بررسی و نقد تفسیر به ترتیب نزول در سخنان بهجت پور و شاکر
در مؤسسه فهیم در روز شنبه هر هفته ساعت هشت و نیم شب به همت آقای دکتر قاضی زاده سخنرانی های علمی و نقد برگزار می شود. یکی از جلساتی که اخیراً برگزار شد و من در آن شرکت داشتم، سخنران این جلسه حجت الاسلام و المسلمین آقای بهجت پور بود که تفسیری به ترتیب نزول را شروع کرده و اولین جلد آن را با عنوان «همگام با وحی» منتشر ساخته است. ظاهراً این عنوان اقتباس از «همگام با وحی» آقای مهندس بازرگان است که آن هم تفسیری به ترتیب نزول است. منتها ترتیب نزول آقای بازرگان من درآوردی و ذوقی است؛ اما ترتیب نزول آقای بهجت پور روایی است. این سخنرانی یک ناقد هم داشت و آن همکار فاضل آقای دکتر شاکر بود. قرار است، اگر خدا خواهد یک جلسه نیز من در این زمینه بحث کنم.
من گزارش این جلسه را به اختصار و طی نکاتی چند در اینجا آورده و البته نظر خویش را نیز بیان کرده ام.
نخست آقای بهجت پور سخنرانی کرد و نکات آن از این قرار بود:
1. تفسیر تنزیلی تنها یک سبک خاص تفسیر است، با همان منابع و همان روش های رایج تفسیری.
2. تفسیر به ترتیب نزول نیازی به تاریخ گذاری قرآن ندارد. این تفسیر در پی سامان دهی مفاهیم با رویکرد تربیتی است.
3. در این سبک تفسیری آیات در سوره ها تغییر پیدا نمی کند؛ به این جهت که ترتیب موجود لابد در پی غرضی بوده است که ما نمی خواهیم آن غرض را از میان ببریم.
4. این سبک می تواند موضوعی باشد، به این شکل که یک موضوع در آیات قرآن به ترتیب نزول بررسی شود.
5. از رهگذر این سبک تفسیری پاره ای از ناگفته ها بیان خواهد شد.
6. برخی در خصوص این سبک تفسیری دغدغه این را دارند که آن مقدمه تغییر قرآن هم باشد و به این بیانجامد که ترتیب سوره های قرآن هم تغییر پیدا کند؛ اما هرگز چنین نیست.
7. غرض از رسالت پیامبر اسلام(ص) ایجاد یک تغییر در جامعه و همراه با برنامه بوده است. از جایی شروع شده و مراحلی را طی کرده و به جایی ختم پیدا کرده است. این تغییر در سخنان جعفر بن ابی طالب خطاب به نجاشی منعکس شده است. ما در این تفسیر در پی کشف این برنامه و روش های تحول هستیم.
8. باید به فضای نزول سوره ها و پیوند سیاقی آیات عنایت داشت. از رهگذر این سبک تفسیری پیوند دقیق تر میان متن قرآن و واقع برقرار می شود.
9. هرچند در توقیفی بودن ترتیب آیات قرآن تردید بسیار است، اما ما در صدد اثبات رد توقیفی بودن ترتیب قرآن نیستیم و به آیات استثنایی توجه خواهیم کرد. آیات استثنایی مثل آیه 20 مزمل و آیه اخیر ماعون در زمان دیگری غیر از آیات آغاز سوره نازل شده اند. ما در تفسیر به این تذکر می دهیم؛ اما ترتیب آیات را برهم نمی زنیم.
10. درباره مشروعیت آن می توان به مصحف امام علی(ع) استناد کرد که به ترتیب نزول تألیف شده بود. نیز مصحف امام زمان(ع) همین گونه بوده است. البته من بر این باور نیستم که این مصحف ها قرآن محض بوده است. بلکه در آن تفسیر هم بوده است. به علاوه ائمه(ع) به ترتیب نزول استناد کرده اند که از ان جمله آیه متعه است. همین طور آیه عفو. ائمه هیچ اشاره و الزامی را یاد نکردند که قرآن به ترتیب موجود تفسیر شود.
11. فواید این سبک تفسیری از این قرار است که سیر تحول دینی و این که چگونه شرک جایش را به توحید داد، از رهگذر این سبک دانسته می شود.
12. مصطلحات قرآنی پس از گذشت زمان پدید آمدند و این از رهگذر ترتیب نزول دانسته می شود. برای مثال صلاة در سوره های ابتدایی به همین معنای معهود اسلامی اش نیست. ابتدا حقیقت لغوی بوده و بعد به حقیقت شرعی تبدیل شده است. بر این اساس وجهی ندارد، برای معناشناسی واژگان سوره های مدنی از سوره های مکی که در ابتدای بعثت نازل شده است، بهره بگیریم.
13. ما در این سبک از روایاتی که ربطی به زمان نزول آیات ندارد، بهره برداری نخواهیم کرد؛ چرا که آن روایات در تفسیر آیات نیست و نباید از آنها بهره برداری شود.
14. با این نحوه از تفسیر احتمالات تفسیری کاهش می یابد و معنای دقیق و روشن آیات آشکار می شود.
نقدی که من در زمینه سخنان آقای بهجت پور یادداشت کردم، از این قرار است:
1. شما اگر در پی تاریخ گذاری قرآن نیستید، چگونه بستر تاریخی سوره را کشف خواهید کرد و تفسیر خواهید نمود. به باور من تفسیر به ترتیب نزول بدون تاریخ گذاری سوره ها ابتر است.
2. شما درباره ترتیب آیات سوره ها بر چه باوری هستید؟ آیا معتقدید که سوره ها ممزوجی از آیات متعلق به تاریخ های مختلف است؟ در این صورت مشکل شناخت بستر نزول آیات افزون تر خواهد شد. به باور من آیات تمام سوره ها به ترتیب نزول است. قریب به اتقاف سوره ها دفعی النزول اند و اندکی هم که تدریجی النزول اند، تا سوره ای نزولش تکمیل نمی شده، نزول سوره ای دیگر شروع نمی شده است.
3. اگر شما بنا را بر این بگذارید که ترتیب قرآن موجود توقیفی است، لابد غرض و حکمتی داشته است. شما به چه جهت این غرض را باید نادیده بگیرید؟ به باور من چنین نیست که هر سوره قرآن غرض متمایز خاصی داشته باشد که به جهت آن نزول یافته باشد. هر سوره قرآن به منزله خطابه ای است که متناسب با مقتضیات زمان نزولش نازل شده است.
4. شما تا چه اندازه به ترتیب روایی نزول سوره های قرآن اعتماد دارید؟ در این ترتیب پاره ای از سوره به صورت آشکاری به گونه ای است که نمی توان صحت ترتیب آنها را پذیرفت. از آن جمله است، سوره های انسان، زلزله، رحمن و رعد که مضمونی مکی دارند، اما در ترتیب روایی در میان سوره های مدنی جای گرفته اند. به باور من باید ترتیب روایی را اساس تفسیر به ترتیب نزول قرآن داد؛ اما با آن رویکرد انتقادی داشت و هرگاه قرائنی بر خلاف آن ترتیب یافت شود، با تکیه به آن قرائن به اصلاح ترتیب روایی روی آورد؛ چنان محمد عزه دروزه در تفسیر ترتیب نزولی اش همین گونه عمل کرده است.
5. این که در قرآن مصطلحات خاصی باشد که پیش از نزول قرآن وجود نداشته، قابل اثبات نیست و بلکه خلاف آن قابل اثبات است. برای مثال، صلاة به همین معنای اسلامی اش وجود داشته است؛ یعنی عملی مشتمل بر رکوع و سجود و قیام و قعود بوده است و در قرآن نماز حضرت ابراهیم همین گونه توصیف شده است. نیز نقل است که پیامبر اسلام(ص) در همان روز نخست بعثت نمازی مشتمل بر رکوع و سجود و قیام و قعود داشته است.
نقدی که آقای دکتر شاکر بر سخنان نامبرده داشت، از این قرار بود:
1. محل نزاع کجاست؟ در تأثیر اسباب نزول و این که هر سوره در کدام ظرف زمانی نازل شده است، اختلاف نظر نیست که باید توجه شود. به نظر من محل نزاع این است که آیا ترتیب در تفسیر مدخلیت دارد یا نه. کسی تاکنون متعرض این نشده است.
2. یکی از مبانی را گفتاری بودن سبک قرآن دانسته اید؛ حال آن که در این سبک ترتب آیات بر یکدیگر وجود ندارد و آیات بر مقتضیات بیرونی مترتب است؛ نه ترتیب آیات و سوره ها.
3. فهم آیات به طور مستقل ممکن است و یکی مرتب بر دیگری نیست. اگر یهودیان در مکه بودند، ترتیب آیات به گونه دیگری می شد.
4. واقعا این دغدغه وجود دارد که با تفسیر به ترتیب نزول وهن قرآن باشد. اگر شما لحاظ ترتیب نزول هم را در تفسیر مهم می دانید، می توان آن را هم در تفسیر رایج هم لحاظ شود؛ بدون این که ترتیب سوره ها به هم بخورد.
نقد من بر سخنان آقای دکتر شاکر از این قرار است:
1. علمای اسلامی از دیرباز به ترتیب برخی از آیات توجه می کردند و توجه به ترتیب نزول آیات حرمت شرب خمر از آن جمله است.
2. به نظر من در سبک گفتاری نیز ترتب وجود دارد و گاهی یک سخن به سخنی که پیش تر بیان شده است، ارجاع داده می شود. در قرآن نیز این ترتب به چشم می خورد. برای مثال گفته است که ما قصص برخی از پیامبران پیش تر گفته ایم. به باور من نزول قرآن به هم به تناسب شرایط و مقتضیات نازل شده است و هم به تناسب ترتب آیات بر یکدیگر.
انکار سودمندی مطالعه و تفسیر ترتیب نزولی منصفانه نیست. چگونه می توان مطالعه آشفته و درهم و برهم بر مطالعه مرتب و منظم ترجیح دارد؟
پاسخی که آقای بهجت پور به نقد آقای دکتر شاکر داشت، این چنین بود:
1. روایات اسباب نزول چندان مدخلیتی در تفسیر قرآن ندارند و از اعتبار لازم هم بی بهره اند.
2. مفسران به بستر نزول سوره ها عنایت کافی ندارند. در حالی که در این سبک تفسیری به آن عنایت کافی می شود. در این سبک تفسیری به ربط میان سوره موافق نزول توجه می شود؛ حال آن که در تفاسیر موجود چنین نیست.
3. کشف مراد، رفع شبهات و گشف اغراض ورای الفاظ و عام در تفسیر تنزیلی حاصل می شود.
4. اگر هر تفسیری که به ترتیب رایج نباشد، باید تفسیر موضوعی هم وهن باشد؛ حال آن که چنین نیست. تفسیر تنزیلی فاحش تر از تفسیر موضوعی نیست.
5. بالاخره قرآن برای متحول کردن یک جامعه ای به ترتیب خاصی نازل شده است که باید به آن توجه کرد.