سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

قصه اصحاب فیل، اسطوره یا واقعیت(3)

این سومین قسمتی است که در زمینه قصه اصحاب فیل به خوانندگان تقدیم می کنم. این قسمت در پاسخ این سئوال آن استاد دانشگاه اظهار می شود که پرسیده بود، غرض قرآن از ذکر قصه اصحاب فیل چیست.

پاسخ این سئوال را می توان با تأمل در سه دسته از آیات به دست آورد که اینک هر کدام بررسی می شوند:

1. آیات خود سوره فیل

هر چند طی آیات سوره فیل، فقط سئوال شده است که ای پیامبر آیا ندیدی که خدا با اصحاب فیل چه کرد و آیا نقشه اشان را بر آب نساخت و آنان را به هلاکت نرساند؟ اگر چه طی این آیات در ظاهر سئوال شده است، اما در معنا از پیامبر(ص) خواسته شده است، به سرنوشت اصحاب فیل توجه کند. با نظر به این که مخاصمه ای میان پیامبر و سران قومش در زمینه رسالتش به وجود آمده بود، سیاق این سوره نشان می دهد که حاوی این پیام است: ای پیامبر بدان که سران قوم تو همان سرنوشت اصحاب فیل را پیدا می کنند و به هلاکت خواهند رسید.

2. مضامین سوره های همجوار

سیاق سوره هایی که قبل یا بعد از سوره فیل نازل شده اند، می تواند روشن سازد که چرا چنین مضمونی در سوره فیل مطرح شده است. سوره فیل حدود بیستمین سوره نازله است. مرور سوره هایی که قبل از آن نازل شده نشان می دهد، وقتی که پیامبر نبوتش را به قومش اعلان کرد، آنان او را تکذیب کردند (علق، 13) و گفتند که این کسی که مدعی هستی، بر تو وارد می شود، جن/ شیطان است و تو مجنون و گمراه شده ای (قلم، 2-6).

مضامین این سوره نشان می دهد، پیامبر(ص) از قوم خودش خواسته بود، خدای یگانه را پرسش کنند و به حیات پس از مرگ باور داشته باشند و از اموال خود به محرومین انفاق نمایند (قلم، 16-33؛ مدثر، 43-46؛ ماعون، 1-7) و دختران را زنده به گور نکنند (تکویر، 8)؛ اما سران قومش نبوتش را انکار می کردند و از توصیه هایش سر می پیچیدند و حتی او را تهدید می کردند.

در چنین فضایی بود که سوره فیل نازل شد. به این ترتیب، با تکیه مضامین اولین سوره های نازله می توان گفت، طی آیات سوره فیل، سران قریش بیم داده شدند که بر اثر تکذیب رسالت و توحید و حیات پس از مرگ و رسیدگی نکردن به محرومان مستحق عذاب الهی خواهند شد و به هلاکت خواهند رسید.

شاید مشابه ترین آیاتی که در این سوره به چشم می خورد، آیاتی از سوره فجر باشد که ده سوره قبل از سوره فیل نازل شده است. این آیات چنین است:

أَ لَمْ تَرَ کیْفَ فَعَلَ رَبُّک بِعادٍ (6) إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ (7) الَّتی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ (8) وَ ثَمُودَ الَّذینَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ (9) وَ فِرْعَوْنَ ذِی اْلأَوْتادِ (10) الَّذینَ طَغَوْا فِی الْبِلادِ (11) فَأَکثَرُوا فیهَا الْفَسادَ (12) فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّک سَوْطَ عَذابٍ (13) إِنَّ رَبَّک لَبِالْمِرْصادِ (14)

مگر ندانسته ‏اى که پروردگارت با عاد چه کرد؟ صاحب [بناهایى چون‏] تیرک ‏هاى بلند، که مانندش در شهرها ساخته نشده بود؟ و با ثمود، همانان که در درّه، تخته ‏سنگها را مى‏بریدند؟ و با فرعون، صاحب خرگاه‏ ها [و بناهاى بلند]؟ همانان که در شهرها سر به طغیان برداشتند، و در آنها بسیار تبهکارى کردند. [تا آنکه‏] پروردگارت بر سر آنان تازیانه عذاب را فرونواخت، زیرا پروردگار تو سخت در کمین است.

3. آیات مشابه

نظیر آیات سوره فیل در سوره های مختلفی از قرآن به چشم می خورد. از آن جمله آیات ذیل از سوره طه است که حدود بیست و چند سوره بعد از سوره فیل نازل شده است:

أَ فَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ کمْ أَهْلَکنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ یَمْشُونَ فی مَساکنِهِمْ إِنَّ فی ذلِک َلآیاتٍ ِلأُولِی النُّهى (128) وَ لَوْ لا کلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّک لَکانَ لِزاماً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى (129) فَاصْبِرْ عَلى ما یَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّک قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّک تَرْضى (130) وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْک إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ رِزْقُ رَبِّک خَیْرٌ وَ أَبْقى (131)

آیا براى هدایتشان کافى نبود که [ببینند] چه نسل ها را پیش از آنان نابود کردیم که [اینک آنها] در سراهاى ایشان راه مى‏ روند؟ به راستى براى خردمندان در این [امر] نشانه‏ هایى [عبرت‏ انگیز] است. و اگر سخنى از پروردگارت پیشى نگرفته و موعدى معین مقرر نشده بود، قطعاً [عذاب آنها] لازم مى ‏آمد. پس بر آنچه مى‏ گویند شکیبا باش، و پیش از بر آمدن آفتاب و قبل از فرو شدن آن، با ستایش پروردگارت [او را] تسبیح گوى، و برخى از ساعات شب و حوالى روز را به نیایش پرداز، باشد که خشنود گردى. و زنهار به سوى آنچه اصنافى از ایشان را از آن برخوردار کردیم [و فقط] زیور زندگى دنیاست تا ایشان را در آن بیازماییم، دیدگان خود مدوز، و [بدان که‏] روزىِ پروردگار تو بهتر و پایدارتر است.

نمونه دیگر از آیات مشابه، آیات ذیل از سوره هود است که حدود سی سوره بعد از سوره فیل نازل شده و این آیات از این قرار است:

 فَلَوْ لا کانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکمْ أُولُوا بَقِیَّةٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِی اْلأَرْضِ إِلاَّ قَلیلاً مِمَّنْ أَنْجَیْنا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذینَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فیهِ وَ کانُوا مُجْرِمینَ (116) وَ ما کانَ رَبُّک لِیُهْلِک الْقُرى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ (117)

پس چرا از نسل هاى پیش از شما خردمندانى نبودند که [مردم را] از فساد در زمین باز دارند؟ جز اندکى از کسانى که از میان آنان نجاتشان دادیم. و کسانى که ستم کردند به دنبال ناز و نعمتى که در آن بودند رفتند، و آنان بزهکار بودند. و پروردگار تو [هرگز] بر آن نبوده است که شهرهایى را که مردمش اصلاحگرند، به ستم هلاک کند.

حاصل بحث آن که طی آیات سوره فیل، سران قریش به جهت فساد و طغیان گریشان به هلاکت و گرفتار شدن به سرنوشت اصحاب فیل تهدید شده اند.


قصه اصحاب فیل، اسطوره یا واقعیت(2)

در پست قبلی، تشکیک درباره واقعیت قصه اصحاب فیل را تضیعف کردم و اینک نکات دیگری را افزون بر آن می افزایم:

1. علاوه بر دلایل پیش گفته، در اینجا می افزایم که قصه اصحاب فیل طبق نقل قوی تر در حدود 23 سال قبل از تولد حضرت محمد(ص) واقع شده است و لذا اگر نگاه عادی هم به قصه مذکور داشته باشیم، نباید این قصه را خرافه تلقی کنیم؛ چون بی تردید وقتی سوره فیل نازل شد، هنوز شاهدان قصه اصحاب فیل در قید حیات بودند و این قصه در حافظه مردمان مکه مانده بود. گفتنی است که سوره فیل طبق ظاهر روایات ترتیب نزول، در همان سال اول بعثت نازل شده است و از سال وقوع قصه تا نزول سوره فیل حدود 70 سال گذشته بود و صد ساله هایی که در میان قریش بودند، اصل قصه را در خاطر داشتند و لذا حتی اگر با نگاه عادی هم نگاه کنیم، نمی توانیم به خرافه بودن آن حکم کنیم.

2. چنان که پیش تر اشاره کردم، بسا قیاس اصحاب فیل با قصه های قرامطه و ابن زبیر و سیل و منجنیق و جرثقیل و مانند آن که طی آنها اظهار شده، کعبه مورد تعرض و آسیب واقع شده است، اشتباه باشد و قیاس مع الفارق به شمار آید؛ چون می توان گفت که میان قصه اصحاب فیل و سایر قصص فرق هست؛ از جمله این که در تمام قصص مشابه، متعرضان یا قصد نابودی کعبه و عبادت در کعبه را نداشتند و یا تعرض آنان به نابودی کعبه و عبادت در کعبه نمی انجامید. این در حالی است که حمله ابرهه به مکه و کعبه به منظور نابودی کعبه و عبادت در آن، و اقبال مردم به عبادتگاهی بوده است که آنان در  یمن ساخته بودند.

آورده اند که ابرهه از اقبال مردم به کعبه که مرکز زیارت و تجارت بود، ناخشنود بود؛ لذا خود مرکزی عبادی به نام «قُلَّیْس» در صَنعای یمن بنا کرد و از مردم خواست تا به جاى کعبه، به زیارت آن بروند و نیز در صدد بر آمد، برای این که مردم، دیگر به کعبه اقبال نکنند، آن را تخریب کند؛ لذا به آنجا لشگر کشید.

3. برخی خرده گرفتند که قریشیان، بت پرست بودند و لذا خداوند باید مسیحیان را مدد می رسانید؛ نه قریشیان را؛ اما این خرده گیری مخدوش است؛ چون کعبه را حضرت ابراهیم(ص)، پیشوایان موحدان بنیاد نهاد و همین قریشیان به همان خدای حضرت ابراهیم باور داشتند و همان حجی را که او تأسیس کرده بود، در مواسم حج به جا می آوردند؛ جز این که به بت پرستی گراییده بودند و بت ها را نیز از این بابت می پرستیدند که نماد فرشتگان اند و آنان می توانند شفیعشان نزد خداوند باشند و لذا عبادت آنها استقلالی نبوده است. به لحاظ همین پایداری قریش بر دین حنیف حضرت ابراهیم بوده است که آنان را حنفای مشرک نامیده بودند. رؤسای کعبه کمابیش بعد از حضرت ابراهیم تا بعثت حضرت محمد(ص) حنیف یعنی پیرو دین حضرت ابراهیم بودند.

حتی نقل است که وقتی پیام ابرهه به عبدالمطلب داده شد که من قصد جنگ با شما را ندارم و هدفم ویران کردن این خانه است. عبدالمطلب پس از شنیدن پیام ابرهه گفت: ما نیز توان جنگ نداریم؛ امّا کعبه خانه خدا و خانه خلیل وى ابراهیم(ع) است و او خود حرم خویش را حفظ خواهد کرد.

لذا این که برخی کعبه را قبل از بعثت پیامبر(ص) بت خانه می شمارند، سخن دقیقی نمی گویند؛ چون کعبه همچنان مرکز توحید بوده است و آلودگی آن به بت و بت پرستی، باعث نمی شود که کعبه را بت خانه بنامیم. از جمله شواهد نقض بت خانه بودن کعبه این که در همین سال هایی که کعبه زیر سلطه مشرکان قریش بود، حضرت محمد(ص) به همراه حضرت خدیجه و حضرت علی(ع) از روز اول بعثت در کنار همین خانه کعبه به عبادت خدای یگانه می پرداخت و هر ساله تا زمانی که از مکه هجرت فرمود، همان حج ابراهیمی را به همران قریشیان در مسجد الحرام و جوار کعبه به جای می آورد.

4. این که گفته اند، مسیحیت از دین قریش برتر بوده است، نیز سخن دقیقی نیست؛ زیرا دین مسیحیت از شرک خالی نبود و از نظر شرک آلودی چندان تفاوتی میان مسیحیان و قریشیان وجود نداشت؛ چنان که در قرآن آمده است:

وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى الْمَسیحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِک قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ یُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذینَ کفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکونَ * اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا یُشْرِکونَ (توبه، 30-31)

و یهود گفتند: «عُزَیر، پسر خداست.» و نصارى گفتند: «مسیح، پسر خداست.» این سخنى است [باطل‏] که به زبان مى ‏آورند، و به گفتار کسانى که پیش از این کافر شده ‏اند شباهت دارد. خدا آنان را بکشد چگونه [از حق‏] بازگردانده مى‏شوند؟ اینان دانشمندان و راهبان خود و مسیح پسر مریم را به جاى خدا به الوهیّت گرفتند، با آنکه مأمور نبودند جز اینکه خدایى یگانه را بپرستند که هیچ معبودى جز او نیست. منزّه است او از آنچه [با وى‏] شریک مى‏ گردانند.

علاوه بر این که پولس شریعت را در دین مسیحیت ملغی کرد و این در حالی بود که قریشان همان شریعت حضرت ابراهیم را کمابیش رعایت می کردند.

5. حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که قصه اصحاب فیل اسطوره است، باز خللی در حقانیت قرآن پدید نمی آید؛ زیرا قرآن کتاب تاریخ نیست؛ بلکه کتاب تذکر و موعظه و هدایت اخلاقی و ایمانی است و می خواهد انسان ها را به خدا و قیامت و اعمال صالح توجه دهد و استفاده از قالب اسطوره در حالی که فرهنگ مخاطبان اسطوره ای است، برای تأمین چنین اغراضی، سیره ای عقلائی است و خدا هم در رأس عقلاء و لذا حتی اگر قصه اصحاب فیل را اسطوره تلقی کنیم، هیچ خرده و عیبی بر قرآن شمرده نمی شود.


قصه اصحاب فیل، اسطوره یا واقعیت(1)

آنچه اینک ملاحظه می فرمایید، سئوالی است که یکی از استادان دانشگاه در زمینه خارق العادگی قصه اصحاب فیل مطرح کرده و پاسخی که اینجانب به آن داده ام. سئوال اجمالاً‌ این است که اگر قصه اصحاب فیل واقعی بوده، چرا مواردی خلاف آن واقع شده است: یعنی گاهی رخدادهای طبیعی و گاهی رخدادهای انسانی باعث تخریب کعبه شده؛ اما خدا جلوی تخریب آن را نگرفته است. پاسخ من به اجمال، این است که اگر وقوع رخدادهای خارق العاده فقط در قصه ها گزارش شده بود و امروزه نظایر آنها واقع نمی شد، احتمال اسطوره ای و خلاف واقع بودن آنها قوت داشت؛ اما امروزه نیز نظایر آنها رخ می دهد؛ لذا باید به وجود قدرت های غیبی ایمان داشت و سبب آن که این رخدادهای خارق العاده موارد خاصی دارد و ما قاعده و قانون آن را نمی شناسیم، دلیل بر این نمی شود که آنها اسطوره و خلاف واقع اند و یا قاعده و قانون ندارند.

تفصیل اصل سئوال و سپس پاسخ اینجانب به قرار ذیل است:

____________________

 

به نام خدا و با سلام

 در طول تاریخ دیده شده که خانه خدا در مقابل حوادث طبیعی و سایر عوامل انسانی آسیب دیده و خداوند از این خانه و میهمانان خود (ضیوف الرحمن) محافظت نکرده است. نمونه این حوادث عبارتند از:

الف. تخریب کعبه با سیل: هجده سال قبل از هجرت، سیل کعبه را خراب کرد و قبایل قریش، آن را بازسازی کردند.

ب. آتش گرفتن کعبه با منجنیق های سپاه اموی: در سال 63 هجری، در حمله سپاه امویان به فرماندهی حصین بن نمیر، مکه که در اختیار عبدالله بن زبیر بود محاصره شد. سپاه اموی با منجنیق شهر را کوبید که کعبه بر اثر اصابت گلوله های آتشین، تخریب شد و آتش گرفت.

ج. تخریب دوباره کعبه در حمله حجاج بن یوسف: حجاج بن یوسف ثقفی، فرمانده سپاه اموی در سال 73 هجری بعد از محاصره مکه، دستور داد تا شهر را با منجنیق گلوله باران کنند که کعبه هم آسیب دید .

د. بردن حجر الاسود به بحرین: در سال 317 هجری، حکومت قرامطه به مکه حمله کردند و حجر الاسود را کندند و با خودشان به سرزمین خودشان، بحرین بردند.

هـ. ویران شدن 3 دیوار کعبه با سیل: در ماه شعبان سال 1039 هجری، سیلی عظیم آمد و سه دیوار کعبه را ویران کرد و فقط دیوار جنوبی ماند. حدود 4 هزار نفر هم کشته شدند.

و. سیلی دوباره در زمان جنگ جهانی دوم: در سال 1360 هجری برابر با سال 1320 شمسی و در اوج جنگ جهانی دوم سیلی عظیم وارد مسجد الحرام شد.

ز. گروگانگیری در مسجدالحرام، کشته شدن مردم و خسارت به کعبه: در اولین روز قرن پانزدهم قمری یعنی اول محرم 1400 برابر با 20 آبان 1358 شمسی 500 سلفی به مسجدالحرام حمله کردند و نماز گزاران را به گروگان گرفتند. در 2 هفته در گیری شدید بین آنها و نیروهای امنیتی علاوه بر کشته شدن 400 نفر، مسجد و کعبه هم خساراتی دید.

ح. حادثه اول حج 1394: سقوط جرثقیل و کشته شدن ده‌ها نفر از حاجیان در مسجد الحرام

ط. حادثه دوم حج 1394: کشته شدن حدود 4000 نفر از حاجیان در اثر فشار جمعیت در منا

ی. برخی حوادث دیگر: کشته کشتن هزاران حاجی در سال‌های مختلف در اثر ازدحام جمعیت و آتش سوزی در منا و غیره.

آیا داستان اصحاب فیل و شکست سپاه ابرهه واقعی است یا غیرواقعی؟ با فرض این که این داستان واقعی باشد، آیا این واقعه تصادفی است یا براساس یک قاعده الهی اتفاق افتاده است؟ اگر بر اساس یک قاعده الهی اتفاق افتاده است، آن قاعده الهی چیست؟ قرآن از بیان این داستان چه مقصودی دارد؟ آیا می خواهد قاعده‌ای را به مردم گوشزد کند؟ آیا قاعده این است که خدا از خانه‌اش محافظت و کید دشمنان خانه خدا را باطل می کند؟ یا قاعده دیگری است؟

ارادتمند

ــــــــــــــــــــــــــــــ

به نام خدا و با سلام

من در پاسخ چند نکته به نظرم می رسد که در ذیل عرض می کنم:

1. آنچه محرز است، وقوع معجزه یعنی رخدادی خارق العاده است. این در طول تاریخ، همواره اتفاق افتاده است و اتفاق می افتد. اگر چنان بود که ما با اخباری از معجزات مواجه بودیم که حکایت از رخدادهای خارق العاده در گذشته می کرد و امروزه شاهد چنان رخدادهایی نبودیم، می توانستیم، بگوییم که این اخبار اسطوره و خلاف واقع اند؛ اما امروزه نیز شاهد وقوع چنین رخدادهایی مثل شفای بیماران لاعلاج هستیم؛ لذا اطلاق اسطوره بر آنها دشوار است.

2. مطالعات و تأملات بشری تاکنون راجع به این که قاعده و قانون این معجزات چه بوده است، ساکت است. به نظر می رسد، سبب این عدم آگاهی بشری، آن است که همه افراد بشر، قادر با ارتباط به عالم غیب نیستندو نمی توانند از قدرت های غیبی بهره مند بشوند. آنچه مشخص است، این است که افراد خاصی مثل انبیاء و ائمه و عرفا قادر به بهره مندی از این قدرت ها هستند.

3. این که ما قاعده و قانون رخدادهای غیبی را نمی دانیم، دلیل بر این نمی تواند باشد که رخدادهای غیبی، قاعده و قانون ندارند؛ لذا می توان ادعا کرد که ما قاعده و قانونش را نمی شناسیم؛ اما افراد خاصی مثل انبیاء و ائمه و عرفا هستند که احتمالاً به قاعده و قانون آن آشنایند.

4. چنان دانسته می شود که میان آشنایی یا بهره مندی از قدرت های خارق العاده و اخلاص و طهارت قلبی، رابطه وجود دارد. مرور مواردی که اشخاصی صاحب این قدرت ها شده اند، نشان می دهد که آنان، به کلی از غیر خدا دل بریده و خود را وقف خدا کرده بودند.

5. نیز چنان دانسته می شود که هرگز قاعده این نبوده است که خدا از معابد یا بندگان خاص خودش در همه موارد حمایت و دفاع کند و لذا باید برای موارد استثنایی دنبال علت خاص گشت که چگونه در چنان مواردی معجزه رخ داده است.

ارادت