سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

نقد و بررسی رویکردهای مختلف تفسیر قرآن بر اساس ترتیب نزول(1)

همکار فاضل ما جناب آقای دکتر شاکر در مؤسسه فهیم یک سخنرانی در زمینه «نقد و بررسی رویکردهای مختلف تفسیر قرآن بر اساس ترتیب نزول» داشتند که اینک با اندکی ویرایش و افزودن نقدی بر آن آورده می شود. نقد اینجانب با قلم سیاه متمایز شده است.  

بسم الله الرحمن الرحیم

 

وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى‏ مُکْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزیلاً ؛ و قرآن را به تفاریق نازل کردیم تا تو آن را با تأنى بر مردم بخوانى و نازلش کردیم، نازل کردنى به کمال.‏

موضوع بحث همانطور که گفته شد، نقد و بررسی رویکردهای مختلف تفسیر قرآن بر اساس ترتیب نزول آیات و سور می‌باشد.

فرضیه: همه کسانی که اقدام به تفسیر بر اساس ترتیب نزول کرده و یا طرفدار آن هستند یکسان نمی‌اندیشند؛ بلکه اندیشه تفسیر بر اساس ترتیب نزول – بر اساس یافته های این جانب- سه دسته اند که عبارتند از: الف) رویکرد یا گرایش تفسیری؛ ب) روش تفسیری؛ ج)مکتب تفسیری.

برای بیان اصل بحث ذکر دو مطلب لازم است:

الف) ابتدا ضروری است که به توضیح این سه اصطلاح و تفاوت های آن بپردازیم.

رویکرد: رویکرد یا گرایش تفسیری با مکتب و روش تفسیری متفاوت است. گرایش تفسیری بر اساس دغدغه مفسر شکل می‌گیرد، مثلاً مفسری دغدغه اخلاقی یا کلامی دارد؛ لذا تفسیر او رنگ و لعاب کلام و اخلاق می‌گیرد؛ گرچه ممکن است روش او با دیگران تفاوتی نداشته باشد، مثلاً روش تفسیری قرآن به قرآن را برای خود اتخاذ کند.

روش: روش چیزی که به وسیله آن، آیه تفسیر می‌شود. مثلاً با آیه ای، آیه دیگر تفسیر می‌شود و ادله آن، آیه، روایت و یا عقل است. مثلاً چون آیه دیگر این را می‌گوید یا روایت بر آن دلالت دارد و یا عقلاً غیر از آن را نمی توان ‌پذیرفت.

مکتب: مکتب سامانه‌ای تفسیری است که بر اساس و مبنای خاصی استوار است. مثلاً وقتی گفته می‌شود تفسیر سلفی یا شیعی اینها ابزار و رویکردی برای تفسیر نیستند؛ بلکه علمای شیعه مبانی‌ای دارند که در برخی از آنها با علمای اهل سنت متفاوت است. پس فی الجمله در برخی از مبانی اثرگذاری آنها با هم متفاوت است. توضیح بیشتر خواهد آمد.

ب) تقویم، ترتیب و اسباب نزول

همه مفسران‌- چه طرفداران ترتیبی و چه مصحفی‌- متفق هستند که قرآن به تدریج نازل شده است و این نص قرآنی است‌که هم بر تدریج و هم بر نفی یک جا نازل شدن‌ دلالت دارد، پس آیات با ترتیب خاصی نازل شده اند.

تقویم نزول؛ یعنی اینکه آیه در چه زمان خاصی نازل شده است، مثلاً قبل از هجرت بوده؟ بعد از هجرت بوده، و یا در چه سالی بوده است؟

اسباب نزول؛ یعنی پیش آمدها و سؤالاتی که سبب نزول آیاتی شده که اگر آن پیش آمد نبود گویی آن بخش از آیه نازل نمی‌شد که گفته شده 15? از آیات دارای سبب نزول خاص اند.

مفسران سنتی همه نزول تدریجی را قبول دارند؛ ولی خیلی به ترتیب نزول توجه نکرده‌اند؛ بلکه به اسباب نزول خیلی توجه کرده‌اند. اغلب مفسران اجتهادی‌ تأکید دارند تا سبب نزول آیات دانسته نشود، مقصود آیات خوب فهمیده نمی‌شود. مثلاً در آیه ای مثل:« وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِی الْیَتامى‏ فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ ذلِکَ أَدْنى‏ أَلاَّ تَعُولُوا؛ اگر شما را بیم آن است که در کار یتیمان عدالت نورزید، از زنان هر چه شما را پسند افتد، دو دو، و سه سه و چهار چهار به نکاح درآورید. و اگر بیم آن دارید که به عدالت رفتار نکنید، تنها یک زن بگیرید یا هر چه مالک آن شوید. این راهى بهتر است تا مرتکب ستم نگردید».

برخی مفسران گفته اند که آیات فراوانی قبل از «فانکحوا» حذف شده است. چون نتوانسته‌اند بین خوف و دو یا سه و چهار زن گرفتن چه ارتباطی است و لذا قایل به چنین دیدگاهی شده اند؛ ولی علامه طباطبایی فرموده است: اگر اسباب نزول نبود، ما این آیه را نمی‌فهمیدیم.

همه مفسران بر اسباب نزول تأکید دارند و به تقویم نزول هم گرچه خیلی کم توجه می شود، ولی به ترتیب نزول چندان توجهی در تفسیرآیات صورت نگرفته است. اینکه آیه مثلاً در چه سالی و چه اتفاقی نازل شده، تأکید دارند و اهمیت داشته؛ ولی این که این ترتیب نزول مبنایی برای تفسیر باشد، کارهایی صورت نگرفته است و مفسران سنتی به آن اهمیتی نداده و گویی مبنایشان این است که ترتیب نزول در تفسیر فهم معانی مقاصد آیات اهمیتی چندان نداشته است؛ یعنی اینکه این آیه در سوره‌ای نازل شده که 24 سوره قبل از آن نازل شده و برویم آن 24 سوره را تفسیر کنیم و بر اساس آن آیه سوره 25 را تفسیر کنیم، چنین کاری صورت نگرفته است. پس تفسیری بر اساس ترتیبی که قرآن نازل شده که مثلاًّ این آیه چه چیزی بر آیات قبلی اضافه کرده و یا چه چیزی مترتب بر آن آیات قبلی شده، کاری صرت نگرفته و نقشی برای ترتیب آیات و یا قرائت آیات در تفسیر قائل نشده‌اند.

دیدگاه اول: رویکرد تفسیر بر اساس ترتیب

در نیمه اول قرن چهاردهم توجه به تفسیر بر اساس ترتیب نزول شروع شده با مصحفی که از سوی الازهر مصر منتشر شد که بالای هر سوره نوشته شده بود، این سوره، سوره چندم در نزول است و اگر سوره مکی است، کدام آیاتش مدنی است و برعکس. این مصحف در سال 1937 منتشر شد. دو تفسیر بر اساس این مصحف منتشر شد‌:

الف) تفسیر بیان المعانی علی اساس ترتیب نزول، اثر ملّا حویش

ب) تفسیر الحدیث، اثر دروزه

فرق این دو: در تفسیر ملا حویش دقیقاً مبنای تفسیر بر اساس ترتیب مصحف الازهر بود، بر خلاف دروزه که اجتهاد کرده و برخی سوره‌ها را جابجا نموده است. جالب توجه این که این دو مفسر به توقیفی بودن ترتیب مصحف معتقد بوده و ترتیب آیات را در مصحف کنونی مربوط به زمان پیامبر می دانند که این ترتیب تا به حال باقی مانده است. حتی ملا حویش معتقد بود که مصحفی را که امام علی(ع) بر اساس نزول تدوین کرد، فقط برای بیان نکات تفسیری اسباب نزول و تاریخ نزول بوده است، نه برای قرائت.

دروزه هیچ دلیل و روایتی را که بیان کند، تفسیر بر اساس ترتیب نزول جایز است، ندارد و اتفاقاً در مقدمه می‌نویسد، از دو مفتی سوریه و حلب استفتاء کردم که این کار‌ـ تفسیر ترتیب نزولی‌ـ اشکال دارد یا نه؟

آنان در جواب گفتند، اشکال ندارد؛ چون تفسیر غیر از مصحف و تلاوت است. بوده اند مفسرانی که برخی یک جزء یا سوره یا حتی یک آیه را تفسیر می‌کرده اند و این از ناحیه مفسران اشکالی ندارد و تفسیر بر اساس ترتیب نزول مثل آن است و اشکال ندارد.

با این حال که این دو مفسر بر اساس ترتیب نزول تفسیرشان تدوین شده است، ولی خیلی با تفسیر سنتی فرق ندارد و فقط سوره‌ها جابجا شده است. این دو می‌گویند: هدف ما این است که خواننده، آیات و مفاهیم را سلیس‌تر بیابد. کار اینها در حقیقت این است که خواننده بهتر ربط آیات را بفهمد و مفاهیم را آسان تر درک کند.

اینها روش خاصی از تفسیر بر اساس ترتیب نزول را قصد نکرده اند و مبنای خاصی که آنها را از مفسران سنتی متمایز کند، دیده نمی‌شود و حتی در برخی مبانی مثل توقیفی بودن مصحف، از مفسران ترتیبی هم محکم‌تر هستند.

بقیه مطالب در دو پست بعدی:   نقد و بررسی رویکردهای مختلف به تفسیر بر اساس ترتیب نزول(2) ؛‏  نقد و بررسی رویکردهای مختلف به تفسیر بر اساس ترتیب نزول(3)


بررسی و نقد تفسیر به ترتیب نزول در سخنان بهجت پور و شاکر

در مؤسسه فهیم در روز شنبه هر هفته ساعت هشت و نیم شب به همت آقای دکتر قاضی زاده سخنرانی های علمی و نقد برگزار می شود. یکی از جلساتی که اخیراً برگزار شد و من در آن شرکت داشتم، سخنران این جلسه حجت الاسلام و المسلمین آقای بهجت پور بود که تفسیری به ترتیب نزول را شروع کرده و اولین جلد آن را با عنوان «همگام با وحی» منتشر ساخته است. ظاهراً این عنوان اقتباس از «همگام با وحی» آقای مهندس بازرگان است که آن هم تفسیری به ترتیب نزول است. منتها ترتیب نزول آقای بازرگان من درآوردی و ذوقی است؛ اما ترتیب نزول آقای بهجت پور روایی است. این سخنرانی یک ناقد هم داشت و آن همکار فاضل آقای دکتر شاکر بود. قرار است، اگر خدا خواهد یک جلسه نیز من در این زمینه بحث کنم.

من گزارش این جلسه را به اختصار و طی نکاتی چند در اینجا آورده و البته نظر خویش را نیز بیان کرده ام.

نخست آقای بهجت پور سخنرانی کرد و نکات آن از این قرار بود:

1. تفسیر تنزیلی تنها یک سبک خاص تفسیر است، با همان منابع و همان روش های رایج تفسیری.

2. تفسیر به ترتیب نزول نیازی به تاریخ گذاری قرآن ندارد. این تفسیر در پی سامان دهی مفاهیم با رویکرد تربیتی است.

3. در این سبک تفسیری آیات در سوره ها تغییر پیدا نمی کند؛ به این جهت که ترتیب موجود لابد در پی غرضی بوده است که ما نمی خواهیم آن غرض را از میان ببریم.

4. این سبک می تواند موضوعی باشد، به این شکل که یک موضوع در آیات قرآن به ترتیب نزول بررسی شود.

5. از رهگذر این سبک تفسیری پاره ای از ناگفته ها بیان خواهد شد.

6. برخی در خصوص این سبک تفسیری دغدغه این را دارند که آن مقدمه تغییر قرآن هم باشد و به این بیانجامد که ترتیب سوره های قرآن هم تغییر پیدا کند؛ اما هرگز چنین نیست.

7. غرض از رسالت پیامبر اسلام(ص) ایجاد یک تغییر در جامعه و همراه با برنامه بوده است. از جایی شروع شده و مراحلی را طی کرده و به جایی ختم پیدا کرده است. این تغییر در سخنان جعفر بن ابی طالب خطاب به نجاشی منعکس شده است. ما در این تفسیر در پی کشف این برنامه و روش های تحول هستیم.

8. باید به فضای نزول سوره ها و پیوند سیاقی آیات عنایت داشت.  از رهگذر این سبک تفسیری پیوند دقیق تر میان متن قرآن و واقع برقرار می شود.

9. هرچند در توقیفی بودن ترتیب آیات قرآن تردید بسیار است، اما ما در صدد اثبات رد توقیفی بودن ترتیب قرآن نیستیم و به آیات استثنایی توجه خواهیم کرد. آیات استثنایی مثل آیه 20 مزمل و آیه اخیر ماعون در زمان دیگری غیر از آیات آغاز سوره نازل شده اند. ما در تفسیر به این تذکر می دهیم؛ اما ترتیب آیات را برهم نمی زنیم.

10. درباره مشروعیت آن می توان به مصحف امام علی(ع) استناد کرد که به ترتیب نزول تألیف شده بود. نیز مصحف امام زمان(ع) همین گونه بوده است. البته من بر این باور نیستم که این مصحف ها قرآن محض بوده است. بلکه در آن تفسیر هم بوده است. به علاوه ائمه(ع) به ترتیب نزول استناد کرده اند که از ان جمله آیه متعه است. همین طور آیه عفو. ائمه هیچ اشاره و الزامی را یاد نکردند که قرآن به ترتیب موجود تفسیر شود.

11. فواید این سبک تفسیری از این قرار است که سیر تحول دینی و این که چگونه شرک جایش را به توحید داد، از رهگذر این سبک دانسته می شود.

12. مصطلحات قرآنی پس از گذشت زمان پدید آمدند و این از رهگذر ترتیب نزول دانسته می شود. برای مثال صلاة در سوره های ابتدایی به همین معنای معهود اسلامی اش نیست. ابتدا حقیقت لغوی بوده و بعد به حقیقت شرعی تبدیل شده است. بر این اساس وجهی ندارد، برای معناشناسی واژگان سوره های مدنی از سوره های مکی که در ابتدای بعثت نازل شده است، بهره بگیریم.

13. ما در این سبک از روایاتی که ربطی به زمان نزول آیات ندارد، بهره برداری نخواهیم کرد؛ چرا که آن روایات در تفسیر آیات نیست و نباید از آنها بهره برداری شود.

14. با این نحوه از تفسیر احتمالات تفسیری کاهش می یابد و معنای دقیق و روشن آیات آشکار می شود.

 نقدی که من در زمینه سخنان آقای بهجت پور یادداشت کردم، از این قرار است:

1. شما اگر در پی تاریخ گذاری قرآن نیستید، چگونه بستر تاریخی سوره را کشف خواهید کرد و تفسیر خواهید نمود. به باور من تفسیر به ترتیب نزول بدون تاریخ گذاری سوره ها ابتر است. 

2. شما درباره ترتیب آیات سوره ها بر چه باوری هستید؟ آیا معتقدید که سوره ها ممزوجی از آیات متعلق به تاریخ های مختلف است؟ در این صورت مشکل شناخت بستر نزول آیات افزون تر خواهد شد. به باور من آیات تمام سوره ها به ترتیب نزول است. قریب به اتقاف سوره ها دفعی النزول اند و اندکی هم که تدریجی النزول اند، تا سوره ای نزولش تکمیل نمی شده، نزول سوره ای دیگر شروع نمی شده است.

3. اگر شما بنا را بر این بگذارید که ترتیب قرآن موجود توقیفی است، لابد غرض و حکمتی داشته است. شما به چه جهت این غرض را باید نادیده بگیرید؟ به باور من چنین نیست که هر سوره قرآن غرض متمایز خاصی داشته باشد که به جهت آن نزول یافته باشد. هر سوره قرآن به منزله خطابه ای است که متناسب با مقتضیات زمان نزولش نازل شده است.

4. شما تا چه اندازه به ترتیب روایی نزول سوره های قرآن اعتماد دارید؟ در این ترتیب پاره ای از سوره به صورت آشکاری به گونه ای است که نمی توان صحت ترتیب آنها را پذیرفت. از آن جمله است، سوره های انسان، زلزله، رحمن و رعد که مضمونی مکی دارند، اما در ترتیب روایی در میان سوره های مدنی جای گرفته اند. به باور من باید ترتیب روایی را اساس تفسیر به ترتیب نزول قرآن داد؛ اما با آن رویکرد انتقادی داشت و هرگاه قرائنی بر خلاف آن ترتیب یافت شود، با تکیه به آن قرائن به اصلاح ترتیب روایی روی آورد؛ چنان محمد عزه دروزه در تفسیر ترتیب نزولی اش همین گونه عمل کرده است.

5. این که در قرآن مصطلحات خاصی باشد که پیش از نزول قرآن وجود نداشته، قابل اثبات نیست و بلکه خلاف آن قابل اثبات است. برای مثال، صلاة به همین معنای اسلامی اش وجود داشته است؛ یعنی عملی مشتمل بر رکوع و سجود و قیام و قعود بوده است و در قرآن نماز حضرت ابراهیم همین گونه توصیف شده است. نیز نقل است که پیامبر اسلام(ص) در همان روز نخست بعثت نمازی مشتمل بر رکوع و سجود و قیام و قعود داشته است.

 نقدی که آقای دکتر شاکر بر سخنان نامبرده داشت، از این قرار بود:

1. محل نزاع کجاست؟ در تأثیر اسباب نزول و این که هر سوره در کدام ظرف زمانی نازل شده است، اختلاف نظر نیست که باید توجه شود. به نظر من محل نزاع این است که آیا ترتیب در تفسیر مدخلیت دارد یا نه. کسی تاکنون متعرض این نشده است.

2. یکی از مبانی را گفتاری بودن سبک قرآن دانسته اید؛ حال آن که در این سبک ترتب آیات بر یکدیگر وجود ندارد و آیات بر مقتضیات بیرونی مترتب است؛ نه ترتیب آیات و سوره ها.

3. فهم آیات به طور مستقل ممکن است و یکی مرتب بر دیگری نیست. اگر یهودیان در مکه بودند، ترتیب آیات به گونه دیگری می شد.

4. واقعا این دغدغه وجود دارد که با تفسیر به ترتیب نزول وهن قرآن باشد. اگر شما لحاظ ترتیب نزول هم را در تفسیر مهم می دانید، می توان آن را هم در تفسیر رایج هم لحاظ شود؛ بدون این که ترتیب سوره ها به هم بخورد.

 نقد من بر سخنان آقای دکتر شاکر از این قرار است:

1. علمای اسلامی از دیرباز به ترتیب برخی از آیات توجه می کردند و توجه به ترتیب نزول  آیات حرمت شرب خمر از آن جمله است.

2. به نظر من در سبک گفتاری نیز ترتب وجود دارد و گاهی یک سخن به سخنی که پیش تر بیان شده است، ارجاع داده می شود. در قرآن نیز این ترتب به چشم می خورد. برای مثال گفته است که ما قصص برخی از پیامبران پیش تر گفته ایم. به باور من نزول قرآن به هم به تناسب شرایط و مقتضیات نازل شده است و هم به تناسب ترتب آیات بر یکدیگر.

انکار سودمندی مطالعه و تفسیر ترتیب نزولی منصفانه نیست. چگونه می توان مطالعه آشفته و درهم و برهم بر مطالعه مرتب و منظم ترجیح دارد؟

 پاسخی که  آقای بهجت پور به نقد آقای دکتر شاکر داشت، این چنین بود:

1. روایات اسباب نزول چندان مدخلیتی در تفسیر قرآن ندارند و از اعتبار لازم هم بی بهره اند.

2. مفسران به بستر نزول سوره ها عنایت کافی ندارند. در حالی که در این سبک تفسیری به آن عنایت کافی می شود. در این سبک تفسیری به ربط میان سوره موافق نزول توجه می شود؛ حال آن که در تفاسیر موجود چنین نیست.

3. کشف مراد، رفع شبهات و گشف اغراض ورای الفاظ و عام در تفسیر تنزیلی حاصل می شود.

4. اگر هر تفسیری که به ترتیب رایج نباشد، باید تفسیر موضوعی هم وهن باشد؛ حال آن که چنین نیست. تفسیر تنزیلی فاحش تر از تفسیر موضوعی نیست.

5. بالاخره قرآن برای متحول کردن یک جامعه ای به ترتیب خاصی نازل شده است که باید به آن توجه کرد.


نقد طرح ترجیح تفسیر به ترتیب نزول در حلقه کرسی ها

گزارش پنجمین جلسه حلقه کرسی های نظریه پردازی و نوآوری و نقد گروه علوم قرآن و تفسیر طبق اطلاع واصله از این قرار بوده است:

در ابتدا حجة الاسلام و المسلمین جناب آقای بهجت پور به تبیین نظریه خود پرداخت که اهم نکات ایشان عبارت بودند از: 1- اینجانب در صدد یافتن معیاری برای گذر از موضوع محور به غرض محور بودم 2- از آنجا که قرآن کتابی است تربیت محور، در تفسیر به ترتیب نزول این مقصود بهتر فهمیده می شود. ما بر اساس این نوع تفسیر به یک نوع از مهندسی مفاهیم قرانی دست می یابیم که در آن مدل تحول تربیت دینی بدست می اید. 3- برای بدست آوردن اسباب نزول بهترین راه تفسیر به ترتیب نزول است. 4- در صورتی که تفسیر به ترتیب نزول انجام گیرد، احتمالات در تفسیر کمتر می شود و بسیاری از ابهامات از میان می رود. خود حضرت امیر (ع) هم روششان همین بوده که به آیات را به ترتیب می خواندند و ثبت می کردند. اهل بیت (ع) هم برای اثبات رابطه دو حکم به ترتیب نزول مراجعه می کردند.

دکتر ایزدی: اولا موضوع هدایت و تربیت با موضوع تفسیر دو مقوله جدا هستند که نباید خلط شوند. ثانیا اکثر مقدمات برای رسیدن به هدف مورد نظر بعید هستند و ثالثا این طرح حاوی رأی جدیدی نیست.

دکتر شاهرودی: 1- ما در این طرح یک ترتیب منطقی مقدمات برای رسیدن به هدف نمی بینیم. 2- چگونه می توان به ترتیب نزول سوره ها پیش از ثبوت آن عنوان راجح بودن بدهیم؟

دکتر شایسته نژاد: اگر تفسیر به ترتیب نزول ترجیح دارد، چرا ائمه دستور ندادند که افراد بدین صورت عمل کنند؟

دکتر معارف: اولاً، روی انحصار این روش از تفسیر مناقشه وجود دارد؛ در ثانی ما چگونه می توانیم به ترتیب نزول سور برسیم؟ به ویژه این که به دست آوردن ترتیب زمانی سور اگر درست باشد، در مورد سوره های کوچک و یا سوره های مکی امکان پذیر است و نه در مورد سوره های بزرگ.

خانم دکتر جلالی: 1- در این طرح معلوم نیست که ترتیب نزول سوره ها مد نظر است یا آیات 2- در اینکه این بحث جدید است و یا از تغییرات گسترده ای برخوردار است، جای تامل است.

خانم دکتر قبادی: ملاک بررسی روایاتی که به آنها استناد شده چه بوده است؟ در مورد تعارضاتی که در این روایات به چشم می خورد چه توضیحی وجود دارد؟

خانم دکتر حاجی عبدالباقی: اولا اگر وی مهندسی رفتاری را جدا از رجحان تفسیر بررسی می کرد بهتر بود. در ثانی تمرکز وی بیشتر روی سور مکی بوده است.

خانم دکتر پارسا: مبانی نظریه یک سری مسائل کلی است که ربطی به اصل نظریه ندارد. در مجموع دلایل منطقی و دیسپلین خاصی ترسیم نشده است.

آقای دکتر فقهی زاده: اولاً، فایده چندانی بر این امر مترتب نیست چه بر اساس نزول فرض شود و چه بر اساس موضوع. ثانیاً، به فرض ما رجحان یا اولویت را بپذیریم، این ترتیب کجاست و چگونه می توانیم بر این ترتیب اتفاق کنیم؟ چرا که ترتیب واقعی نزول وجود ندارد؟ ثالثاً، مثال های منقح و منجزی ارایه نفرمودید که به فرض اگر این سوره را بر اساس این نظریه جلوتر از آن سوره بگذاریم چه تغییر شگرفی ایجاد می گردد.

در این جلسه مقرر شده است: جناب آقای بهجت پور به صورتی مکتوب به این سئوالات پاسخ گویند و مبانی نظریه و اصل نظریه و نتایج حاصله را ارایه کنند.

من توفیق حضور در این جلسه را نیافتم و از جزئیاتی بیش از این گزارش خبر پیدا نکردم؛ اما در مجموع تلقی خودم را در باره این طرح طی نکات ذیل بیان می کنم:

1. چنان که اعضای حلقه یاد کردند، این که ترتیب نزول در تفسیر قرآن ترجیح دارد، سخن جدیدی نیست و کسانی پیش تر از آن نیز مانند محمد عزه دروزه، ملاحویش آل غازی، مهندس بازرگان و جلال الدین فارسی در آثارشان بر همین نظر شده بودند. منتها من بر خلاف نظر اعضای حلقه و در موافقت با نظر آقای بهجت پور معتقدم، تفسیر به ترتیب نزول بسیاری از احتمالات و اختلافات تفسیری را از میان می برد. جهت آن این است که ترتیب نزول و بستری که سوره در آن نازل شده است، قرینه فهم آیات سوره است و این معمولاً در تفاسیر به ترتیب موجود مغفول واقع می شود. این که گفته شود، در تفاسیر غیر ترتیب نزولی نیز به اسباب و بستر نزول سوره های قرآن توجه می شود و این ما را از تفسیر به ترتیب نزول بی نیاز می کند، سخن مقبولی نیست. جهت آن این است که اساساً:

اولاً، قرار گرفتن سوره ها به ترتیب نزول یک فضای واقعی تری را برای فهم آیات سوره ها فراهم می سازد که از طریق روایات اسباب نزول به دست نمی آید؛

ثانیاً، خود روایات اسباب نزول نیز باید با قرآن مرتب شده به ترتیب نزول محک بخورد. این روایات چندان بی اعتمادی مفسران را موجب شده است که احمد بن حنبل گفته بود، یکی از چیزهایی که اساس ندارد، همین روایات اسباب نزول است و علامه طباطبایی در کتاب قرآن در اسلامش گفته است که این روایات عبارت است از قصصی که به آیات قرآن تطبیق داده شده اند، بدون این که لزوماً اسباب نزول قرآن را بیان کرده باشند.

2.  این که اعضای حلقه فرمودند، روایات ترتیب نزول با هم اختلاف دارند و لذا بی اعتبارند و راه دیگری هم برای کشف ترتیب نزول وجود ندارد و لذا معنا ندارد، تفسیر قرآن بر اساس ترتیبی نامعتبر قرار دهیم و ائمه هم به ما دستور ندادند، قرآن را به ترتیب نزول مطالعه و تفسیر کنیم و خلاصه در مجموع به دلایل مذکور نباید به تفسیر به ترتیب نزول روی آورد، چنین سخنی مقبول نیست؛ زیرا:

اولاً، روایات ترتیب نزول از طریق فریقین رسیده و شمار آن به چهارده تن از صحابه و تابعان می رسد و اختلافات میان آنها نیز اندک و قابل رفع است و لذا نمی توان به ترتیب نزول سوره ها که در این روایات انعکاس یافته است، بی اعتنا بود. اما پنهان نماند که مشکلاتی نیز در این روایات هست که اعتماد کامل بر آنها را سلب می کند؛ نظیر این که طبق این روایات سوره های رحمن، انسان، زلزله و رعد مدنی اند. حال آن که در مکی بودن آنها نباید تردید کرد. منتها می توان ترتیب مذکور در این روایات را به عنوان اساس قرار داد و با رویکرد انتقادی به تفسیر قرآن پرداخت و هرجا که قرینه ای بر خلاف آن یافت شود، به اصلاح آن ترتیب اهتمام ورزید.

ثانیاً، به فرض آن که از روایات نتوان ترتیب نزول واقعی را کشف کرد، خود قرآن بهترین منبع است و حداقل آن این است که از طرق خود مضامین سوره ها می توان مشخص کرد که یک سوره مکی است یا مدنی. نیز در مضامین سوره ها اسباب نزول آنها انعکاس یافته است و در کل رویکرد به ترتیب نزول قرآن و بستر تاریخی نزول سوره ها ما را بی نصیب قرار نمی دهد و بی دستاورد نیست.

ثالثاً، سوره های قرآن طی 23 سال متناسب با اوضاع و احوال مختلف نازل شده است و بنابراین قرآن یک متن تاریخی است و مطالعه آشفته و بی نظم تاریخی یک متن تاریخمند و تدریجی النزول هرگز قابل دفاع نیست و لذا ترجیح تفسیر به ترتیب نزول بسیار بدیهی است.

3. این تلقی آقای بهجت پور که ما می توانیم از ترتیب نزول قرآن پاره ای آموزه های تربیتی استخراج کنیم، تا حدودی قابل دفاع است؛ چون بی شک قرآن متناسب با شرایط نازل می شده است و در تربیت نیز باید القای آموزه ها متناسب با شرایط باشد؛ اما این که ما باید طابع النعل بالنعل همان آموزه هایی را مطرح کنیم که به ترتیب نزول مطرح شده، هرگز پذیرفتنی نیست؛ چون شرایط عصر نزول با شرایط معاصر بسیار متفاوت است. در 13 سال مکی مخاطبان قرآن به طور عمده مشرکان مکه بودند و 10 سال مدنی مسلمانان و اهل کتاب و مشرکان. ما در دوره معاصر هرگز چنین شرایطی را نداریم.