اصالت ما، ایرانیت یا اسلامیت و تشیع؟
اینجانب در وبلاگ هایم به خصوص وبلاگ عشق الهی در دفاع از دین و مذهب و تقدیس مقدسات پست های بسیاری نوشته ام و به بسیاری از شبهات مخالفان اسلام و تشیع پاسخ داده ام. اینک مناسب به نظر می رسد، مطالبی را که در ترویج اندیشه های توحیدی و اسلامی و دفاع از تشیع و تقدیس مقدسات طی سالیان متوالی در وبلاگ عشق الهی نوشته ام، در وبلاگ مدهامتان نیز بازنشر دهم. مطلبی که در ذیل ملاحظه می کنید، 26 مهر 87 انتشار یافته و اینک در اینجا مجدداً منتشر می شود.
دختر دانشجویی ایرانی، طی ایمیلی از من خواستهاست که مطلب ذیل را برایش پست کنم. او این یادداشت را از سایتی با دخل و تصرف اندک فرستاده است که اینک آن را البته با پاسخی کوتاه می آورم.
سلام
ایرانیان از بن و ریشه خود آگاه نیستند، زیرا تازیان و سرسپردگانشان به ما پذیرانده اند:
1. بهترین نوشته قرآن است که همه مردم جهان نخواهند توانست حتی یک واژه مانند آن بیاورند!
2. کعبه ستایشگاه است که باید روزی هفده بار به سویش خم و راست شویم و ستایشهای خود را با آه و ناله پیشکش کنیم.
3. همچون بت پرستان سنگ سیاه چرکین را ببوسیم و بر چهره بمالیم.
4. همچون دیوانگان ریگ بیابان را پرتاب کنیم تا آنگاه نام حاجی را بیابیم و سرافراز شویم.
5. سرافرازیمان در آن است که سرمایه خود را به مکه ببریم و به خورد تازیان دهیم و در مراسم برآمده از دوران جاهلیت شرکت کنیم.
6. سروری از آن کسی است که سید باشد و از فرزندان تازیان بشمار آید.
7. جشنهایمان، زادروزهای تازیان باشد و سوگواریمان، مرگ روز تازیان باشد.
8. مبدا تاریخ کشورمان گریز محمد از گوشه ای به گوشه دیگر بیابان عربستان باشد.
9. نام تازیان را بر خود می گذاریم و با پیشوندهایی همچون غلام، عبد و... خود و فرزندانمان را سرافراز می دانیم.
10. سخن ستایش آمیزمان باید به زبان عربی باشد و از بامداد تا شامگاه بگوییم الله و اکبر، انشا الله، ماشاالله، الحمدالله.
11. در مرگ روز تازیان همچون دیوانگان بر سر و کله می کوبیم و سینه می درانیم و آه و ناله و زاری می کنیم و های های اشک می ریزیم.
12. از مردگان تازیان که در زندگی نتوانستند جلوی کشته شدن خود و خانواده و یا بیماری، بد بختی یا بیچارگی خودشان را بگیرند، برای خود تندرستی و خوشبختی درخواست می کنیم.
13. برای تازی های بیابانگرد، گنبد و بارگاه می سازیم و طلا کاری می کنیم و گل و سبزه می کاریم.
14. دیگر یادی از سرداران و دلاوران ایرانی که برای سرافرازی ایران گام برداشتند و جان داده اند نمی کنیم.
15. آرامگاه کوروش که نخستین پایه گذار آزادی بود باید در بیابانها رها شود و برای تازیان گنبد و بارگاه ساخته شود و دسته دسته به زیارت بروند و افتخار کنیم که طلبیده شدیم.
16. برای برآورده شدن آرزوها و آرمانهایمان سفره عباس میاندازیم و شبانه روز به نام تازیان سوگند یاد می کنیم و از آنها با زاری و لابه یاری می خواهیم.
17. باور کردن داستان ظهور امام زمان، تازی نادیده ای که قرار است با گردن زدن و کشتار انسانهای ناباور، دنیا را پر از عدل و داد کند.
بازده این از خود بیگانگی این شد که ایرانی، میهن پرستان و جانبازان کشورش را بی ارزش بداند و آنان را نشناسد.
بیایید قدری وسیع تر بیاندیشیم.
آنچه به اجمال در پاسخ این یادداشت میتوان گفت، این است که:
اولاً، چنان که کراراً گفته شد، ارزش نه به ایرانی بودن است و نه به عرب بودن. قومپرستی و نژادپرستی خود نوعی بتپرستی است و اگر بتپرستی بد است که بد است، قومپرستی و نژادپرستی هم بد است. آنچه ارزش دارد، حقایق هستی و فطریات انسانی و اخلاقی است.
ثانیاً، باید به خوبان عالم که منادیان و تابلوی حقایق و ارزشهای اخلاقی و انسانی بودند، عشق ورزید و آنان را به طرق مختلف ستایش کرد و یادشان را زنده نگاه داشت. این اختصاص به قوم و نژاد خاصی ندارد. ساختن گنبد و نهادن نامشان بر روی فرزندان از راههای یادبود و یادکرد خوبان عالم است. منتها آراستن مقابر و گنبدهای آنان به گونهای که با زندگی اخلاقی و زاهدانه آنان ناسازگار باشد، قابل دفاع نیست.
ثالثاً، احترام کردن به نمادهای ملی و مذهبی در هر قوم و ملتی هست و هر قومی آنچه را نماد ارزشهاست، احترام میگذارد. احترام به کعبه نیز از آن جمله است. هیچ مسلمانی به کعبه و دیگر نمادهای ارزشی و مذهبی به نحو استقلالی احترام نمیگذارد تا عنوان بتپرستی پیدا کند. مسلمانان از آن رو به کعبه و مانند آن احترام میگذارند که آنها منسوب به خداست. درست مثل مادری که لباس بچهاش را به چشم میکشد، به اعتبار این که به بچهاش تعلق دارد. نماز گزاردن مسلمانان به سوی کعبه برای پرستش کعبه نیست؛ بلکه نماد وحدت عبادی مسلمانان است. خم و راست شدن ما در نماز حاکی از تسلیم و سرسپردگی ما در برابر خداوند و شکرگزاری از نعمتهای او به ماست. او که مظهر همه خوبی هاست و تمام هستی ما از آن او و به دست اوست.
رابعاً، ریگ پرتاب کردن به جانب شیطان، نماد طرد خواستههای پست و غیر اخلاقی و غیر انسانی از خود است و این عین عقلانیت است. نابخرد آن است که از خواستههای پست و غیر انسانی و غیر اخلاقی پیروی کند. صرف سرمایه برای پاکسازی روح و روان بهترین سرمایهگذاری آدمی است. مناسک حج هریک نماد دلدادگیهای حضرت ابراهیم و خانوادهاش به یاد خدا، مظهر خوبیهاست و هریک تمرین و ریاضت نمادینی برای تهذیب و پاکی روح انسانی است.
خامساً، بیتردید گریه کردن بر افراد مقدس به این جهت که مانند هرکسی مرده است، بیارزش است؛ اما گریه کردن به لحاظ این که او مظهر ارزشهای اخلاقی و انسانی بوده و از روی ستم کشته شده است، عین ارزش و ارزشمداری است. ما با یادکرد ارزشهای او به واقع ارزشهای اخلاقی و فطری خود را زنده و تقویت میکنیم. گریه بر ارزشها حاکی از اوج تعلق خاطر به ارزشهاست و این هرگز چیز منفی نیست. ضد ارزش آن است که ما نسبت به ستمها و اعمال غیر انسانی و غیر اخلاقی افراد بیتفاوت باشیم.
سادساً، بگذریم از عوام که از ائمه(ع) و بزرگان دین جز کرامات و مصایب نمیشناسند. این بزرگان تابلوی اخلاق و خیر و خدمت به بشریت بودند و احترام به آنان و اسوه قرار دادن سیره و رفتار آنان و مراجعه و تمسک به سخنان آنان ارزشمندترین کاری است که هرکسی می تواند برای احیا و بقای ارزش های اخلاقی و انسانی انجام دهد.
سابعاً، تقاضا قضای حاجات از ائمه(ع) به نحو استقلالی عین شرک و بتپرستی است؛ اما تقاضای شفاعت و دعا از آنان که از خدا برای ما قضای حاجاتمان را بخواهند، عین توحید و یکتاپرستی است. حیات آدمیان به زندگی دنیا محدود نیست و روح آدمی با مرگ از میان نمیرود؛ بلکه به حیاتی برتر راه مییابد. ما میتوانیم همچنان که از زندگان تقاضا کنیم که برایمان دعا کنند، از مردگان نیز می توانیم تقاضا کنیم که برایمان دعا کنند.
ثامناً، اگرچه باور پیدا کردن به امام زمان(ع) از دشوارترین باورهای مذهبی است؛ اما باید دانست که همه امور عالم به طرق عادی صورت نمیگیرد و انکار هر امر غیر عادی صحیح نیست؛ چون خوارق عادت نیز از حقایق انکارناپذیر این عالم است و عمر طولانی داشتن از آن جمله است. عمر طولانی داشتن نظایر فراوانی داشته است که عمر نوح(ع) از آن جمله است. حصول صلح و عدالت فراگیر در جهان و نبودن ظلم و جنگ در آن، خواست فطری و ذاتی همه مردم عالم است که همواره در طول تاریخ به صورت امید به ظهور منجی بشریت تبلور یافته است. کشتار بیرحمانه کافران از سوی امام زمان(ع) اتهام ناروایی است که هیچ نقلی آن را تأیید نمیکند. در اسلام مجوزی وجود ندارد که کسی به دلیل کفر کشته شود.
تاسعاً، قرآن کتابی است که برای هدایت عرب حجاز عصر نزول نازل شده و سورههای قرآن به منزله نسخههایی است که برای درمان بیماریهای اعتقادی و اخلاقی آن مردم نوشته شده است و هر قومی که به آن بیماریها مبتلا باشد و بخواهد به درمان خود بپردازد، شایسته است، از این کتاب بهرهبرداری کند.
اعجاز قرآن از این قرار بود که شخصی امی متون اعتقادی و اخلاقی میآورد که به کلی با نحوه سخن گفتن عادیاش متفاوت بود و سبک و سیاق آنها نشان میداد که سخن خودش نیست و دیگران نیز نمیتوانستند، مثل آن متون را بیاورند.
قرآن به زبان عربی است و از واژگان و تعابیر عربی در بیان مقاصدش بهره برده است؛ بنابراین چنین نیست که نتوان لفظی مانند الفاظ قرآن را آورد. آنچه آوردن مثل آن برای عرب حجاز عصر نزول مشکل بود، یک سوره از سورههای قرآن بود که متضمن پیام اساسی و مهمی برای آنان باشد.
عاشراً، اکنون واژگان زبان عربی در زبان فارسی جزء لاینفک زبان فارسی و جزو زبان فارسی شده و تهی کردن زبان فارسی از واژگان زبان عربی ممکن نیست. به علاوه زبان برای انتقال پیام است؛ نه وسیلهای برای ابراز تعصبات قومی و نژادی. اکنون هیچ زبانی سره و خالص نیست. هر زبان پیشرفته ای واژگان فراوانی را از دیگر زبان ها وام گرفته و این نشانه کمال هر زبان است؛ نه نقص آن.
به هر حال، بن و اصل ما ارزشهای اخلاقی و انسانی ماست؛ نه گذشته ما به هر حال و شکل. آن بخش از گذشته ما اصل ما را می سازد که فرهنگ انسانی و اخلاقی ما را تشکیل دهد. برای مثال، کاخهای شاهان ایرانی مظهر چنین فرهنگی نیست؛ بلکه مظهر ستمهایی است که بر کثیری از ایرانیان رفته است.
نظرهای داده شده برای مطلب بالا