حاشیه ای بر خطوط قرمز آزاداندیشی و نظریه پردازی
یکی از خوانندگان محترم با مطالعه پست «خطوط قرمز آزاداندیشی و نظریه پردازی» مطلبی را ذیل آن مرقوم فرموده و خواسته است که من نظرم را درباره آن بدهم. من آن را بدون هیچ تصرفی جز موارد معدودی املایی و انشائی اینک می آورم و ذیل هر قستمی نظرم را با رنگی متمایز اظهار می کنم.
با سلام
باید به سمتی حرکت کرد که بتوان نظریه های جدید یا شبهه های جدید را نقادی کرد. به عبارت دیگر فرصت نقد پیدا نمود. شاید یکی از مهم ترین ویژگی های نظریه این است که باید تا آنجا که می تواند در محافل علمی یا حد اقل در اذهان و دغدغه های اهل نظر و کتاب ها و مقالات جایی داشته باشد.
وقتی که نظریه عرفییت محض را مطالعه کردم، دیدم شاید بعضی قسمت هایش پخته نباشد و چون نظریه ای است که برای نقد آن باید قسمت حداقلی از علم اصول و بلاغت و منطق را بلد بود، رفتم به سمت نقد آن نظریه تا ببینم چقدر توانایی دارم. به نظرم آمد که قسمت هایی از علم اصول را (خصوصا بحث الفاظ) نیاز دارم. البته جزئی تر که شدم، دیدم منطق و بلاغت را هم باید دوره کنم تا لازم بیّن و دلالت تضمنی و... دقیقا یادم بیاید.
منظورم این است نظریه شما چیزی نداشته باشد که دارد، اقلا مرا و می دانم خیلی ها را به فکر فرو برد. مشت نمونه خروار است.
نمی خواهم قیاس کنم؛ اما گروه قرآن دانشجو هم مرا به فکر فرو برد یا از خوابی که می دیدم که همه چی امن و امان است بیدار کرد. منظورم طرح شبهات است.
نظر: سلام علیکم. اینجانب نیز با نظر شما موافقم که باید بازار راکد نقد علمی را رونق بخشید. بی تردید چنین نیست که هرچه گذشتگان یا معاصران اظهار می کنند، صحیح باشد. صحت و سقم اظهارات از رهگذر نقد علمی آشکار می شود. منتها نقدی که بدون اظهار احساسات و تفسیق و تکفیر باشد.
باید دست به عصا راه رفت.
بنیان نقد علمی خصوصاً در زمینه دین به حدی نوپاست که حتی برای طرح شبهه هم باید با تأمل و درنگ جلو رفت. بلا تشبیه مانند حکمت نزول تدریجی حرمت خمر است. مدارا با مردم عین تعقل است.
نظر: در این زمینه هم من با شما موافقم. منتها نقد همواره چالش برانگیز است. کمتر کسی را می توان یافت که نظریه اش نقد شود؛ اما برآشفته نشود. برآشفتگی در جوامعی که نقد نهادینه شده، رو به کاهش گذاشته است؛ اما در جوامعی که تکثرگرایی امری مذموم است، بسیار است. من تمام اهتمامم بر همین مدارای مورد تأکید شماست؛ منتها انکار نمی کنم که بسا در مواردی ناخواسته این مدارا را رعایت نکرده ام.
کوچک کردن محدوده شبهات
پس بیاییم از شبهات کوچک مبنایی همان نظریه عرفی بودن شروع کنیم که برای فهم و نقد همان چیزهای کوچک بسیار باید مطالعه خصوصاً فکر نمود. یا از شبهات معروفی استفاده کنیم که حتی دیگر اعضای هیأت علمی هم موافقند طرح شود. همین شبهات معروفه که خیال می کنیم بلدیم یا آن عضو عزیز هیأت علمی گمان دارد بلد است، چه بسا در حین مواجهه بلد نباشیم یا بلدیم؛ اما نمی دانیم چطور بیان کنیم یا نیاز به تعمق و توسعه یا تضییق داشته باشد. از این کوچکستان بی انتها شروع کنیم و از مواضع تهمت دوری کنیم که اگر جنین زود بخواهد به دنیا آید نارس است و معلول. پس صبر کنیم تا بستر آماده شود و ما دانشجویان هم پخته تر شویم.
دلسرد نشویم که اگر اخلاص داشته باشیم به شرطی که مصداق این آیه نباشیم که «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ * أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا یَشْعُرُونَ (بقره، 11-12)
و در عالم واقع هم کارهای ما دارای مصلحت باشد توفیق الهی رفیق راه می گردد؛ ولی اگر ما خیال کنیم مصلحت دارد، اما فی عالم واقع تالی فاسدهایی داشته باشد به شرط مجاهدت و حسن فعلی و فاعلی توأمان به هدایت می رسیم که و ان جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا
نظر: اگر شبهه را به سئوالی بی پایه تعریف کنیم که از سوی دشمنان به منظور خرده گیری بر یک باور مطرح می شود، نظریه عرفی بودن زبان قرآن این گونه نخواهد بود. این نظریه برای تفسیر و توجیه صحیح آیات قرآن اظهار شده است تا از رهگذر آن مراد واقعی الهی کشف گردد و نیز بسیاری از شبهات و ایراداتی را که دشمنان قرآن مطرح می کنند، پاسخ صحیح پیدا کند.
به طور طبیعی یک نظریه جدید به زودی مورد پذیرش جامعه علمی قرار نمی گیرد و بسا مدت ها بعد از مرگ نظریه پرداز است که ممکن است، به آن به تدریج گرایش هایی پیدا شود.
اما این که آیا کار یا نظریه کسی فسادآور است یا نه، بی ملاک و معیار نیست. کار و نظریه ای فساد آور است که:
اولاً، کینه ورزانه و خصمانه و خرده گیرانه به منظور از میدان بردن یک شخص یا نظریه ای صحیح باشد؛ اما اگر چنان که فرمودید، از روی اخلاص و به منظور دفاع عقلانی و صحیح از دین و قرآن باشد، هرگز روا نیست که آن کار و نظریه را فسادآور تلقی کرد.
ثانیاً، کار کسی فسادآور است که نظریه اش را برای افراد خالی الذهن و برای فریب و اغفال آنان مطرح می کند و از طرح آن نزد خبرگان فن بیم دارد؛ نه کسی که نظریه اش را برای دوره های تحصیلات تکمیلی و استادان مطرح می کند و حتی از آنان می خواهد راجع به آن تحقیق کرده و به نقد آن بپردازند.
هدایت بوسیله شبهه؟
هیچگاه معمول نبوده بین دانشمندان که با ارجاع به کتب ضاله یا شبهه وارد کن خصوصاً در مسائل اعتقادی به عوام بخواهند آنها را هدایت کنند یا تشنه به مطالعه کنند. اگر هم مواردی در تاریخ باشد در مورد متخصصین است؛ نه عموم. اما دانشجویان که حتی در مقطع دکتری بسیار مطالعه محدود داشته اند و دارای شاید ایمان متزلزلی باشند، از این راه نه تنها بر اعتقاداتشان قوتی اضافه نمی شود، شاید دچار عقیده منحرفه ای گردند. علاوه بر این یک انسان با عمر محدودی که دارد نمی تواند در پی پاسخ به همه شبهات برآید. پس باید ایمان و اذعان اجمالی به اولیات دین داشته باشد یا آن را اکتساب کند و بقیه شبهات را بر اساس آن رد نماید. حتی صرف همان اعتقاد اولیه و بدون تحقیق مگر این که مجال داشته باشد و یا اهل خبره عادلی که شهادتش بر این مطلب پیدا کرده وجود نداشته باشد (البته اینجا اختلاف است که شهادت عدل یا عادلین در اعتقادات مجزی است یا نه) خلاصه در اعتقادات اولیه به یقین برسد.
نظر: تردیدی نیست که طرح شبهات برای افراد عامی و خالی الذهن مفسده دارد و کسانی که چنین می کنند، مفسدند و باید جلوی آنان گرفته شود و بی شک طرح شبهات برای عوام و افراد خالی الذهن جز گمراهی و ضلالت نتیجه ای ندارد.
اما طرح شبهات در یک جمعی که حداقل تحصیلات دانشجوی کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث است و در میان آنان استادان دانشگاه هم حضور دارند، نه تنها مفسده ندارد که فواید بسیار دارد؛ به خصوص آن که:
اولاً، به آنان تأکید می شود که این شبهات برای تحقیق است و از این رهگذر حساسیت آنان به یافتن نظر صحیح برانگیخته می شود؛
ثانیاً، در مواردی که پاسخ شبهه با پیچیدگی همراه است، به اجمال پاسخ آن داده می شود؛
ثالثاً، در کنار ارسال شبهه به ارسال مقالات و مباحثی که به نوعی پاسخ آن شبهه است، اهتمام می گردد و از رهگذر آن سایت ها و وبلاگ های پاسخگوی شبهات معرفی می شود.
با این تمهیدات، دیگر همچنان اگر دغدغه تأثیرپذیری از شبهات داشته باشیم، دغدغه ما بی جاست.
باید توجه داشت که شبهات ارسالی در گروه قرآن دانشجو ساخته اینجانب نبوده است؛ بلکه ارسال عین همان مطالبی است که به راحتی در سایت ها و وبلاگ مخالفان اسلام و تشیع قابل دسترس است. چطور وقتی این شبهات در آن سایت ها و وبلاگ ها هست، ذغدغه نداریم؛ اما وقتی همانها برای اهل تحقیق آن هم برای پاسخگویی ارسال می شود، دغدغه پیدا می کنیم؟
اما مخاطب شبهات گمراه کننده و فضای طرح آنها
بهتر است راهی مانند مناظره، مقاله، نشست، کنگره، همایش، کنفرانس، لکچر و... برای ارائه آن پیدا شود تا ارائه به هر شخصی صرف این که دانشجوی قرآن و حدیث است. برای آشنایی دانشجو سرنخ شبهات مشهوره را همراه پاسخ اجمالی بدهیم و از او بخواهیم پاسخ تفصیلی بیاورد.
نظر: عنایت دارید که گروه قرآن دانشجو به نوعی یک همایش و مانند آن است که متجاوز از صد نفر دانشجویان ارشد و دکتری و استادان دانشگاه حضور دارند و شبهات در منظر و مرآی آنان عرضه می شود و مجال یکسانی برای اظهار نظر همه آنان وجود دارد.
نیز چنان که گفته شد، در دوره های تحصیلات تکمیلی از دانشجویان خواسته می شود، به شبهات و سئوالات علمی و تحقیقی رشته خود پاسخ دهند و البته راهنمایی لازم هم در این زمینه صورت می گیرد.
جنجال آفرینی و اعمال احساسات
اگر هم جایی به ما بی مهری شده دنبال مقصر نگردیم. شاید از تعجیل و عمل نابجای ما باشد. همان طور که اشاره شد، گاهی کارهای خوب هم برای انجام نیاز به بستر سازی دارند و گاهی هیچگاه بسترش آماده نمی شود ولو در مقوله علمی- دینی. گاهی درد دل های ما که خوب است گفته شود به خاطر برخی دلسوزی های کاسه از آش داغ تر بعضی هایمان مفاسد بیش تری به بار می آورد، خواه از آن طرفی های ایراد گیرنده، خواه از این طرف مظلوم گرا. دانشجو هم که ذاتاً دین را دوست دارد، حاضر است به هر نحوی از اسلامش دفاع کند و خیال می کند الان این انتقادات از گروه قران دانشجو که تبلور اسلام روشنفکری بود و داعیه اسلام را داشت، انتقاد از اسلام است. در صورتی که این هم برداشتی بوده که شاید چند نفر نسبت به فضای جامعه یا برداشت های اشتباه یا شاید درست (نمی دانم) که به آنها اطلاع داده اند، صورت گرفته است. پس فریاد وا اسلاماه بلند نکنیم. بلکه بستر را آماده کنیم. قبل از این که سراغ گفتگوی تمدن ها و ادیان برویم، سراغ گفتگوی سلیقه ها برویم. به نظر من این گفتگو هیچ گاه انجام نمی شود؛ زیرا معیار سلیقه صحیح نسبی است و تبعی. به شرایط بستگی دارد و این قضیه اختلاف سلیقه در روش بیان شبهه و نوع شبهه است؛ نه در اصل ارائه شبهات و تلاش در جهت جواب آنها.
نظر: تردیدی نمی توان داشت که بدون بسترسازی طرح شبهات و اهتمام به پاسخگویی آنها صحیح نیست. اما تلقی من این است که وقتی شرط عضویت در گروه قرآن دانشجو این قرار داده می شود که حداقل دانشجوی ارشد علوم قرآن باشند و به پاسخ شبهات مشکل هم به اجمال اشاره می شود و طرح این شبهات در حضور استادان دانشگاه هست، کاملاً کار با بسترسازی و تمهید مقدمات بوده است.
بی شک هر انسانی جائز الخطاست و من نیز از خطا مبرّا نیستم. منتها تقوای الهی حکم می کند، اگر کسی خطایی کرد، دوستانه و ناصحانه خطایش به او گفته شود تا در اصلاح آن بکوشد؛ نه آن که با سوء ظن و تخریب هر رطب و یابسی را از یمین و یسار به هم ببافند و به دیگران منعکس کنند و بکوشند، با اینجانب برخورد کنند. کجای اسلام چنین رفتاری را تأیید می کند؟ چرا اگر با من بر خلاف اسلام رفتار شد، فریاد واسلاما بر نیاورم؟ مگر اسلام برای توی کتاب هاست؟ آیا نباید اخلاق اسلامی در جامعه علمی ما مراعات شود؟
جالب است، من دیروز در همایش کرامت انسان در اسلام و مسیحیت شرکت داشتم. در آنجا تأکید بر این بود که کرامت انسان مسلمان در جامعه مسیحی رعایت شود. این در حالی است که خودمان کرامت انسانی را حتی در جامعه علمی رعایت نمی کنیم.
نکته آخر
هر شکی به علم الیقیین نمی رسد؛ بلکه گاهی به کفر و ارتداد می رسد. پس دائماً باید در تضرع نسبت به خدا بود که اولا اهدنا الصراط المستقیم؛ ثانیاً ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا...
استاد محترم عزیز اگر صلاح دانستید، پس از تایید در معرض دید دوستان قرار دهید و نظرتان را به بنده ارسال دارید.
نظر: چنان که عرض کردم، ایجاد شک برای عوام و افراد خالی الذهن می تواند به کفر و ارتداد بیانجامد؛ اما در جامعه علمی و با حضور استادان و با تأکید بر مطالعه و با ارسال مقالات و مباحث پاسخگو هرگز ایجاد شک به کفر و ارتداد نمی انجامد.