روش تفسیر تاریخی در بوته نقد(4)
چالش دیگری که این نظریه با آن رو به روست مساله تکه تکه کردن قرآن است که خداوند در قرآن به صراحت از آن باز داشته است. مخالفان بر این باورند که بازسازی آیات و چینش دوباره آن بر پایه نزول در حقیقت همان عضین و تکه تکه کردن قرآن است.
نظریه پردازان در نقد این اشکال بر این باورند که این روش هر گز به معنای عضین و تکیه تکیه کردن قرآن نیست تا گفته شود که به جهت تغییر در چینش آیات، نگارش قرآنی جدید از قرآن با سوره ها و آیات دیگر ایجاد می شود؛ زیرا این روش مستلزم آن نیست تا ما قرآن را تکیه تکیه کنیم. هدف آن است تا به یک روشی برسیم که پیامبر از آن بهره برد و جامعه اش را متحول ساخت. اگر به این مطلب برسیم که آیه ای از آیات قرآن به طور قطع پیش از آیه ای دیگر نازل شده است و بخواهیم همان ترتیب را در تفسیر رعایت کنیم این نه تنها درست و منطقی است بلکه امری ضروری است.
نقد: پاره پاره کردن قرآن مبتنی بر این نظر است که سوره های قرآن ممزوجی از آیات مربوط به تاریخ های مختلف است؛ اما وقتی قائل باشیم، ترتیب آیات در سوره ها موافق نزول است، در تفسیر تاریخی هرگز به جا به جایی آیات پرداخته نمی شود. حتی آنان که دیدگاه مشهور را اساس کار خود قرار داده اند، مثل دروزه و ملاحویش و بهجت پور هرگز در تفسیر خود به جا به جایی آیات نپرداخته اند؛ بنابراین، چنین دغدغه ای در تفسیر به ترتیب نزول که قرآن پاره پاره خواهد شد، بی جاست.
چالش دیگر این است که سوره های جدیدی ساخته می شود؛ زیرا برخی از آیات در سوره دیگری نهاده شده اند. به این معنا که آیه ای مکی در مدنی و یا مدنی در مکی قرار داده شده است. این اشکالی است که از سوی مخالفان مطرح می شود.
نظریه پردازان معتقدند که این اشکال مهم و چالشی نیست؛ زیرا سوره معنای خاصی دارد. وقتی می گوییم این یک سوره است یعنی دیواره دارد و یک ویژگی هایی در این سوره است که در سوره دیگر نیست و این آیات بی جهت در کنار هم نهاده نشده اند؛ بلکه یک وحدت موضوعی دارند که همان وحدت موضوعی موجب شده است تا یک سوره شکل بگیرد. باید این ویژگی های سوره را با تامل و تعقل جست و جو کرد و به دست آورد. حتی اگر بدانیم که این آیه جایش در این جای سوره در هنگام نزول نبوده و به دستور پیامبر (ص) در این جا و در این سوره قرار گرفته باید این را به دست آوریم و ببنیم چه حکمت و فلسفه ای داشت که اینجا قرار گرفته است. با این همه این موجب نمی شود که باز وحدت موضوعی سوره ها از میان برود.
نقد: به نظر می رسد، آنچه نقل شد، سخنان آقای بهجت پور است. اما من معتقدم، سوره های قرآن وحدت موضوعی ندارند و آنان که خواسته اند، برای هر سوره یک موضوع متمایزی را مشخص کنند، جز تذوق عرضه نکرده اند. به باور من هر سوره قرآن به منزله یک خطبه خطیبی است که در زمان خاصی خطاب به مخاطبانش ایراد شده است که ای بسا، آن زمان خاص اقتضا می کرده است، راجع به موضوعات مختلفی سخن گفته شود؛ بنابراین آنچه آیات را در یک سوره در کنار هم نشانده است، موضوع واحد نیست؛ بلکه زمان واحد نزول است.
? اشکال محدود سازی متن
برخی با اشاره به پیامدهای زیانبار پذیرش نظریه بازگشت به تفسیر بر پایه ترتیب نزول بر این نکته پا می فشارند که تفسیر بر پایه ترتیب نزول چیزی جز قرار دادن متن در محدوده تاریخ نزول و شرایط و مقتضیات آن نیست، در حالی که پیامبر در چینش آیات کوشید تا متن را از لحظه و شرایط آن خارج و به یک متن فرازمانی و مکانی تبدیل کند.
اشکال کننده با اشاره به چالش های پیش روی نظریه تفسیر ترتیب نزولی بر این باور است که پیامبر (ص) کوشید تا متنی را که برخی آن را متن گفتاری می دانند، از اسباب نزول آن جدا سازد و به یک متن فراتاریخی تبدیل کند؛ از این روست که بدون توجه به شرایط و اسباب نزول آن دستور داد تا آیاتی را که در مقطع خاص و برای بیان و تبیین و یا تحلیل رویدادی ویژه آمده است، در جایی دیگر قرار دهد و همه پذیرفته ایم که چینش آیات سوره ها توقیفی بر پایه دستور وحیانی و امر پیامبر(ص) انجام گرفته است. از این روست که گاه آیه ای که در مکه نازل شده است در سوره های مکی و یا بر عکس عمل شده است.
اشکالات نظریه در این است که نظریه پردازان به پیامدهای نظریه خود توجه کافی نداشته اند. یکی از مشکلات و چالش های پیش روی نظریه این است که متن گفتاری که به تدریج و در مقطع ?? ساله نازل شده تا جامعه و تمدن بزرگ اسلامی قرآنی را بنا نهد و پیامبر (ص) آن را به یک متن کلاسیک تبدیل کرد، صاحبان این نظریه می کوشند تا دوباره این متن را از شکل نوشتاری به یک متن گفتاری تبدیل کنند و ملازمات آن را نپذیرند. یکی از ملازمات چنین کاری وابسته و محدود کردن متن به لحظه و قرآین و شواهد تاریخی و از اصول کلی آموزه ها دور ساختن است.
باید گفت که اگر نظریه پردازان در پی کشف آثار و نوع تحولی است که پیامبر (ص) ایجاد کرده و یک امت امی و بی قانون و کتاب و مدنیت را به امتی مدنی با قوانین پیچیده و علوم و دانش های گسترده تبدیل کرده است، راهش این نیست تا متن را محدود به لحظه کنند و در بند تاریخ در آورند. این کار شما افزون بر دور شدن از مقصد و مقصود موجب می شود تا شما آیات را از جایی که به دستور خدا در جایی قرار گرفته بیرون آورید و سوره های جدیدی را ایجاد کنید که این خلاف شرع و عقل و عرف است.
نقد: این سخن - که پیامبر(ص) کوشیده است، یک متن تاریخی را به یک متن فراتاریخی تبدیل کند و به همین رو دستور داده است، آیات سوره ها را بدون در نظر گرفتن اسباب و بستر نزولش در جایی قرار دهند که مناسبتی با آن ندارد – مبتنی بر این پیش فرض است که پیامبر اسلام(ص) آیات را در سوره ها جا به جا کرده است؛ اما اگر چنین پیش فرضی را باطل بدانیم، باز هم متن قرآن را گفتاری و ناظر به شرایط و مقتضیات عصر نزول می شماریم.
جالب است، یادآور شوم، من برای اولین بار نظریه گفتاری بودن قرآن را مطرح کرده بودم(زبان قرآن، گفتاری یا نوشتاری؛ پژوهشهای علوم انسانی، دانشگاه قم، شمارة 3، بهار 79)؛ آنگاه دوست فاضلم آقای ایازی آن را نقد کرد. اما آیت الله معرفت مقاله ام را که خوانده بود، بسیار پسندید و به خودم فرمود: من هم بر همین نظرم و آن را در آثارم خواهم آورد. جلد اول «التفسیر الاثری» را ملاحظه می کردم، یافتم ذیل عنوان «اسلوب القرآن» همین نظر را مطرح کرده است. اخیراً هم آگاه شدم، آقای بهجت پور هم به همین نظر گراییده است.
حال واقعاً در شگفتم که چطور می توان یک متن تاریخی که هر سوره اش در زمانی و متناسب با شرایط تاریخی خودش نازل شده است، به متن فراتاریخی تبدیل کرد؟ برای نقض این نظریه که قرآن یک متن فراتاریخی است، تنها یک مورد نقض کافی است. باید ایشان پرسید، چرا تو لات و منات و عزی را می پرستی؟ یا چرا تو تثاقل می ورزی و به جنگ تبوک شرکت نمی کنی؟ و نظایر این سئوال ها. آیا او پاسخ نخواهد داد: من که بت پرست نیستم یا من که در زمان جنگ تبوک نبودم. اینها ربطی به من ندارد.
گویا پنداشته اند، اگر گفتیم، قرآن یک متن تاریخی است، موجب می شود، قرآن را برای دوره های دیگر هدایت بخش ندانیم؛ حال آن که چنین نیست. باید توجه داشت، آیات قرآن به منزله نسخه هایی است که برای بیماری هایی در عصر نزول نوشته شده است و این بیماری ها در زمان معاصر هم هست. عقل حکم می کند، اگر ما بخواهیم، بیماری هایمان شفا پیدا کند، باید به آن نسخه عمل کنیم. بنابر این تاریخی دانستن قرآن مستلزم اختصاص فایده و هدایت آن به تاریخش نیست.
تاریخی دانستن متن قرآن ما را وا می دارد، به شرایط و مقتضیات تاریخ نزولش توجه شایانی بکنیم و به فهم صحیح مقاصد الهی سهل تر دست پیدا کنیم.