سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

قرآن، کتاب خدا یا شخصی عادی؟(1)

آنچه اینک ملاحظه می کنید، پاسخ به سئوالاتی است که سئوال کننده ای در گروه اینترنتی «قرآن-دانشجو» مطرح کرده و از آنها خواسته است، نتیجه بگیرد، قرآن به خدای عالم و حکیم مطلق تعلق ندارد؛ بلکه به یک شخص عادی سطح پایین متعلق است. من در این قسمت، ابتدا متن سئوالات و سپس پاسخ اجمالی خود را به آنها بیان می کنم:


متن سئوالات

سلام علیکم به همگی دوستان گرامی!

سئوالی هست که مدتی هست ذهن بنده رو به خودش مشغول کرده که از دوستان می پرسم. اگر هر کسی در حد توان پاسخ بده و کمک بکند، ممنون می شوم.

و اما سئوال نسبتاً مفصل بنده: ما در مورد قرآن می دانیم این کتاب از جانب خدائی که عالم مطلق و حکیم مطلق است، آمده است. همچنین قطع و یقین داریم که هر چه در این کتاب آمده بین الدفتین قطعاً صحیح است.

حال بیایید این پیش فرض ها و پیش فرض های مشابه را کنار بگذاریم. یعنی فرض کنیم ما هیچیک از این مطالب را در مورد قرآن و خدا نمی دانیم. بعد یک نفر بیاید قرآن را به ما بدهد؛ بگوید این کتاب را بخوانید و نظرتان را در مورد کتاب و نویسنده اش بگویید.

به نظر می رسد اگر ما این پیش فرض ها را کنار بگذاریم و بخواهیم نظرمان را در مورد این کتاب بدهیم، نعوذبالله خواهیم گفت نویسنده این کتاب یک شخص خیلی سطح پایین است؛ چون مثلاً می بینیم:

اولاً این کتاب هیچ موضوع خاصی ندارد. در مورد مسائل اجتماعی حرف زده است؛ در مورد پدید آمدن آسمانها و زمین حرف زده است؛ در مورد درست شدن انسان حرف زده است؛ در مورد برخی حیوانات حرف زده است؛ در مورد پیشنیان حرف زده است و سایر موضوعات. یعنی این کتاب هیچ موضوع واحدی ندارد. در واقع ما اصلاً نمی دانیم هدف نویسنده از نوشتن این کتاب چه بوده است. چون در هر زمینه ای صحبت کرده است.

ثانیاً می بینیم که در خیلی از موارد نویسنده کتاب دارد در مورد یک موضوعی صحبت می کند؛ یک دفعه موضوع بحث عوض می شود و در مورد یک چیزی دیگری که هیچ ربطی به موضوع مورد بحث ندارد صحبت می شود؛ بعد از چند خط دوباره برمی گردد به موضوع اولی.

ثالثاً نویسنده کتاب ادعا کرده که هیچ تناقضی در این کتاب وجود ندارد؛ در حالی که ما دهها و صدها تناقض در این کتاب مشاهده می کنیم.

رابعاً نویسنده کتاب ادعا کرده که همه چیز در این کتاب آمده است. در صورتی که خیلی از مسائل در موضوعات مختلف است که در این کتاب نیست.

خامساً داستان هایی در این کتاب نقل شده است که به افسانه بیشتر شبیه است تا واقعیت. مثلاً می گوید یک فردی یک تکه چوبی را به یک دریای بزرگ زد ناگهان آب دریا دو نیم شد و یک نیمش به یک طرف رفت و نیم دیگرش به طرف دیگر. یا مثلاً می گوید یک فردی را در یک آتش بسیار بزرگ انداختند؛ اما آتش بر این فرد سرد و سلامت بود و اصلاً آتش این فرد را نسوزاند. یا مثلاً می گوید یک نهنگ یک فردی را بلعید بعد بدون اینکه این فرد صدمه ای ببیند؛ صحیح و سالم پس از مدتی از شکم نهنگ بیرون آمد. و داستان های دیگر.

سادساً در مورد برخی مسائل علمی حرف زده است که با واقعیات علمی که دانشمندان بدان رسیده اند، متفاوت است. مسائلی در این کتاب بیان شده است که بچه دبستانی هم ...؛ چه برسد به دانشمندان.

این مسائل و مسائل دیگری سبب می شود که اگر ما آن پیش فرض هایی که را در ابتدای سئوالم بود کنار بگذاریم، به آن نتیجه ای که گفتم در مورد این کتاب برسیم. حال آیا به صورت برون دینی و صرفاً با تکیه به خود همین کتاب و استدلالات عقلی و بدون این که بخواهیم آن پیش فرض های ابتدای بحث را ثابت کنیم، به این مسأله جواب دهیم یا نمی شود و اول باید آن پیش فرض ها اثبات شود بعد این مسأله حل شود؟


پاسخ اجمالی به سئوالات

به نام خدا و با سلام

چند نکته را راجع به مطالب دوستمان عرض می کنم:

1. ما وظیفه شرعی داریم، شبهات مربوط به قرآن را پاسخ بدهیم و از حرمت قرآن پاسداری نماییم. این که ما صورت مسئله را پاک کنیم، هرگز قابل دفاع نخواهد بود. دوستان عنایت دارند که بسیاری با بی پاسخ گذاشتن و یا پاسخ قانع کننده ندادن به این سئوالات به کلی از قرآن روی گردان شده و کیش دیگری اختیار کرده اند.

2. اما پاسخ کلی راجع به سئوالات دوستمان این است که ما اگر قرآن را چنان که خود معرفی کرده، کتاب موعظه بدانیم و در نظر داشته باشیم که در دوره 23 ساله رسالت نبی اکرم(ص) نازل شده، 13 سال خطاب به مشرکان مکه و 10 سال خطاب به مردم مدینه و در مقام هدایت آنان و پاسخگویی به مسائل آنان بود، بسیاری از این سئوالات پاسخ مناسب می گیرد.

3. البته این منافاتی با جاودانی و جهانی بودن قرآن ندارد. قرآن بسان نسخه ای است که برای قومی در عصری نوشته شده است؛ اما آن بیماری که آن نسخه برایش نوشته شده، همه جا و همه زمان ها هست و لذا قرآن قابل مراجعه و هدایت گیری جهانی و جاودانی است.

4. اشکالات مذکور بر قرآن وارد به نظر نمی رسد؛ زیرا:

اولاً، پراکندگی موضوعی سوره های قرآن ایرادی ندارد؛ چون موضوعات مندرج در هر سوره ناظر به سئوالات و حاجات مخاطبان قرآن در زمان نزول آن سوره است و نپرداختن هر سوره به آنچه مورد حاجت و سئوال مخاطبانش بوده، محل اشکال است؛ نه پرداختن به آنها.

ثانیاً، هدف نزول قرآن هم چنان که در مواضع مختلف قرآن به آن تصریح شده، موعظه و تذکر و هدایت اخلاقی و ایمانی مخاطبانش است و لذا نمی توان آن را بی هدف تلقی کرد.

ثالثاً، تکرار و رفت و برگشت موضوعی در پاره ای از سوره ها می تواند بر تأکید بیشتر در آن موضوع تکراری حمل شود و لذا عیبی بر آن نخواهد بود. وقتی که مخاطبان قرآن، پیوسته بر عقایدی چون بت پرستی و انکار حیات پس از مرگ و پاره ای مفاسد اخلاقی اصرار داشته باشند، اقتضاء دارد که به طور مکرر به آنها پرداخته شود.

رابعاً، علت تناقض یابی ما در قرآن، این است که ما هر سوره را در همان بستر تاریخی اش مطالعه نمی کنیم و توجه نداریم که هر کدام ناظر به چه موضوعات و شرایطی نازل شده است؛ به علاوه ما اگر به هر متنی از جمله قرآن، رویکرد منصفانه داشته باشیم، باید با آن مواجهه همدلانه داشته باشیم و بکوشیم، بررسی کنیم که هر آیه ناظر به چه موضوعی است؛ نه این که سعی کنیم، آیات قرآن را متناقض ببینیم و تنها در صورتی قایل باشیم، در قرآن تناقض هست که صراحت در تناقض داشته باشد؛ یعنی یک چیزی از جهت های واحدی، هم رد و هم اثبات شود. این در حالی است که هرگز چنین تناقضی را نمی توان در قرآن یافت.

خامساً، قرآن هرگز ادعا نکرده است که آن جامع هر چیزی هست؛ بلکه مدعی است، جامع هر چیزی است که مورد حاجت مخاطبانشان از نظر موعظه و هدایت اخلاقی و ایمانی است.

سادساً، ما در حالی که قصص قرآن مربوط به گذشته است و از واقعیات گذشته بی خبریم، نمی توانیم آنها را به سبب نادر الوقوع بودنشان افسانه و خلاف واقع بدانیم؛ به خصوص آن که نظایر آن، مثل شفای بیماران لاعلاج،‌ امروزه نیز اتفاق می افتد و اگر هم قصص قرآن را افسانه و خلاف واقع دانستیم، باز خللی در قرآن پدید نمی آورد‌؛ چون قرآن، کتاب موعظه و هدایت اخلاقی و ایمانی است و قصص قرآن قالب و ابزار بیان مقاصد الهی است؛ نه اصل مقاصد الهی. اصل مقاصد الهی که موعظه و هدایت اخلاقی و ایمانی است، حق است. استفاده از افسانه برای بیان مقاصد از قبیل جدل است که باطل بودن مقدمات هیچ خللی در نتایج آن پدید نمی آورد.

سابعاً، خلاف علم بودن پاره ای از آموزه های قرآنی هم خللی در قرآن ایجاد نمی کند؛‌ چون قرآن نه خطاب به مردمان امروز نازل شده و نه کتاب علمی است و نه در مقام اصلاح اشتباهات علمی بشر بوده؛ بلکه قرآن، کتاب موعظه و هدایت اخلاقی و ایمانی و خطاب به عرب حجاز عصر پیامبر است و شرط بلاغت قرآن این بوده است که به زبان معهود آنان نازل شود؛ نه به زبان مردمان امروز، که اگر قرآن به زبان امروز نازل شده بود، خلاف بلاغت قرآن دانسته می شد و عیب به شمار می رفت؛ نه بیان قرآن به زبان مخاطبانش که عرب حجاز عصر پیامبر بودند.

5. شرط بلاغت کلام این است که به اقتضای حال مخاطبانش ایراد شده باشد و حال اگر متکلمی خطاب به مردمان سطح پایینی سخن بگوید که در چهارده قرن گذشته می زیستند و از علوم و تمدن امروزی بهره ای نداشتند، هرگز دلالت ندارد که خود آن متکلم نیز سطح فکر و عقلش پایین بوده است؛ چنان که اگر فیلسوفی خطاب به کودکی سخن بگوید، هرگز اقتضاء ندارد، مطالب فلسفی را به کودک القاء کند؛ بلکه اگر چنین کند، دلالت دارد که او شخصی حکیم نیست؛ زیرا او سخنانی را خطاب به کودک می گوید که او هرگز قادر به درک آنها نیست.

6. ما وقتی زندگی پیامبر اسلام(ص) را مطالعه می کنیم و در می یابیم که قومش او را به وصف صداقت و امانت می شناختند و او هم تصریح می کند که قرآن را فرشته ای به نام جبرئیل به او القاء می کند، باید به صدق مدعای او باور پیدا کنیم؛ به علاوه وقتی سبک قرآن را ملاحظه می کنیم، می یابیم که قرآن خطاب به پیامبر(ص) القاء شده است؛ نه این که خودش آن را بیان کرده باشد و لذا باید نتیجه بگیریم که قرآن را همان جبرئیل به پیامبر(ص) القاء کرده است؛ منتها او سطح فهم و سئوالات و حاجات قوم پیامبر(ص) را لحاظ کرده و متناسب با آنها سخن گفته است.


فرق نظریه پردازی و شبهه پردازی

چنان که آشکار است، میان نظریه پردازی و شبهه پردازی تفاوت های بسیاری است؛ اما برخی چندان دامنه شبهه را گسترده اند که نظریه پردازی را نیز شبهه پردازی به شمار آورده اند.

من اینک، نخست، تفاوت های شبهه و نظریه را بیان می کنم و سپس عرض می کنم که اگر نظریه را با شبهه مترادف بگیریم، باید بگوییم که تمام دانشمندان دینی ما شبهه پردازند. حال آن که این تلقی قابل دفاع نیست.

کاش اختلاف نظر راجع به دامنه شبهه در حد بحث نظری متوقف می ماند. مشکل بزرگی که وجود دارد، این است که کسانی که بی منطق، دامنه شبهه را گسترده اند، گاهی بر مسند قدرت نشسته اند و بر اساس تلقی ناصواب خود، به تضییع حقوق اجتماعی دیگران هم می پردازند.

 

1. تفاوت های شبهه و نظریه

شبهه ممکن است، در برخی از کاربردها عبارت از نفس سئوال باشد و هیچ جنبه مثبت یا منفی به خود نگیرد؛ اما امروزه شبهه وقتی در گفتمان دینی جامعه مطرح می شود، معنای خاصی دارد و آن عبارت از این است که کسی اشکال ناصحیحی بر اصول و ضروریات دینی و مذهبی بگیرد و از رهگذر آن بخواهد اصول و ضروریات دینی و مذهبی را مخدوش نشان دهد و تضعیف کند و به تبع آن، باعث تضعیف ایمان و تدین عامه مردم بشود. این در حالی است که نظریه عبارت از راه حلی است که به یک مسئله علمی داده می شود؛ اعم از این که آن مسئله علمی یک شبهه دینی باشد یا نباشد.

بنا بر آنچه آمد، میان نظریه و شبهه تفاوت های چندی هست:

اولاً، نظریه در مقابل شبهه قرار دارد؛ چون شبهه عبارت از طرح مسئله است؛ اما نظریه عبارت از طرح راه حل و بیان پاسخ مسئله است. من خودم را به موجب این تعریف، نظریه پرداز به شمار می آورم؛ نه شبهه پرداز؛‌ چون رویکرد اینجانب، نظریه پردازی است؛ یعنی می کوشم، راه حل و پاسخ متقنی برای مسائل دینی و قرآنی به دست بدهم. هرگز چنین نبوده است که من شبهه و مسئله ای را مطرح کنم، بدون این که راه حل و پاسخی به آن بدهم.

ثانیاً، شبهه پردازی عملی است که به غرض تضعیف اصول و ضروریات دینی و مذهبی صورت می گیرد؛ اما نظریه پردازی، لزوماً چنین مفهومی ندارد و اگر به غرض پاسخ گویی به سئوالات دینی و مذهبی صورت بگیرد، درست در مقابل شبهه پردازی قرار می گیرد. من تصور می کنم، با عنایت به این که رویکردم، دفاع از اصول و ضروریات دینی و مذهبی و قرآن است، باید عمل اینجانب را نظریه پردازی قلمداد کرد؛ نه شبهه پردازی.

 

2. پیامدهای اجتماعی خلط میان نظریه و شبهه

متأسفانه امروزه بسیاری دامنه شبهه را چندان گسترده اند که شامل هر نوآوری و نظریه پردازی که خلاف مشهور باشد، می شود و لو آن که آن نوآوری و نظریه پردازی در مقام دفاع از اصول و ضروریات دینی و مذهبی باشد. لزومی ندارد که شما خارج از چارچوب اصول و ضروریات دینی و مذهبی نظریه پردازی کنید تا شما را شبهه پرداز بنامند. همین که نظریات شما مخالف نظریات مشهور باشد، کافی است تا این اتهام شبهه پردازی را به شما بزنند. برای آنان هیچ مهم نیست که شما اهل تعبد و دیانت و نوافل و ارادت و عشق به دین و اهل بیت(ع) و ارادتمند و مقلد مقام معظم رهبری هستید یا نخبه فکری هستید و کسی توان مناظره علمی با شما را ندارد و یا این که اساساً خود شما ده ها و صدها شبهه دینی را پاسخ داده اید و می دهید. چشم ایشان هرگز این ها را نمی بیند. آنچه را که آنها می بینند، نظریات جدیدی است که شما عرضه می کنید. همین ذنب لایغفر است و همین کافی است که شما را بایکوت کنند و در تنگنا بگذارند و حقوق و امتیازات اجتماعی و دولتی اتان را سلب کنند و جلوی فعالیت های علمی و اجتماعی اتان را بگیرند و حتی شما را تهدید کنند که اگر باز به نظریه پردازی ادامه بدهید، شما را به اتهام شبهه پردازی به محاکمه می کشیم و لابد بعد هم به محبس می اندازیم.

 

3. شبهه پردازی علمای شیعه

با این تلقی که برخی از مفهوم شبهه دارند و هر نظریه ای را که خلاف مشهور باشد، شبهه به حساب می آورند، باید بسیاری از علمای گذشته ما که صاحب نبوغ و اندیشه بودند و حتی در زمان خود زعامت شیعه را بر عهده داشتند، شبهه پرداز نامیده شوند و اگر آنان در این روزگار زندگی می کردند، به مصائبی که عرض کردم، دچار می آمدند. من اینک برخی از نمونه هایش را عرض می کنم:

الف. شبهه عدم اعجاز متنی قرآن: بسیاری از بزرگان شیعه مثل سید مرتضی در گذشته قایل بودند که متن قرآن هیچ اعجازی ندارد و لذا تمام وجوه اعجاز مطرح در روزگار خود نظیر فصاحت و بلاغت و نظم را رد می کردند.

طبق تلقی حاکم در روزگار ما باید ایشان شبهه پرداز خوانده شود؛ چون امروزه نظر مشهور این است که متن قرآن اعجاز دارد و لذا طبق تعریف مذکور از شبهه، لابد هرکه منکر اعجاز متن قرآن باشد، شبهه پرداز و مستحق محرومیت از حقوق اجتماعی است. 

ب. شبهه خطاب قرآن به خصوص عرب حجاز عصر پیامبر(ص): میرزای قمی از علمای اصولی شیعه بر این باور بود که قرآن خطاب به مشافهین نازل شده است؛‌ یعنی مخاطبان قرآن عبارت از همان کسانی هستند که قرآن را به طور شفاهی دریافت می کردند و در عصر و مصر رسول خدا(ص) می زیستند.

این در حالی است که طبق تلقی حاکم در روزگار ما، قرآن خطاب به تمام مردم در همه اعصار نازل شده است. خوشا به حال او که زمان ما را درک نکرد تا به موجب نظریه اش از حقوق اجتماعی محروم گردد.

ج. شبهه مستقل بودن دلالت قرآن از بیان پیامبر(ص) و ائمه(ع): علامه طباطبایی بر این نظر بود که قرآن در دلالت خودش بر مقاصد، مستقل از بیان پیامبر(ص) و ائمه(ع) است و ادله فراوانی را برای تأیید نظریه خودش می آورد؛ نظیر این که قرآنی که هادی و مبین و نور است، نمی تواند خود مبهم و گنگ باشد و حاجت به این داشته باشد که پیامبر(ص) یا ائمه(ع) مقاصدش را بیان کنند.

این در حالی که گفتمان حاکم هرگز این نظریه را برنمی تابد. خدا را سپاس می گوییم که او در روزگار ما زندگی نمی کند تا به موجب این نظریه اش، شبهه پرداز خوانده شود و حقوق اجتماعی اش تضییع گردد.

***

واقعاً چه فکر می کنند،‌ آنان که از توان پاسخگویی به شبهات جوانان ما عاجز مانده اند و یک صدم من پاسخگوی شبهات جوانان هم نیستند، بر مسند قدرت می نشینند و حقوق اجتماعی نظریه پردازان را تضییع می کنند و تهدید می نمایند که اگر این ستمی را که بر نظریه پردازان می رود، بر ملا کنم، به عنوان متهم به محکمه می برند و لابد به زندان محکوم می کنند؟

چرا ایشان این همه تأکیدات مقام معظم رهبری را بر ترویج کرسی های نظریه پردازی و آزاداندیشی و نقد و نوآوری و تولید علم نادیده می گیرند؟ آیا آنان سرخوردگی بسیاری از دانشجویان ما را مشاهده نمی کنند که پاسخ های سنتی را هرگز قانع کننده نمی یابند؟ چرا باید نظریه پردازی های جدید را که در دفاع از دین و مذهب و قرآن، صورت می گیرد، شبهه پردازی بنامند؟ چرا می خواهند نظریه پردازان دینی را که دغدغه و غم دین و مذهب و قرآن دارند و دلشان برای دین و مذهب و قرآن می سوزد، دچار تضییقات کنند و بایکوت نمایند؟ مگر می توان جلوی اندیشه را با قدرت و زور و رفتار بی منطق گرفت؟ اندیشه و نظریه اگر قوت علمی داشته باشد،‌ از سد تمام قدرت ها و محرومیت ها می گذرد و این زمستان سپری می شود و روسیاهی به ذغال خواهد ماند.

من ایشان را نصیحت می کنم، به جای این که با علم و دانش و نظریه پردازی و نوآوری، آن هم در مقام دفاع از دین و مذهب و قرآن، با زور و قدرت و تهدید مواجهه کنید، باب ادب و احترام و اخلاق را به روی نظریه پردازان دینی بگشایید و آنان را تحت حمایت خود قرار دهید و اگر نقدی هم بر نظریات ایشان دارید، با نظریاتشان در محافل علمی و کرسی های نظریه پردازی و نقد، مواجهه علمی و آکادمیک داشته باشید تا از رهگذر آن، شاهد نشاط علمی و تولید علم باشیم و نیز منویات مقام معظم رهبری را پی گیری کنیم و به مورد اجرا بگذاریم.

 

من کراراً پیش آمده است که خداوند را سپاس گفته ام که ما را از موهبت رهبری حضرت آیت الله خامنه ای برخوردار کرده است. من تصور می کنم، بسا اگر غیر ایشان سکان رهبری مملکت ما را بر عهده داشت، به کلی باب نظریه پردازی و آزاداندیشی و نوآوری بسته می شد و اساساً، نظریه با بدعت مترادف می گشت و نظریه پردازن را به جرم بدعت آوری به محاکمه می کشیدند. والحمد لله علی ما انعم.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

لینک های مرتبط:  مظلومیت روشنفکران دینی؛  قدرت روشنفکری دینی در دفاع عقلانی از دین؛   جواز طرح شبهه در ایمانیات؛   حاشیه ای بر خطوط قرمز آزاداندیشی و نظریه پردازی؛   اخلاق اسلامی در نقد علمی؛   نقد علمی یا محاکمه عالم؟؛   قصه پرغصه آزاداندیشی و نظریه پردازی؛   حساسیت های مخالفان در زمینه نظریه پردازی های اینجانب؛   آسیب های پژوهش های قرآنی؛   پژوهش دینی، بایسته ها و آسیب ها؛   چالش های پیشاروی معرفت دینی معاصر


برگزاری کارگاه روش بهره برداری از امکانات الکترونیکی در تحقیقات

  برگزاری کارگاه «روش بهره برداری از امکانات الکترونیکی در تحقیقاتدر پنج شنبه 23مهر 1394 به همت «انجمن مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی ایران» کارگاهی یک روزه در زمینه روش بهره برداری از امکانات الکترونیکی در تحقیقات در پژوهشگاه علوم انسانی واقع در تهران، بزرگراه کردستان، خیابان 64غربی برگزار می شود.

موضوعاتی که در زمینه آنها سخن گفته می شود، عبارت اند از:

الف. روش استفاده از نرم افزارهای اسلامی و کتاب مقدس

ب. روش طبقه بندی و جستجوی اطلاعات در رایانه شخصی

ج. چگونگی استفاده از ورد در تحقیقات

د. روش استفاده از اینترنت در تحقیقات

گفتنی است که اغلب محققان از بسیاری از توانایی هایی که امکانات الکترونیکی در اختیارشان می گذارند، اطلاع کافی ندارند و این در حالی است که اگر از آنها اطلاع داشتند و آنها را به کار می بستند، به روشنی می یافتند که بسا تحقیقی که به طریق عادی ممکن است، چند ماه به طول انجامد، با استفاده از امکانات الکترونیکی یکروزه انجام می پذیرد.

امروزه نرم افزارهایی که منابع تحقیق را در اختیار می نهد، کار پژوهش را بسیار تسهیل و تسریع کرده است. به راحتی می توان یک کتابخانه حجیم چند هزار کتابی را در هارد کامپیوتر جای داد و حمل کرد و به آسانی می توان، مطالب مورد تحقیق را جستجو و گردآوری نمود و به سهولت می توان فیش های تحقیقی ساخت و آنها را دسته بندی کرد و بر آنها حاشیه زد و مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.

نیز امکاناتی که نرم افزار ورد (Word ) برای سامان دهی تحقیق و فیش برداری و دسته بندی فیش ها و یادداشت گذاری در فیش ها و درج استناد و کتابشناسی و فهرست سازی مطالب دارد، مورد غفلت بسیاری از محققان است و متأسفانه محققان از امکانات این نرم افزارها به صورت خیلی ابتدایی استفاده می کنند. این در حالی است که آشنایی کافی ایشان به این امکانات، تحقیق را بسیار تسهیل و تسریع می سازد.

حتی، امکاناتی که ویندوز به محقق برای طبقه بندی و جستجوی اطلاعات کمک می کند، مورد غفلت بسیاری از محققان است و این در حالی است که اگر به آنها آشنایی کافی داشتند، به وضوح می یافتند که چقدر تحقیقاتشان را تسهیل و تسریع می بخشد.


در پایان یادآور می شوم، کسانی که تمایل دارند، در این کارگاه شرکت کنند، ‌حتی الامکان لب تاب خود را همراه بیاورند تا همزمان با توضیحاتی که ارایه می شود، خود عملاً نیز آنها را پیاده کنند و فراگیری امکانات الکترونیکی مؤثرتر واقع بشود.