سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

متن دفاعیه خانم آگهی: بررسی تطبیقی بافت در تفسیر و زبان شناسی

متنی که اینک ملاحظه می کنید، دفاعیه خانم فاطمه آگهی از پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی تطبیقی بافت در تفسیر و زبان شناسی» به راهنمایی اینجانب و مشاورت دکتر پیروز در دانشگاه قم به انجام رسیده و در شرف دفاع است.

با عرض سلام و خیر مقدم خدمت حضار گرامی، استادان محترم و دانش جویان عزیز که در این جلسه حضور دارند. در ابتدای جلسه بر خود لازم می دانم از تمامی اساتید گرامی و کسانی که در طی این دوره، بنده را در فراهم آوردن این پایان نامه به هر نحوی یاری داده اند نهایت تشکر را داشته و برای آن ها سعادت و موفقیت را از خداوند بخواهم. به خصوص  استاد بزرگوار دکتر نکونام که صبورانه و پدرانه در این مدت مرا مورد لطف و راهنمایی قرار داده اند. نیز سپاس گزارم از جناب آقای دکتر پیروز که مرا از مشاوره های سازنده خود در تدوین پایان نامه بهره مند ساختند. همچنین بر خودم لازم می دانم که از استادان محترم داور جناب آقای دکتر شاکر و جناب آقای دکتر نجفی که پایان نامه این جانب را مطالعه فرمودند تشکر و قدردانی کنم. همین طور از نماینده تحصیلات تکمیلی که قبول زحمت فرمودند و در این جلسه حضور پیدا کردند تشکر می نمایم.

موضوع این پژوهش «بررسی تطبیقی بافت در تفسیر و زبان شناسی» است. زبان شناسی و شاخه‌های آن کاربردهای متنوع و فراوانی در حوزه مطالعات قرآنی دارد. یکی از موضوعات مشترک در تفسیر و زبان شناسی جدید، مبحث گفتمان و تحلیل گفتمان است که در میان قرآن پژوهان با تعابیر مختلفی همچون سیاق، تناسب، نظم، قرینه و مانند آن یاد شده است. وجه مشترک تمام این مباحث بررسی ارتباط اجزای کلام با یکدیگر و نقش آن ها در روشن نمودن مراد متکلم است.

کلمات به تنهایی و جدای از بافت معنای مطلق دارند؛ اما ترکیب واژگان با هم و تشکیل جملات و در پی آن متون، معمولاً، به تحدید معنای مطلق و تشکیل معنای نسبی می انجامد. بنابراین واژگان را باید همانند مصالح ساختمانی دانست که هرچند به تنهایی ظاهری مشترک دارند، اما کاربرد آن­ها در بافت­های متفاوت متنی و موقعیتی، منجر به ساخت معانی خاصی می شوند.

تلاش دانشمندان اسلامی به منظور کشف مراد نصوص دینی، باعث شکوفایی برخی از مباحث مختلف زبان شناختی از جمله سیاق در میان ایشان شده است. سیاق در علوم مختلف اسلامی، مانند علم لغت، اصول، بلاغت و نیز در زبان شناسی، مورد کاوش قرار گرفته است. در مباحث سنتی در حوزه تفسیر، اصول فقه و مانند آن، تنها به طور خاص از قرائن لفظی متصل، به سیاق تعبیر می شد؛ اما در مباحث جدید کلیه قرائن، اعم از لفظی و غیر لفظی، یا به عبارتی هر اطلاعی که در شناخت مراد متکلم می تواند دخیل باشد، مورد توجه قرار می گیرد.

زبان شناسی تا قرن بیستم میلادی از تأثیر بافت یا گفتمان و ابعاد مختلف آن چندان بحثی به میان نیاورده بود. علیرغم اهتمام دیرهنگام زبان شناسی غرب به تحقیق درباره بافت و حدود آن، به علت جامع نگری، ظرف کمتر از یک قرن موفقیت­های ­چشم گیری حاصل شده است.

پژوهــش­های ­صورت گرفته در حوزه سیاق، اغلب، تک رشــته ای بوده و این در حالی اســت که نگاه تطبیقی به بافت، دستیابی به فهمی جامع از متن قرآن را به دنبال خواهد داشت.

این پژوهش در پی بررسی سیاق در دو حوزه زبانی و غیر زبانی و تطبیق مسائل آن در دو حوزه تفسیر و زبان شناسی است و سوالاتی بدین شرح را مطرح می نماید:

1. مراد از بافت چیست و معادل­های­ آن در علوم قرآن و تفسیر و نیز زبان شناسی کدام اند؟

2. حدود بافت در تفسیر و زبان شناسی چگونه تعریف می شود؟

3. انواع بافت در تفسیر و زبان شناسی کدام اند؟

4. نقش بافت در کشف مراد متکلم در تفسیر و زبان شناسی چگونه است؟

5. ابزارهای ارتباطی بافت در تفسیر و زبان شناسی چیست؟

6. تعارض بافت حالی و مقالی در تفسیر و زبان شناسی چگونه تحلیل می شود؟

به منظور پاسخ گویی به این سئوالات مباحث پایان نامه در شش فصل تنظیم شده است:

در فصل اول با عنوان «کلیات»، به تعریف موضوع، سئوالات و فرضیات، پیشینه موضوع و اصطلاحات پر کاربرد پایان نامه مانند متن، گفتمان، تحلیل گفتمان، گفتاری بودن زبان قرآن، سیاق، قرینه و فصاحت و بلاغت پرداخته شده است.

 در مورد پیشینه بحث باید گفت در کتب زبان شناسی غربی و عربی نگاه به سیاق از دو بعد لفظی و حالی آن وجود دارد؛ اما این نوع نگاه در زبان فارسی را تنها در مقاله ای از آقای دکتر سعیدی روشن می توان مشاهده نمود.  گفتمان عبارت از فرایندی است که طی آن کلیه عوامل حاکم بر کاربرد زبان در بین انسان ها، شامل عوامل متنی، اجتماعی، فرهنگی و... برای تبلور و شکل گیری پیام، به تعامل می پردازند.  زبان شناسان و مفسران با دقت در عوامل تعیین کننده معنا، مشخص نمودند که عناصر و ابزار ساختمانی زبان شامل آواها، دستور و واژگان، تنها تعیین کنندگان معنا  و پیام یک واحد کلامی محسوب نمی شوند. معنا شناسان در زبان شناسی جدید، معنا را در سطحی گسترده تر از کلمه  و جمله یعنی در سطح گفتمان نیز مورد بررسی قرار می دهند. ایشان درک معنای صحیح و کامل را مرهون نگاه همه جانبه و فراگیر به جنبه­های مختلف یک گفتمان (بافت) اعم از درون متنی و برون متنی (موقعیتی، فرهنگی و ...) می دانند. در زبان شناسی، بررسی بافت کلام با تحلیل گفتمان یعنی با توجه به پیش زمینه­ها و عوامل تأثیر گذار بافتی امکان پذیر است.

در مباحث گفتمان شناسی سنتی برای درک معنا و مفهوم کلام، به بافت موقعیتی که معادل قرینه حالیه در مطالعات اسلامی است، توجه می شد؛ اما در مباحث جدید فهم دقیق یک کلام را در گرو فهم اطلاعات وسیع­تری همچون اطلاعات زبانی و غیر زبانی مانند اطلاعات تاریخی، جغرافیایی و مانند آن دانسته اند که بافت فرهنگی نام دارد.

در هرحال با سخن کاوی و تحلیل گفتمان قرآنی که در زمینه و بافت مشخصی صورت گرفته است، می توان به فهم صحیح متون از جمله قرآن دست یافت. در این زمینه باید تعریف مشخصی از مقوله بافت صورت گیرد و ماهیت، حدود، ارکان و مبانی آن مشخص گردد و ضوابط بکارگیری صحیح بافت در زبان شناسی و تفسیر مشخص شود، تا بتوانیم از مهم ترین و مطمئن­ترین ابزار یعنی سیاق، برای معناشناسی نصوص از جمله آیات قرآنی، بهره ببریم. بررسی تطبیقی جایگاه سیاق در تفسیر و زبان شناسی ما را در رسیدن به این مهم یاری می رساند.

در این پژوهش سعی بر آن است تا عناصر درون متنی و برون متنی مؤثر در معنای متن از دیدگاه زبان­شناسی جدید و تفسیر مورد بررسی قرار گیرد و با رویکرد مقایسه ای موارد تشابه و اختلاف میان این دو حوزه روشن گردد.

فرض ما بر ­گفتاری بودن زبان قرآن است. تکیه بر حال و مقام در زبان گفتار بیشتر از زبان نوشتار است و برخی از اطلاعات جانبی در متن زبانی نمی‏آید و به حال و مقام احاله می شود. اسلوب گفتاری، متفاوت از اسلوب نوشتاری است؛ به این معنا که در آن، تنها وضعیت مخاطبانی مهم است که موقع خطاب، شاهد و حاضر بوده اند.

چنان که از معنای قرینه برمی آید؛ یعنی اطلاعات همراه یک متن که نمی تواند منفصل از آن باشد. قرینه می تواند لفظی، یعنی موجود در آن متن باشد یا می تواند حالی و مقامی، یعنی خارج از آن متن، مثل شرایط مکانی، زمانی و یا معهودات ذهنی مخاطبان باشد. بنابر فصاحت و بلاغت قرآن و نقش هدایتی آن صحیح نیست که آیه ای دارای چند معنا باشد؛ ولی همراه قرینه ای که معنای آن را روشن کند، به کار نرفته باشد. شرط فصاحت کلام این است که اگر لفظی دارای چند معناست، قرینه تعیین مراد، مقارن ایراد کلام ذکر شود؛ نه این که مخاطب را مدت­ها در سرگردانی قرار دهند و او پس از جستجوی قرائن، به کشف مراد دست یابد. بنابراین قرائن برای متن فصیح و بلیغی چون قرآن برای مخاطبان قرآن، مشهود و معلوم بوده و نیازی به تفحص نداشته است؛ اما غیر مخاطبان بسا به آن قرائن دسترسی نداشته باشند و لازم باشد، برای دستیابی به مراد به تفحص قرائن روی بیاورد.

در فصل دوم، تحت عنوان «پیشینه بافت در علوم مختلف»، به بررسی نظریه بافت در علوم اسلامی همچون علم نحو، اصول، معانی و بیان و تفسیر و نیز به پیشینه آن در علم زبان شناسی پرداخته شده است. زبان شناسان از سال 1970میلادی، از اهمیت بافت در تفسیر عبارات  سخن گفتند و تقسیم چهار گانه ای را برای بافت پیشنهاد نمودند که شامل انواع بافت زبانی، موقعیتی، عاطفی و فرهنگی می شود. سه نوع اخیر بافت، در ذیل نام بافت فرهنگی مطالعه می شود.

در فصل سوم، با عنوان «پیوستگی بافت و ابزار­های ­آن» به چگونگی پیوستگی متن و در نتیجه تشکیل گفتمان، از دیدگاه دو زبان شناس به نام های مایکل هَلیدی و رقیه حسن و انطباق آن بر قرآن پرداخته شده و پیوستگی به دو نوع درون متنی یا پیوستگی ساختاری و برون متنی یا پیوستگی کاربردی تقسیم شده است. عناصر پیوستگی ساختاری متن در زبان شناسی جدید به سه دسته اصلی تقسیم می گردد: دستوری، واژگانی و معنایی. هلیدی و حسن ابزارهای پیوستگی ساختاری متن را به پنج دسته تقسیم می نمایند که عبارت اند از: ارجاع درون متنی، حذف، پیوستگی واژگانی و حروف ربط. ابزار­های ­ارجاع و حذف با هم پیوستگی دستوری را تشکیل می دهند. پیوستگی واژگانی از طریق لغات مختلف صورت می گیرد و به دو نوع تکرار و هم آئی تقسیم می شود که خود آن ها نیز به شاخه هایی تقسیم می گردد. حروف ربط یا اتصال نیز پیوستگی معنایی متن را موجب می گردند که هلیدی و حسن، آن ها را به 4 نوع اضافی، سببی، تقابلی و زمانی تقسیم نموده اند. در این تحقیق به احصاء ابزار­های پیوستگی در قرآن کریم با ذکر مثال هایی از آیات، براساس مدل هلیدی پرداخته شده است. البته هلیدی و حسن تنها به پیوستگی ساختاری یا درون متنی به وسیله ابزارهای آن پرداخته و به پیوستگی حالی یا کاربردی نپرداخته اند.

پیوستگی یک متن به ارتباط میان واژگان آن متن که از آن به پیوستگی ساختاری تعبیر می شود، منحصر نیست؛ بلکه عامل پیوستگی کاربردی نیز در آن وجود دارد.این نوع از پیوستگی که بیشتر در متون به سبک گفتاری مشاهده می شود، در واقع همان تناسب میان متن و بافت موقعیت است. در خصوص قرآن، اسباب نزول به معنای عام آن، مشخص کننده بافت موقعیت است. پیوستگی کاربردی میان دو بخش از آیات رابطه برقرار می کند، دو نوع است:  یکی پیوستگی کاربردی با ارجاع برون متنی یا ارجاع مقامی، و دیگری پیوستگی کاربردی بدون ارجاع برون متنی. قسم اخیر، خود به دو نوع قابل تقسیم است: پیوستگی کاربردی میان دو بخش از آیه و پیوستگی کاربردی آیه با جمله معترضه درون آن. جملات معترضه باید لزوما با صدرو ذیل خود با موقعیت مرتبط باشند.

در فصل چهارم ذیل عنوان «بافت زبانی» به بافت لفظی در تفسیر قرآن و علم زبان شناسی پرداخته شده و عوامل تشکیل دهنده این بافت شامل بافت کلمات، بافت جمله یا آیه، آیات متحد الموضوع و همجوار، تمام آیات سوره مربوط، سیاق سوره­ها و آیات متحد الموضوع و ناهمجوار قرآن و بافت کلی قرآن مورد بررسی قرار گرفت.

در فصل پنجم تحت عنوان «بافت حالی» به بافت حالی در تفسیر قرآن و زبان شناسی پرداخته شد و عوامل تشکیل دهنده این بافت در قرآن، مانند متکلم قرآن؛ مخاطب قرآن یعنی عرب عصر نزول  قرآن؛ بافت فرهنگی قرآن و مهم ترین ابعاد فرهنگ نظیر جغرافیا، تاریخ، ادیان، ادبیات، باورها، سنت­ها و حرفه­های ­عصر نزول پرداخته شد. جغرافیای قرآن نواحی معهود برای عرب عصر نزول بوده است و تاریخ انعکاس یافته در قرآن عبارت از سرگذشت اقوام معهود و شناخته شده برای عرب است. ادیان، ادبیات، سنت ها، باورها و حرفه های مذکور در قرآن نیز برای مخاطبان قرآن معهود بوده است.

و بالاخره در فصل ششم با عنوان «تعارض دلالی بافت ها» به آیاتی پرداخته شده که میان بافت لفظی آن ها و بافت حالی ذکر شده برای آن ها، اختلاف نظر وجود دارد. تعارض دلالت ها با تعریف حدود سیاق رابطه مستقیم دارد. بنابر آن که حدود سیاق را صرفاً نوعی از دلالت های ­لفظی بدانیم و یا ترکیبی از بافت لفظی و حالی، دو نوع تعارض در دلالت مطرح است: یکی تعارض دلالت لفظی با دلالت سیاقی که در صورت منوط بودن صدق کلام بر آن است، بر دلالت لفظی و وضعی مقدم می شود، و دیگری تعارض دلالت سیاقی حالی با دلالت سیاقی لفظی و یا به عبارتی تعارض لفظ قرآن با روایات اسباب نزول. در این زمینه که به هنگام تعارض سیاق لفظی با سیاق حالی یا اسباب نزول کدامیک ترجیح داده می شود، دو نظریه قابل ذکر است: یکی نظریه تقدم اسباب نزول بر بافت لفظی که در مباحث سنتی تفسیر قرآن، به هنگام تعارض، دلالت لفظی را بر دلالت لبّی ترجیح داده اند، و دیگری نظریه تقدم بافت لفظی بر اسباب نزول که معتقدان به این نظریه دلایلی برعدم جواز حاکم نمودن روایات اسباب نزول بر آیات قرآن آورده اند؛ نظیر وجود عیوب بسیار فراوان در روایات اسباب نزول‏، فصاحت و بلاغت قرآن، روایات عرضه. در ادامه به بحث فراز­های­ تقطیع شده آیات پرداخته شده  است. مراد از آن قسمت هایی از آیات قرآن است که مستقل از سیاق یعنی صدر و ذیل حامل معنایی مستقل برشمرده شده است.


متن دفاعیه خانم جوانمردزاده: نیاز به تفسیر، ذاتی یا عرضی

آنچه اینک ملاحظه می کنید، متن دفاعیه خانم زکیه جوانمردزاده از پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «نیاز به تفسیر قرآن، ذاتی یا عرضی» است که به راهنمایی اینجانب و مشاورت آقای دکتر محمد کاظم شاکر به انجام رسیده و در شرف دفاع است.  

با عرض سلام و خیر مقدم خدمت تمامی حضار گرامی که در این جلسه حضور یافتند. هم چنین از تمامی کسانی که نه تنها در روند این پایان نامه بلکه در رشد و تربیت اینجانب با تمام وجود تلاش کرده اند از جمله خانواده عزیزم با زبانی قاصر، نهایت تشکر و قدردانی را دارم. خصوصا استاد محترم راهنما جناب آقای دکتر جعفر نکونام که کم کاری ها و کم تجربگی های مرا با سعه صدر تحمل نموده و علم و دین را توأمان به ما یاد دادند سپاس گزارم. نیز لازم است از جناب آقای دکتر محمد کاظم شاکر، استاد محترم مشاور نیز که در تدوین پایان نامه قبول زحمت فرمودند و مرا از مشاوره های ارزشمند و سازنده خویش بهره مند ساخته و با تذکرات به جای خویش بر کمال این پایان نامه افزودند، کمال تشکر و قدردانی را داشته باشم.

همچنین از استادان محترم داور جناب آقای دکتر مؤدب و خانم دکتر رحیمی که قبول زحمت کردند تا مرا از نکات و تذکرات ارزشمندشان بهره مند سازند، کمال تشکر را دارم.

موضوع پایان نامه اینجانب بررسی « نیاز به تفسیر، ذاتی یا عرضی» است. این تحقیق در پاسخ به این سئوال است که آیا قرآن ذاتاً به تفسیر نیاز دارد و به عبارت دیگر، آیا قرآن ذاتاً دارای ویژگی هایی است که نیاز به تفسیر را موجب می شود یا این که این نیاز عارضی است؛ یعنی بر اثر گذشت زمان، فقدان قرائن، دوری از عصر نزول و دخالت پیش فرض های مذهبی و علمی مراد پاره ای از آیات قرآن نامشخص شده و این با بازخوانی قرائن و دخالت ندادن پیش فرض های مذهبی و علمی قابل رفع است.

بر این اساس، سئوالات فرعی این تحقیق از این قرار است: آیا آیاتی که متشابه، عام، مطلق و یا مجمل خوانده شده اند، ذاتاً دارای تشابه، عموم، اطلاق و اجمال اند و برای روشن شدن مرادشان رجوع به آیات محکم، خاص، مقیدات و مبینات در همان وقت نزول اجتناب ناپذیر بوده است؟ نیز آیا آیات قرآن ذاتاً ذو وجوه یا دارای تعدد معنایی اند و در همان زمان نزول قرینه ای که معنای مراد از این الفاظ را مشخص کند، وجود نداشت؟ همچنین آیا در قرآن الفاظی وجود دارد که ذاتاً غریب باشد و قرینه ای که غرابت را از این الفاظ بزداید، به همراه نداشت؟ آیا در قرآن اعجاز علمی هست؛ به این معنا که مراد آیاتی از قرآن برای عرب عصر نزول مشخص نبوده است و اکنون بشر در این زمان با رشد علمی موفق به کشف مراد الهی شده است؟ آیا آنچه به عنوان بطون قرآن دانسته می شود، به ذات قرآن اختصاص دارد و متون بشری از این ویژگی تهی است؟ و بالاخره، آیا کشف مراد آیات قرآن ذاتاً و در همان زمان نزول، در گرو بیان پیامبر اسلام(ص) و یا مراجعه به آیات دیگر بود؟ یا همه این نیازها عارضی است و بر اثر گذشت زمان و فقد قرائن و دخالت پیش فرض های مذهبی و علمی پدید آمده است؟

پاسخ به این سئواالات در یازده فصل با این شرح تنظیم شده است:

در فصل اول، به مباحث کلیات، نظیر تبیین مسئله، بیان سئوالات و فرضیات تحقیق، پیشینه تحقیق و تعریف مصطلحات پرداخته شده است. در مورد پیشینه باید گفت: تألیف مستقلی در زمینه موضوع این پایان نامه صورت نگرفته، جز مقاله ای از دکتر شاکر که که وی در آن نیاز به تفسیر را برای قرآن هم ذاتی و هم عرضی دانسته اند. به نظر می رسد، امروزه این نظر مشهور است. از مطالعه دقیق مطالب آیت الله معرفت در التمهید نیز چنان برداشت می شود که ایشان نیز نیاز به تفسیر را هم ذاتی و هم عرضی می دانند.

به نظر می رسد، ریشه مبحث ذاتی یا عرضی بودن نیاز قرآن به تفسیر به دو دسته از احادیث و اقوال صحابه، تابعان و ائمه (ع) می رسد. در یک دسته از آنها آمده است که قرآن مبهم نیست، قرآن باید در فتنه ها مورد مراجعه قرار گیرد، قرآن به لسان عرب نازل شده، قرآن برای سنجش صحت روایات است و آنها را به قرآن عرضه کنید و نظایر آنها. این روایات حاکی از عرضی بودن نیاز به تفسیر برای قرآن است. دسته دیگر، احادیث و اقوالی که در مقابل حاکی اند، مخاطبان قرآن خصوص ائمه اند، علم قرآن تنها نزد ائمه است، قرآن متشابهات، مجملات، بطون، الفاظ غریب و نظایر آنها دارد، که گویای نیاز ذاتی قرآن به تفسیر است.

گفتنی است که مراد از تفسیر قرآن در این پایان نامه بنابر نظر مشهور میان مفسرین، کشف و فهم مراد الهی از آیات می باشد. به طور قطع تفسیر به این معنا با شرح یا توضیحات اضافه و با تأویل یا مصادیق دیگر و یا لوازم معنای آیات متفاوت خواهد بود..

در فصل دوم تحت عنوان «تفسیر آیات متشابه، نیازی ذاتی یا عرضی» به بیان نظر مشهور در مورد آیات متشابه پرداخته شده و این تعریف از متشابهات مستلزم نیاز ذاتی آنها به تفسیر دانسته شده است. در این نظر، با استناد به آیه هفت آل عمران و پاره ای از روایات، مراد آیات متشابه، مبهم خوانده شده و تفسیر آنها مختص خدا و معصومان دانسته شده؛ ولی بررسی سیاق آیه مذکور و آیات متحد الموضوع نظیر آیه زمر نشان می دهد که آیات متشابه هیچ ابهامی ندارند و آنها عبارت از آیات قیامت است که خداوند در آنها حقایق اخروی را برای تقریب به ذهن به حقایق دنیوی تشبیه کرده است. گذشته از این که مبهم دانستن آیات متشابه، با هدایتگری قرآن و فصاحت و بلاغت آن در تناقض است. معنای تأویل هم در آیه آل عمران عبارت از تحقق حقایق اخروی آیات قیامت است. اتباع متشابه نیز با ملاحظه نوع موضع گیری مشرکان مکه با آیات قیامت قابل فهم است. آنان یا حقایق اخروی را تکذیب می کردند و یا اظهار می داشتند که اگر راست می گویید، چرا آنها هم اکنون محقق نمی شود یا به قصد انکار، آیات قیامت را بر حقایق دنیا تطبیق می کردند. روایاتی که به آنها استناد شده است، نیز صراحتی در مبهم بودن مراد آیات متشابه ندارد و نهی از اتباع از آنها نیز خود دلیلی بر روشن بودن مراد در این آیات است و امر به ایمان به آنها حاکی از این است که در این آیات سخن از حقایق غیبی است که باید فقط به آنها ایمان آورد و علم به آنها را کسی جز خدا نمی داند.

در فصل سوم با عنوان «تفسیر آیات عام، نیازی ذاتی یا عرضی» و در فصل چهارم ذیل عنوان «تفسیر آیات مطلق، نیازی ذاتی یا عرضی» دلایل کسانی که آیات عام و مطلق را برای روشن شدن مرادشان نیازمند رجوع به آیات خاص و مقید دانسته اند، مورد نقد قرار گرفته و از بررسی برخی از مثال های مشهور چنین نتیجه گرفته شده است که الفاظ عام و مطلق وقتی در جمله به کار می روند و در زمان و مکان خاصی ایراد می شوند، در چنبر قیود و قرائن واقع می شوند؛ لذا نباید به عموم و اطلاقی که صرف لفظ بر آن دلالت دارد، توجه کرد؛ بلکه باید به عموم و اطلاقی که معهود مخاطبان است، توجه نمود. اگر مخاطبان عموم و اطلاق جنسی فهمیدند، چنین عموم و اطلاقی مراد است. در صورتی یک قید می تواند کاشف مراد باشد که یا متصل باشد یا در صورت انفصال، قبل از نزول آیه مورد نظر موجود باشد تا معهود مخاطبین بوده و قرینه حالی به حساب آید؛ چرا که در غیر این صورت به طور قطع موجب گمراه کردن مخاطب و مخلّ فصاحت و بلاغت است. پس آیات عام و مطلق مرادشان در زمان نزول روشن بوده و نیاز به تفسیر در آنها عرضی است.

در فصل پنجم تحت عنوان «اجمال معنایی، ذاتی یا عرضی» به بررسی این سئوال پرداخته ایم که اولاً، آیا در قرآن الفاظ دارای معانی متعددی هستند که بدون قرینه به کار رفته باشند و در نتیجه مراد آنها روشن نبوده و آیه ذاتاً نیازمند به تفسیر باشد. ثانیاً، آیا آن الفاظی را که حقایق شرعی یا اصطلاحات خاص قرآنی خوانده اند، دارای اجمال اند و ذاتاً نیازمند به تفصیل اند تا مراد آنها روشن شود یا خیر. با بررسی ادله کسانی که معتقد به وجود مجملات یا اصطلاحات خاص در قرآن بودند و نیز بررسی سابقه مقولات شرعی قبل از اسلام چنین نتیجه گرفته شده است که هر گاه قرآن لغتی را به کار برده برای روشن شدن مراد خود از قرائن پیوسته و ناپیوسته بهره برده است و سعی شده تا بر معهودات مخاطبین تکیه شود؛ بر این اساس، نیاز به تفسیر برای آیات مجمل امری عرضی و به جهت دور شدن از فضای نزول و یا فقد قرائن می باشد.

درفصل ششم با عنوان «تعدد معنایی، ذاتی یا عرضی» به بیان دیدگاه کسانی که قائل به وجود تعدد معنایی در قرآن و به تبع آن ذاتی بودن نیاز به تفسیر برای فهم مراد آن آیات هستند، پرداخته و ادله و شواهد آن بررسی شده و چنین نتیجه گرفته شده است که آیات قرآن به اقتضای فصاحت و بلاغت همراه قرائنی است که معنای مشخصی را برای آنها معین می سازد و با تکیه بر آن قرائن امکان حمل آنها بر بیش از یک معنا وجود ندارد. پس اگر اکنون به نظر می آید که مراد برخی از آیات روشن نیست، قطعاً به دلیل عدم توجه به قرائن پیوسته و ناپیوسته است که در نتیجه امری عارضی و قابل رفع می باشد.

در فصل هفتم ذیل عنوان «غرابت معنایی، ذاتی یا عرضی» به شرح دیدگاهی پرداخته شده که معتقدان آن برخی الفاظ قرآنی را دارای غرابت و ذاتاً نیازمند به تفسیر دانسته اند؛ سپس دلایل و شواهد آنها بررسی قرار گرفته و چنین استنتاج شده است که غریب دانستن این لغات خصوصاً طوری که فصحای صحابه از معنای آنها مطلع نباشند، نمی تواند در قرآنی که در اوج فصاحت و بلاغت است، وجود داشته باشد. معنای واژگان غریب در قرآن، به کمک سیاق و آیات متحد الموضوع روشن است. بنابراین، اگر ابهامی در این واژگان به نظر می رسد، به دلیل کمی اطلاعات و یا عدم دقت در قرائن بوده است.

در فصل هشتم، ادله و شواهد اعجاز علمی و لزوم تفسیر علمی بررسی شده و چنین نتیجه گرفته شده است که هدف از نزول قرآن هدایت مخاطبان خود بوده و لذا با رعایت سطح فهم آنها طوری سخن گفته تا به هدف خود نائل آید. چنانکه از مجموع آیات و روایات نیز چنین فهمیده می شود که هرگز خدا به گونه‌ای که مردم نفهمند، سخن نگفته است. پس می توان گفت ادعای اعجاز علمی در قرآن به این معنا که مراد آیاتی از قرآن را عرب عصر نزول درک نکرده اند، در قرآن نمی تواند باشد. این ادعا نه تنها ادله و شواهد محکمی ندارد؛ بلکه با بلاغت و هدف قرآن نیز در تناقض است.

در فصل نهم با عنوان «نیاز به تفسیر بطون آیات، ذاتی یا عرضی» در زمینه بررسی دیدگاه مشهور مبنی بر وجود معانی بطنی مختص قرآن است. حاصل بحث این است که می توان از قرآن علاوه بر آنچه در زمان نزول از آن فهمیده می شده، مفاهیم عامی را استخراج کرد و بر مصادیق در زمان های مختلف تطبیق نمود و این همان راز جاودانگی و تازگی همیشگی قرآن برای هدایت مردم خواهد بود. منتها این خارج از مفهوم تفسیر در این پایان نامه است. تفسیر در این پژوهش ناظر به معنای ظاهر آیه است. به عبارت دیگر، مراد ما از تفسیر در اینجا فقط کشف مراد الهی است؛ نه کشف لوازم مراد الهی که از آن به باطن تعبیر می شود. مراد الهی ذاتاً ابهام ندارد؛ اما این منافات ندارد با این که برخی از لوازم منطقی و عقلی آیات برای عرب عصر نزول روشن نبوده باشد و نیاز باشد، دیگران از جمله پیامبر(ص) و ائمه(ع) آنها را برایشان بیان کنند.

در فصل دهم تحت عنوان «نیاز به تفسیر نقلی، ذاتی یا عرضی» دیدگاه کسانی که کشف مراد آیات را ذاتاً نیازمند به روایات می دانستند، بررسی شده و چنین نتیجه گرفته شده است که نیاز به روایات برای کشف مرادات قرآنی امری عارضی است و قرآن بر اثر گذشت زمان و فقد قرائن و دخالت پیش فرض های مذهبی و علمی در چهار مورد نیازمند روایات معصومان(ع) است که عبارتند از: تفصیل و شرح احکام، بیان روش صحیح تفسیر آیات، بیان بطون و رد تأویلات غالیان.

بالاخره در فصل یازدهم با عنوان «نیاز به تفسیر قرآن به قرآن، ذاتی یا عرضی» به بیان و بررسی ادله و برخی شواهد تفسیر قرآن به قرآن پرداخته و چنین نتیجه گرفته ایم، ممکن است، برای ما که در عصر نزول زندگی نمی کنیم، فهم مراد برخی از آیات بدون مراجعه به آیات دیگر ممکن نباشد؛ اما این برای عرب حجاز عصر نزول خلاف فصاحت و بلاغت است؛ چون شرط فصاحت و بلاغت کلام این است که فهم مراد نیازمند تأمل و جستجو نباشد.

شایان ذکر است که اینجانب در این پژوهش منابع فراوانی را مطالعه کرده ام و آنچه در پایان نامه بیان شده، حاصل مطالعاتم است؛ گرچه امکان دارد مواردی موافق نظرایات استاد راهنما باشد؛ ولی به هیچ عنوان تحمیلی از سوی ایشان صورت نگرفته است. باید اشاره کرد که این نوشتار به دلیل کمی مجال و توان علمی به طور مختصر به مباحث مورد نظر پرداخته است . امید است تا این گونه از مباحث باعث ایجاد زمینه برای بحث و بررسی بیشتر در حوزه های جدید علم تفسیر و علوم قرآنی شود.


قرائت های مختلف قرآن

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دبیرخانه هیأت حمایت از کرسی های نظریه پردازی، مناظره قرائت های مختلف از قرآن با حضور دکتر جعفر نکونام و دکتر محمد محمد رضایی به عنوان دو طرف مناظره و دکتر عبدالهادی فقهی زاده به عنوان مدیر جلسه در نمایشگاه بین المللی قران برگزار شد.

دکتر محمد محمد رضایی در ابتدا قرآن را کتاب هدایت دانست، و گفت: قرآن معجزه جاودانگی پیامبر کتابی که سراسر نور و روشنایی است و نورانیتش در تمام اعصار تلألؤ می کند، امروزه دیدگاه های مختلفی درباره قرائت به معنای تفسیر قرآن مطرح است.

وی تفسیر را به معنای روشن کردن و روشنی بخشیدن معنا کرد و گفت: قرآن نور است، و خاصیت نور این است که نور روشن بوده و روشنی بخش چیزهای دیگر است، اما همین نور قول ثقیل نیز هست. قول ثقیل به تفسیر احتیاج دارد. چشم تیز بین می خواهد تا فهم صائبی از قرآن پیدا کند. برای نمونه خورشید روشن است؛ اما کسی که بیناییش کم است، آن چنان که باید نمی تواند از آن استفاده کند.

محمد رضایی با بیان این که انسان ها با فهم های مختلف، مخاطب قرآن هستند، اظهار کرد: زمانی که خالق انسان با انسان سخن می گوید، انسان ها بر اساس ظرفیت وجودیشان می توانند فهم هایی از قران داشته باشند، اما در نهایت این فهم ها متفاوت از هم نیستند.

این استاد دانشگاه تصریح کرد: یکی از منابع تفسیر قرآن خود قرآن است و امیرالمؤمنین در این باره می فرمایند: برخی از آیات با برخی دیگر به سخن در می آورند و معنای خود را می فهمانند.

وی منبع دیگر را سنت معصومین(ع) برشمرد و اضافه کرد: قرآن عهده دار تبیین تمامی مبانی دین است؛ اما توضیح این مبانی به دست پیامبر(ص) سپرده شده است و در این زمینه به آیه «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِم‏» (نحل، 44) اشاره کرد.

محمد رضایی در ادامه مثالی برای توضیح قران از سوی پیامبر و ائمه(ع) آورد که این چنین بود: در قران خوانده می شود: و اقیموا الصلاة...، یعنی نماز را به پا دارید؛ اما احکام جزئی این صلاة را معصومین(ع) بیان کردند.

این استاد دانشگاه منبع دیگر تفسیر را عقل برشمرد و گفت: منظور از عقل، عقل برهانی است که با آن خدا را ثابت می کنیم و از نظر دین این عقل حجیت دارد.

وی در ادامه به بیان مبانی قرائت های مختلف قرآن پرداخت و گفت: مراتب طولی و عرضی قران یکی از این مبانی بوده و ما در این زمینه روایات بسیاری داریم که قرآن دارای بطون است و در برخی روایات تا 70 بطن را برشمردند. در قران الفاظی به کاربرده شده که دارای مراتب مختلفی هستند. برای نمونه در قرآن واژه نهی از پرستش بتان را می خوانید. نهی خداوند می تواند مراتب مختلفی داشته باشد. یک مرتبه آن این است که بت های ظاهری را نپرستید. مرتبه بعدی این است که انسان نباید تسلیم خواسته های نفسانی خود شود و در مرتبه بالاتر این است که انسان به غیر از خدا نباید التفات داشته باشد. نهی از بت ها حتی به معنای غفلت از خدا هم به کار رفته است.

وی با ذکر مثالی دیگر ادامه داد: عبادت بطن های مختلفی دارد. یک باطن آن این است که انسان در دل و جانش در برابر خدا کرنش کند و از آن بالاتر این است که انسان خود را در برابر خداوند هیچ بشمرد.

این استاد دانشگاه تأکید کرد: قرآن فهم های مختلفی دارد که همه در طول هم است و همه آن ها از ظاهر قرآن می گذرد و ظاهر مجرایی برای باطن قران است و این همان مبنایی در زمینه تعدد قرائت هاست که قرآن و نیز عقل از آن دفاع می کنند.

وی در ادامه به عنوان مؤید قرآنی به آیه «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ» (واقعه، 79) اشاره کرد و گفت: قرآن دارای مراتبی است و «مطهرون» که در این آیه اشاره به ائمه معصومین(ع) دارد، مراتب باطنی قرآن را درک می کنند.

وی افزود: مفاهیمی که خودشان درجه پذیر است، دارای بطن اند. مانند نور که یک مرتبه از نور، خورشید است و مرتبه دیگر از نور، نور شمع است. ایمان از دیگر مفاهیم درجه پذیر است. ایمان همه افراد یکسان نیست. درجه پذیری مفاهیم به حکم عقل است. نمی توان فهم امیر مؤمنان را با فهم عرب بیابانی یکی دانست.

محمد رضایی هم چنین مبنای دیگر قرائت های مختلف را مبنای هرمنوتیکی برشمرد و اضافه کرد: هرمنوتیک به معنای علم تفسیر یا هنر تفسیر است. در این علم دو دیدگاه شاخص است: یکی از این دیدگاه ها این است که مؤلف آن متن پروسه ای را طی می کند تا به نگارش متن دست یابد. این دیدگاه چالشی با فهم قرآن ندارد.

وی دیدگاه دیگری را در هرمنوتیک مطرح کرد و گفت: دیدگاه فلسفی هایدگر این است که تفسیر مستلزم پیش فرض است. هر کس با یک پیش فرض به سراغ فهم قرآن می رود.

این استاد دانشگاه اظهار کرد: امروزه برخی از متفکران تحت تأثیر دیدگاه هرمنوتیک فلسفی هستند و اعتقاد دارند که همه چیز احتمالی و ظنی است و هیچ چیز قطعی وجود ندارد؛ اما باید گفت: دلایل محکمی برای این نظریه وجود ندارد.

وی مبنای زبانی، تجربی و تکامل معرفتی دینی را سه مبنای دیگر از قرائت های مختلف قرآن کریم دانست و به اشاره از آنها گذشت.

دکتر نکونام، طرف دیگر این مناظره، از تفسیر تعریفی ارائه داد و اظهار کرد: تفسیر به معنای کشف مراد الهی است و مراد الهی از آیات قرآن برای مخاطبان قران یعنی عرب حجاز عصر پیامبر اسلام(ص) مکشوف بوده است و لذا آنان نیاز به تفسیر نداشتند؛ اما بر اثر گذشت زمان و فقد قرائن و دخالت پیش فرض های مذهبی و علمی نیاز به تفسیر پدید آمد؛ بنابراین نیاز به تفسیر امری عارضی است؛ نه این که ذات آیات قرآن مبهم و نیازمند تفسیر باشد.

وی در ادامه بیان کرد: ادله ای که برای نیازمندی قرآن به تفسیر ائمه(ع) یاد شده، مخدوش است. استناد به آیه «إِنَّا سَنُلْقی‏ عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلا» (مزمل، 5) مبنی بر این که فهم قرآن ثقیل است، صحیح نیست. در سیاق این آیه هیچ قرینه ای که این معنا را تأیید کند، به چشم نمی خورد.

ثقیل بودن در این آیه به قرینه سیاق که در آن پیامبر اسلام(ص) به صبر و شکیبایی در مقابل مشرکان مکه امر می شود، به معنای مسئولیت سنگینی است که بر عهده پیامبر(ص) گذاشته شده بود، مبنی بر این که قومش را انذار کند؛ چنان که در سوره مزمل که بعد از سوره مزمل نازل شده، آمده است: یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنْذِرْ (مدثر، 1-2).

وی درباره «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِم‏» گفت: هرگز این آیه دلالت ندارد، بر این که مراد آیات قرآن مبهم است و پیامبر(ع) وظیفه دارد، آن را بیان کند. تبیین در این آیه بر خلاف معنای امروزی اش که به معنای تفسیر است، به ابلاغ است، نه تفسیر؛ چنان در موارد دیگر قرآن به همین معنا به کار رفته است؛ نظیر: یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فیهِما إِثْمٌ کَبیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما وَ یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ (بقره، 219). در این آیه چنین نیست که ابتدا یک عبارت مشکلی آمده و بعد توضیحش ذکر شده و آنگاه آن تبیین خوانده شده باشد؛ از این رو، عبارت «کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ » در این آیه به این معناست که اینکونه خداوند آیاتش را به شما ابلاغ می کند.

بنابراین باید چنان که علامه طباطبایی اظهار داشته، بگوییم: قرآن در دلالتش بر مقاصد مستقل از بیان و توضیح پیامبر(ص) و ائمه(ع) است.

البته تردیدی نیست که عترت و سنت عدل قرآن به شمار می روند و حجیت دارند و باید آنچه را که در قرآن نیامده است، از پیامبر(ص) و ائمه(ع) گرفت. به تعبیر علامه طباطبایی جزئیات و تفاصیل احکام که در قرآن نیامده، باید از معصومین(ع) فرا گرفته شود.

وی تصریح کرد: در آیه «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ» نیز هیچ دلالتی بر ذو مراتب بودن معانی قرآن نیست. این آیه ناظر به اتهاماتی است که مشرکان مکه به پیامبر(ص) می زدند، مبنی بر این که شیاطین و اجنه قرآن را به او القا می کنند؛ نه فرشتگان. در این آیه گفته شده است که به وحی جز «مطهرون» یعنی فرشتگان دسترسی ندارند. چنان که در آیات دیگر آمده است، اگر اجنه و شیاطین بخواهند وحی و اخبار آسمان را استراق سمع کند، مورد اصابت شهاب ها قرار می گیرند. هرگز مراد از «مطهرون» در این آیه نمی تواند ائمه(ع) باشند؛ زیرا این آیه در سوره واقعه است و این سوره در مکه و خطاب به مشرکان مکه نازل شده است و آنان از ائمه(ع) هرگز شناختی نداشتند و آنان را مطهر تلقی نمی کردند. در سیاق آیه نیز هیچ قرینه ای وجود ندارد که این معنا را تأیید کند.

نکونام افزود: خداوند به زبان بشر سخن گفته است و لذا برای کشف معنای الفاظ قرآن باید معنای متعارف میان اهل زبان مراجعه کرد. به علاوه در زبان طبیعی واژگان به تنهایی به کار نرفته اند؛ بلکه در جمله و خطاب به افرادی به کار رفته است؛ لذا باید برای فهم مراد کلام به سیاق جمله و فهم مخاطبان توجه کرد. «مطهرون» در این آیه به تنهایی به کار نرفته است که گفته شود، این لفظ مصداق های مختلفی دارد. یک مصداقش فرشتگان و مصداق دیگرش ائمه اند. مخاطبان آیه مشرکان مکه بودند و آنان فرشتگان را «مطهر» می دانستند و می پرستیدند و از ائمه هیچ شناختی نداشتند؛ به علاوه در سیاق آیه هرگز سخنی از فهم قرآن نیست.

این استاد دانشگاه ادامه داد: این که یکی از منابع تفسیر قرآن عقل برهانی برشمرده شد، اگر مراد عقل فلسفی و دستاوردهای فلاسفه باشد، هرگز قابل قبول نیست. قرآن خطاب به عرب عصر نزول که هیچ آگاهی از فلسفه و عقل برهانی نداشت، نازل شد؛ بنابراین باید او با همان عقل فطری اش، بتواند مراد آیات را بفهمد.

وی در زمینه این ادعا که قرآن دارای بطون است، اظهار کرد: روایات مورد استناد هیچ توضیحی راجع به چگونگی بطون نداده اند و لذا مجمل اند و دلیل مجمل نیز حجیت ندارد و بر اساس آن نمی توان برای قرآن بطونی قائل شد. تنها توجیه معقولی که برای بطون قرآن می توان پذیرفت، این است که آیات قرآن نظیر سایر کلام های بشر ملازمات عقلی داشته باشد.

وی درباره قرائت های قرآن اظهار داشت: قرائت در مباحث سنتی ما به معنای نوع خوانش قرآن است که بسا هیچ تأثیری هم در معنای آیات نداشته باشد؛ اما آنچه امروزه در مباحث جدید مطرح است، ظاهراً گرته برداری از واژه انگلیسی ریدینگ است که هم به معنای خواندن است و هم به معنای فهمیدن و تفسیر. قرائت به معنای فهمیدن و تفسیر ناظر به معنای دوم ریدینگ است. تعبیر قرائت ها به تفاسیر مختلف از یک آیه منصرف است. برخی معتقدند: آیات قران تفسیر های مختلف دارد؛ اما به نظر من این مردود است؛ زیرا آیات قرآن محفوف به قرائن کشف مراد است و لذا تحمل پذیرش تفاسیر مختلف را ندارد. آنان که آیات قرآن را دارای تفاسیر مختلف و در عین حال درست دانسته اند، به قرائن فهم آیات توجه نکردند. مهم ترین قرآن فهم آیات، سیاق آنها و معهودات مخاطبان آیات یعنی عرب حجاز عصر است؛ چرا که قرآن به زبان آنان نازل شده و باید ملاحظه کرد که آنان از الفاظ و تعابیر قرآن چه معنایی را درک می کردند. برای مثال، یکی از آیاتی که آن را دارای تفاسیر مختلف دانسته اند، آیه «وَ الشَّمْسُ تَجْری لِمُسْتَقَرٍّ لَها» (یس، 37) است. گفته اند: حرکت خورشید معانی و مصادیق مختلفی دارد: یکی از آنها حرکت ظاهری از مشرق به مغرب است و دیگری حرکت خورشید در کهکشان راه شیری، و سومی حرکت خورشید به دور خودش و چهارمی حرکت خورشید به همراه کهکشان راه شیری در فضاست. اما اگر به سیاق آیه و فهم مخاطبان آیه یعنی عرب عصر نزول توجه می کردند، هرگز برای این آیه معانی مختلفی قائل نمی شدند. گفتنی است، در سیاق آیه، حرکت خورشید را از نشانه های قدرت الهی برای مشرکان مکه برشمرده (وَ آیَةٌ لَهُمُ) و نیز از پدید آمدن شب و روز سخن گفته شده (وَ آیَةٌ لَهُمُ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهار). تردیدی نیست که اگر نشانه های قدرت الهی برای مشرکان مکه قابل فهم نبوده باشد، چنین ارجاعی از سوی خداوند بی وجه تلقی می شد و آن حوالت به مجهول به شمار می آید؛ حال آن که چنین چیزی از سوی خداوند قبیح است.

بی تردید، اگر از عرب عصر نزول می پرسیدند، مراد از حرکت خورشید در این آیه چیست، تنها یک معنا را برای این آیه یاد می کردند و آن هم همین حرکت ظاهری خورشید است. تنها حرکتی از خورشید نیز که منجر به پدیدآمدن شب و روز می شود، همین حرکت ظاهری از مشرق به مغرب است. 

بنابراین ادعای این که قرآن قرائت های مختلف دارد، مردود است.