برخی از مهم ترین ایرادات محتوایی رساله «تاثیر برخی اقدامات مکتب خلفاء،زندیقان وغالیان در تفسیر مفسران» نوشته آقای علیرضا رستمی از این قرار است.
** در مواردی ادعاهایی اظهار شده است که با شواهد به دست داده نویسنده قابل اثبات نیست؛ نظیر:
الف. به نظر نگارنده اعطای درجه «اجتهاد» به جمیع صحابه ، فقط یک لقب تشریفاتی بدون آثار سیاسی و مذهبی نبود. گزارشات ذیل به صراحت روشن خواهد ساخت که این تئوری ساخته شد برای اینکه «عدالت جمیع صحابه» را جعل و یا تقویت نماید، بدین منظور که در مقابل مرجعیت مکتب اهل بیت علیهم السلام، اساس مکتب خلفاء (مرجعیت خلفاء،صحابه و تابعین ) را حفظ نماید، چرا که پایه حکومت خلفاء بر آن استوار بود ودر نتیجه آن چهره حاکمان جور از جرم و جرایم مرتکب شده پاک می گشت.
** این که گفته شود، نظریه عدالت صحابه برای این ارایه شد که با مرجعیت مکتب اهل بیت مقابله کنند، ادعای دشواری است. به نظر می رسد، صرفاً برای تطهیر صحابه ای بوده است که حاکم بودند و این حکومت آنان برایشان قداست ایجاد کرده است. یعنی اگر این حکومت آنان نبود، این قداست آفرینی هم نبود. اگر مقابله ای هم با علی(ع) و برخی دیگر از اهل بیت شده است، به این جهت بوده که آنان مانع حکومتشان شده اند. نیز اگر جلوی نقل فضائل آنان را گرفته اند، برای این بوده است که آن را خطری برای حکومتشان می یافته اند.
ب. مقریزى مىگوید: «اگر کسى در جوامع حدیث نبوى و آثار گذشتگان درنگ کند، خواهد دانست که هیچ حدیث درست یا نادرستى دیده نمىشود که اصحاب با بسیارى شمار و اختلاف طبقات از پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم درباره آن صفاتى که خداوند خود را در قرآن به آن صفات ستوده است، پرسیده باشند، و یا از معانى صفاتى که در زبان پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم براى خداوند گفته مىشد...»
این سخنان خود نمایانگر فراموش شدن احادیث فراوان رسول خدا(ص) در این زمینه هاست که موجبات نگرانی عمر بن عبد العزیز را که در دستور او بر تدوین احادیث بدان تصرح شده، فراهم ساخته است.
**اگر به فرض که احادیثی از پیامبر(ص) فراموش شده باشد، اما به چه دلیل این احادیث راجع به صفات خدا بوده است؟
ج. روشن است که قرائت غیر مشهور «وَعَدنا» با مبنای بسیاری از پیروان مکتب خلفاء که معتقدند، خداوند خالق همه افعال بندگان است، سازگار است. لیکن بر اساس قرائت مشهور«واعدنا» موسی در عمل استقلال داشته و به اختیار خود به میقات پروردگارش می شتابد، و این با مبنای آنان در خلق افعال عباد توسط خداوند سازگار نیست.
**این که گفته شود، علت قرائت «وعدنا» این بوده است که مکتب خلفاء قائل بودند، خداوند خالق افعال بندگان است، سخن دقیق و متینی نیست.
روشن است که الف های مدی در رسم الخط اولیه قرآن نبوده است و بدون آن زمینه هر دو قرائت بوده است؛ لذا گروهی از روایات به گونه ای و گروهی دیگر به گونه ای دیگر قرائت کرده اند.
د. بنابراین به نظر می رسد اینکه بسیاری از شاگردان مکتب خلفاء، جمیع صحابه را مجتهد دانسته و دست اجتهاد آنان را در همه زمینه ها حتی قرائت نصوص قرآنی باز دیدند، تا به این وسیله، خطاهای فاحش و حتی تغییر عمدی نصوص قرآنی توسط برخی (والبته بیشتر خلیفه دوم)از آنان را توجیه نمایند، زمینه ای را پدید آورد که در سده های بعدی نیز گروهی از قرّاء برای قرائت خود بر اساس حجت ودلیل و در جهت ایجاد تناسب لفظ و معنی دست به اجتهاد بزنند.
** همه اختلاف قرائات به صحابه منسوب نیست. بسیاری از آنها به تابعان نسبت داده شده است؛ لذا نمی توان باور به این که صحابه حق اجتهاد داشته اند، موجب شده باشد، قرائات مختلف در قرآن پدید آید.
هـ. بدین سان بازار جعل احادیث اغراق آمیز(زمینه ساز غلو)روز به روز رونق بیشتری یافت. از این رهگذر، محبّین افراطی از پیروان مکتب اهل بیت (ع) نیز متأثر از این اقدامات ، به مقابله با آنان پرداخته و برای ائمه خود جایگاهی فراتر از آنچه اهل بیت علیهم السلام بودند، تصور کرده و صد البته در دام زنادقه و مشرکینی که در کسوت مسلمانی در آمده بودند گرفتار شدند.
** این که غلو غالیان شیعه متأثر از جعلیات اغراق گویانه نواصب برای خلفاست، گمانی بیش نیست و لذا ارزش علمی ندارد.
صرف تشابهات کلی میان فضائل خلفاء و فضائل ائمه(ع) دلیل قانع کننده ای نیست که فضائل ائمه از فضائل جعلی خلفاء اقتباس شده است.
و. حد اقل جریانی ازغالیان، گروه و جریانى سازمان یافته و سیاسى بودند که هدفشان کسب قدرت و نفوذ بیشتر از طریق ازدیاد هواداران و یا دست یابى به موقعیتهای خاص اجتماعی بود ، لکن زمانیکه ارشادات ائمه اطهار و مقابله شیعیان و سایر مسلمین سد راه آنان گشت و نتوانستند قدرت لازم براى دست یابى به حکومت و سلطه را پیدا کنند ، به وضع حدیث و ادخال عقائد فاسد خود در میان مسلمانان پرداختند و زمینه را براى انحرافات و تفرقه بیشتر در امت اسلام مهیا کردند.
** به استناد کدام شواهد ادعا می شود که غلات برای رسیدن به حکومت به جعل حدیث روی آورده اند. هرگز نوع احادیث غلات مناسبتی با این ادعا ندارد. عمده روایات غلات عبارت از تطبیق ائمه بر آیات قرآن یا گزافه گویی درباره ائمه است. این چه ربطی به قدرت طلبی غلات از رهگذر جعل حدیث دارد؟
ز. یحیی بن عبد الحمید حمانی در کتاب خود که در اثبات حقانیت امیر المومنین علی (ع) نگاشته، می گوید:
« روزی به شریک گفتم :چگونه است که اقوامی حدیث جعفر بن محمد(ص) را ضعیف می شمرند؟ او پاسخ داد : شخص جعفر بن محمد (ص)انسان صالح و پرهیز گاری بود، اما عده ای از مردم جاهل و نادان دور او را گرفته و مرتب نزد او رفت و آمد می کردند و احادیث ساختگی که دارای مضامین منکر و زشت و باطل بود را از قول او نقل می کردند...و در این راه از نسبت دادن هرگونه منکری به جعفر بن محمد(ص) ابا و امتناع نداشتند...»
این گزارش حاکی از این است که دشمنان اسلام تا حدود زیادی در منزوی ساختن اهل بیت (ع) و رویگردانی برخی از مسلمانان از گفتار و روایات ایشان، تحت تأثیر فعالیت اباحی گرایانه غالیان، موفق شده بودند، تا جایی که در صحیح بخاری که معاصر با امام هادی و امام عسگری علیهما السلام بود، هیچ روایتی از امام صادق(ع) نقل نشده و از سایر ائمه پیشین علیهم السلام نیز، تنها چند حدیث که برخی از آنها نیز ساختگی است، گزارش شده است.
** این که اباحی گری غالیان سبب شده باشد، علمای اهل سنت احادیث ائمه را در کتاب هایشان نیاورند، ادعایی بی دلیل است. چه کسی در تاریخ این چنین مطلبی را نقل کرده است که با استناد به آن چنین گفته شود.
* در برخی از موارد روایاتی را شاهد آورده است که نقدپذیر است؛ نظیر:
الف. سیوطی از ابن ابى حاتم از ابى جعفر روایت کرده که در معناى" کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ" فرمود: «منظور از بهترین امت، اهل بیت رسول خدا(ص) است.»
** اگر گفته شود، مراد آیه خصوص اهل بیت رسول خدا(ص) است، دلیلی از خود آیه لازم است که وجود ندارد؛ اما اگر گفته شود، اهل بیت از مصادیق بارز آیه است، پذیرفتنی است.
البته مراد همه اصحاب رسول خدا(ص) هم نیستند؛ چون همه آنان متصف به صفتی که در ذیل آیه است، نبودند.
ب. قرائت معروف بین شیعه و اهل سنت «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الکِتاب» است. که مقصود از آن را شیعه، ائمه معصومینعلیهم السلام و راسخان در علم، بویژه حضرت علىعلیه السلام مىداند که در تفاسیر ذکر شده است. لیکن عمر آنرا چنین قرائت مىکرد: «وَ من عِنْدِه علم الکتاب» که بر اساس قرائت او ضمیر «عنده» به خداوند بر مى گردد.
روشن است که بر اساس این قرائت فضایل اهل بیت علیهم السلام بویژه امیرالمومنین علی(ع) انکار می شود.
**اولاً، سوره رعد مکی است و نه مدنی؛ ثانیاً چنانکه در صدر آیه آمده، «من عنده علم الکتاب» باید شاهد برای «الذین کفروا» یعنی مشرکان مکه باشد. شاهد هم باید مرضی الطرفین باشد و آن جز اهل کتاب نمی توانند باشند؛ نه حضرت علی(ع) که از سوی مشرکان مکه متهم بود. ثالثاٌ، در آیات دیگر پیامبر(ص) برای اثبات حقانیت خودش، مشرکان را به اهل کتاب ارجاع داده است.
این همه قرائن نشان می دهد که نمی تواند مراد از «من عنده علم الکتاب» ائمه(ع) و حضرت علی(ع) باشد.
** در اندکی از موارد قضاوت تعصب آلود و یک طرفه صورت گرفته است؛ نظیر:
* بسیاری از شاگردان این مکتب اینگونه آیات، که خداوند متعال در آنها قبل از وقوع امرى، خبر از وقوعش داده است را حمل بر جبر کردهاند. چرا که اگر خداوند مسیر مخلوقین را مشخص نکند، آن امر که خداوند خبر داده محقق نمىشود؛ مانند:
1- آیه شریفه :
«إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً » «من در روى زمین، جانشینى [ نمایندهاى ] قرار خواهم داد.»
عمر بن عبدالعزیز، آیه شریفه را حمل بر جبر نموده و گفته است:
«چون آدم علیه السلام را براى زمین آفرید لذا او را بسوى آن معصیت سوق داد ،و به آن مبتلا کرد.»
** آیا فقط به تعبیر شما در مکتب خلفا تعابیر جبرگرایانه وجود دارد؟ آیا در روایات شیعه وجود ندارد؟ آیا احادیث طینت و خلقت ارواح قبل از ابدان یا عالم ذر در میان روایات شیعی دال بر جبر نیست؟
ب. اسفراینی می گوید: «وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ ، معنیش آن بود که آنچه ترا رسید از بدى، از قبل تن تو رسید. یعنى به گناهانى که کرده باشى»
** بالاخره اسفراینی و امثال ایشان پیرو مکتب خلفاء بودند یا مخالف مکتب خلفا؟ نویسنده هم در اثبات جبر از ایشان نقل کرده است و هم در نفی جبر.
* معنایی که برای متشابه ذیل 7 سوره آل عمران ضمن ترجمه به دست داده شده، غیر مدلل است:
« هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِه»
«و او کسی است که این کتاب (آسمانی )را بر تو نازل کرد؛ که قسمتی از آن، آیات «محکم »[=صریح و روشن]است؛ که اساس این کتاب می باشد؛(و هرگونه پیچیدگی ذدر آیات دیگر ،با مراجعه به اینها ،بر طرف می گردد.) و قسمتی از آن «متشابه» است[=آیاتی که بخاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفی در آن می رود، ولی با توجه به آیات محکم تفسیر آْنها آشکار می گردد.] اما آنها که در قلوبشان انحراف است، بدنبال متشابهاتند، تا فتنه انگیزی کنند(و مردم را گمراه سازند)؛ و تفسیر (نا درستی) برای آن می طلبند؛»
** چنین تفسیری برای متشابه بی دلیل و خلاف ادله معتبر است که آیه ای از قرآن بالاتر از سطح فهم مخاطبان قرآن باشد یا بر بیش از یک معنا دلالت داشته باشد و هیچ قرینه ای هم وجود نداشته باشد که مشخص کند، کدام یک از معانی مراد الهی است.
* در توضیح معنای تشابه به نقل از علامه طباطبایی آورده است:
منظور از تشابه در آیه مورد بحث، این است که آیات متشابه طورى است که مقصود از آن براى فهم شنونده روشن نیست، و چنان نیست که شنونده به مجرد شنیدن آن، مراد از آن را درک کند، بلکه در این که منظور، فلان معنا است یا آن معناى دیگر تردید مىکند، و تردیدش بر طرف نمىشود تا آن که به آیات محکم رجوع نموده و به کمک آنها معناى آیات متشابه را مشخص کند، و در نتیجه همان آیات متشابه نیز محکم شود، پس آیات محکم به خودى خود محکم است، و آیات متشابه به وسیله آیات محکم، محکم مىشود.
** شرط فصاحت کلام این است که بدون جستجو معنای کلام روشن باشد. اگر الفاظ و تعابیری نظیر تکأکأتم و جحلنجع در کلام باشد و هیچ قرینه ای هم در خود کلام نباشد که معنای کلام را روشن کند، این مخل به فصاحت کلام است و نمی تواند در کلام الهی که در اوج فصاحت نازل شده، وجود داشته باشد.
** غلات آیات قیامت را نیز به همین دنیا تأویل می کردند. این هم جای بررسی دارد. به نظر می رسد، هیچ آیه ای در قرآن بر رجعت در آینده دلالت ندارد و روایاتی که آیات قیامت را بر رجعت حمل کرده اند، جعل غلات است. رجعت در آینده تنها با روایات ثابت می شود.