نقد رساله: مبانی فقه الحدیثی مجلسی در مراه العقول(قمست اشکالات ش
مبانی فقه الحدیث عند المجلسی فی مرآة العقول، حیدر نورالدین، دکترای علوم قرآن و حدیث، استاد راهنما: آیت الله مسلم داوری، استادان مشاور: دکتر رضا مؤدب و دکتر محمد تقی دیاری. دانشگاه قم، 1387
امتیازات رساله
مهمترین امتیاز این رساله این است که در ضمن گزارش مبانی و روشهای فقه الحدیثی مجلسی به نقد آرای او نیز پرداخته و از این رهگذر تتبع و تسلط علمی خودش را به ظهور رسانده است. از آن جمله است، نقدی که بر نظر مجلسی درباره عالم ذر نوشته است(ص177)
اشکالات شکلی رساله
* این رساله در سه فصل با حجمهای 27، 26 و 254 تنظیم شده که بسیار نامتوازن است. فصل سوم حدود نه برابر هریک از دو فصل قبل است. این در حالی است که نویسنده میتوانست فصل سوم را به چند فصل تقسیم کند و این عدم توازن را حل نماید. توزیع مباحث فرعی فصل سوم نیز متوازن نیست. پیشنهاد میشود، فصل سوم به چند فصل با این عناوین تقسیم شود:
فصل چهارم، مجلسی و نقش ادبیات در تفسیر حدیث(59-71)
قسمت ج یعنی بحثهای لغوی(100-109) هم به این فصل ملحق شود.
فصل پنجم، مجلسی و نقش عقل در تفسیر حدیث(71-98)
فصل ششم، مجلسی و روش جمع میان متعارضین(109-128)
فصل هفتم، مجلسی و شیوه حل اخبار مشکل(129-148)
فصل نهم، نظرهای کلامی مجلسی در مبحث توحید(151-199)
فصل دهم، نظرهای کلامی مجلسی در مبحث نبوت(199-218)
فصل یازدهم، نظرهای کلامی مجلسی در مبحث امامت(218-230)
فصل دوازدهم، نظرهای کلامی مجلسی در مبحث معاد(231-242)
فصل سیزدهم، نظرهای رجالی مجلسی(242-259)
فصل چهاردهم، نظرهای فلسفی مجلسی(259-275)
فصل پانزدهم، نظرهای اصولی مجلسی(275-284)
فصل شانزدهم، نظرهای فقهی مجلسی(284-296)
فصل هفدهم، نظرهای مجلسی در علوم قرآن(296-313)
* موضوع رساله «مبانی فقه الحدیثی مجلسی در مراة العقول» است؛ اما محتوای رساله اخص از آن است. مبانی فقه الحدیثی مجلسی فصل دوم و بخش اول فصل سوم آمده و میزان 114 صفحه از رساله را به خود اختصاص داده است. بنابراین بقیه رساله که در زمینه آرای فقه الحدیثی مجلسی است و200 صفحه را شامل شده است، خارج از موضوع رساله است. برای این که موضوع رساله این بخش را نیز دربر بگیرد، لازم است، تغییر کند. پیشنهاد میشود، عبارت موضوع به «مبانی و آراء فقه الحدیثی مجلسی در مراة العقول» تغییر پیدا کند.
* در فصل کلیات هیچ ضرورتی نداشت، به زندگینامه مجلسی پرداخته شود، مگر بخشی از زندگی علمی او که به مراة العقول ارتباط مییابد. حدود 25 صفحه که در این زمینه است، زاید به نظر میرسد.
* فصل دوم که درباره قواعد عمومی فقه الحدیث است و 26 صفحه را به خود اختصاص داده، به طور عمده مستقل از مجلسی و مرآة العقول نوشته شده است؛ از این رو حذف یا ادغام آنها در مباحث بعدی شایسته به نظر میرسد.
* اغلاط تایپی در رساله فراوان است؛ نظیر: کنگاوش به جای کنکاش(ص248) که البته صحیحش کاوش است. خوشند باد به جای خوشنود باد(ص253)، درسته به جای دسته(ص253)، دراند به جای دارند(ص261)، بسار به جای بسا(ص276)
* از این رساله کاملاً روشن است که آن را یک عرب نوشته است. در موارد بسیاری حروف کلمات فارسی با معادلهای عربی آنها نوشته شده است؛ مثل باشنه های بای به جای پاشنه های پای(ص46)، کناه به جای گناه(ص47)، بوست بدن به جای پوست بدن یا سنک به جای سنگ یا بوشید به جای پوشید(ص48)، باینتر به جای پاینتر(ص49 و 292)، بند گرفتن به جای پند گرفتن(ص49)، بناه بر او به جای پناه بر او(ص51)، بهلوی جب به جای پهلوی چپ(ص52)، نکهداری به جای نگهداری(ص53)، بشت به جای پشت(ص66)، دوری کزیدن(ص70)، واژکان(ص73)، بیرو به جای پیرو(ص85)، برکشته به جای برگشته(ص87)، کزینش(ص90)، بندکان به جای بندگان(ص96)، سهکانه(ص97)، آنجنان به جای آنچنان(ص115)، بنج به جای پنج(ص122)، بر می کرداند(ص128)، بیوند به جای پیوند(ص141)، برونده به جای پرونده(ص145)، حدیثبژوهان (ص169)، بیروان به جای پیروان(ص176)، بدیده به جای پدیده (ص208)، جهل به جای چهل(ص216)، کوشت به جای گوشت(ص220)، پروردکار، کامی به جای گامی(ص223)، بیامد به جای پیامد(ص237)، بیهودکی(ص238)، وچیزه به جای وجیزه(ص244)، بیراسته به جای پیراسته(ص253)، جه بسا به جای چه بسا(ص257)، بیروان به جای پیروان(ص261 و 272)، براکنده به جای پراکنده(ص266 و 271)، مردکان به جای مردگان(ص266)، جکونه به جای چگونه(ص271 و 273)، بایدار به جای پایدار(ص276)، کمان به جای گمان(278 و 294)، سوکند به جای سوگند(ص279 و 295)، رنک به جای رنگ، کونه به جای گونه(ص280 و 292)، کنجایش به جای گنجایش(ص280)، نمازکزار به جای نمازگزار(ص281)
به ندرت هم مواردی پیدا میشود که کلمات عربی را فارسی کرده است؛ مانند مگررا به جای مکررا(ص98 و 100)، گاهش به جای کاهش(ص106)، المگرمین به جای المکرمین(ص124)، گفتان به جای کَفَتان(ص130)، تگوین به جای تکوین(ص169)
آوردن صفات مؤنث برای کلمات مثل: روایات اسرائیله(ص52)، قسمت مزبوره(ص53)، احادیث فقهیه(ص54)، الفاظ مخصوصه و معانی معلومه(ص70)، تمام العله و جزء العله(97)، معانی ممکنه(ص99)، اصول ثلاثه(ص154)، ائمه حقه، صفات کمالیه(ص156)، وجوه عقلیه، احادیث متواتره(ص270)، حکمت الهیه(ص273)، امور بدیهیه(ص292)
وجود برخی از کلماتی عربی که در زبان فارسی کاربرد ندارد، مانند: تعارض غیر مستقر به جای تعارض ظاهری(ص54)، بعیدة الاحتمال(ص73)، حکمه به جای حکمت(ص75)، بدیهی البطلان(ص76)، توقف در شرح حدیث به جای نپرداختن به شرح حدیث(ص99)، ظفر نیافتیم به جای دست نیافتیم(ص104)، مانعی از تعدد صله وجود ندارد به جای مانعی برای تعدد صله وجود ندارد(همان)، سادة الکلام و المتکلمین(همان)، یکی از اطراف معارض به جای یکی از دو معارض(ص109)، ازدواج دادن به جای زن دادن(ص154)، بغی کند(ص157)، تذوت(ص266)، تعرض کردیم به جای متعرض شدیم(ص267)، مطرود میداند به جای مردود میداند(ص277)، به شخصه به جای بشخصه(ص277)، منفعل شدن آب قلیل به جای دگرگون شدن آب قلیل(ص280)
در قریب به اتفاق صفحات رساله، متن عربی آمده است؛ به طوری که میتوان گفت: حدود نصف این رساله همچنان عربی است و به فارسی برگردان نشده است؛ حال آن که باید همه آنها به فارسی برگردان میشد و آوردن نقل قول عربی لزومی ندارد. نویسنده حتی در مواردی که به متن روایت استشهاد میجوید، لزومی ندارد که همه آن را بیاورد. میتواند به آوردن موضع استشهاد بسنده کند.