در جلسه اخیر حلقه کرسی های نظریه پردازی، نوآوری و نقد علوم قرآن، طرحنامه جدیدی با عنوان «ارجحیت تفسیر ترتیب نزول» از یک از فضلای حوزه رسیده بود. درباره آن بحث شد و نظر اعضا بر این بود که آن فاقد نظریه و نوآوری است و لذا آن را در قالب نظریه پردازی و نوآوری نپذیرفتند؛ لذا به صاحب طرح پیشنهاد کردند که آن را در قالب «نقد» عرضه کند و طرحنامه نقد را تکمیل نماید. به هر حال من در آن جلسه مطالبی را به این شرح درباره آن طرحنامه بیان کردم.
1. درباره ضرورت تفسیر به ترتیب نزول و به تعبیر دقیق تر تفسیر تاریخی قرآن تردیدی نمی توان داشت؛ چون به هر حال نمی توان منکر این معنا شد که قرآن به تدریج و حسب مقتضیات زمان نزولش نازل شده است و توجه به این مهم در فهم و تفسیر آیات قرآن بسیار مؤثر و مفید است. دستور پیامبر به علی(ص) که قرآن را تألیف کند و او قرآن را به ترتیب نزول تألیف کرد و این که آورده اند، حضرت قائم مصحف امام علی را در حالی که برخلاف تألیف مصحف موجود است، به مردم تعلیم خواهد داد، از قرائن این است که ائمه ترتیب مصحف موجود را مورد تأیید قرار ندادند؛ بلکه ترتیب نزول مورد تأیید ایشان است.
این که برخی می گویند، ترتیب مصحف موجود توقیفی است و به جمع قرآن در زمان پیامبر می رسد، هرگز اجماعی نیست و بلکه مردود است.
به علاوه به فرض این که از اهل بیت در تأیید ترتیب نزول نقلی وجود نداشته باشد، این مانع از این نمی شود که به این ترتیب بپردازیم؛ در حالی که فهم عقل فطری حکم می کند، که تفسیر به ترتیب نزول بسیار بر تفسیر به ترتیب مصحف موجود رجحان دارد؛ چون بی شک سوره ها کمابیش ناظر به مقتضایات عصر نزول نازل شده است و این مقتضیات قرائن حالی و مقامی فهم قرآن به شمار می رود. این که برخی می گویند، در تفاسیر موجود هم به مقتضیات و اسباب نزول توجه می شود، قابل دفاع نیست؛ زیرا توجه مفسر در تفاسیر موجود به بستر تاریخی بسیار اندک است و این که رویکرد یک تفسیر تاریخی باشد، فرق دارد، با تفسیری که چنین رویکردی ندارد.
اندکی توجه به به هم ریختگی سوره ها در مصحف موجود که حتی سوره های مدنی هم در کنار هم نیامده است، نشان می دهد که این به هم ریختگی هرگز در تفسیر قرآن قابل دفاع نیست. در تفسیر به ترتیب نزول سعی بر این است که این به هم ریختگی سامان پیدا کند.
اگرچه کشف ترتیب نزول با دشواری هایی رو به روست و منابع اندک و اختلافی برای آن هست، اما به هر حال، چندان هم دستمان خالی نیست و با استفاده از تصریحات و اشارات آیات قرآن به رویدادها و نیز روایات ترتیب نزول و اسباب نزول می توان تلاش هایی را در مسیر کشف ترتیب نزول قرآن صورت داد.
2. البته مبانی مطرح در این طرحنامه همان مبانی سنتی است. روش تفسیر ترتیب نزولی نیز نو و بی سابقه نیست. پیش تر لااقل چهار تفسیر به این روش تألیف شده است. در این طرحنامه لااقل در حد آیت الله معرفت هم نوآوری وجود ندارد که معتقد بود، هیچ آیه مکی در مدنی و بالعکس وجود ندارد. البته من ادعایی افزون تر دارم و آن این است که هیچ آیه ای بر خلاف نزول در سوره ها جایگذاری نشده است.
3. توقع از تفسیر به ترتیب نزول این است که آیات در بستر تاریخی نزول خودش تفسیر شود؛ اما بزرگ ترین مشکل صاحب این طرح این است که آیات را به صورت انتزاعی و جدا از بستر تاریخی اش فهم و تفسیر می کند. به همین رو مطالبی را که بیان داشته است، بیش تر ذوقی و سلیقه ای می نماید. راه صحیح آن است که سوره های قرآن نخست تفسیر تاریخی شود، یعنی همان فهمی که عرب عصر نزول از هر سوره داشت، بازسازی شود و سپس با الغای خصوصیات عصری و تاریخی به جری و تطبیق و تعمیم آنها به اعصار و جومع دیگر اهتمام شود.
4. صاحب طرح بر این است که آیات در سوره ها به ترتیب نزول نیست، باید به سئوال پاسخ دهند، با این پیش فرض چطور می خواهند، قرآن را به ترتیب نزول تفسیر کنند؛ چون به هر حال، اگر به صورت فعلی تفسیر کنند، تفسیر به ترتیب نزول نخواهد بود.
5. صاحب طرح در عین حالی که آیات سوره ها به هم پیوسته اند، آنها را مشتمل بر بیش از یک واحد نزول می شمارد. برای مثال، وی معقتد است، آیات سوره ماعون در حالی که به هم پیوسته اند، طی دو واحد نزول نازل شدند: أَ رَأَیْتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ (1) فَذلِکَ الَّذی یَدُعُّ الْیَتیمَ (2) وَ لا یَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْکینِ (3) فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ (4) الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ (5) الَّذینَ هُمْ یُراؤُنَ (6) وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ (7)