توجیه تکلف آمیز راجع به روایات غالیان
یکی از ایرادات محتوایی رساله «تاثیر برخی اقدامات مکتب خلفاء،زندیقان وغالیان در تفسیر مفسران» نوشته آقای علیرضا رستمی این است که در مواردی در تصحیح روایات غالیان توجیهات تکلف آمیزی صورت گرفته است؛ نظیر:
الف. «الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فِی وَلَایَةِ عَلِیٍّ وَ وَلَایَةِ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِیماً ؛هَکَذَا نَزَلَت»
این روایت در مورد آیه شریفه ذیل است: « وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِیماً؛ هرکس اطاعت خدا و رسولش کند، البته به سعادت و پیروزی بزرگ نائل شود.»
از امام صادق (ع) روایت شده و بیان می کند که این آیه شریفه در حقیقت این گونه نازل شده بود: «و هرکس خدا و رسول او را اطاعت کند در ولایت علی و ولایت ائمه بعد از او، البته به سعادت و پیروزی بزرگ نائل شود.»
هاشم معروف الحسینی، این اضافات را از موضوعات علی بن ابی حمزه می داند و یا اینکه او از کتابهای تفسیر باطنی علی بن حسان یا عبدالرحمن بن کثیر و یا سایر غلات برگرفته است.
بنابراین، سند حدیث ضعیف شمرده می شود، به خاطر این افراد: معلى بن محمد : مضطرب الحدیث و المذهب شناخته شده نزد نجاشى. على بن ابى حمزه بطائنى: از بزرگان واقفى کذاب و ملعون است، که عقیده مشترک واقفیان انکار مرگ امام است.
از نظر متن نیز، این روایت (در صورتی که نتوان آنرا بر معنای صحیحی حمل کرد)قرآن کریم را تحریف شده معرفی می کند؛ لکن باید توجه داشت که صِرف وجود برخی غالیان در سند حدیث و ضعف سندی، سبب نمی شود تا روایت را جعلی بدانیم. روایت مورد بحث نیز قابل حمل بر معنای صحیح است. همانگونه که مرحوم علامه طباطبایی (ره) این گونه روایات تفسیری را یا از باب اشاره به سبب نزول(به این معنی که اینگونه بود که آیه نازل شد) و یا از باب جری و تطبیق می داند.
** چطور در حالی که روایت تصریح دارد که قرآن همین گونه نازل شده، قابل تأویل به معنای صحیح است؟ شاید اگر این تعبیر را نداشت، تأویل آن ممکن بود. البته آن هم با قرینه و شاهدی معتبر؛ نه آن که حتی برعکس است و قرینه بر خلافش وجود دارد؛ این چنین که هرگاه نوع احادیث غلات را می نگریم، جملگی بر تحریف قرآن دلالت دارند.
واقعاً اگر چنین تأویلاتی را درباره احادیث که بدون قرینه و بلکه برخلاف قرینه است، مجاز باشیم، باید گفت: هیچ حدیث جعلی و بلکه هیچ قول باطلی وجود ندارد. آیا حمل بر معنای صحیح حد و مرز دارد یا نه؟ اگر دارد، آن چیست؟
آیا اجتهاد در برابر نص توجیهی دارد؟ اگر جایز باشد که هر عبارتی را بر هر معنایی حمل کرد، پس چرا تفسیر به رأی باطل باشد؟
ب. «الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى الْقُمِّیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِهِ وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ کَلِمَاتٍ فِی مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الْأَئِمَّةِ ع مِنْ ذُرِّیَّتِهِمْ فَنَسِیَ، هَکَذَا وَ اللَّهِ نَزَلَتْ عَلَى مُحَمَّدٍ (ص) »
سند حدیث ضعیف است، چون معلى بن محمد : مضطرب الحدیث و المذهب شناخته شده. جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّه:توصیفى از او در کتب رجالى نشده است. مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَىالطلحى الْقُمِّی:توصیفى از او در کتب رجالى نشده است. مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَان: ضعیف و متهم به غلو است ؛
متن این روایت در باره آیه شریفه ذیل است: «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما؛ پیش از این، از آدم پیمان گرفته بودیم؛اما او فراموش کرد؛و عزم استواری برای او نیافتیم. »
....
علامه طباطبایی در جای دیگر این گونه روایات را تفسیر ندانسته، و گفته است: « معناى مذکور در روایت راجع به بطن قرآن است که احکام را به حقیقت آنها و عهدها را به تاویل آنها ارجاع داده و این همان ولایت الهى است نه تفسیر لفظ آیه، دلیل بر اینکه اینگونه مطالب تفسیر نیست این است که این آیات که دوازده آیه است یک قصه را بیان مىکند و اگر حمل آیه اول بر این معنا تفسیر باشد، دیگر در آیات چیزى که دلالت کند بر نهى از خوردن درخت که رکن و اساس داستان است و تکیه سایر آیات بر آن است باقى نمىماند»
** این بطن چه رابطه ای با ظهر و لفظ قرآن دارد؟ ظاهر آیه در امر به اطلاعت الهی و نهی از تبعیت شیطان است. اگر مراد این باشد که آدم خصوصیت ندارد و این امر و نهی عام است و شامل همه انسان ها می شود، بطن آیه این می شود که ای همه انسان ها تسلیم خدا باشید و از شیطان اطاعت نکنید. بعد نظر به این که اطاعت از ائمه هم اطاعت از خداست، لازمه آیه این می شود که از ائمه اطاعت کنید.
آنچه مسلم است، این است که هرگز معنا ندارد که خداوند از آدم پیمان گرفته باشد که از ائمه اطاعت کند؛ چون آن زمان ائمه ای در کار نبودند و اطاعت از آن نمی تواند معنایی داشته باشد.
در هر حال، توجیه امثال علامه بی دلیل است و در حدیث هیچ قرینه ای وجود ندارد که آن را از قبیل بطن تلقی کرد. در روایت نیامده است که بطن آیه چنین است؛ بلکه حتی به عکس آمده است که اساساً آیه همین طور نازل شده است.