سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

روش تفسیر تاریخی در بوته نقد(1)

در اینترنت جستجویی صورت می دادم که به مقاله ذیل راجع به «روش شناسی تفسیر به ترتیب نزول قرآن» به قلم آقای خلیل منصوری دست یافتم. من این مقاله را اینک با اصلاحات و افزودن دیدگاه خودم ذیل عنوان «نقد» می آورم:

یکی از روش های جدید تفسیری در جهان امروز تفسیر ترتیب نزول قرآن است که از سوی چند تن از محققان و پژوهشگران قرآنی مطرح شده است. این نظریه به جهت تازگی از اشکالات جدی رنج می برد و از سوی موافقان و مخالفان در تایید و رد آن مطالبی گفته و نوشته شده است. 

تفسیر بر پایه ترتیب نزول قرآن به عنوان یک روش تفسیری هر چند به صورت روشی مستقل مطرح نبوده است و ما در سیر تحول و تطور تفسیر با این روش تا سده اخیر چیزی به دست نمی آوریم؛ ولی همواره در تفاسیر ترتیبی مفسران کوشیده اند تا با نگاهی به اسباب نزول برخی از موارد تفسیری و شبهات وارده را شناسایی و ردگیری کرده و تفسیر درستی به دست دهند.

در حال حاضر گروهی از این روش همانند روش های دیگر نو و بدیع بهره می گیرند تا در قالب نظریه های برنامه ای و روشی آن را ارایه دهند. روش هایی چون تفسیر ترتیبی موضوعی که تفسیر راهنما برترین و بهترین کتاب تفسیر در این حوزه و روش است و نیز تفاسیر موضوعی که تاکنون «پیام قرآن» و «مفاهیم قرآنی» و یا «تفاسیر موضوعی» آیت الله جوادی آملی را می توان نمونه هایی از این روش دانست. اما تفسیر به حسب نزول و ترتیب نزول تاکنون اثر مستقلی از آن ارایه نشده است و در حال حاضر نظریه پردازان این حوزه می کوشند تا مشروعیت چنین تفسیر و کار آمدی و کاربرد آن را توجیه و تبیین نمایند.

نقد: برخلاف نظر نویسنده مقاله افراد متعددی به تفسیر قرآن به ترتیب نزول همت گمارده اند که محمد عزه دروزه، ملاحویش آل غازی، مهندس بازرگان، جلال الدین فارسی و اخیر حجت الاسلام بهجت پور از آن جمله اند.

برخی از نظریه پردازان در این حوزه مانند آیت الله معرفت و دکتر جعفر نکونام و حجت الاسلام و المسلمین بهجت پور و منذر حکیم بر این باورند که این روش تفسیری هر چند با اقبال از سوی مفسران و پژوهشگران رو به رو نشده است، ولی روش مفید و کارآمدی است که در حوزه روش شناختی و برنامه ریزی می تواند کارکردهای خود را نشان دهد. نظریه پردازان بر این باورند که هدف از این نظریه پردازی در هر حوزه ای بهره مندی از توانمندی های نظریه برای دست یابی به روش های دیگر جهت تحول سازی فرهنگی و تمدنی است. از این رو نظریه پردازان روش ترتیب نزولی می کوشند تا با بهره گیری از این نظریه روشی را در تحول سازی جامعه ارایه دهد.

? جواز و عدم جواز تفسیر ترتیب نزولی

علل گرایش به این نظریه و روش تفسیری آن است که شک و تردیدی وجود ندارد که قرآن در هنگام نزول این گونه که در مصحف نگاشته شده، نبوده است. قرآن به شکل تدریجی نازل شده و هر آیه ای یا دسته ای از آیات به دستور پیامبر در جایی از سوره ها قرار گرفته است. البته برخی از سوره ها یک جا نازل شده است؛ ولی این گونه نبوده است که همه سوره ها و آیات این گونه باشد. قرآن به صورت تدریجی به قصد فرهنگ سازی و متحول کردن مردمانی نازل شده است که بدوی و امی بوده اند. این سبک و شیوه پیام رسانی پیامبر (ص) به سبکی بوده است که با مصحف کنونی و چینش آن مخالف بوده است. در روایت است که یکی از ویژگی های مصحف شریف امیر مومنان (ع) پیروی از ترتیب نزول بوده است. این به معنای آن است که دست کم آن حضرت تألیف کنونی را در سوره ها مراعات نکرده است؛ حتی اگر در ترتیب آیات سوره های همان روشی که پیامبر(ص) دستور داده بود مراعات نموده است.

نقد: من بر خلاف دوستان بر این باورم که ترتیب آیات در سوره ها از سوی پیامبر اسلام(ص) هیچ تغییری نیافته و به ترتیب نزول است. تفصیل این نظر را در دو کتاب خودم به نام «پژوهشی در مصحف امام علی(ع)» و «درآمدی بر تاریخ گذاری قرآن» آورده ام. اجمالاً یادآورم شوم که مبنای چنینش آیات بر خلاف نزول سه روایت مضطرب و مخالف با ظاهر قرآن و روایات معتبر و عقل و یا روایات اسباب نزول است که به تعبیر علامه طباطبایی قصصی انطباق یافته بر آیات قرآن اند، بدون این که اسباب نزول قرآن را بیان کنند.

این در حالی است که هیچ غرض عقلایی بر تغییر جای آیات از سوی پیامبر اسلام(ص) متصور نیست و این با فرمان آن حضرت به علی(ع) مبنی بر این که قرآن را به ترتیب نزول تألیف کند، معارضت دارد. علامه جعفر مرتضی و علامه طباطبایی و آیت الله معرفت نیز تا حدودی به این نظر گرایش دارند که ترتیب طبیعی آیات در سوره ها رعایت شده و آیات در سوره ها به ترتیب نزول است؛ مگر موارد اندکی که آن هم نیاز به اثبات با ادله معتبر است.

چنان می نماید که محل نزاع دو گرایش در عرصه تفسیر ترتیب نزول و ترتیب بر پایه مصحف کنونی در جواز و عدم جواز یعنی مشروعیت و عدم مشروعیت تفسیر ترتیب نزولی باشد. به این معنا که این پرسش از سوی مخالفان نظریه مطرح می شود که آیا روش تفسیر ترتیب نزولی خلاف شریعت است؟ یعنی آیا حرام و یا گناه است که مفسران قرآن را بر پایه ترتیب نزول آیات مورد بررسی قرار دهند؟

به نظر می رسد که به طور طبیعی تفسیر بر پایه ترتیب نزول آیات امری مشروع باشد و مخالفتی با شریعت نداشته باشد؛ زیرا روش تفسیر بر پایه نزول آیات اطاعت از دستور و فرمان خداوند است که فرموده است که فاتبع قرآنه یعنی مفسر روش ترتیب نزولی به امر اتباع عمل می کند؛ اتباعی که در آیه فاتبع قرآنه بر آن تاکید شده است. به سخنی دیگر می توان مدعی شد که تصور این معنا یعنی مفهوم تفسیر ترتیب نزولی مساوی با تصدیق و پذیرش جواز آن است.


کلیاتی درباره تفسیر تاریخی قرآن

برخی از مباحث بنیادی مربوط به تفسیر تاریخی قرآن به اختصار از قراری است که در پی می‌آید:
1. تعریف تفسیر تاریخی قرآن
اساساً مراد از تفسیر قرآن عبارت است از پرده برداشتن از معنای مراد خدای تعالی از الفاظ و عبارات قرآن و مراد از تفسیر تاریخی قرآن تفسیر آن در بستر تاریخ نزولش است. یعنی باید هر آیه و سوره قرآن با توجه به مکان و زمان نزول و مخاطبانش معناشناسی و تفسیر شود.
بنابراین در تفسیر تاریخی قرآن غرض این است که بررسی شود، معنایی که عرب حجاز در عصر نزول از هر کلمه و عبارت قرآنی می‌فهمیدند، چه بوده است.
2. منابع تفسیر تاریخی قرآن
در تفسیر تاریخی قرآن باید به منابعی مراجعه کرد که بتواند همین مختصات را درباره هر سوره و آیه به ما نشان دهد، مثل خود آیات قرآن اعم از سیاق و آیات متحد الموضوع؛ سیره نبوی، تاریخ و جغرافیای عربستان در عصر نزول.
3. پیش‌فرض‌های تفسیر تاریخی قرآن
پیش‌فرض اساسی تفسیر تاریخی قرآن این است که معنای مراد خدای تعالی از الفاظ و تعابیر قرآن عبارت از همان معنایی است که عرب حجاز در عصر نزول می‌فهمیدند. بر این اساس تأکید بر این است که در تفسیر قرآن باید به همان اطلاعات و منابعی مراجعه کرد که می‌تواند معهودات عرب حجاز را در عصر نزول به ما گزارش کند.
به طور کلی می‌توان پیش‌فرض‌های تفسیری تاریخی قرآن را به قرار برشمرد:
الف. عرفی بودن زبان قرآن: تلقی نویسنده این است که قرآن به همان زمان متعارف و رایج عرب حجاز عصر نزول نازل شده است؛ بنابراین باید به اطلاعاتی مراجعه کرد که زبان متعارف آن مردم را به ما بشناساند. به موجب این پیش‌فرض هیچ لفظ و آیه‌‌ای در قرآن وجود ندارد که آن مردم به معنای مراد خدا از آن پی‌نبرده باشند. در قرآن الفاظ غریب بلاغی وجود ندارد؛ یعنی الفاظی که نزد عرب حجاز در آن عصر نامأنوس و غیر قابل فهم باشد، در قرآن نیست و نیز در قرآن تعقید معنوی وجود نداشته است؛ یعنی هم‌چنان که مفردات قرآن برای آن مردم مأنوس بوده، ترکیبات قرآن نیز برای آنان مأنوس و مفهوم بوده است. در قرآن آیات متشابه به این معنا که آن مردم معنای مراد الهی را از آن نفهمند، وجود نداشته است.
بر این اساس، تفسیر یعنی پرده برداشتن از الفاظ و عبارات قرآن امری عارضی است و نه ذاتی. یعنی عرب عصر نزول مراد الهی را از الفاظ و عبارات قرآن به روشنی در می‌یافتند و نیاز به تفسیر برای مردمانی پدید آمد که در عصر و مصر نزول قرآن وجود و حضور نداشتند. بر اثر گذشت زمان و تطور معنایی واژگان و تعابیر زبان عربی و از میان رفتن قرائن حالی و مقامی آیات قرآن نیاز به تفسیر پیدا شد.
ب. قومی بودن مخاطبان قرآن: تفسیر تاریخی قرآن مبتنی بر این پیش‌فرض است که مخاطبان قرآن خصوص عرب حجاز دورة رسالت پیامبر اسلام(ص) است و بنابراین الفاظ و تعابیرش به موارد و مصادیقی که در همان عصر و مصر وجود داشتند، نظارت دارد. البته این بدان معنا نیست که تنها برای هدایت آن مردم می‌تواند مورد بهره‌برداری قرار گیرد. نظر به این که مردم اعصار و امصار دیگر نیز به لحاظ فطری تفاوتی با مردم عصر و مصر رسالت پیامبر اسلام(ص) ندارند و اسلام هم یک دین فطری است، احکام آن در اعصار و امصار دیگر نیز قابلیت اجرا دارد. غرضی نیز که خداوند از نزول قرآن بر عرب عصر نزول دنبال می‌‌کرده‌است، برای دیگر اقوام نیز وجود دارد. خداوند هدایت و سعادت را برای همة افراد بشر می‌خواهد. بنابراین جهتی ندارد که اگر عرب عصر نزول مخاطب قرآن بودند، قرآن برای دیگر اقوام هدایت‌کنندگی و سعادت‌آفرینی نداشته باشد.
پیام‌های قرآنی به منزلة نسخه‌هایی است که برای عرب عصر نزول نوشته شده است؛ اما دلیلی وجود ندارد که تنها همان قوم بتوانند از آن نسخه‌ها بهره‌برداری کنند. هر قومی که بخواهد به فلاح و سعادت دست پیدا کند، می‌تواند از آن نسخه‌ها استفاده نماید.
منتها شرط بهره‌برداری آن است که از احکام قرآن الغای خصوصیت شود و آن خصوصیاتی که ویژه عرب عصر نزول بوده است، از احکام قرآن الغا شود و احکام قرآن با توجه به ملاکات و اغراض کلی‌اش در اعصار و امصار دیگر مورد عمل قرار گیرد.
ج. موافق نزول بودن آیات سوره‌ها: تفسیری که ما از قرآن به دست می‌دهیم، مبتنی بر این پیش‌فرض است که آیات در سوره‌ها موافق نزول جایگذاری شده است. اغلب سوره‌های قرآن به طور دفعی و یکجا نازل شده است و لذا یکپارچه و متحد است و حاجتی به جایگذاری آیاتش نبوده است. اندکی از سوره‌ها هم که بیش‌تر عبارت‌ از سوره‌های مدنی‌اند، به تدریج و حداکثر طی چند واحد نزول محدود نزول یافته‌اند؛ اما جایگذاری آیات این سوره‌ها مشکل‌زا نبوده است و واحدهای نزول به همان ترتیبی که نازل می‌شدند، در سورة مربوط جایگذاری می‌شده است. یعنی هر سورة تدریجی نزول چنان بوده است وقتی اولین واحد نزولش نازل شده، واحد نزول بعدی‌اش بلافاصله بعد از آن نازل شده و در پی همان اولین واحد نزولش نهاده می‌شده است و تا آن سوره تکمیل نمی‌شده، سورة دیگری نازل نمی‌شده است؛ بر این اساس، هیچ سوره‌ای را نمی‌توان یافت که آیاتش به تاریخ‌های متفاوت و متباعدی تعلق داشته باشد. زمان نزول هر واحد نزول یک سورة تدریجی نزول درست بعد از واحد نزول قبلی‌اش است. این‌گونه نبوده است که آیاتی نازل شود و در سوره‌ای قبل از سورة جاری قرار داده باشند یا آیاتی نازل شود و در سوره‌ای نهاده باشند که بعد نازل خواهد شد.
دلیلی هم برای تغییر ترتیب تاریخی وجود نداشته است. نه بنابر این بوده است که آیات متحد الموضوع در کنار هم نهاده شوند و نه آن طور که برخی پنداشته‌اند، نیاز بوده است، آیات موسوم به آیات ولایت به منظور مصونیت از تحریف نواصب بر خلاف نزول مرتب گردند.
معقول‌‌ترین ترتیب نیز در متونی که در تاریخ‌های متفاوتی نازل شده، این است که موافق تاریخ ایرادشان مرتب گردند. به خصوص آن که قریب به اتفاق واحدهای نزول قرآن مشتمل بر موضوعات متعدد و مختلفی است و امکان ندارد، واحدهای نزول را بر اساس موضوعاتشان مرتب ساخت.
4. روش‌های تفسیر تاریخی قرآن
تفسیر تاریخی قرآن به چهار روش ممکن است: روش تفسیری سوره‌ای، روش تفسیر آیه‌ای، روش تفسیر موضوعی و روش تفسیر واژه‌ای.
الف. روش تفسیر سوره‌ای: غرض از این روش آن است که هر سورة قرآن به همان ترتیبی که نازل شده است، در بستر تاریخی نزولش معناشناسی و تفسیر شود. نخست سورة حمد و سپس علق و آنگاه سوره‌های دیگر تا آخرین سوره‌ای که بر پیامبر اسلام(ص) نازل شده است، تفسیر شود.
ب. روش تفسیر آیه‌ای: پاره‌ای از آیات قرآن هست که تفسیرهای متفاوتی پیدا کرده است و در میان مفسران بسیار محل نزاع و اختلاف نظر است؛ نظیر آیة مسّ، آیة حفظ، آیة خمس، آیة اکمال دین، آیة تطهیر، آیة محکم و متشابه و جز آنها.
سبب اختلاف نظر مفسران دربارة چنین آیاتی این است که آنها را در همان بستر تاریخی نزولشان بررسی و معناشناسی نمی‌کنند. ما می‌توانیم با احیای قرائن حالی و مقامی این آیات به انضمام ملاحظه سیاق و آیات متحد الموضوع آنها به کشف معنای واقعی آنها دست بیابیم. به طور طبیعی وقتی سیاق آیه یا آیات متحد الموضوع آن بررسی می‌شود، به ترتیب و زمان نزول آنها نیز توجه خواهد شد و از اطلاعاتی بهره گرفته خواهد شد که معنای معهود مخاطبان قرآن را که در وقت نزول قرآن داشتند، بازسازی کند.
ج. روش تفسیر واژه‌ای: بسیاری از واژگان قرآن بر اثر گذشت زمان و تطور معنایی آنها و از میان رفتن قرائن حالی آنها غرابت و خفای معنایی پیدا کرده‌اند یا دچار تعدد معنایی شده‌اند و این تغییر فهم معنای آن واژگان را برای ما مشکل ساخته‌است؛ نظیر واژگان علم، تأویل، متشابه، لوح، قلم و جز آنها.
ما می‌توانیم با لحاظ قرائن حالی و مقامی و بستر تاریخی که آن واژگان به کار می‌رفتند، به ضمیمة سیاق آیات مربوط و نیز کاربردهای متعددی که در قرآن دارند، به ترتیب نزول به کشف معنای آنها دست پیدا کنیم.
د. روش تفسیر موضوعی: چنان نیست که هر واژه‌ای تابلوی تمام عیار یک موضوع باشد. هر واژه نشانه‌ و سر نخی برای دست‌یابی به موضوع است و بسا لازم باشد، برای تحصیل تمام اطلاعاتی که دربارة یک موضوع در قرآن، واژگان متعددی را بررسی کرد. در عین حال که توجه داریم، بسا یک واژه به وجوه گوناگونی از معانی به کار رفته باشند و تنها یکی از وجوه معانی آن به موضوع مورد تحقیق ما مربوط باشد. برای مثال برای بررسی موضوع «قرآن» باید واژگانی چون قرآن، کتاب، آیات، وحی، نزول و جز آنها بررسی گردد و در عین حال این واقعیت هم نادیده گرفته نخواهد شد که برخی این واژگان در پاره‌ای از استعمالات هم به معنایی غیر از قرآن نیز مانند تورات، نامة اعمال و جز آنها به کار رفته‌اند که به طور طبیعی باید از حوزه تحقیق خارج شوند.
در تفسیر موضوعی قصد این است که همة آیاتی که مربوط به یک موضوع است، ولو با الفاظ و تعابیر مختلفی آمده باشد، گردآوری و تفسیر شود. در تفسیر موضوعی تاریخی سعی بر این است که آیات قرآن در همان بستر تاریخی و با توجه به معهودات مخاطبان قرآن در وقت نزول معناشناسی گردد. به طور طبیعی در بررسی آیات در این روش نیز زمان و ترتیب نزول آنها مورد توجه قرار خواهد گرفت.


مدخلی بر تفسیر تاریخی قرآن

«درآمدی بر تاریخ‌گذاری قرآن» مدخلی بر تفسیر تاریخی قرآن است

گروه اندیشه: غرض از تألیف «درآمدی بر تاریخ‌گذاری قرآن»، این بود که این کتاب مدخلی برای تفسیر تاریخی قرآن باشد و در پی آن به همان مقاصد اصیل و اولیه‌ای که مخاطبان اصلی قرآن درک می‌کردند، دست پیدا کنیم.

دکتر «جعفر نکونام»، دکترای علوم قرآن و حدیث، عضو هیئت مدیره انجمن علوم قرآن و حدیث ایران و معاون مدیر گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه قم، در گفت‌وگو با سرویس اندیشه و علم خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا)، در مورد تاریخ‌‌گذاری قرآن گفت: در کتاب «پژوهشی در مصحف امام علی(ع)» با مؤیدها و شاهدهای متعدد، ثابت کردم ترتیب مصحف آن حضرت(ع) موافق نزول است و این امر با اشاره رسول خدا(ص) صورت پذیرفته است که به موجب آن ترتیب مصحف موجود توقیفی و مورد تأیید رسول خدا(ص) دانسته نمی‌شود.

عضو هیئت علمی دانشگاه قم اظهار کرد: در کتاب «درآمدی بر تاریخ‌‌گذاری قرآن» که به واقع ادامه اثر «پژوهشی درباره مصحف امام علی(ع)» تلقی می‌شود، دیدگاه‌های نو و متعددی مطرح شده که پاره‌ای از آن‌ها در فصل «مبانی تاریخ‌گذاری قرآن» آمده است‌.

نکونام یکی از دیدگاه‌های نو در این اثر را «عرفی بودن زبان قرآن» دانست و گفت: قرآن به زبان عرف عام عرب حجاز عصر رسول خدا(ص) نازل شده است و لذا باید در تفسیر و تاریخ‌گذاری قرآن به قواعد حاکم بر چنین زبانی توجه داشت. از جمله قواعد آن لزوم تام بودن معنای هر واحد نزول و نیز صلاحیت لفظ آغاز هر واحد نزول برای ابتدای کلام است. براساس آن، آیاتی که مفید معنای تامی نیستند یا لفظ آغاز آن‌ها مطلوب برای ابتدای کلام نیست، نمی‌تواند نزول مستقل داشته باشد.

عضو هیئت مدیره انجمن علوم قرآن و حدیث ایران یکی دیگر از آن مبانی را «گفتاری بودن زبان قرآن» عنوان کرد و افزود: گفتاری بودن زبان قرآن به این معناست که سوره‌های قرآن به منزله خطبه‌های یک خطیب خردمند و سخنور است که به تناسب شرایط تاریخی خاص خود ایراد شده‌اند. از رهگذر چنین دیدگاهی بسیاری از مشکلات قرآن را می‌‌توانیم حل کنیم که آن از جمله آیه‌های معترضه‌ای است که هیچ‌گونه ارتباطی با آیه قبل و بعد خود ندارند.

عضو هیئت علمی دانشکده الهیات و معارف دانشگاه قم تصریح کرد: هم‌چنین از هم ‌گسیختگی ظاهری‌ای که در بسیاری از سوره‌های قرآن به چشم می‌خورد، براساس این دیدگاه توجیه مناسبی پیدا می‌کند. به موجب این دیدگاه آیات سوره‌ها بیش از آن‌که تناسب سیاقی؛ یعنی تناسب صدر و ذیل داشته باشند، تناسب موقعیتی؛ یعنی تناسب با شرایط تاریخی خاص خود دارند. آیات سوره‌ها ممکن است از هم‌ گسیخته باشند، اما از شرایط تاریخی خاص خود گسیخته نیستند، بنابراین رشته پیوند آیات سوره‌ها را نباید در سیاق؛ یعنی صدر و ذیل جست‌وجو کرد، بلکه باید در شرایط تاریخی زمان و مکان نزول آن جست‌وجو کرد.

 نکونام:
ضرورت تحقیق درباره «ترتیب نزول قرآن» از آن‌جاست که اگر بخواهیم قرآن را در بستر تاریخی و بدون تفسیر به رأی بفهمیم، لازم است قرآن را به همان ترتیبی که طی 23 سال بر پیامبر(ص) نازل شده است، مطالعه کنیم‌

این دکترای علوم قرآن و حدیث «انصراف الفاظ عام و مطلق قرآن به موارد عصر نزول» را مبنای دیگری در این اثر دانست و گفت: درست برخلاف آن‌چه در مباحث الفاظ اصول فقه مطرح شده است ـ که در الفاظ عام اصل بر عموم و در الفاظ مطلق اصل بر اطلاق است، مگر این که قرینه‌ای برخلاف آن وجود داشته باشد ـ ما بر این باوریم که واقعیـت امر، عکس این است؛ یعنی اصل بر این است که الفاظ عام و مطلق قرآن عموم و اطلاق ندارد، بلکه به موارد عصر نزول قرآن اختصاص و انصراف دارد، مگر این‌که قرینه‌ای برخلاف آن همراه یا قبل از نزول آن الفاظ موجود باشد. جهت آن، این است که زبان قرآن عرفی ـ گفتاری است و در زبان عرفی ـ گفتاری الفاظ عام و مطلق عموم و اطلاق ندارد، بلکه به موارد زمان و مکان تکلم انصراف و اختصاص دارد.

دکتر نکونام در توضیح ضرورت شکل‌گیری تحقیقات خود و نوآمدهای نوی آن‌ها عنوان کرد: ضرورت تحقیق درباره «ترتیب نزول قرآن» از آن‌جاست که اگر بخواهیم قرآن را در بستر تاریخی و بدون تفسیر به رأی بفهمیم، لازم است قرآن را به همان ترتیبی که طی 23 سال بر پیامبر(ص) نازل شده است، مطالعه کنیم‌.

وی در پایان سخنانش اظهار کرد: بنابر همین ضرورت بود که مصحف امام علی(ع) به عنوان مصحفی که به «ترتیب نزول» تدوین شده است، مورد مطالعه و تحقیق قرار گرفت و حاصل این مطالعه و تحقیق به صورت اثری به نام «پژوهشی در مصحف امام علی(ع)» درآمد. ما در این اثر بیشتر موافق نزول بودن آن مصحف را مورد بررسی قرار داده‌ایم و در این زمینه به سؤالات گوناگون پاسخ گفته‌ایم.

نویسنده کتاب «پژوهشی در مصحف امام علی(ع)» خاطرنشان کرد: پس از آن پیشینه، مبانی، منابع و دشواری‌های تاریخ‌گذاری قرآن بررسی شد و از رهگذر آن اثر «درآمدی بر تاریخ گذاری قرآن» فراهم شد. غرض از تألیف این اثر این بود که مدخلی برای تفسیر تاریخی قرآن باشد و در پی آن یکایک سوره‌های قرآن در همان بستر تاریخی‌اش که نازل شده است، مورد مطالعه قرار بگیرد و به همان مقاصد اصیل و اولیه‌ای که مخاطبان اصلی قرآن درک می‌کردند، دست پیدا کنیم.