سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

ایرادات شکلی رساله «تاثیر برخی اقدامات مکتب خلفاء،زندیقان وغالیا

برخی از مهم ترین ایرادات شکلی رساله «تاثیر برخی اقدامات مکتب خلفاء،زندیقان وغالیان در تفسیر مفسران» نوشته آقای علیرضا رستمی از این قرار است. 

** فصل رساله به لحاظ حجمی با هم توازن ندارند. فصل اول 11 صفحه کمترین حجم و فصل دوم 196 صفحه بیش ترین حجم را به خود اختصاص داده است. در حالی که دو فصل دیگر به طور میانگین حدود 75 صفحه دارند.

**ضمائم ضرورت ندارد. حذف شود، بهتر است.

** در برخی از ترجمه ها نظم دستوری زبان فارسی رعایت نشده است؛ نظیر:

«شرافت بخشیده است خداوند عز وجل به آنها، با نعمتی که بر آنها ارزانی داشت، با قرار دادن آنها در جایگاه اقتدای به آنها، گرامیشان داشت و دور ساخت از آنها شرک وکذب وغلط و ریبة و فخر را و نامید آنها را عدول امت آنجا که فرمود: "وکذلک جعلناکم امة وسطا لتکونوا شهداء على الناس "   و پیامبر(ص) از جانب خداوند تفسیر کرد "وسطا" را به عدالت، پس آنها عادلان امتند و امامان هدایت و حجت های دین و ناقلان کتاب و سنت.»

** در بسیاری از موارد به منابع دسته دوم استناد شده است. روشن است که نقل اخبار باید از شاهدان اخبار و یا منابع نزدیک به آنها نقل گردد. برخی از موارد چنین است:

الف. مرحوم استاد معرفت می گوید: «به نظر می رسد قصه گویی ابزاری سیاسی بود که در پوشش پند و اندرز، ملعبه ارباب سیاست قرار گرفته بود و چنان که دیدیم سیاست بازان، آن را بعنوان ابزار پیشبرد سیاستهای خود و توجیه عوام الناس در خدمت گرفته بودند...در پی خواست سیاست بازان، ارزش قصه گویی افزایش یافت و رفته رفته به عنوان یک کار رسمی تلقی گردید و حکام و فرمانروایان برای قصه گویی مزد پرداخت می کردند.»

مروتی می گوید: «خلفاى اموى مى‏کوشیدند تا با استمداد از آنچه اهل کتاب مى‏گفتند، یا آنچه که آنان در دهان اهل کتاب مى‏گذاشتند، یا به هر نحو بر پایه مصالحه‏اى که صورت مى‏گرفت، چنین وانمود کنند که نام آنان در کتب آسمانى پیشین آمده است.»

دیارى مى‏گوید: «در میان راویان عامه، گروهى افسانه ساز و دروغ پرداز بوده‏اند که برخى از آنان از سوى دستگاه حکومت خلفاء نیز تأیید و حمایت مى‏شده‏اند. از این رو، اخبارى که آنان جعل مى‏کرده‏اند، مورد پذیرش توده ناآگاه مردم قرار مى‏گرفت.» 

 ** نقل اخبار باید از شاهدان باشد؛ نه از غایبان. نویسندگان معاصر چگونه از خلفای اموی و ترویج اسرائیلیات خبر داده اند؟ اگر تحلیلی راجع به روایات از معاصرین نقل شود، بی اشکال است؛ اما نقل خبر از طریق ایشان صحیح نیست. تحلیل روایت هم باید ذیل روایت مربوط باشد. این در حالی است که در مواردی مشخص نیست که تحلیل ناظر کدام روایت است.

ب. استاد سبحانى مى گوید :

«برخى از غالیان معتقدند که امام على کرم الله وجهه - و سیدة فاطمه الزهرا رضى الله عنها - مصاحفى داشتند که با مصحف متواتر بین مسلمین مخالفت داشت، و گمان کرده‏اند که صحابه، به عمد بسیارى از سوره‏ها و آیاتى را که در فضائل اهل البیت‏علیهم السلام نازل شده حذف و از قرآن انداخته‏اند و از جمل? آن سوره هایى که ادعا مى‏کنند حذف شده، سوره‏اى به نام «ولایت»است که مدعی هستند که جزء قرآن بوده است... این دسته از غالیان که مدعى تحریف هستند معتقدند که آنها سفارش شده‏اند به عمل بر طبق این مصحف که در اختیار مسلمین است تا زمانیکه حضرت مهدى‏علیه السلام خروج کند، و مصحف کامل به گمان آنها در نزد اوست.»

** در نقل اخبار باید به منابع دسته اول مراجعه کرد. بی تردید آقای سبحانی خود قائل خبر درباره غالیان نیست. او از آثار دیگری که به قرن ها قبل می رسد، نقل کرده است.

یکی از مشکلات بزرگ این نوشتار عدم مراجعه به منابع دسته اول در نقل اخبار و اقوال است.

* در مواردی اندکی یک روایت دوبار در مواضع مختلف تکرار شده است؛ نظیر:

الف. «از طرق حماد بن سلمه از حمید طویل نقل شده که گفت:با حسن بصری بر ایاس بن معاویه زمانیکه برای منصب قضاوت خواسته شده بود، وارد شدیم .او(حمید) نقل کرد:ایاس در حالیکه گریه می کرد ، گفت:ای ابا سعید (یعنی حسن بصری) ، می گویند قاضیان سه دسته اند:کسی که اجتهاد نموده و خطا نماید ،پس او در آتش است.کسی که از روی هوای نفس قضاوت نماید،او نیز در آتش است.و کسی که اجتهاد نموده و به حق نایل شود ،او در بهشت است.حسن گفت: در ردّ گفتار اینان و پندار تو داستانی از قرآن است درباره حضرت سلیمان و سپس آیه شریفه: «وداود وسلیمان إذا یحکمان فی الحرث ... شاهدین» را قرائت کرد و گفت:خداوند سلیمان را بخاطر دست یافتن به حق ستوده است و داود را بخاطر خطایش مذمت ننمود.»

ب. « در کتاب الاحتجاج طبرسی،از حفص بن غیاث قاضى روایت کرده که گفت: من در محضر سرور همه جعفرها، جعفر بن محمد (علیهما السلام) بودم، در آن زمانى که منصور آن جناب را احضار کرده بود، ابن ابى العوجاء که مردى ملحد بود به حضورش آمد، و عرضه داشت: چه مى‏فرمایى در معناى آیه:" کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها، لِیَذُوقُوا الْعَذابَ" که من در آن اشکالى دارم، و آن این است که به فرضى که پوست خود انسان گناه کرده باشد، پوستهاى بعدى که در دوزخ بعد از سوخته شدن پوست اول به بدن مى‏روید چه گناهى کرده، که بسوزد؟ امام صادق (ع) فرمود: ویحک- واى بر تو- پوست دوم هم در عین اینکه غیر پوست اول است پوست همین شخص گنه کار است، ابى العوجاء عرضه داشت: این جواب را درست به من بفهمان، فرمود: تو به من بگو که اگر شخصى خشتى را خرد کند، و دوباره آن را خیس کرده خشت بزند، و به شکل اولش برگرداند، این خشت همان خشت اول نیست و آیا غیر آن نیست، و جز این است که در عین این که غیر آن است همان است؟ گفت: بله، ...» 

** این دو حدیث دو بار تکرار شده اند. در حالی که در صورت لزوم تکرار باید اجمال آن نقل به معنا شود و به اصلش ارجاع داده شود.

** در تمام متون عربی که حاوی تای مدورند، به همزه تبدیل شده است؛ نظیر:

* در حالیکه خداوند می فرماید: (ما ننسخ من آیة او ننسها )

** فونت تمام متون عربی باید بی بدر شود تا تای مدور به همزه تبدیل نشود.

* در اندکی موارد ایراد انشایی به چشم می خورد؛ نظیر:

اما اینجانب (نگارنده) در مورد قرائت واژه «مُلْکاً»بصورت «مَلِکا»هیچ سندی بدست نیاوردم.

** اینجانب در نامه نگاری اداری معمول است. عبارت فعلی مجهولی نظیر به دست نیامد و ملاحظه نشد، برای انتساب به خود نویسنده ادبی تر است.

** در مواردی قبل از «که» ویرگول یا دو نقطه گذاشته شده است؛ حال آن که قبل از آن هیچ نشانه ای نمی آید؛ نظیر:

برخی شاگردان این مکتب گفته‏اند : که هدایت و ضلالت به دست خداوند است.

در مواردی تعابیر احساسی آمده است؛ نظیر:

الف. غالیان علاوه بر تأویلات فاسد نسبت به شأن اهل بیت(ع)، با عقائد و آراء فاسد خود به سراغ قرآن کریم رفتند و بدترین جنایات را درباره این کتاب مقدس انجام دادند.

ب. تا ناجوانمردانه شیعه را متهم به اعتقاد به تحریف نمایند

** تعابیر احساسی در نوشتار علمی جایگاهی ندارد.

* در مواردی دو عنوان بدون هیچ توضیحی بر روی هم قرار گرفته است؛ نظیر:

3-1- جریان شناسی زندیقان

 3-1-1- مفهوم شناسی(زندیق)

** میان دو عنوان باید مطلبی نوشته شود که حاوی توضیحی راجع به عناوین ذیل آن باشد.

** در بسیاری از موارد بعد از عنوان فرعی بالای پاراگراف دونقطه گذاشته شده است که دو نقطه گذاشتن بعد از عنوان بالای پاراگراف صحیح نیست.

** هم قبل از نقل اقوال و هم در میان دو نقل قول باید توضیحی آورده شود که آنها را به هم ربط دهد. آوردن اقوال بی مقدمه و بی ربط میانی نوشتار را از هم گسیخته می کند.

** شکستن صفحه در اینجا در حالی که پایان فصل نیست، به لحاظ صفحه آرایی صحیح نیست.

* در مواردی متن اصلی برخی از آثار در عین حالی که نثری نامأنوس و کهن دارد و نقل اصل آن هم هیچ وجهی ندارد، آورده شده است؛ نظیر:

اسفرائینی در تفسیر آیه فوق می گوید: «هر که خواهد خداى تعالى که وى را راه نماید روشن بکند دل وى مسلمانى را، و هر که خواهد که وى را بیراه کند بکند دل وى تنگ سخت، چنان که مسلمانى را در دل وى راه نباشد، چنان که بر شدن بر آسمان بر وى دشخوار است، همچنان برنهد خداى- عزّ و جلّ- عذاب بر آن کسانى که ایمان نیاورند. و اندرین آیت ظاهرترین دلیلى است بر آنکه هدایت و ضلالت بنده را خداى آفریند «5» خلاف آنکه معتزلیان گفتند که بنده خود را آفریند به این صفتها، و بدان خلاف اجماع مسلمانان گویند که جمله مسلمانان گفتند: «لا خالق إلّا اللّه» چنان که گفتند: «لا إله إلّا اللّه». پس ایشان بیامدند و هزاران خالق اثبات کردند اندر اعصار پیشین، و قول قول مسلمانان است »

** در حالی که انشای متن کهن و نامأنوس است و نقل عین عبارت هم موضوعیت ندارد، شایسته نیست، عین آن نقل شود؛ بلکه بهتر است، نقل به معنا گردد.

** نیز در اینجا کپی پیست شده، بدون این که ویرایش صورت بگیرد.

** در مواردی بیش از حد نقالی شده و این به گسیختگی یا تکرار متن منجر گردیده است؛ نظیر:

* عمر بن عبدالعزیز در رساله خود بر ردّ قدریه، این آیه را حمل بر معناى جبر نموده و اینکه آنها نمى‏توانند ایمان آورند جز آنکس که خدا بخواهد.و آیه شریفه: «وَ ما تَشاءونَ الاّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ »   «و شما اراده نمى‏کنید مگر اینکه خداوند - پروردگار جهانیان - اراده کند و بخواهد» را ضمیمه آن نموده است، و به آن استدلال کرده است بر رد بر قدریه . 

سور آبادی می گوید: «معناه: من شاء اللَّه له الایمان یؤمن و من شاء له الکفر یکفر، یعنى تو یا محمد حق مى‏گوى هر که خداى او را گرویدن خواهد بگرود و هر که او را ناگرویدن خواهد نگرود.»

طبری و قرطبى نیز مى‏گویند: «معنى آیه اینست که حق از ناحیه پروردگارتان است و به دست اوست توفیق و خذلان، و به دست اوست هدایت و ضلالت. هرکس را که بخواهد هدایت مى‏کند و او مؤمن مى‏شود، و هرکس را بخواهد گمراه مى‏سازد و او کافر مى‏شود.»

** نقالی در حالی که موجب تکرار شود و انسجام نوشتار را از هم بگسلد و از رسایی آن بکاهد، هرگز صحیح نیست؛ به خصوص آن که عین عبارت منقول موضوعیت ندارد. مناسب بود، نقل به معنا می شد و از این رهگذر مکررات حذف و عبارت رسا و انسجام برقرار می گردید.

در نقل هر قولی مشخص نشده است که آیا همان مضمون قبلی است یا افزون بر آن است یا متفاوت از آن. ذکر این جهت میان اقوال موجب برقرار انسجام میان آنها می شود.

** در نقل اقوال تقدم و تأخر آنها رعایت نشده است؛ نظیر:

طبری و قرطبى نیز مى‏گویند: «معنى آیه اینست که حق از ناحیه پروردگارتان است و به دست اوست توفیق و خذلان، و به دست اوست هدایت و ضلالت. هرکس را که بخواهد هدایت مى‏کند و او مؤمن مى‏شود، و هرکس را بخواهد گمراه مى‏سازد و او کافر مى‏شود.» 

از ابن عباس نیز نقل کرده‏اند که گفت: «هرکس را که خدا بخواهد ایمان آورد، او ایمان‏مى‏آورد. و هرکس را که خدا براى کفر ساخته باشد، کافر مى‏شود. و اینست معناى قول خداوند؛ «و ما تشاءون الا...»

** در نقل اقوال باید تقدم و تأخر زمانی ناقلان رعایت شود. اول قول صحابه و بعد قول تابعان و بعد مفسران دیگر به ترتیب تاریخ

** «را» مفعولی بلافاصله بعد از مفعول می آید.

** میان متن عربی و ترجمه نقطه ویرگول می آید؛ لذا نظیر مورد ذیل نادرست عمل شده است:

آیه شریفه « ولو شاء ربک ما فعلوه »« اگر خدا می خواست انجام نمی دادند».


چکیده رساله: تاثیر برخی اقدامات مکتب خلفاء،زندیقان وغالیان در ت

تاثیر برخی اقدامات مکتب خلفاء،زندیقان وغالیان در تفسیر مفسران. علیرضا رستمی. دکترای علوم قرآن و حدیث دانشگاه قم. استاد راهنما: دکتر سید رضا مودب. استادان مشاور: دکتر غلامحسین اعرابی و دکتر محمدجواد نجفی. 1389

چکیده: در این رساله سه جریان ناصبیان، زندیقان و غالیان، و چگونگی تأثیرگذاری آنان در تفسیر قرآن بررسی و ارزیابی شده است.

از جریان ناصبی در این رساله به تقلید از علامه عسکری به مکتب خلفاء تعبیر شده که پس از رحلت رسول گرامی اسلام(ص) از سوی امویان در برابر مکتب اهل بیت(ع) تأسیس و عباسیان توسعه یافت. به باور نویسنده برخی اقدامات پیروان این مکتب، نظیر تدوین و نشر حدیث، خلق نظریه عدالت جمیع صحابه و ترویج احادیث جعلی و اسرائیلی موجب به حاشیه راندن فرهنگ و تفاسیر اهل بیت(ع) و نیز سبب بروز افکار وعقاید باطلی چون جبرگرایی، تشبیه، تجسیم و رؤیت خداوند در میان مسلمانان شد و علاوه بر آن زمینه ساز رویکرد برخی مفسران و قاریان به اجتهاد در تفسیر و قرائت گردید و اختلاف در تفسیر و قرائت قرآن در پی آورد.

زندیقان بیشتر در اواخر دوران بنی امیه و در دوران خلفای عباسی فعالیت داشتند و از اقدامات آنان عبارت بود: جعل و ترویج احادیث در تشبیه و تجسیم خداوند متعال و تنقیص عصمت پیامبر(ص) و در نتیجه تخریب پایه های تفسیر صحیح از آیات قرآن ، پرداختن افراطی به شعر و شاعری و در نتیجه کم رنگ شدن پرداختن به قرآن و تفسیر آن، اعتراض بر آیات قرآن و شبهه افکنی در مضامین آنها.

غالیان نیز با جعل حدیث، اباحی گری، ترویج عقاید باطل در شأن اهل بیت‏(ع) زمینه پیدایش برخی از تفاسیر و تأویلات غالیانه را در تفاسیر شیعه شدند.

این رساله در چهار فصل به این شرح تدوین شده است:

فصل اول، کلیات: مقدمه، تبیین موضوع، تاریخچه موضوع، اهمیت و ضرورت تحقیق، هدف تحقیق، روش تحقیق، سؤالات تحقیق، فرضیات، مشکلات تحقیق(1-10).

فصل دوم، مکتب خلفاء و تفسیر مفسران(11-207=196): بخش اول، جریان شناسی مکتب خلفاء: مقدمه:(تاسیس)، امویان و مکتب خلفاء، عباسیان و مکتب خلفاء(11-30=19)؛ بخش دوم، اقدامات پیروان مکتب خلفاء(تاثیر گذار بر تفسیر)، تدوین و نشر حدیث، خلق تئوری عدالت جمیع صحابه، خلق تئوری اجتهاد جمیع صحابه، ترویج احادیث جعلی، ترویج احادیث جعلی در جبر گرایی، ترویج احادیث جعلی در تشبیه و رؤیت، ترویج اسرائیلیات(30-82=42)؛ بخش سوم، تاثیرات اقدامات پیروان مکتب خلفاء در تفسیر مفسران: برخی تأثیرات تدوین حدیث (در تفسیر)، به حاشیه راندن تفسیر اهل بیت‏(ع)، تدوین گفتار غیر معصومان در ردیف معصوم(ص)، برخی تأثیرات دو تئوری عدالت و اجتهاد جمیع صحابه، حمل آیات و استشهاد بر تئوری عدالت، حمل و استشهاد آیات بر تئوری اجتهاد، منزوی نمودن فرهنگ و تفاسیر اهل بیت (ع)، تثبیت عمل به رای شخصی بعنوان دین، رویکرد به تفسیر اجتهادی و اختلاف در تفاسیر، رویکرد به اجتهاد در قرائت و اختلاف تفاسیر، برخی تأثیرات ترویج احادیث جعلی، حمل و تأویل آیات بر معنای جبر، حمل و تأویل آیات بر تشبیه و رؤیت، برخی تأثیرات نفوذ اسرائیلیات، تنقیص توحید،( تشبیه و تجسیم)، تنقیص نبوت(82-207=144).

فصل سوم، زندیقان(زنادقه) و تفسیر مفسران(207-273=67): بخش اول، جریان شناسی زندیقان: مفهوم شناسی(زندیق)، پیشینه شناسی(درجزیره العرب)، دانشمندان و سرشناسان زندیق(207-246=39)؛ بخش دوم، برخی اقدامات زندیقان درحوزه تفسیر: جعل حدیث، شبهه افکنی در مضمون آیات قرآن کریم، شعرپردازی بجای تفسیر(246-254=8)؛ بخش سوم، تأثیر اقدامات زندیقان در تفسیر مفسران: تأثیرات جعل حدیث بر تفسیر، تشبیه و تجسیم عالم ملکوت، جعل شأن نزول برخى آیات، معرفی پیامبر (ص) بعنوان شاعر، تأثیرات برخی شُبهات زندیقان در مضمون آیات، تأثیرات شعر پردازی بجای تفسیر(254-273=19).

فصل چهارم، جریان غالیان(غلاة) و تفسیر مفسران(273-352=79): بخش اول، جریان شناسی غالیان (غلاة): مفهوم شناسی، سرآغاز غلو در تاریخ اسلامی، سیاست و غالیان(273-294=19)؛ بخش دوم، برخی اقدامات غالیان تأثیر گذار در تفسیر: جعل حدیث، ترویج اباحی گری، ترویج عقاید باطل نسبت به اهل بیت(ع)، قرآن و  صحابه، اقدام به تأویل فاسد از آیات(294-306=12)؛ بخش سوم، تأثیر اقدامات غالیان در تفسیر مفسران: تأثیر جعل حدیث بر تفسیر و تأویل، تأثیر ترویج اباحی گری بر تفسیر، تأثیرات ترویج عقاید باطل بر تفسیر، عقاید باطل نسبت به اهل بیت(ع)، عقاید باطل نسبت به قرآن، عقاید باطل نسبت به صحابه، تأثیر اقدام به تاویل فاسد از آیات (تأویل آیات بر رأی تناسخ، تأویل آیات بر بدا به معناى فاسد، تأویل آیات بر رهبران خود، دیگر تاویلات(306-352=46).

جمع بندی و نتیجه (352)؛ خاتمه و پیشنهاد(353)؛ ضمایم رساله( 354-399=45)

جلسه دفاع این رساله امروز ساعت چهار بعد از ظهر در مرکز تربیت مدرس دانشگاه قم برگزار می شود.


بی نیازی تفسیر قرآن به قرآن - آیه عدم آمرزش مشرک

بسیاری بر این باورند که فهم برخی از آیات بدون مراجعه به آیات متحد الموضوع و به تعبیر دیگر بدون تفسیر قرآن به قرآن ممکن نیست. البته اگر گفته شود که این برای ما که مخاطب آیه نیستیم و در عصر نزول زندگی نمی کنیم، چنین است، چندان بیراه نیست؛ اما این برای مخاطب آیه یعنی عرب حجاز عصر نزول خلاف فصاحت و بلاغت است؛ چون شرط فصاحت و بلاغت این است که وقتی کلامی از گوینده صادر می شود، نیازی نباشد، برای فهم مقصود جستجو کند و به مطالب دیگری مراجعه نماید یا از کسی بپرسد. بلکه باید به سهولت و بی درنگ مقصود گوینده را از کلامش دریابد.

به هر حال، من هر آیه ای را که ادعا کرده اند، بدون مراجعه به آیه دیگر نمی توان فهمید، بررسی می کنم، می یابم، حتی برای ما که مخاطب قرآن هم نیستیم،‏ چنین نیست و قرائن خود آیه مقصود آیه را به وضوح مشخص می کند. یکی از آنها آیه عدم آمرزش شرک است.

نقل است که وقتی آیه «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ (زمر، 53) نازل شد، شخصی از پیامبر اسلام(ص) پرسید: آیا خدا شرک را هم خواهد آمرزید؟ پیامبر بر آشفته شد و فرمود: إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى إِثْماً عَظیماً (نساء، 48). (سیوطی، الدر المنثور، ج2، ص169)

این در حالی است که وقتی آیه زمر و بلکه کل سوره زمر نازل شد، هنوز سوره نساء نازل نشده بود و سال ها بعد در دوره مدنی نازل شد. شایان ذکر است که سوره زمر در اواسط دوره مکی نازل شده و بنابراین میان زمان نزول آن تا زمان سوره نساء حدود 10 سال فاصله شده است؛ بنابراین روایت مذکور به داستان خیالی بیش تر می ماند تا داستان واقعی.

به علاوه هرگز از سیاق آیات زمر چنان فهمیده نمی شود که خداوند مشرک را در عین مشرک بودن می آمرزد؛ چنان که قبل از آیه مورد بحث آمده است: قُلْ إِنّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ * وَ أُمِرْتُ ِلأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمینَ * قُلْ إِنّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبّی عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ *  قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دینی * فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ * لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذلِکَ یُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ یا عِبادِ فَاتَّقُونِ * وَ الَّذینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى فَبَشِّرْ عِبادِ (زمر،11-17)

در این آیات آمده است که اگر مشرکان شرک بورزند و غیر خدا را عبادت کنند، زیانکار و مستحق آتش اند؛ اما اگر از شرک و عبات طاغوت توبه و انابه کنند، مژده بهشت است. بنابراین گناه شرک مانند هر گناه دیگر بعد از توبه آمرزیده می شود و چنین نیست که به طور کلی آمرزیده نشود.

نیز در ادامه آمده است:  أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ شُفَعاءَ قُلْ أَ وَ لَوْ کانُوا لا یَمْلِکُونَ شَیْئاً وَ لا یَعْقِلُونَ * قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمیعاً لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ *  وَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ إِذا ذُکِرَ الَّذینَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ * قُلِ اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ عالِمَ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ أَنْتَ تَحْکُمُ بَیْنَ عِبادِکَ فی ما کانُوا فیهِ یَخْتَلِفُونَ * وَ لَوْ أَنَّ لِلَّذینَ ظَلَمُوا ما فِی اْلأَرْضِ جَمیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لاَفْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذابِ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ * وَ بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ (43-48)

در این آیات نیز به صراحت گفته شده است که اگر مشرکان همه آنچه را که در زمین است و نیز همسان آن را تا که از عذاب روز قیامت رهایی پیدا کنند، چنین نخواهد شد.

به این ترتیب هرگز مخاطب قرآن در فهم آیه زمر به سوء فهم دچار نمی شده و نیازی نبوده است که برای فهم مقصود آیه به پیامبر مراجعه کند یا سال ها در گیجی و سرگردانی بماند تا آیه ای در سوره نساء نازل شود و مقصود این آیه را مشخص نماید.

لینک مرتبط:‏    پاسخ به سئوالی درباره روش تفسیری قرآن به قرآن