ویژه هنر. این که چند تا درس دینی و قرآنی را به میان دانشگاه بردیم، کافی نیست. من شنیده ام، در کشورهای غربی کلیسا دانشگاه های جامعی دارند که در آن همه رشته های دانشگاهی هست. آنها به این وسیله مهندس کشیش و پزشک کشیش تربیت می کنند. بالاخره وظیفه متولیان دین چیست؟ آیا جز ترویج دیانت و معنویت و قرآن است؟ مگر امروزه با تربیت چند طلبه و زندانی کردن آنها در دروس و لباس و شغل خاص می توان دین و معنویت و قرآن را ترویج کرد؟ مگر مبلغان دین و قرآن در عصر پیامبر(ص) و ائمه(ع) این گونه در قید لباس و شغل خاص بودند؟ ما وقتی قاریان و روایان را مطالعه می کنیم، در کنار شغلی که داشتند، آموزه های دینی و قرآنی را از معصومین(ع) فرا می گرفتند و خود مبلغ دین و قرآن می شدند. من نمی گویم، امروزه نباید لباس و شغل خاصی برای تبلیغ دین باشد؛ بلکه می گویم، نباید به آن منحصر کرد. باید دین را در تمام شریان های جامعه به جریان انداخت و آن هم با برداشتن فاصله هایی است که میان دین و جامعه، و دین و دانش و فناوری وجود دارد.
خبرگزاری قرآنی، ایکنا: منشور توسعه فرهنگ قرآنی، اقبال به تحقیقات میدانی را مدنظر قرار دهد