سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

تحلیل قتل نوجوانی بی گناه از سوی حضرت خضر

متنی که اینک ملاحظه می کنید، گفتگوهایی است که میان من و اهالی وب در زمینه قتل نوجوانی بی گناه از سوی حضرت خضر است. این گفتگوها در چند قسمت به شرح ذیل انجام پذیرفته است:


************************


قسمت اول


یکی از اهالی وب اقدام حضرت خضر را از باب اقدامات اختیاری بشری تلقی کرده و بر مبنای تشریع به نقد آنها پرداخته و چنین گفته است:


در داستان خضر و موسی که در قرآن آمده، خضر در جایی کودکی را می کشد و بعداً می گوید به این دلیل بود که او در بزرگسالی، پدر خود را می کشت. درمورد این قضیه، چند نکته وجود دارد:


1. اولاً «علم خدا به آینده» به رسمیت شناخته می شود.


2. ثانیاً از علم خداوند به آینده، «جبر» نتیجه گرفته می شود؛ چراکه اگر آن کودک، اختیاری هم بر عدم قتل پدرش داشت، این کار خضر «قصاص قبل از جنایت» و ظلم بود.


3. ثالثاً گویا در اخلاق دینی، «قصاص بدون جنایت» هم رواست.


4. اگر بگوییم «هرکاری خدا بکند، عین خیر است» پس نتیجتاً باید حکم دهیم «اگر خدا بر خلاف وعده اش، تمام مؤمنین را به جهنم و تمام بدکاران را به بهشت ببرد هم عین خیر است. چون هرکاری خدا بکند، عین خیر است»


5. مفسرین ما درباب تناقضات این مسأله، همانند تناقضات حکم خدا به قتل اسماعیل، سکوت کامل پیشه کرده اند.


6. در هیچ یک از کتب مقدس، چنین چیزی به خدا نسبت داده نشده است.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


پاسخی که من به ایشان دادم، چنین است:


مگر کار حضرت حضر مبنای تشریع واقع شده؟ در کدامیک از شریعت ها قتل بی گناه جایز شمرده شده و در کدام شریعت ها قصاص قبل از جنایت روا دانسته شده است؟ علت اعتراض حضرت موسی چه بود؟ آیا جز این بود که او این ها را خلاف شریعت می دانست؟ پس شما نمی توانی از نگاه شریعت به کارهای حضرت خضر بنگری و اعتراض کنی. اعتراض های شما کاملا بی مورد است. شما به جای حضرت خضر حضرت عزرائیل را در نظر بگیر. یا به طور کلی طبق هر مرام و مسلکی که می توانی به تفسیر واقعیاتی چون مرگ کودکان بپردازی. واقعیاتی که هیچ دست بنی بشری در آن تأثیر نداشته، آنها را چگونه تفسیر می کنی؟ آیا مرگ طبیعی کودکان را جنایت می خوانی؟ حال اگر کارهای حضرت خضر را از این باب تلقی کنی که می خواسته به حضرت موسی بفهماند که تصور نکن، حوادث طبیعی حکیمانه نیست، اشکال دارد؟ اگر فرض را بر این بگذاری که حیات انسان ها با مرگ نابود نمی شود، آیا مرگ زودهنگام کودکان مشکلی خواهد بود؟ اگر فرض را بر این بگذارید که هر نقص و عیبی در این دنیا دیده می شود، بالاخره در جایی و مرحله ای تکمیل و برطرف می شود، آیا حکیمانه و عادلانه بودن نظام هستی را حکایت نمی کند؟ راجع به علم الهی نیز باید تصور خودمان را تصحیح کنیم. بر اساس نظام تشریع و قراردادهای بشری و ذهن و عقل آدمی است که ما داریم علم و جبر و مانند آن را درباره خدا فهم می کنیم. حال آن که این اشتباه است. علم در نظام تکوین غیر از علم در نظام ذهنی آدمی است. علم الهی از سنخ علم بشری نیست. این دو را با هم خلط نکن. خدا که ذهن ندارد که مانند بشر علم داشته باشد. علم خدا از قبیل انتخاب طبیعی است.

************************


قسمت دوم

* نامبرده در پاسخ مرا به این عبارتش حوالت داد:


ضمناً مسأله «جبرزایی علم الهی» همچنان بقوت خود باقیست. گیرم خضر، همچون یک سنگ بود که از آسمان فرود آمد (!) و اختیاری نداشت؛ خب، اصلاً این چه دلیلی است که «در آینده تو کسی را می کشی، پس باید کشته شوی»؟!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

من نیز در پاسخش نوشتم:


چنان که عرض کردم، شما باید این بیانات را به امور تکوینی تأویل ببری. آنچه که گفتی، در چند گزاره تکوینی قابل بیان است: 


یکی این که افعال بشر وقتی با اختیار خودش در مسیری واقع شد، سرنوشت متناسب با آن افعال پیدا کردن اجتناب ناپذیر است. این قضای الهی است؛ اما البته این هم منافاتی با اختیار آدمی و امکان تغییر مقدرات خودش ندارد.


دوم این که جهان جهان عمل و عکس العمل است، هر عملی عکس العمل مناسب خودش را دارد. ستم به هر کسی، بدون مجازات متناسب با آن نیست.


سوم، این که وقتی کسی با افعال اختیاری خود در مسیری قرار گرفت که سرنوشتی محتوم مناسب با آن افعال برای او باشد، خداوند از باب لطف به او می تواند با میراندنش او را از آن سرنوشت محتوم باز دارد. البته این نیز بی حکمت نیست.


البته شاید آنچه که عرض کردم، باز در آن خللی باشد؛‌ اما فکر کنم، منظورم را رساندم که ما باید افعال الهی را به حوادث تکوینی و طبیعی تأویل ببریم تا به درستی بتوانیم، آنها را درک کنیم. نباید افعال الهی را مانند افعال بشری محسوب نماییم.


************************


قسمت سوم


مشار الیه نوشت: همان مشکل همیشگی «اصول گریزی» که در اثبات وجود خدا هم برقرار بود، در اینجا که مقام «قضاوت اخلاقی» است هم حاکم است. یعنی شما هیچ اصول ثابت اخلاقی یا اعتقادی را نمی توانید نام ببرید که اسلام در همه حال، به آن پایبند باشد. شکستن هر اصلی را به نحوی توجیه می کنید و در واقع، زیراب خودتان را می زنید.


شما به این فکر کنید که می خواهید به فردی آتئیست که نه خدا را قبول دارد و نه حکمتش را، ثابت کنید قرآن اخلاقی است. ثابت کنید خدای مهربانی وجود دارد. تمام پاسخ های شما، بر اساس پذیرش پیش فرض های دینی است. سعی کنید بدون این پیشفرض ها، از اعتقاداتتان دفاع کنید.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


من نیز در پاسخ نوشتم: 


این که پیش فرض های هر کس در سخن گفتن و تفسیر کردن و حتی عمل کردن او تأثیر گذار است، تردیدناپذیر است و هیچ هم گریزی از آن ندارد. نه من و نه شما. شما بیا و سخن دیگری بگو. بگو که نظریه شما غلط است، به این جهت که یا ابهام دارد و یا شواهد ندارد و یا نواقض و یا لوازم باطل دارد. یک نظریه اگر ابهام نداشته باشد و مؤیدات داشته باشد و نواقض و لوازم باطل نداشته باشد، نظریه صحیحی است. شما بفرما نظریه من کدامیک از این مشکل ها را دارد. در تفسیر متن هم اگر ادعا دارید که من تفسیر به رأی می کنم و متون را به نفع خودم تفسیر می کنم، بیا و بگو، معیار تفسیر به رأی چیست و معیار تفسیر صیحیح کدام است. به نظر من تفسیر صیحیح یک متن به این است که با قرائن متن اعم از قرائن مقالی و مقامی سازگار باشد. حال شما بیا و نشان بده که کدامیک از تفسیرهای من با قرائن متن تعارض دارد و کدامیک تعارض ندارد.


**********************


قسمت چهارم


شخص دیگری نوشت: نظر بنده به مخاطب شما نزدیکتر است. شما در مباحثه فوق در پاسخ به «مکافات قبل از جنایت» ناکام بوده اید. خضر پیامبر بنیان گذار شرع نبوده؟ قبول! پس چرا از بنیانگذار شرع حی و حاضر یعنی موسی (ع) حرف شنوی نداشته؟ این چه علم الهی است که به خضر می دهند و به موسی نمی دهند؟ در روایت مزبور در قرآن آشکارا تفوق علمی خضر بر موسی نمایش داده شده. بنابراین آن بخش از پاسخ شما که فعل خضر (ع) از باب شرع نبوده باطل است، مگر آنکه شرع را متضاد با علم الهی بدانیم. 


بخش دوم استدلال شما نیز کاملا غیر استوار است. جنایت را به مرگ طبیعی تخفیف دادن استدلال محکمی نیست. شما فعل حضرت خضر را (لابد برای آنکه زهر آن را بگیرید) به مرگ طبیعی یک کودک تقلیل داده اید و سپس از آن به تکامل طبیعی تعبیر فرموده اید! با این استدلال، به شهادت رساندن علی اصغر هم بخشی از تکامل طبیعی شماست؟ یا جنایت است؟ اتفاقا حرمله خیلی خوب در این استدلال شما می گنجد. چون بر خلاف حضرت خضر به هیچ وجه نمی شود او را معیار شرع دانست و علی اصغر هم که کودک بوده و مشمول تکامل طبیعی! 


به گمان من اشکال دوست شما پاسخ دارد. ولی پاسخش اینی نیست که شما فرموده اید! (با کمال احترام و ادب به شما البته!)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


پاسخ من به آن چنین بود:


از یادداشت شما کمال تشکر می کنم و دقت نظر شما را می ستایم. منتها باز تأملاتی به نظرم می رسد که خدمت شما عرض می کنم: 


1. به نظر من تشریع در طول تکوین است. بر این اساس، البته که صحیح است که قتل علی اصغر نظیر قتل نوجوان قصه خضر در فرایند تکامل تفسیر می شود. 


2. الاعمال بالنیات. بسا دو فعل از نظر ظاهر مثل هم باشند، مثل دو قتل یاد شده، اما نیت قاتل آن دو متفاوت است؛ بر این اساس، حرمله مستحق عقوبت است؛ اما حضرت خضر مستحق ثواب. 


3. بسا علم ظاهری نظیر علم حضرت موسی با علم باطنی نظیر علم حضرت خضر با هم تعارض داشته باشد؛ اما هر کسی باید تابع علم خودش باشد و خداوند هرکس را بر طبق علم خودش تکلیف و مجازات می کند. در گذشته که علم مردم ظاهری بود، از آنان خواسته می شد، طبق علم ظاهری عمل کنند؛ مثل چهار شاهد داشتن برای اثبات زنا؛ اما امروز که علم رشد یافته و با آزمایش می توانند تجاوز جنسی را کشف کنند، البته بشر مکلف به علم باطنی است.


4. در روایات است که مواردی از دعاوی نزد پیامبر اسلام آورده می شد و او چون طبق علم ظاهری قضاوت می کرد، بر خلاف واقع حق را به حقدار نمی داد و موجب اعتراض مظلوم واقع می شد. پیامبر(ص) به آنان فرمود: من طبق بینه های شما قضاوت می کنم و اگر اشتباهی کردم، کسی که دانست، بر خلاف واقع به نفع او قضاوت کردم،‌ اگر به رأی من عمل کند، مستحق عذاب است.


5. آنچه را که خدا از حضرت موسی می خواهد، علم ظاهری است؛ اما آنچه را که از حضرت خضر می خواهد علم باطنی است؛ به همین رو، حضرت موسی باید به فعل حضرت حضر اعتراض کند؛‌ چون آن را خلاف شرع می یابد. 


6. خداوند سزاست به هر کسی آن علمی را بدهد که به کار او می آید. هرگز علم باطن به کار حضرت موسی نمی آمده و اگر در قضاوت های خود طبق علم باطن عمل می کرده، به طور قطع مورد اعتراض قومش واقع می شده است و علاوه بر آن، پیروان حضرت موسی که علم باطنی نداشتند و لذا اعمال حضرت موسی قابلیت عمل برای پیروان نمی داشت. در این زمینه به روایاتی که درباره علم باطن حضرت داود داشته و دچار مشکل گردیده بود، مراجعه فرمایید.


***********************


او هم در پاسخ نوشت: از پاسخ جامع شما تشکر می کنم. این پاسخ آخری بیشتر روی من یکی موثر بود.


دفاعیه خانم بنی اسدزاده: تبیین فضای نزول آیات مربوط به حضرت موسی

آنچه اینک ملاحظه می کنید، متن دفاعیه خانم مرضیه بنی اسدزاده از پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «تبیین فضای نزول آیات مربوط به حضرت موسی(ع) در قرآن» است که تحقیق و نگارش آن به راهنمایی اینجانب و مشاورت دکتر غلامحسین اعرابی به پایان رسیده و ان شاء‌الله روز یک شنبه مورخ 29/ 2/ 92 در واحد خواهران دانشگاه قم دفاع می شود.  

با عرض سلام و ادب خدمت حضار گرامی، در ابتدا بر خود لازم می دانم از جناب آقای دکتر نکونام که با مسئولیتی بی نظیر و دلسوزانه و بسیار بیشتر از وظایف استاد راهنما، از ابتدا همراهیم نمودند و تا آخرین لحظات اتمام این پژوهش از هیچ کمکی دریغ نورزیدند، تشکر و قدردانی کنم. همچنین تشکر می­کنم از جناب آقای دکتر اعرابی  که لطف خود را از اینجانب دریغ نکرده و مرا از مشاوره­های خود بهره­مند ساختند.

از جناب آقای دکتر دیاری که به بنده افتخار دادند و داوری پایان نامه را پذیرفتند تشکر و قدردانی می کنم؛ همین طور از قبول زحمت و تشریف فرمایی نماینده ی محترم تحصیلات تکمیلی و ناظر شکلی، جناب آقای دکتر مفتح تشکر می کنم.

ممنون و سپاسگزارم از همسر مهربانم که در همه مراحل با صبوری و بزرگواری همراهیم نموده و بی حوصلگی ها و کوتاهی های مرا در مدت انجام این تحقیق، تحمل کرد.

موضوع این پژوهش تبیین فضای نزول آیات مربوط به حضرت موسی(ع) در قرآن است. در این پژوهش بررسی می کنیم که هر کدام از فرازهای قصه حضرت موسی(ع) که در آیات سوره های قرآن آمده، چه مناسبتی با شرایط و مقتضیات تاریخی زمان نزول این آیات دارد. در این پژوهش ابتدا آیات مرتبط با موضوع جمع آوری به ترتیب نزول شدند، سپس در 5 فصل موضوع بندی شدند و آنگاه مناسبت نزول هر آیه با توجه به تاریخ نزول آن سوره مورد بررسی قرار گرفته است. از آنجای که آیات مربوط به حضرت موسی(ع) تاکنون با چنین رویکردی مورد بررسی قرار نگرفته است، می توان جنبه نوآوری این تحقیق را همین رویکرد جدید برشمرد.

سؤال اصلی مطرح در این تحقیق این است که چه مناسباتی میان فرازهای قصه حضرت موسی(ع) در آیات قرآن و مقتضیات عصر نزول وجود داشته است؟ به عبارت دیگر هر فرازی از قصه حضرت موسی(ع) که در آیات قرآن ذکر شده، چه تناسبی با شرایط و مقتضیات دوره رسالت پیامبر اسلام(ص) داشته است. پیش فرض این سؤال این بوده است که قرآن یک کتاب قصه نیست و اگر در قرآن قصصی آمده، به جهت تناسب با مقضیات عصر نزول قرآن بوده است.

این پایان نامه در شش فصل سامان یافته است:

در فصل اول، که همان فصل کلیات است، برخی مباحث بنیادی چون تعریف موضوع، سؤالات و فرضیه های تحقیق، ضرورت انجام این تحقیق و پیشینه آن بررسی شده است. همچنین درباره دو موضوع تفسیر تاریخی و تفسیر موضوعی مطالبی آمده است.

فصل دوم، شامل مناسبت تاریخی آیاتی از قرآن است که در آنها تنها نامی از حضرت موسی(ع) برده شده است. مناسبت نزول این آیات در مواردی این بوده است که دین محمد(ص) در راستای ادیان گذشته است و در مواردی در مقام بیان تشابه آزار و اذیت های قوم محمد(ص) با آزار و اذیت هایی بوده است که قوم موسی(ع) در مورد پیامبرشان روا می داشتند تا هم موجب تثبت قلب پیامبر اسلام(ص) و مسلمانان بوده باشد و هم مشرکان مکه به سرانجامی چون سرانجام فرعونیان انذار شده باشند.

فصل سوم، شامل مناسبت تاریخی آیاتی از قرآن است که به مجازات فرعون و سرکشی و طغیان او اشاره دارد. اکثر این آیات در اوایل دوران مکی نازل شده است؛ زمانی که مسلمانان اندک بودند و دعوت اسلام هنوز فراگیر نشده بود، خداوند با یادآوری عاقبت فرعون، سران مشرک قریش همچون ابوجهل را تهدید می کند و به مسلمانان اندک بشارت می دهد که به زودی بر مشرکین پیروز خواهند شد.

در فصل چهارم، به مناسبت تاریخی آیاتی پرداخته شده است که در آنها سخن از کتاب حضرت موسی(ع) به میان آمده است. مناسبت نزول این آیات گاهی مضامین مشترکی بود که در تورات و قرآن وجود داشته است. در موارد دیگر مناسبت نزول این آیات تسلی پیامبر(ص) و یارانش و تهدید مشرکین مکه که همچون تکذیب کنندگان امت موسی(ع) بوده است که معجزه پیامبرشان را انکار می کردند و گاهی به مناسبت تأیید حقانیت پیامبر(ص) در تورات بوده است.

در فصل پنجم، به بیان مناسبت تاریخی قصصی از حضرت موسی(ع) پرداخته شده که در سور مکی آمده است. به طور کلی در سور مکی بیشتر فرازهایی از قصه حضرت موسی(ع) بیان شده است که درباره تقابل آن حضرت و فرعون بوده است؛ زیرا این فرازها تناسب بیشتری با شرایط مسلمانان مکه و مشرکان قریش دارد؛ به همین رو، عذاب فرعونیان و نجات بنی اسرائیل مکرر بیان شده است تا از رهگذر آن پیروزی و غلبه بر مشرکان قریش به یاران پیامبر(ص) وعده داده شده باشد و مشرکان مکه نیز به هلاکت و شکست انذار گردیده باشند.

در فصل ششم، که آخرین فصل این پژوهش است، مناسبت تاریخی فرازهایی از قصه حضرت موسی(ع) بیان شده که در سور مدنی ذکر شده است. مناسبت نزول فرازهای قصه آن حضرت در این سوره ها مخالفت یهودیان مدینه با پیامبر اسلام(ص) است. در این سوره ها مکرر تکرار می شد که یهودیان با وجود اطلاع از حقانیت پیامبر(ص) و دین اسلام دست به انکار آن و بهانه جویی ها و آزار و اذیت پیامبر(ص) روی آوده بودند.

حاصل سخن آن که فرازهای داستان حضرت موسی(ع) به تناسب شرایط تاریخی دوره رسالت پیامبر اسلام(ص) نازل گردیده است. در دوره مکی به جهت مخالفت و مقابله مشرکان مکه با پیامبر اسلام(ص) و فشار و شکنجه آنان بر مسلمانان مکه، بیشتر فرازهایی از داستان حضرت موسی(ع) بیان شده است که به تقابل موسی(ع) و فرعون اشاره دارد. همچنین در دوره مدنی فراز هایی از داستان حضرت موسی(ع) آمده است که با شرایط آن دوره و مخالفت و دشمنی یهودیان مدینه با پیامبر(ص) تناسب دارد.

به امید آن که توانسته باشم، قدم هایی کوچک در راه قرآن برداشته باشم  .

با تشکر از سعه صدر حضار گرامی


نحوه تکمیل فرم طرح تحقیق «بررسی حضرت ابراهیم به ترتیب نزول»

گفتمانی که این ملاحظه می کنید، در زمینه نحوه تکمیل فرم طرح تحقیق درباره یک تحقیق مسئله محور با عنوان «بررسی حضرت ابراهیم(ع) به ترتیب نزول» است. ابتدا متن ایمیل و سپس متن چتی در این زمینه آمده است.

سلام

موضوعم همان حضرت ابراهیم دیگه و می خواستم ببینم که من الان باید چه منابعی بخونم تا دستم بیاد که در طرحم چه باید بنویسم؟

امیدوارم که کار خوبی بشه! و این که نخوام نتیجه ای از کار بگیریم، یه حس بدی بهم دست می ده. حیفم می یاد که بخونم بعد مثلا کاری را که دیگران به یک ترتیب خاصی دیگر کار کردن، حالا من بیام همون کار را بکنم. فقط ترتیبش متفاوت باشه! البته با چیزی که شما می فرمایید، من به درستی فهم خودم از نتیجه کار و نحوه کار شک دارم که امیدوارم به زودی برام مشخص شه که چه کار می خواهم انجام دهم در این موضوع؟ دلم می خواد خیلی برام روشن واضح باشه که البته با کمی مطالعه در این زمینه إن شاء الله به این وضوح ذهنی می رسم. استاد من خودم سخت گیر نیستم. ساختار ذهنم اینه می خوام سخت نگیرم منتها ذهنم کلید می کنه که خوب بعد نهایتا چی با این کار من چه چیزی ثابت می شود و یا وضوح می یابد وغیره

درباره حضرت ابراهیم(ع) چون زیاد کار شده دل به دلم الا به شدت دوست دارم که کار کنم چون مطمئنم که خیلی چیزها خیلی چیزها برام روشن می شه که اگه به خودم باشه شاید دنبالش نمی رم.    

T  : استاد تشریف دارید؟

J  : در خدمتم

T  : ایمیلم که درباره موضوعم بود را ببینید لطفا

J  : من ایمیل را خواندم. تصور می کنم، اگر یک کار سر راستی را انتخاب کنی، بهتر است. «بررسی حضرت ابراهیم به ترتیب نزول» همین گونه است. بی نتیجه هم نیست. فکر نمی کنم، پشیمان بشوید. زیاد دو دلی نکن. من می ترسم، موضوع دیگری بگیری، دچار مشکل بشوی.

T  : استاد چرا فکر می کنید که مشکل پیش می یاد؟

J  : کار اولته. عربی ات هم زیاد خوب نیست. باید یک موضوعی را انتخاب کنی که مطالعه اش زیاد مشکل نباشه. آدم اگر کاری را که می کنه، بر آن مسلط نباشه، خوب نمی شه. حضرت ابراهیم در قرآن به ترتیب نزول این مشکلات را نداره.

فصولی که برای پایان نامه ات تنظیم می کنی، می تونه این گونه باشه:

فصل اول: کلیات(تعریف موضوع، پیشینه موضوع، پیش فرض ها، روش تحقیق)

فصل دوم، حضرت ابراهیم در تاریخ عرب جاهلی

فصل سوم، حضرت ابراهیم در آیات مکی

فصل چهارم، حضرت ابراهیم در آیات مدنی

طرحت را می تونی مسئله محور قرار بدهی:

سئوال اصلی این باشد که چه مناسباتی میان فرازهای قصه حضرت ابراهیم و مقتضیات عصر نزول وجود داشته است؟

سئوالات فرعی هم این گونه است:

1. پیشینه ذهنی عرب جاهلی از حضرت ابراهیم چه بوده است؟ یعنی مفاد همان فصل دوم

2. چه مناسباتی میان فرازهای قصه حضرت ابراهیم و دوره مکی وجود داشته است؟ یعنی مفاد همان فصل سوم

3. چه مناسباتی میان فرازهای قصه حضرت ابراهیم و دوره مدنی وجود داشته است؟ یعنی همان فصل چهارم

فرضیه ها هم متناسب به سئوالات اصلی و فرعی چنین می تواند باشد:

فرضیه اصلی: فرازهای قصه حضرت ابراهیم متناسب با مقضیات عصر نزول در آیات قرآن بیان شده است.

فرضیه فرعی اول: حضرت ابراهیم به لحاظ این که در اواخر عمر در مکه آمده و کعبه را بنیان نهاده و حج را تأسیس کرده و عرب مستعربه فرزندان فرزندش اسماعیل بوده، برای عرب جاهلی زمینه تاریخی و فرهنگی داشته است.

فرضیه فرعی دوم: نظر به این که مسلمانان در دوره مکی تحت فشار بودند، آن فرازهایی از قصه حضرت ابراهیم در آیات مکی بیان شده که با این وضعیت تناسب داشته است.

فرضیه فرعی سوم: نظر به این مسلمانان در دوره مدنی با اهل کتاب مواجه داشتند، مضامین از قصه حضرت ابراهیم در آیات مدنی آمده است که با این دوره متناسب بوده است.

راجع به پیشینه اش هم می گویی که اگرچه راجع به حضرت ابراهیم کارهای چندی صورت گرفته است، اما نظر به این که آنها نه به ترتیب نزول بوده و نه در آنها تناسب فرازهای قصه آن حضرت با مقتضیات عصر نزول بررسی شده، تحقیق حاضر جدید دانسته می شود.

به این وسیله من مفاد طرح تحقیق را برایت نوشتم. این را در طرح تحقیق وارد کن و با استفاده از نتایج جستجویی که خودت انجام می دهی، پیشینه تحقیق را کامل نما.

T  : استاد احساس می کنم خیلی لقمه گرفتید. گر چه خوب من تا می خواستم به اینها برسم، خیلی طول می کشید به این قشنگی نمی شد؛ اما...الان فکر می کنم که خیلی ناتوانم در تنظیم یک کار علمی یا حد اقل برداشت شما اینه که درست هم هست.

 خیلی قشنگ بود.