آنچه اینک ملاحظه می کنید، متن دفاعیه خانم زکیه جوانمردزاده از پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «نیاز به تفسیر قرآن، ذاتی یا عرضی» است که به راهنمایی اینجانب و مشاورت آقای دکتر محمد کاظم شاکر به انجام رسیده و در شرف دفاع است.
با عرض سلام و خیر مقدم خدمت تمامی حضار گرامی که در این جلسه حضور یافتند. هم چنین از تمامی کسانی که نه تنها در روند این پایان نامه بلکه در رشد و تربیت اینجانب با تمام وجود تلاش کرده اند از جمله خانواده عزیزم با زبانی قاصر، نهایت تشکر و قدردانی را دارم. خصوصا استاد محترم راهنما جناب آقای دکتر جعفر نکونام که کم کاری ها و کم تجربگی های مرا با سعه صدر تحمل نموده و علم و دین را توأمان به ما یاد دادند سپاس گزارم. نیز لازم است از جناب آقای دکتر محمد کاظم شاکر، استاد محترم مشاور نیز که در تدوین پایان نامه قبول زحمت فرمودند و مرا از مشاوره های ارزشمند و سازنده خویش بهره مند ساخته و با تذکرات به جای خویش بر کمال این پایان نامه افزودند، کمال تشکر و قدردانی را داشته باشم.
همچنین از استادان محترم داور جناب آقای دکتر مؤدب و خانم دکتر رحیمی که قبول زحمت کردند تا مرا از نکات و تذکرات ارزشمندشان بهره مند سازند، کمال تشکر را دارم.
موضوع پایان نامه اینجانب بررسی « نیاز به تفسیر، ذاتی یا عرضی» است. این تحقیق در پاسخ به این سئوال است که آیا قرآن ذاتاً به تفسیر نیاز دارد و به عبارت دیگر، آیا قرآن ذاتاً دارای ویژگی هایی است که نیاز به تفسیر را موجب می شود یا این که این نیاز عارضی است؛ یعنی بر اثر گذشت زمان، فقدان قرائن، دوری از عصر نزول و دخالت پیش فرض های مذهبی و علمی مراد پاره ای از آیات قرآن نامشخص شده و این با بازخوانی قرائن و دخالت ندادن پیش فرض های مذهبی و علمی قابل رفع است.
بر این اساس، سئوالات فرعی این تحقیق از این قرار است: آیا آیاتی که متشابه، عام، مطلق و یا مجمل خوانده شده اند، ذاتاً دارای تشابه، عموم، اطلاق و اجمال اند و برای روشن شدن مرادشان رجوع به آیات محکم، خاص، مقیدات و مبینات در همان وقت نزول اجتناب ناپذیر بوده است؟ نیز آیا آیات قرآن ذاتاً ذو وجوه یا دارای تعدد معنایی اند و در همان زمان نزول قرینه ای که معنای مراد از این الفاظ را مشخص کند، وجود نداشت؟ همچنین آیا در قرآن الفاظی وجود دارد که ذاتاً غریب باشد و قرینه ای که غرابت را از این الفاظ بزداید، به همراه نداشت؟ آیا در قرآن اعجاز علمی هست؛ به این معنا که مراد آیاتی از قرآن برای عرب عصر نزول مشخص نبوده است و اکنون بشر در این زمان با رشد علمی موفق به کشف مراد الهی شده است؟ آیا آنچه به عنوان بطون قرآن دانسته می شود، به ذات قرآن اختصاص دارد و متون بشری از این ویژگی تهی است؟ و بالاخره، آیا کشف مراد آیات قرآن ذاتاً و در همان زمان نزول، در گرو بیان پیامبر اسلام(ص) و یا مراجعه به آیات دیگر بود؟ یا همه این نیازها عارضی است و بر اثر گذشت زمان و فقد قرائن و دخالت پیش فرض های مذهبی و علمی پدید آمده است؟
پاسخ به این سئواالات در یازده فصل با این شرح تنظیم شده است:
در فصل اول، به مباحث کلیات، نظیر تبیین مسئله، بیان سئوالات و فرضیات تحقیق، پیشینه تحقیق و تعریف مصطلحات پرداخته شده است. در مورد پیشینه باید گفت: تألیف مستقلی در زمینه موضوع این پایان نامه صورت نگرفته، جز مقاله ای از دکتر شاکر که که وی در آن نیاز به تفسیر را برای قرآن هم ذاتی و هم عرضی دانسته اند. به نظر می رسد، امروزه این نظر مشهور است. از مطالعه دقیق مطالب آیت الله معرفت در التمهید نیز چنان برداشت می شود که ایشان نیز نیاز به تفسیر را هم ذاتی و هم عرضی می دانند.
به نظر می رسد، ریشه مبحث ذاتی یا عرضی بودن نیاز قرآن به تفسیر به دو دسته از احادیث و اقوال صحابه، تابعان و ائمه (ع) می رسد. در یک دسته از آنها آمده است که قرآن مبهم نیست، قرآن باید در فتنه ها مورد مراجعه قرار گیرد، قرآن به لسان عرب نازل شده، قرآن برای سنجش صحت روایات است و آنها را به قرآن عرضه کنید و نظایر آنها. این روایات حاکی از عرضی بودن نیاز به تفسیر برای قرآن است. دسته دیگر، احادیث و اقوالی که در مقابل حاکی اند، مخاطبان قرآن خصوص ائمه اند، علم قرآن تنها نزد ائمه است، قرآن متشابهات، مجملات، بطون، الفاظ غریب و نظایر آنها دارد، که گویای نیاز ذاتی قرآن به تفسیر است.
گفتنی است که مراد از تفسیر قرآن در این پایان نامه بنابر نظر مشهور میان مفسرین، کشف و فهم مراد الهی از آیات می باشد. به طور قطع تفسیر به این معنا با شرح یا توضیحات اضافه و با تأویل یا مصادیق دیگر و یا لوازم معنای آیات متفاوت خواهد بود..
در فصل دوم تحت عنوان «تفسیر آیات متشابه، نیازی ذاتی یا عرضی» به بیان نظر مشهور در مورد آیات متشابه پرداخته شده و این تعریف از متشابهات مستلزم نیاز ذاتی آنها به تفسیر دانسته شده است. در این نظر، با استناد به آیه هفت آل عمران و پاره ای از روایات، مراد آیات متشابه، مبهم خوانده شده و تفسیر آنها مختص خدا و معصومان دانسته شده؛ ولی بررسی سیاق آیه مذکور و آیات متحد الموضوع نظیر آیه زمر نشان می دهد که آیات متشابه هیچ ابهامی ندارند و آنها عبارت از آیات قیامت است که خداوند در آنها حقایق اخروی را برای تقریب به ذهن به حقایق دنیوی تشبیه کرده است. گذشته از این که مبهم دانستن آیات متشابه، با هدایتگری قرآن و فصاحت و بلاغت آن در تناقض است. معنای تأویل هم در آیه آل عمران عبارت از تحقق حقایق اخروی آیات قیامت است. اتباع متشابه نیز با ملاحظه نوع موضع گیری مشرکان مکه با آیات قیامت قابل فهم است. آنان یا حقایق اخروی را تکذیب می کردند و یا اظهار می داشتند که اگر راست می گویید، چرا آنها هم اکنون محقق نمی شود یا به قصد انکار، آیات قیامت را بر حقایق دنیا تطبیق می کردند. روایاتی که به آنها استناد شده است، نیز صراحتی در مبهم بودن مراد آیات متشابه ندارد و نهی از اتباع از آنها نیز خود دلیلی بر روشن بودن مراد در این آیات است و امر به ایمان به آنها حاکی از این است که در این آیات سخن از حقایق غیبی است که باید فقط به آنها ایمان آورد و علم به آنها را کسی جز خدا نمی داند.
در فصل سوم با عنوان «تفسیر آیات عام، نیازی ذاتی یا عرضی» و در فصل چهارم ذیل عنوان «تفسیر آیات مطلق، نیازی ذاتی یا عرضی» دلایل کسانی که آیات عام و مطلق را برای روشن شدن مرادشان نیازمند رجوع به آیات خاص و مقید دانسته اند، مورد نقد قرار گرفته و از بررسی برخی از مثال های مشهور چنین نتیجه گرفته شده است که الفاظ عام و مطلق وقتی در جمله به کار می روند و در زمان و مکان خاصی ایراد می شوند، در چنبر قیود و قرائن واقع می شوند؛ لذا نباید به عموم و اطلاقی که صرف لفظ بر آن دلالت دارد، توجه کرد؛ بلکه باید به عموم و اطلاقی که معهود مخاطبان است، توجه نمود. اگر مخاطبان عموم و اطلاق جنسی فهمیدند، چنین عموم و اطلاقی مراد است. در صورتی یک قید می تواند کاشف مراد باشد که یا متصل باشد یا در صورت انفصال، قبل از نزول آیه مورد نظر موجود باشد تا معهود مخاطبین بوده و قرینه حالی به حساب آید؛ چرا که در غیر این صورت به طور قطع موجب گمراه کردن مخاطب و مخلّ فصاحت و بلاغت است. پس آیات عام و مطلق مرادشان در زمان نزول روشن بوده و نیاز به تفسیر در آنها عرضی است.
در فصل پنجم تحت عنوان «اجمال معنایی، ذاتی یا عرضی» به بررسی این سئوال پرداخته ایم که اولاً، آیا در قرآن الفاظ دارای معانی متعددی هستند که بدون قرینه به کار رفته باشند و در نتیجه مراد آنها روشن نبوده و آیه ذاتاً نیازمند به تفسیر باشد. ثانیاً، آیا آن الفاظی را که حقایق شرعی یا اصطلاحات خاص قرآنی خوانده اند، دارای اجمال اند و ذاتاً نیازمند به تفصیل اند تا مراد آنها روشن شود یا خیر. با بررسی ادله کسانی که معتقد به وجود مجملات یا اصطلاحات خاص در قرآن بودند و نیز بررسی سابقه مقولات شرعی قبل از اسلام چنین نتیجه گرفته شده است که هر گاه قرآن لغتی را به کار برده برای روشن شدن مراد خود از قرائن پیوسته و ناپیوسته بهره برده است و سعی شده تا بر معهودات مخاطبین تکیه شود؛ بر این اساس، نیاز به تفسیر برای آیات مجمل امری عرضی و به جهت دور شدن از فضای نزول و یا فقد قرائن می باشد.
درفصل ششم با عنوان «تعدد معنایی، ذاتی یا عرضی» به بیان دیدگاه کسانی که قائل به وجود تعدد معنایی در قرآن و به تبع آن ذاتی بودن نیاز به تفسیر برای فهم مراد آن آیات هستند، پرداخته و ادله و شواهد آن بررسی شده و چنین نتیجه گرفته شده است که آیات قرآن به اقتضای فصاحت و بلاغت همراه قرائنی است که معنای مشخصی را برای آنها معین می سازد و با تکیه بر آن قرائن امکان حمل آنها بر بیش از یک معنا وجود ندارد. پس اگر اکنون به نظر می آید که مراد برخی از آیات روشن نیست، قطعاً به دلیل عدم توجه به قرائن پیوسته و ناپیوسته است که در نتیجه امری عارضی و قابل رفع می باشد.
در فصل هفتم ذیل عنوان «غرابت معنایی، ذاتی یا عرضی» به شرح دیدگاهی پرداخته شده که معتقدان آن برخی الفاظ قرآنی را دارای غرابت و ذاتاً نیازمند به تفسیر دانسته اند؛ سپس دلایل و شواهد آنها بررسی قرار گرفته و چنین استنتاج شده است که غریب دانستن این لغات خصوصاً طوری که فصحای صحابه از معنای آنها مطلع نباشند، نمی تواند در قرآنی که در اوج فصاحت و بلاغت است، وجود داشته باشد. معنای واژگان غریب در قرآن، به کمک سیاق و آیات متحد الموضوع روشن است. بنابراین، اگر ابهامی در این واژگان به نظر می رسد، به دلیل کمی اطلاعات و یا عدم دقت در قرائن بوده است.
در فصل هشتم، ادله و شواهد اعجاز علمی و لزوم تفسیر علمی بررسی شده و چنین نتیجه گرفته شده است که هدف از نزول قرآن هدایت مخاطبان خود بوده و لذا با رعایت سطح فهم آنها طوری سخن گفته تا به هدف خود نائل آید. چنانکه از مجموع آیات و روایات نیز چنین فهمیده می شود که هرگز خدا به گونهای که مردم نفهمند، سخن نگفته است. پس می توان گفت ادعای اعجاز علمی در قرآن به این معنا که مراد آیاتی از قرآن را عرب عصر نزول درک نکرده اند، در قرآن نمی تواند باشد. این ادعا نه تنها ادله و شواهد محکمی ندارد؛ بلکه با بلاغت و هدف قرآن نیز در تناقض است.
در فصل نهم با عنوان «نیاز به تفسیر بطون آیات، ذاتی یا عرضی» در زمینه بررسی دیدگاه مشهور مبنی بر وجود معانی بطنی مختص قرآن است. حاصل بحث این است که می توان از قرآن علاوه بر آنچه در زمان نزول از آن فهمیده می شده، مفاهیم عامی را استخراج کرد و بر مصادیق در زمان های مختلف تطبیق نمود و این همان راز جاودانگی و تازگی همیشگی قرآن برای هدایت مردم خواهد بود. منتها این خارج از مفهوم تفسیر در این پایان نامه است. تفسیر در این پژوهش ناظر به معنای ظاهر آیه است. به عبارت دیگر، مراد ما از تفسیر در اینجا فقط کشف مراد الهی است؛ نه کشف لوازم مراد الهی که از آن به باطن تعبیر می شود. مراد الهی ذاتاً ابهام ندارد؛ اما این منافات ندارد با این که برخی از لوازم منطقی و عقلی آیات برای عرب عصر نزول روشن نبوده باشد و نیاز باشد، دیگران از جمله پیامبر(ص) و ائمه(ع) آنها را برایشان بیان کنند.
در فصل دهم تحت عنوان «نیاز به تفسیر نقلی، ذاتی یا عرضی» دیدگاه کسانی که کشف مراد آیات را ذاتاً نیازمند به روایات می دانستند، بررسی شده و چنین نتیجه گرفته شده است که نیاز به روایات برای کشف مرادات قرآنی امری عارضی است و قرآن بر اثر گذشت زمان و فقد قرائن و دخالت پیش فرض های مذهبی و علمی در چهار مورد نیازمند روایات معصومان(ع) است که عبارتند از: تفصیل و شرح احکام، بیان روش صحیح تفسیر آیات، بیان بطون و رد تأویلات غالیان.
بالاخره در فصل یازدهم با عنوان «نیاز به تفسیر قرآن به قرآن، ذاتی یا عرضی» به بیان و بررسی ادله و برخی شواهد تفسیر قرآن به قرآن پرداخته و چنین نتیجه گرفته ایم، ممکن است، برای ما که در عصر نزول زندگی نمی کنیم، فهم مراد برخی از آیات بدون مراجعه به آیات دیگر ممکن نباشد؛ اما این برای عرب حجاز عصر نزول خلاف فصاحت و بلاغت است؛ چون شرط فصاحت و بلاغت کلام این است که فهم مراد نیازمند تأمل و جستجو نباشد.
شایان ذکر است که اینجانب در این پژوهش منابع فراوانی را مطالعه کرده ام و آنچه در پایان نامه بیان شده، حاصل مطالعاتم است؛ گرچه امکان دارد مواردی موافق نظرایات استاد راهنما باشد؛ ولی به هیچ عنوان تحمیلی از سوی ایشان صورت نگرفته است. باید اشاره کرد که این نوشتار به دلیل کمی مجال و توان علمی به طور مختصر به مباحث مورد نظر پرداخته است . امید است تا این گونه از مباحث باعث ایجاد زمینه برای بحث و بررسی بیشتر در حوزه های جدید علم تفسیر و علوم قرآنی شود.