سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

تحقیق علوم معاصر در نهج البلاغه

مطالبی که اینک ملاحظه می کنید، گفتمانی درباره تحقیق علوم معاصر در نهج البلاغه است. سئوالی که در اینجا به آن پرداخته می شود، این است که آیا صحیح است که بخواهیم علوم بشری معاصر را در متون کهنی مثل نهج البلاغه سراغ بگیریم.

z  سلام علیکم. خسته نباشید.

j   سلام علیکم. شما هم خسته نباشید.

z   نظرتون رو خواستم بدونم. موضوع پایان نامه ام، «روش تربیتی تمثیل در سخنان امام علی» است. نظرتون چیه؟

j   چه عرض کنم؟ تربیت یک موضوع جدیدی است و درباره آن، مطالب خاصی در نهج البلاغه پیدا نمی شود.

z   پیدا نمی شود؟ اتفاقا خیلی هست؟

j   اگر مرادتان از تمثیل تربیتی، احادیث اخلاقی است، می توان به تمثیل های اخلاقی نهج البلاغه مراجعه کرد.

z  نه. منظور احادیث نیست. منظورم، نوع کلام امام که جنبه تمثیلی دارد و مربوط به تربیت است.

j   پس بگو تمثیل هایی که در بیانات اخلاقی ایشان هست؛ مثل کن فی الفتنة کابن اللبن.

z  خوب گفتم دیگه روش تربیتی تمثیل. هم تمثیل، هم تربیتی. و امثال اون که بیشتر توی وصیت ها هست.

j   البته حضرت علی(ع) بیانات اخلاقی داشته است؛ اما آن حضرت کلاس تربیتی نداشت. تعلیم و تربیت مربوط به کسانی است که کارشان این است؛ اما آن حضرت اشتغال به این کار نداشته است.

یک مدتی در زمان پیامبر اسلام(ص) در کارهای حکومتی پیامبر بوده. یک مدت هم مثل سایر افراد حدود 25 سال زندگی کرده؛ بدون این که کار حکومتی داشته باشد. پنج سال هم حکومت داشته است.

شاید تعبیر صحیح این باشد که ما از آموزه های اخلاقی اشان چه استفاده هایی می توانیم در تربیت بکنیم. اگر بفرمایید که یکی از کارهای او تربیت فرزندان بوده است، درست است؛ اما به کار کلاس داری و آموزش و پرورش اشتغال نداشته است.

z  استاد پس لازمه حتما من اگر این موضوع را بررسی کردم، خدمتتون بیارم تا ببینید امام چه کلاسی داشتند برای تربیت که تا الان هیچ کلاسی نه حضوری نه غیر حضوری نتونستن مثل ایشون کار کنند. استاد ثابت می کنم بهتون.

j  چی را ثابت می کنی؟ این را که آن حضرت به کار آموزش و پرورش اشتغال داشته است؟ این که دروغ است. آن حضرت نه بانک داری کرده؛ نه معلمی و آموزش و تربیت؛ نه تجارت؛ نه صنعت گری.

البته کشاورزی کرده است. از دام داری او هم خبری نداریم. کار سپاهی و جنگ آوری هم کرده است؛ نماز جماعت هم برگزار می کرده است؛ به ایتام هم رسیدگی می کرده است. گاهی هم قضاوت می کرده است. اینها را خبر داریم؛ اما کار تربیتی ایشان را به معنای امروزی خبر نداریم. منتها چون یک اسوه اخلاقی بوده است، آموزه های کلی اخلاقی داشته است.

z  من که متوجه صحبت های شما نمی شم؛ ولی اگر منظورتون از برگزاری کلاس ها همون کلاس های ماست، بله؛ ولی این خطبه هایی که در ملأ عام برگزار می شد و کلاس های خصوصی که در مسجد برگزار می شد، اینها اسمشون چیه؟

j  من که هیچ کلاس خصوصی از ایشان سراغ ندارم. می توانید بفرمایید، آن حضرت کلاس های خصوصی اش را  در چه سال هایی و چه کلاس هایی را برگزار می کرده است؟

z نظرات جالبی دارید استاد. خبردار هم می شوید انشاالله. بذار کارکنم. نتیجه رو هم بهتون می گم.

j یک کسی می گفت، در قرآن نحوه ساخت آب گرم کن برقی آمده است. تصور می کرد که متن قرآن یک کتاب صنعت گری است. باید از هر چیز در حدی که هست، انتظار داشت. انتظار فوق العاده از هرچیز خطاست. موجب می شود، آسمان و ریسمان را به هم ببافیم و یک مطالب تکلف آمیزی را عرضه کنیم و موجبات خنده و تمسخر دیگران را فراهم سازیم.

z استاد شما هم جلو جلو درباره کار من قضاوت می کنید. مطمئن باشید با واقعیت پیش میرم. آسمان و ریسمانی نمی بافم.

j نه من درباره کار شما قضاوت نمی کنم. مطالب من کلی است. ناظر به کار شما نیست؛ چون از کار شما هیچ اطلاعی ندارم. دارم واقعیتی را که در تحقیقات رشته های مان ملاحظه می کنم، بیان می کنم.

z خوب، بله از روی تجربیات خودتون هست دیگه که سال ها مشاهده کردید.

j به نظر من، روش تربیت را در نهج البلاغه بررسی کردن مثل این است که روش کشاورزی را بخواهیم در آن بررسی کنیم. برای بررسی و مطالعه روش کشاورزی باید سراغ علم کشاورزی رفت که امروزه به مراتب از زمان حضرت علی(ع) بالاتر است. برای مطالعه روش تربیت هم باید از علوم تربیتی دوره معاصر بهره مند شد که به مراتب از روش های گذشته پیش رفته تر و کامل تر است. کسانی که تصور می کنند، می توان علوم انسانی را اسلامی کرد و در صددند آیات و احادیث را به عنوان علوم انسانی اسلامی تحویل مردم بدهند، سخت در اشتباه اند. علوم انسانی حاصل قرن ها تلاش پیچیده بشری است و لذا هرگز نمی توان با چند آیه و حدیث ساده عوض کرد.

حال واقعاً از شما می پرسم، شما در این تحقیق خود چیزی یافتید که در علوم تربیتی معاصر وجود نداشته باشد یا بهتر از آن را نگفته باشند؟ واقعا مراجعه ما به نهج البلاغه برای کشف روش تربیت و تعلیم چقدر سودمند است؟ اگر ما به جای آن وقت خود را مصروف مطالعه علوم تربیتی معاصر کنیم، مطالب بهتر و ارزشمندتری نصیبمان نمی شود؟

آیا یک چند تا متن ساده ای که برای مردم عوام چهارده قرن گذشته گفته شده، می تواند با دستاوردهای تربیتی معاصر برابری کند؟ منظورم از متن ساده بودن پیش پاافتاده بودن نیست. منظورم این است که برای عوام آن زمان بیان شده. آن آموزه ها فرق می کند با بحث های پیچیده تربیتی که امروزه در دانشگاه ها تدریس می شود. نهج البلاغه هر چه باشد، یک کتاب تعلیم و تربیت به معنای امروزی نیست. اگرچه در آن آموزه های اخلاقی بسیار به چشم می خورد که می توان در تربیت بهره برد؛ اما نه کار امام علی(ع) تعلیم و تربیت به معنای معاصر بوده؛ نه اقتضا داشته است که در آن زمان از چنین موضوعاتی سخن برود که امروزه مطرح است.

z ممنون استاد. از سخنان شما استفاده کردم می شه دنبال این دلیل ها هم رفت و بررسی کرد واقعاً می گم قابل تحقیق است.


اهتمام به مباحث روزآمد و سودمند قرآنی

جعفر نکونام:
زبان‌شناسی قرآن در محیط‌های دانشگاهی مورد توجه قرار گیرد.

گروه ادب: «جعفر نکونام» دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه قم با بیان این مطلب که «فقه‌اللغة» یا همان زبان‌شناسی از جمله علومی است که امروزه گسترش بسیاری پیدا کرده، خواستار مطرح شدن بحث زبان‌شناسی قرآن در دانشگاه‌ها و دیگر محیط‌های آکادمیک شد.

«جعفر نکونام»، دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه قم، در گفت‌و‌گو با خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا)، درباره پرداختن به اعجاز ادبی قرآن به عنوان وسیله ترویج قرآن در جامعه دانشگاهی گفت: اهتمام به اعجاز قرآن اعم از ادبی و غیر ‌ادبی نتایج قابل ‌توجهی در جامعه دانشگاهی نمی‌تواند داشته باشد؛ زیرا مفاهیم مربوط اعجاز از دیرباز محل اختلاف بوده و به باور برخی اعجاز قرآن فهمیدنی نیست، بلکه ذوق کردنی است؛ از این رو، به نظر می‌رسد باید به سراغ آموزه‌های اخلاقی و اعتقادی قرآن رفت که هم با هدف نزول قرآن که هدایت جامعه بشری است، مناسبت دارد و هم می‌تواند نتایج علمی و عملی مشخص‌تری به دنبال داشته باشد.

وی افزود: به جای پراختن به اعجاز ادبی قرآن، مناسب است به بلاغت تطبیقی قرآن پرداخت؛ به این معنا که از علوم بلاغت بر آیات قرآن تطبیق داده شود و برای مفاهیم بلاغی مثال‌ها و نمونه‌های قرآنی به دست داده شود.

قرآن در مقام بیان علوم بشری نظیر فیزیک و شیمی و فلسفه نیست؛ لذا نمی‌توان این علوم را از آیات قرآن استخراج کرد. برای تحصیل علوم بشری باید به دستاوردها و تجارب بشری مراجعه کرد و به طرق علمی شناخته شده نظیر تجربه به کشف تازه‌های علمی روی آورد

عضو هیئت تحریریه «مقالات و بررسی‌ها» افزود: همچنین می‌توانیم با استفاده از دانش‌های روز ادبی و تطبیق این دانش‌ها بر قرآن تحلیل‌های روزآمدی از آیات قرآن به دست بدهیم. یکی از این دانش‌ها «فقه‌اللغة» یا زبان‌شناسی است. این علم امروزه گسترش بسیاری پیدا کرده است؛ اما در علوم قرآن چندان مورد بهره‌برداری قرار نمی‌گیرد. با استفاده از علوم و دانش‌های روز و تطبیق آن‌ها با قرآن می‌توانیم به گسترش مرزهای دانش‌های قرآنی مدد رسانیم.

مدیر ‌مسئول پژوهش‌نامه قرآن و حدیث در زمینه استخراج علوم روز از قرآن اظهار کرد: قرآن در مقام بیان آموزه‌های اعتقادی و اخلاقی است و برنامه زندگی بشر را به گونه‌ای که فرد و جامعه‌ای اخلاقی و خداباور داشته باشیم، عرضه می‌کند.

وی افزود: قرآن در مقام بیان علوم بشری نظیر فیزیک و شیمی و فلسفه نیست؛ لذا نمی‌توان این علوم را از آیات قرآن استخراج کرد. برای تحصیل علوم بشری باید به دستاوردها و تجارب بشری مراجعه کرد و به طرق علمی شناخته شده نظیر تجربه به کشف تازه‌های علمی روی آورد.

عضو هیئت مدیره انجمن علوم قرآن و حدیث در زمینه راهکار ترویج آموزه‌های قرآنی گفت: اگر قرآن و آموزه‌های قرآن را بخواهیم ترویج کنیم، باید آموزه‌های اعتقادی و اخلاقی قرآن را در قالب‌های جدید و جاذب نظیر داستان، نمایش‌نامه، فیلم و جزوات آموزشی جوان‌پسند عرضه کنیم.


رویکردهای تأویلی و عصری به قرآن

سئوالات

تفسیر فلسفی، ادبی، علمی و جز اینها چه اشکالی دارد؟ چرا نمی توان قرآن را مطابق عصر جدید تفسیر کرد؟

 

پاسخ ها

برخی از سئوالات اساسی قبل از این سئوالات وجود دارد که تا به آنها پاسخ داده نشود، پاسخ به این سئوالات چندان هموار نیست. برای مثال، آیا میان نظریه عرفی و لوازم ادعایی اینجانب ملازمه وجود دارد یا نه؟

من می گویم وقتی زبان قرآن را عبارت از زبان معیار عرب حجاز عصر پیامبر اسلام(ص) دانستیم، باید:

اولاً، الفاظ و تعابیر قرآن به معهودات آنان برگردد،

ثانیاً، هیچ لفظ و تعبیری در قرآن نباید باشد که مراد الهی از آن برای آن مردم معلوم نباشد،

ثالثاً، نباید آنچه به عنوان عموم، اطلاق، تشابه، غریب، بطون، حقیقت شرعی، اعجاز علمی و نظایر آنها که به موجب آنها عرب عصر نزول مراد الهی را درنیافته اند، در قرآن وجود داشته باشد؛

رابعاً، باید هرگونه معنایی به آیات قرآن نسبت داده می شود، مطابق یا ملازم معنایی باشد که عرب عصر نزول از آیات قرآن فهمیدند، و گرنه تفسیر به رأی و افترا بر خداست.

پس از آن که این مطالب روشن شد، می توان به راحتی به آن سئوالات به سهولت پاسخ داد. به هر حال پاسخ اجمالی من به آن دو سئوال طی چند نکته ذیل بیان می شود:

1. مراد شما از تأویل چیست؟

اگر تأویل را به معنای مطالبی بگیریم که در ذهن فیلسوف و عالم تجربی و عالم ادبی و مانند آنهاست و آنان وقتی با آیات قرآن مواجه می شوند، آن مطالب به ذهنشان تداعی می شود، بدون این که آن مطالب نه مطابق منطوق آیات(مراد الهی از آیات) باشد و نه مطابق مفهوم (لوازم مراد الهی) آنها، چنین مطالبی قابل انتساب به قرآن نیست؛ چون نه با مراد الهی و نه با لوازم مراد الهی انطباق ندارد. منشأ این مطالب عبارت از همان ذهن فیلسوف و عالم تجربی و ادبی است و هرگز آن مطالب از قرآن بر نمی خیزد. برای مثال، یک عالمی که به تجسم اعمال قائل است، وقتی با آیات «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ » (زلزله، 7-8) مواجه می شود، آن را حمل بر این معنا می کند که در روز قیامت هرکسی اعمال خود را اعم از خیر و شر می بیند؛ حال آن که این نه مطابق منطوق آیه است و نه مفهوم آیه. منطوق یا مراد آن آیات این است که در روز قیامت هرکسی ذره ای کار نیک یا بد انجام داده باشد، پاداش یا کیفرش را می بیند. فهم صحیح مراد این آیات از رهگذر توجه به معهودات عرب عصر نزول به دست می آید. آنان نظیر مردمان این عصر هرگز چنین نبودند که اگر عملی را انجام بدهند، خود عمل را ببینند. نظیر عالمان این روزگار هم معتقد نبودند که روزی عمل آدمی به شکلی در می آید و آن عمل را خواهند دید. حتی آنان به حیات پس از مرگ قائل نبودند. به آنان وقتی گفته می شود، هرکه عمل نیک یا بد انجام دهد، آن را می بیند، فقط می فهمید که پاداش یا کیفرش را می بیند. همین هم مراد خدا بوده است و حمل آیه بر آنچه عالمان امروز می فرمایند، تفسیر به رأی و افتراء بر خداست.

یا اگر مراد از تأویل را مصداق خارجی آیات بگیریم، نمی توان معناهایی را که از آن مصداق کشف می کنیم، به آیات مربوط نسبت دهیم؛ چون آن معانی به آن مصداق خارجی مربوط است، نه به آیات قرآن. برای مثال، در قرآن آمده است: وَ الشَّمْسُ تَجْری لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِکَ تَقْدیرُ الْعَزیزِ الْعَلیمِ (یس،38). حال در دوره معاصر کشف کرده ایم که خورشید حرکت های گوناگونی دارد؛ نظیر حرکت انفجاری مواد مذاب درون خودش، حرکت به دور خودش، حرکت در درون کهکشان شیری، حرکت همراه کهکشان شیری به جانب ستاره فلان. به هیچ وجه نمی توان چنین اطلاعاتی را به آیه مذکور که در آن کلمه و تعبیر شمس و جری شمس آمده است، نسبت دهیم. آن آیه را باید طبق معهود عرب عصر نزول معنا کنیم و آنان نیز از خورشید جز خورشید معهود و از حرکت خورشید جز همین حرکت ظاهری خورشید نمی فهمیدند. سیاق آیه و نیز آیات دیگری که درباره خورشید در قرآن آمده است، همین حرکت ظاهری خورشید را می فهمانند.

اما اگر تأویل را به معنای لوازم مراد الهی بگیریم، بی تردید قابل انتساب به آیات قرآن است؛ اما نه به عنوان مراد الهی؛ بلکه به عنوان لوازم مراد الهی. برای مثال، در قرآن آمده است، «أَطیعُوا الرَّسُولَ »(محمد، 33). لازمه اطاعت از رسول اطاعت از کسی است که از سوی او به فرماندهی سپاه منصوب شده است. حال اگر گفته شود، به موجب این آیه باید از فرمان اسامة بن زید اطاعت کرد، سخن نامربوطی گفته نشده است.

2. مراد شما از تفسیر چیست؟

اگر مرادتان از تفسیر بیان مراد الهی است، اگر بیان آن در دانش های فلسفه و علم و ادبیات به گونه دیگری است، باید در آن دانش ها از نحوه بیان آنها در بیان مراد الهی استفاده کرد. برای مثال در قرآن آمده است، «فی کِتابٍ مَکْنُونٍ» (واقعه، 78) کتاب مکنون به بیان فلسفی عبارت است از علم الهی که از سنخ علم حضوری است. بنابراین مراد آیه به بیان فلسفی عبارت است از این که قرآن قبل از این که به صورت الفاظ دربیاید، بی صورت و از سنخ علم حضوری بوده است. این بیان یک تقریر فلسفی است که با مراد عرفی مطابق است و لذا هیچ اشکالی ندارد.

اما اگر مرادتان از تفسیر بیان مطالبی است که هیچ ربطی چه منطوقی و چه مفهومی به قرآن ندارد، آنها قابل انتساب به قرآن نیست. بلکه تحمیل آرای فلسفی بر آیات قرآن و انتساب مطالبی به قرآن است که نه مطابق مراد الهی است و نه مطابق لوازم مراد الهی.

3. مقصودتان از تفسیر عصری از آیات قرآن چیست؟

اگر مقصودتان از تفسیر عصری بیان مراد یا لوازم مراد آیات به زبان عصر جدید و مطابق مقضیات آن است، در مواردی که زبان قرآن با زبان عصر جدید متفاوت است، این ضروری است. برای مثال، در قرآن آمده است: «إِنَّمَا النَّسی‏ءُ زِیادَةٌ فِی الْکُفْرِ» (توبه، 37). نسیء عبارت از یک سنت جاهلی بوده است که به موجب آن برای این که یک کلاه شرعی درست کنند که بتوانند در ماه حرام به قتل و جنگ بپردازند، ماه صفر را که بعد از ماه حج یعنی ذی حجه بود، در عین حالی که از ماه های حرام بود، آن سالی که قصد قتل و جنگ داشتند، حرمتش را بر می داشتند و به جایش در سال دیگر صفر ثانی را که همان ماه محرم است، به ماه های حرام می افزودند و آن را هم حرام می شمردند تا جبران مافات شود.

ما در بیان آیاتی که ناظر به مقتضیات عصر نزول بوده و در دوره معاصر مأنوس و معمول نیست، باید در مرحله اول، آن مقتضیات را توضیح دهیم و از رهگذر آن مراد الهی را روشن کنیم و در مرحله دوم، با توجه به ملاکات و مناطات و علل تشریع احکام به معادل سازی در دوره معاصر بپردازیم. آن حکم کلی که به موجب آن حکم منطوق آیه صادر شده، عبارت از این است که نباید اعمال سوء را با ظاهرسازی و آرایش ظاهری تصحیح کرد. این مناط و ملاک و حکم کلی از سیاق آیه به وضوح قابل استخراج است. تمام آیه چنین است: إِنَّمَا النَّسی‏ءُ زِیادَةٌ فِی الْکُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذینَ کَفَرُوا یُحِلُّونَهُ عاماً وَ یُحَرِّمُونَهُ عاماً لِیُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللَّهُ فَیُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللَّهُ زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ (توبه،37). عبارت « زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ » به وضوح نشان می دهد که مشرکان می خواستند، با عمل نسیء بر عمل سوء خود یعنی قتل و جنگ سرپوش بگذارند. حال ما با استخراج این ملاک و مناط می توانیم، بهره برداری موسعی از آیه بکنیم و به مواردی که در دوره نزول قرآن هم وجود نداشته است، تعمیم بدهیم.

اما اگر مرادتان از تفسیر عصری این است که بیاییم، معناهایی را به قرآن نسبت دهیم که نه با مراد الهی و نه با لوازم مراد الهی ربط ندارد، هرگز چنین چیزی روا نیست.