نقد و بررسی رویکردهای مختلف تفسیر قرآن بر اساس ترتیب نزول(1)
همکار فاضل ما جناب آقای دکتر شاکر در مؤسسه فهیم یک سخنرانی در زمینه «نقد و بررسی رویکردهای مختلف تفسیر قرآن بر اساس ترتیب نزول» داشتند که اینک با اندکی ویرایش و افزودن نقدی بر آن آورده می شود. نقد اینجانب با قلم سیاه متمایز شده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى مُکْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزیلاً ؛ و قرآن را به تفاریق نازل کردیم تا تو آن را با تأنى بر مردم بخوانى و نازلش کردیم، نازل کردنى به کمال.
موضوع بحث همانطور که گفته شد، نقد و بررسی رویکردهای مختلف تفسیر قرآن بر اساس ترتیب نزول آیات و سور میباشد.
فرضیه: همه کسانی که اقدام به تفسیر بر اساس ترتیب نزول کرده و یا طرفدار آن هستند یکسان نمیاندیشند؛ بلکه اندیشه تفسیر بر اساس ترتیب نزول – بر اساس یافته های این جانب- سه دسته اند که عبارتند از: الف) رویکرد یا گرایش تفسیری؛ ب) روش تفسیری؛ ج)مکتب تفسیری.
برای بیان اصل بحث ذکر دو مطلب لازم است:
الف) ابتدا ضروری است که به توضیح این سه اصطلاح و تفاوت های آن بپردازیم.
رویکرد: رویکرد یا گرایش تفسیری با مکتب و روش تفسیری متفاوت است. گرایش تفسیری بر اساس دغدغه مفسر شکل میگیرد، مثلاً مفسری دغدغه اخلاقی یا کلامی دارد؛ لذا تفسیر او رنگ و لعاب کلام و اخلاق میگیرد؛ گرچه ممکن است روش او با دیگران تفاوتی نداشته باشد، مثلاً روش تفسیری قرآن به قرآن را برای خود اتخاذ کند.
روش: روش چیزی که به وسیله آن، آیه تفسیر میشود. مثلاً با آیه ای، آیه دیگر تفسیر میشود و ادله آن، آیه، روایت و یا عقل است. مثلاً چون آیه دیگر این را میگوید یا روایت بر آن دلالت دارد و یا عقلاً غیر از آن را نمی توان پذیرفت.
مکتب: مکتب سامانهای تفسیری است که بر اساس و مبنای خاصی استوار است. مثلاً وقتی گفته میشود تفسیر سلفی یا شیعی اینها ابزار و رویکردی برای تفسیر نیستند؛ بلکه علمای شیعه مبانیای دارند که در برخی از آنها با علمای اهل سنت متفاوت است. پس فی الجمله در برخی از مبانی اثرگذاری آنها با هم متفاوت است. توضیح بیشتر خواهد آمد.
ب) تقویم، ترتیب و اسباب نزول
همه مفسران- چه طرفداران ترتیبی و چه مصحفی- متفق هستند که قرآن به تدریج نازل شده است و این نص قرآنی استکه هم بر تدریج و هم بر نفی یک جا نازل شدن دلالت دارد، پس آیات با ترتیب خاصی نازل شده اند.
تقویم نزول؛ یعنی اینکه آیه در چه زمان خاصی نازل شده است، مثلاً قبل از هجرت بوده؟ بعد از هجرت بوده، و یا در چه سالی بوده است؟
اسباب نزول؛ یعنی پیش آمدها و سؤالاتی که سبب نزول آیاتی شده که اگر آن پیش آمد نبود گویی آن بخش از آیه نازل نمیشد که گفته شده 15? از آیات دارای سبب نزول خاص اند.
مفسران سنتی همه نزول تدریجی را قبول دارند؛ ولی خیلی به ترتیب نزول توجه نکردهاند؛ بلکه به اسباب نزول خیلی توجه کردهاند. اغلب مفسران اجتهادی تأکید دارند تا سبب نزول آیات دانسته نشود، مقصود آیات خوب فهمیده نمیشود. مثلاً در آیه ای مثل:« وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِی الْیَتامى فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ ذلِکَ أَدْنى أَلاَّ تَعُولُوا؛ اگر شما را بیم آن است که در کار یتیمان عدالت نورزید، از زنان هر چه شما را پسند افتد، دو دو، و سه سه و چهار چهار به نکاح درآورید. و اگر بیم آن دارید که به عدالت رفتار نکنید، تنها یک زن بگیرید یا هر چه مالک آن شوید. این راهى بهتر است تا مرتکب ستم نگردید».
برخی مفسران گفته اند که آیات فراوانی قبل از «فانکحوا» حذف شده است. چون نتوانستهاند بین خوف و دو یا سه و چهار زن گرفتن چه ارتباطی است و لذا قایل به چنین دیدگاهی شده اند؛ ولی علامه طباطبایی فرموده است: اگر اسباب نزول نبود، ما این آیه را نمیفهمیدیم.
همه مفسران بر اسباب نزول تأکید دارند و به تقویم نزول هم گرچه خیلی کم توجه می شود، ولی به ترتیب نزول چندان توجهی در تفسیرآیات صورت نگرفته است. اینکه آیه مثلاً در چه سالی و چه اتفاقی نازل شده، تأکید دارند و اهمیت داشته؛ ولی این که این ترتیب نزول مبنایی برای تفسیر باشد، کارهایی صورت نگرفته است و مفسران سنتی به آن اهمیتی نداده و گویی مبنایشان این است که ترتیب نزول در تفسیر فهم معانی مقاصد آیات اهمیتی چندان نداشته است؛ یعنی اینکه این آیه در سورهای نازل شده که 24 سوره قبل از آن نازل شده و برویم آن 24 سوره را تفسیر کنیم و بر اساس آن آیه سوره 25 را تفسیر کنیم، چنین کاری صورت نگرفته است. پس تفسیری بر اساس ترتیبی که قرآن نازل شده که مثلاًّ این آیه چه چیزی بر آیات قبلی اضافه کرده و یا چه چیزی مترتب بر آن آیات قبلی شده، کاری صرت نگرفته و نقشی برای ترتیب آیات و یا قرائت آیات در تفسیر قائل نشدهاند.
دیدگاه اول: رویکرد تفسیر بر اساس ترتیب
در نیمه اول قرن چهاردهم توجه به تفسیر بر اساس ترتیب نزول شروع شده با مصحفی که از سوی الازهر مصر منتشر شد که بالای هر سوره نوشته شده بود، این سوره، سوره چندم در نزول است و اگر سوره مکی است، کدام آیاتش مدنی است و برعکس. این مصحف در سال 1937 منتشر شد. دو تفسیر بر اساس این مصحف منتشر شد:
الف) تفسیر بیان المعانی علی اساس ترتیب نزول، اثر ملّا حویش
ب) تفسیر الحدیث، اثر دروزه
فرق این دو: در تفسیر ملا حویش دقیقاً مبنای تفسیر بر اساس ترتیب مصحف الازهر بود، بر خلاف دروزه که اجتهاد کرده و برخی سورهها را جابجا نموده است. جالب توجه این که این دو مفسر به توقیفی بودن ترتیب مصحف معتقد بوده و ترتیب آیات را در مصحف کنونی مربوط به زمان پیامبر می دانند که این ترتیب تا به حال باقی مانده است. حتی ملا حویش معتقد بود که مصحفی را که امام علی(ع) بر اساس نزول تدوین کرد، فقط برای بیان نکات تفسیری اسباب نزول و تاریخ نزول بوده است، نه برای قرائت.
دروزه هیچ دلیل و روایتی را که بیان کند، تفسیر بر اساس ترتیب نزول جایز است، ندارد و اتفاقاً در مقدمه مینویسد، از دو مفتی سوریه و حلب استفتاء کردم که این کارـ تفسیر ترتیب نزولیـ اشکال دارد یا نه؟
آنان در جواب گفتند، اشکال ندارد؛ چون تفسیر غیر از مصحف و تلاوت است. بوده اند مفسرانی که برخی یک جزء یا سوره یا حتی یک آیه را تفسیر میکرده اند و این از ناحیه مفسران اشکالی ندارد و تفسیر بر اساس ترتیب نزول مثل آن است و اشکال ندارد.
با این حال که این دو مفسر بر اساس ترتیب نزول تفسیرشان تدوین شده است، ولی خیلی با تفسیر سنتی فرق ندارد و فقط سورهها جابجا شده است. این دو میگویند: هدف ما این است که خواننده، آیات و مفاهیم را سلیستر بیابد. کار اینها در حقیقت این است که خواننده بهتر ربط آیات را بفهمد و مفاهیم را آسان تر درک کند.
اینها روش خاصی از تفسیر بر اساس ترتیب نزول را قصد نکرده اند و مبنای خاصی که آنها را از مفسران سنتی متمایز کند، دیده نمیشود و حتی در برخی مبانی مثل توقیفی بودن مصحف، از مفسران ترتیبی هم محکمتر هستند.
بقیه مطالب در دو پست بعدی: نقد و بررسی رویکردهای مختلف به تفسیر بر اساس ترتیب نزول(2) ؛ نقد و بررسی رویکردهای مختلف به تفسیر بر اساس ترتیب نزول(3)