پاسخ به سئوالی درباره عرفی بودن زبان قرآن
با سلام و احترام
...اخیراً نقدتان بر پایان نامه «عوامل فهمهای متعدد قرآن» را میخواندم و بسیار بهره بردم. در این میان دو نکته به ذهنم رسید؛
سئوال
اولی دغدغه چند ساله بنده است که با وجود تمایل بسیار به نظریه شما در باب زبان قرآن، هنوز نتوانستهام جوابی قاطع بر اشکالی که به آن وارد میکنند بیابم.
پاسخ
با سلام و احترام به عرض برسانم که شما مشخص نفرمودید، کدام اشکال مورد نظر شماست تا ناظر به آن مطلبی را عرض کنم. اما به هر حال، من طرحنامه نظریه پردازی را با عنوان «عرفی بودن زبان قرآن» به حلقه کرسی های نظریه پردازی، نوآوری و نقد علوم قرآنی عرضه کرده ام و آنان آن را به عنوان یک نظریه قابل طرح پذیرفته اند و مرحله پیش کرسی آن هم برگزار شده و بنا شده است، سئوالات و ایرادات ناقدان به طور کتبی به من منعکس شود و من هم به طور کتبی به آنها پاسخ دهم. ان شاء الله این زمینه ای برای روشن تر شدن نظریه باشد.
نظریه من این است که قرآن به زبان معیار عرب عصر نزول یعنی زبان سخنوران و شاعران آن زمان که در محافل عمومی به سخنرانی و شعرخوانی می پرداختند، نازل شده است. اگر این نظریه به درستی تصور شود، هیچ اشکال جدی بر آن وارد نیست.
سئوال
دوم نیز نکتهای است که شما شیطان را «یک نیروی شریر نفسانی و درونی» دانستهاید. این سخن با نظر مشهور و ظاهر قرآن که آن را موجودی خارجی غیر از نفس انسان میداند نمیسازد. البته کسانی را دیدهام که چنین نظری دارند. میخواستم بدانم آیا دیدگاه شما نیز در این باره مخالف مشهور است و دلایلتان در این باره چیست؟
پاسخ
منظورم در آن نوشته از نفسانی و درونی این بوده است که ما آن را در درون خود حس می کنیم. شاید کسانی باشند که شیطان را در برابر چشم خود مجسم دیده باشند و با او سخن گفته باشند؛ اما ما چیزی به نام شیطان در بیرون از خود حس نمی کنیم. تنها چیزی که درک می کنیم، این است که گاهی وسوسه می شویم که کاری ناپسند انجام دهیم؛ اما این که آن یک موجود و عامل بیرونی باشد، در خود احساس نمی کنیم. این که آیا این وسوسه منشأ خارجی دارد، قابل درک ما نیست.
ما همچنان که احساس می کنیم، خوشحالیم یا اندوهگین هستیم یا فکر می کنیم، احساس می کنیم، به کار ناپسندی تمایل داریم. گاهی هم احساس می کنیم، باید کار پسندیده ای انجام بدهیم. به ناتوانی کمک کنیم. از ضعیفی حمایت کنیم. نیز از دروغ گویی و خیانت احساس بدی داریم. اما هرگز منشأ این دو دسته از احساسات و مدرکات را دو چیز یکی به نام روح و دیگری به نام شیطان نمی یابیم.
البته منطورم هم این نیست که هرچه ما آنها را نمی توانیم درک کنیم، وجود خارجی ندارد. این را هم معترفم که درک ما محدود است. در مورد آنچه که درکی از آن نداریم، اگر قائل صادقی از آن خبر دهد، عقل حکم می کند، به آن باور داشته باشیم. در قرآن آمده است که شیاطین به عنوان موجوداتی مستقل از انسان هستند.
سئوال
اما بخشی از نوشته شما در نقد پایان نامه یاد شده و سؤال بنده:
«رای کسی معقول است، به زبان ترکیبی سخن بگوید که مخاطبانش از صاحبان علوم و فنون متفاوت تشکیل شده باشد. آن هم به این صورت در هر خطاب به صاحبان یک علم و فن سخن بگوید؛ بنابراین اگر چه خداوند عالم مطلق است، اما نظر به این که نه در وقت نزول صاحبان علوم و فنون امروزی وجود داشتند و نه هیچ سوره ای را می توان یافت که در آن مصطلحات خاص یک علم و فن را یافت، نمی توان زبان قرآن را ترکیبی تلقی کرد.» (دکتر نکونام)
نقد: طرفداران دیدگاه زبان ترکیبی معتقدند مخاطبان قرآن همان عرب عصر نزول نیستند و بدین روی، قرآن به گونهای سخن گفته که هم آنان بفهمند و هم مردمان و عرفهای دیگر نیز در حد خود از آن بهره ببرند. بنابراین اشکالی ندارد زبان قرآن زبانی ترکیبی باشد.
پاسخ
در پاسخ نکات ذیل را بیان می کنم:
1. صرف ادعای این که مخاطبان قرآن عرب عصر نزول نیستند و همه مردم در هر عصر و مصر مخاطب قرآن اند، حقیقتی را ثابت نمی کند. باید ادعا مدلل باشد. به علاوه نباید لوازم باطل و موارد نقض داشته باشد. حال آن که هیچ دلیل عقلی و نقل معتبری بر این که مخاطبان قرآن همه مردم در هر عصر و مصر هستند، به چشم نمی خورد. اگر به عباراتی مثل «لانذرکم و من بلغ» و «خاتم النبیین» استناد می شود، ملازمه ای با عام بودن مخاطبان قرآن ندارد. اگر باید قرآن به مردمان دیگر ابلاغ شود، باید مخاطبانش آن را به آن مردمان ابلاغ کنند و اگر بخواهد دین اسلام خاتم باشد، باید همان مخاطبان دین اسلام را به نسل های بعدی برسانند. اما آیا اگر مخاطبان مطالبی را به دیگران منتقل کردند، آن دیگران هم مخاطبان آن مطالب هستند؟ اگر چنین باشد، باید گفت، مخاطبان همه کلام ها اعم از بشری و غیر بشری عموم مردم در هر عصر و مصرند؛ چون آن مطالب هم به اعصار و امصار دیگر منتقل می شود.
واقعیت امر چنین نیست و مخاطبان سخن عبارت از همان کسانی اند که در وقت و محل ایراد سخن حضور دارند.
2. آنان که زبان قرآن را ترکیبی می دانند، باید پاسخ دهند، کدام قسمت قرآن به کدام زبان است. ما که سراسر قرآن را به یک زبان و آن هم همان زبان معیار عرب عصر نزول می یابیم. در هیچ قسمتی از قرآن به زبان خاصی مثل عرفانی، فلسفی، علمی، فقهی و مانند آنها سخن گفته نشده است؛ به علاوه در زمان و محل نزول قرآن نه عرفان و فلسفه و علم تجربی و فقه بود و نه دانشمندانی که به این علوم آشنا باشند.
3. تردیدی نیست که صاحبان علوم و عقول مختلف می توانند در حدی که به زبان عربی آشنایی دارند یا در لوازم آیات تدبر کنند، به آموزه های قرآن آشنایی پیدا کنند؛ اما تفاوت صاحبان علوم و عقول مختلف ایجاب نمی کند که زبان قرآن هم متفاوت باشد.
لینک های مرتبط: رویکردهای تأویلی و عصری به قرآن؛ نقد خانم دکتر ف. پ. بر نظریه عرفی بودن زبان قرآن؛ جلسه پیش کرسی "عرفی بودن زبان قرآن" برگزار شد؛ گزارش کلی از جلسه پیش کرسی؛ محتوای گزارش نظریه عرفی بودن زبان قرآن در پیش کرسی (2) ؛ محتوای گزارش نظریه عرفی بودن زبان قرآن در پیش کرسی (1) ؛ کلیاتی درباره تفسیر تاریخی قرآن؛ عرفى بودن زبان قرآن؛ نقدى بر نظریه «گفتارى بودن زبان قرآن»؛ زبان قرآن گفتاری یا نوشتاری؛ نقدى بر نظریه «گفتارى بودن زبان قرآن»؛ پاسخ نقدى بر مقالهى «زبان قرآن، گفتارى یا نوشتارى» ؛ بررسی چند شبهه درباره زبان قرآن