سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

نقد طرح ترجیح تفسیر به ترتیب نزول در حلقه کرسی ها

گزارش پنجمین جلسه حلقه کرسی های نظریه پردازی و نوآوری و نقد گروه علوم قرآن و تفسیر طبق اطلاع واصله از این قرار بوده است:

در ابتدا حجة الاسلام و المسلمین جناب آقای بهجت پور به تبیین نظریه خود پرداخت که اهم نکات ایشان عبارت بودند از: 1- اینجانب در صدد یافتن معیاری برای گذر از موضوع محور به غرض محور بودم 2- از آنجا که قرآن کتابی است تربیت محور، در تفسیر به ترتیب نزول این مقصود بهتر فهمیده می شود. ما بر اساس این نوع تفسیر به یک نوع از مهندسی مفاهیم قرانی دست می یابیم که در آن مدل تحول تربیت دینی بدست می اید. 3- برای بدست آوردن اسباب نزول بهترین راه تفسیر به ترتیب نزول است. 4- در صورتی که تفسیر به ترتیب نزول انجام گیرد، احتمالات در تفسیر کمتر می شود و بسیاری از ابهامات از میان می رود. خود حضرت امیر (ع) هم روششان همین بوده که به آیات را به ترتیب می خواندند و ثبت می کردند. اهل بیت (ع) هم برای اثبات رابطه دو حکم به ترتیب نزول مراجعه می کردند.

دکتر ایزدی: اولا موضوع هدایت و تربیت با موضوع تفسیر دو مقوله جدا هستند که نباید خلط شوند. ثانیا اکثر مقدمات برای رسیدن به هدف مورد نظر بعید هستند و ثالثا این طرح حاوی رأی جدیدی نیست.

دکتر شاهرودی: 1- ما در این طرح یک ترتیب منطقی مقدمات برای رسیدن به هدف نمی بینیم. 2- چگونه می توان به ترتیب نزول سوره ها پیش از ثبوت آن عنوان راجح بودن بدهیم؟

دکتر شایسته نژاد: اگر تفسیر به ترتیب نزول ترجیح دارد، چرا ائمه دستور ندادند که افراد بدین صورت عمل کنند؟

دکتر معارف: اولاً، روی انحصار این روش از تفسیر مناقشه وجود دارد؛ در ثانی ما چگونه می توانیم به ترتیب نزول سور برسیم؟ به ویژه این که به دست آوردن ترتیب زمانی سور اگر درست باشد، در مورد سوره های کوچک و یا سوره های مکی امکان پذیر است و نه در مورد سوره های بزرگ.

خانم دکتر جلالی: 1- در این طرح معلوم نیست که ترتیب نزول سوره ها مد نظر است یا آیات 2- در اینکه این بحث جدید است و یا از تغییرات گسترده ای برخوردار است، جای تامل است.

خانم دکتر قبادی: ملاک بررسی روایاتی که به آنها استناد شده چه بوده است؟ در مورد تعارضاتی که در این روایات به چشم می خورد چه توضیحی وجود دارد؟

خانم دکتر حاجی عبدالباقی: اولا اگر وی مهندسی رفتاری را جدا از رجحان تفسیر بررسی می کرد بهتر بود. در ثانی تمرکز وی بیشتر روی سور مکی بوده است.

خانم دکتر پارسا: مبانی نظریه یک سری مسائل کلی است که ربطی به اصل نظریه ندارد. در مجموع دلایل منطقی و دیسپلین خاصی ترسیم نشده است.

آقای دکتر فقهی زاده: اولاً، فایده چندانی بر این امر مترتب نیست چه بر اساس نزول فرض شود و چه بر اساس موضوع. ثانیاً، به فرض ما رجحان یا اولویت را بپذیریم، این ترتیب کجاست و چگونه می توانیم بر این ترتیب اتفاق کنیم؟ چرا که ترتیب واقعی نزول وجود ندارد؟ ثالثاً، مثال های منقح و منجزی ارایه نفرمودید که به فرض اگر این سوره را بر اساس این نظریه جلوتر از آن سوره بگذاریم چه تغییر شگرفی ایجاد می گردد.

در این جلسه مقرر شده است: جناب آقای بهجت پور به صورتی مکتوب به این سئوالات پاسخ گویند و مبانی نظریه و اصل نظریه و نتایج حاصله را ارایه کنند.

من توفیق حضور در این جلسه را نیافتم و از جزئیاتی بیش از این گزارش خبر پیدا نکردم؛ اما در مجموع تلقی خودم را در باره این طرح طی نکات ذیل بیان می کنم:

1. چنان که اعضای حلقه یاد کردند، این که ترتیب نزول در تفسیر قرآن ترجیح دارد، سخن جدیدی نیست و کسانی پیش تر از آن نیز مانند محمد عزه دروزه، ملاحویش آل غازی، مهندس بازرگان و جلال الدین فارسی در آثارشان بر همین نظر شده بودند. منتها من بر خلاف نظر اعضای حلقه و در موافقت با نظر آقای بهجت پور معتقدم، تفسیر به ترتیب نزول بسیاری از احتمالات و اختلافات تفسیری را از میان می برد. جهت آن این است که ترتیب نزول و بستری که سوره در آن نازل شده است، قرینه فهم آیات سوره است و این معمولاً در تفاسیر به ترتیب موجود مغفول واقع می شود. این که گفته شود، در تفاسیر غیر ترتیب نزولی نیز به اسباب و بستر نزول سوره های قرآن توجه می شود و این ما را از تفسیر به ترتیب نزول بی نیاز می کند، سخن مقبولی نیست. جهت آن این است که اساساً:

اولاً، قرار گرفتن سوره ها به ترتیب نزول یک فضای واقعی تری را برای فهم آیات سوره ها فراهم می سازد که از طریق روایات اسباب نزول به دست نمی آید؛

ثانیاً، خود روایات اسباب نزول نیز باید با قرآن مرتب شده به ترتیب نزول محک بخورد. این روایات چندان بی اعتمادی مفسران را موجب شده است که احمد بن حنبل گفته بود، یکی از چیزهایی که اساس ندارد، همین روایات اسباب نزول است و علامه طباطبایی در کتاب قرآن در اسلامش گفته است که این روایات عبارت است از قصصی که به آیات قرآن تطبیق داده شده اند، بدون این که لزوماً اسباب نزول قرآن را بیان کرده باشند.

2.  این که اعضای حلقه فرمودند، روایات ترتیب نزول با هم اختلاف دارند و لذا بی اعتبارند و راه دیگری هم برای کشف ترتیب نزول وجود ندارد و لذا معنا ندارد، تفسیر قرآن بر اساس ترتیبی نامعتبر قرار دهیم و ائمه هم به ما دستور ندادند، قرآن را به ترتیب نزول مطالعه و تفسیر کنیم و خلاصه در مجموع به دلایل مذکور نباید به تفسیر به ترتیب نزول روی آورد، چنین سخنی مقبول نیست؛ زیرا:

اولاً، روایات ترتیب نزول از طریق فریقین رسیده و شمار آن به چهارده تن از صحابه و تابعان می رسد و اختلافات میان آنها نیز اندک و قابل رفع است و لذا نمی توان به ترتیب نزول سوره ها که در این روایات انعکاس یافته است، بی اعتنا بود. اما پنهان نماند که مشکلاتی نیز در این روایات هست که اعتماد کامل بر آنها را سلب می کند؛ نظیر این که طبق این روایات سوره های رحمن، انسان، زلزله و رعد مدنی اند. حال آن که در مکی بودن آنها نباید تردید کرد. منتها می توان ترتیب مذکور در این روایات را به عنوان اساس قرار داد و با رویکرد انتقادی به تفسیر قرآن پرداخت و هرجا که قرینه ای بر خلاف آن یافت شود، به اصلاح آن ترتیب اهتمام ورزید.

ثانیاً، به فرض آن که از روایات نتوان ترتیب نزول واقعی را کشف کرد، خود قرآن بهترین منبع است و حداقل آن این است که از طرق خود مضامین سوره ها می توان مشخص کرد که یک سوره مکی است یا مدنی. نیز در مضامین سوره ها اسباب نزول آنها انعکاس یافته است و در کل رویکرد به ترتیب نزول قرآن و بستر تاریخی نزول سوره ها ما را بی نصیب قرار نمی دهد و بی دستاورد نیست.

ثالثاً، سوره های قرآن طی 23 سال متناسب با اوضاع و احوال مختلف نازل شده است و بنابراین قرآن یک متن تاریخی است و مطالعه آشفته و بی نظم تاریخی یک متن تاریخمند و تدریجی النزول هرگز قابل دفاع نیست و لذا ترجیح تفسیر به ترتیب نزول بسیار بدیهی است.

3. این تلقی آقای بهجت پور که ما می توانیم از ترتیب نزول قرآن پاره ای آموزه های تربیتی استخراج کنیم، تا حدودی قابل دفاع است؛ چون بی شک قرآن متناسب با شرایط نازل می شده است و در تربیت نیز باید القای آموزه ها متناسب با شرایط باشد؛ اما این که ما باید طابع النعل بالنعل همان آموزه هایی را مطرح کنیم که به ترتیب نزول مطرح شده، هرگز پذیرفتنی نیست؛ چون شرایط عصر نزول با شرایط معاصر بسیار متفاوت است. در 13 سال مکی مخاطبان قرآن به طور عمده مشرکان مکه بودند و 10 سال مدنی مسلمانان و اهل کتاب و مشرکان. ما در دوره معاصر هرگز چنین شرایطی را نداریم.


متن دفاعیه خانم قائدی از پایان نامه اش درباره نقد اعجاز علمی

این پایان نامه با عنوان «نقد و بررسی دیدگاه ها درباره اعجاز علمی قرآن» نوشته فاطمه قائدی دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه قم به راهنمای اینجانب و مشاورت دکتر سید رضا مؤدب روز پنج شنبه هفته جاری ساعت 10 در واحد خواهران دانشگاه دفاع خواهد شد. ان شاء الله. متن دفاعیه که با راهنمایی و ویرایش اینجانب فراهم شده، به این قرار است:

یکی از جنبه­های اعجاز قرآن که در دو دهة اخیر مطرح شده است اعجاز علمی قرآن کریم می­باشد برخی بر این نظرندکه آیاتی در قرآن وجود دارد که معنای آنهادر عصر حاضر کشف شده و بشردر زمان نزول قرآن از معنای آن اطلاع نداشته است ومنظور ازعلم در اینجا علوم تجربی می­باشد که براساس مشاهده و تجربه به­دست می­آیند.

برخی ادعا کردند که همه علوم در قرآن وجود دارد و قرآن جامع همه علوم می­باشد و برخی نیز با توجه به جنبة هدایتی قرآن با اعجاز علمی در قرآن مخالفت کردند. ما در این پایان نامه با عنوان « بررسی و نقد دیدگاه­های اعجاز علمی» به بررسی اظهارات درباره پنج مورد از آیاتی پرداخته­ایم که در آن­ها ادعای وجود اعجاز علمی شده است؛ یعنی ادعا کرده اند، در آن­ها مطلبی بیان شده است که مردم عصر نزول قادر به فهم درست آنها نبودند و اکنون بشر معاصر بر اثر پیشرفت دانش به فهم درست آن­ها نایل آمده است. این پنج موردی که در این پایان نامه مورد بررسی قرار گرفته است، بیشتر مورد تأکید طرفداران اعجاز علمی قرآن بوده است. علت نپرداختن ما به موارد دیگر این بوده است که آن­ها از سوی پژوهشگران دیگر مورد نقد قرار گرفته است.

در مورد پیشینه این کار باید گفت که کارهای صورت گرفته در حیطه اعجاز علمی همه در صدد اثبات اعجاز علمی در قرآن بوده اند و کمتر کسی به بررسی و نقد آن پرداخته است به جز آقای رضایی اصفهانی که در رساله خود با عنوان نقد و بررسی اعجاز علمی قرآن به این مقوله پرداخته و چند مورد را به عنوان اعجاز علمی پذیرفته است که ما آن­ها را در این پایان نامه مورد بررسی و نقد قرار داده­ایم.

این پایان نامه شامل 6 فصل می­باشد.

فصل اول کلیات است که در آن به مواردی همچون، تبیین مسئله، سؤالات تحقیق، فرضیه ها، معنای لغوی و اصطلاحی اعجاز و اعجاز علمی، رابطه اعجاز علمی با تفسیر علمی و پیشینه بحث اعجاز علمی از ابتدا پرداخته شده است .

فصل دوم با عنوان بررسی دلایل موافقان و مخالفان اعجاز علمی است که در آن ابتدا ادله موافقان اعجاز که شامل ادله قرآنی، روایی و عقلی می­باشد بیان و نقد گردیده­است مهمترین دلیل آنها جامعیت قرآن است که آن­ها قرآن را جامع علوم معرفی می­کنند ولی آنچه ما در نقد این دلیل آورده ایم جامع بودن قرآن در زمینه هدایت آن هم با انضمام سنت است.

فصل سوم با عنوان مبانی نقد اعجاز علمی قرآن شامل 3 مبنای عرفی بودن زبان قرآن، فصاحت و بلاغت و عرب عصر نزول بودن مخاطبان قرآن می­باشد در زمینه عرفی بودن زبان قرآن با آوردن دلایل قرآنی، روایی و عقلی بیان شده است که زبان قرآن زبان عرف خطبای عصر نزول است. آنچه در در زمینه اعجاز علمی در خور توجه است، فصاحت و بلاغت به معنای علوم بلاغی است فصاحت قرآن به این معناست که کلمات گنگ و نامفهوم و مبهم در قرآن وجود ندارد و بلاغت قرآن  به این معناست که به مقتضی حال سخن گفته است و مبنای دیگر اینکه خطابات قرآن به عرب عصر نزول اختصاص دارد و اگر ما این مبنا را بپذیریم سخن گفتن خدا از علومی که آنان بی خبر بودند کاری قبیح است و خداوند از آن مبرا می­باشد.

در فصل چهارم با عنوان بررسی و نقد موراد ادعایی اعجاز علمی در کیهان شناسی دو مورد حرکت های خورشید و جاذبه عمومی بررسی شده است. آنچه که از بررسی های صورت گرفته حاصل شده است این است که مدعیان اعجاز علمی نتوانسته اند نظر یکسانی درباره معنای آیات مورد استناد ارائه دهند و هنوز متفق القول نیستند و دلالت آیه حرکت ظاهری خورشید را نشان می­دهد که خورشید از شرق آسمان حرکت می­کند و در غرب آسمان فرود می­آید. این همان چیزی است که نه تنها برای عرب عصر نزول بلکه برای انسان های این زمان هم قابل درک است. بر این اساس باید گفت: مراد از حرکت و جریان خورشید در قرآن همان حرکت ظاهری است. اما در مورد جاذبه عمومی باید گفت مدعیان اعجاز علمی با توجه به معنای کفات در سوره مرسلات که آن را به معنای قبض و جذب و ضم می­گیرند نتیجه می­گیرند که منظور در اینجا جاذبه زمین است در صورتی که با توجه به احیاء و امواتا در سیاق آیه مشخص می­شود که در اینجا آیه به این معنا است که زمین جایگاهی برای زندگان است در هنگامی که زنده اند روی آن زندگی می­کنند و هنگامی که می­میرند در آن دفن می­شوند.

در فصل پنجم به بررسی و نقد دو مورد ادعایی در زیست شناسی پرداخته شده است که عبارتند از نقش بادها و زوجیت عمومی موجودات. با توجه به این که معنای لواقح را بارور کننده گرفته اند بیان می­کنند که منظور این است که بادها عامل لقاح گیاهان و ابرها هستند. در حالی که لقاح گیاهان با توجه به ادامه آیه نمی تواند منظور باشد و لقاح ابرها نیز با توجه به این که لاقح به معنای حامل است درست نیست و این واژه به معنای حامل باران است. در زمینه زوجیت عمومی نیزهرگز آیات قرآن چنین دلالتی ندارد و با توجه به سیاقشان بر زوجیت در گیاهان و جمادات دلالت می کنند.

فصل ششم با عنوان بررسی و نقد موارد ادعایی در حوزه پزشکی است که در آن به بررسی تحریم شرابخواری در قرآن پرداخته شده است. موافقان اعجاز علمی برخی جهت اعجاز آن را از نظر بیان ضررها و برخی از جهت تدریجی بودن تحریم می­دانند. به هر حال، هیچ یک از آیات مربوط به گونه ای نبوده است که عرب عصر نزول معنایش را درک نکرده باشد. علاوه بر این در مورد تدریجی بودن تحریم که در قرآن آمده است باید گفت که از جهت تأکید می­باشد و حتی قبل از نزول قرآن شرابخواری حرام بوده است در تورات و انجیل شواهدی وجود دارد که پیامبران قبل از حضرت رسول شراب نمی­نوشیدند یا حتی اینکه در دوره جاهلیت سران آن­ها از جمله قصی بن کلاب، عبدالمطلب و ... شراب را حرام می­دانستند پس هنگامی که قرآن سخن از تحریم به میان آورد نمی­شود گفت که عرب از آن اطلاع نداشت . در مورد بیان ضررها نیز موافقان اعجاز ضررهای زیادی بیان کرده اند و منظور آیه را این موارد بیان نموده اند ولی به نظر می­رسد آیات ضرر هایی را مد نظر داشته که کاملا قابل درک و حسی بوده اند همین که شرب خمر باعث زایل شدن عقل می­شود و این همان چیزی است که هر شخصی که شراب بنوشد می­فهمد و وقتی عقل زایل شود انسان به کارهای مهمی همچون عبادت خدا نمی­تواند بپردازد.

حاصل بحث آن که در قرآن آیاتی که عرب عصر نزول ظاهر آن ها را نفهمد وجود ندارد و اساساً برای فهم بهتر آیات باید به معهودات عرب عصر نزول مراجعه شود و آنچه که بر قرآن تطبیق شده است دانشمندان در مورد آن­ها هنوز به یقین نرسیده­اند. به علاوه تحمیل احتمالات بر قرآن است که درست نمی­باشد.


نقد کتاب «درآمدی بر تاریخ‏گذاری قرآن»

در نشست نقد کتاب «درآمدی بر تاریخ‌گذاری قرآن» مطرح شد:

«درآمدی بر تاریخ‌گذاری قرآن» ضرورت‌ تفسیر‌ بر اساس ترتیب نزول را بیان می‌کند.

 

 

نکونام:‏ مراد از تاریخ‌گذاری قرآن، چیزی اعم از تعیین سال و دوره است یعنی حتی اگر دوره را نیز مشخص کنیم‍، به تاریخ‏گذازی پرداخته‏ایم.

حجت‌الاسلام والمسلمین نصیری نیز دیگر سخنران این نشست گزارشی کوتاه از محتوای کتاب ارائه داد و در انتقاد از کتاب گفت: مهم‌ترین نقد بر این دست از تحقیقات آن است که اساساً این تحقیق و تحقیقاتی از این دست به دلایل مختلف نتایج روشن و مفیدی به دنبال ندارد.

نصیری در ادامه بیان کرد: نکونام در کتاب خود می‌نویسد «به نظر نگارنده بهترین روشی که می‌تواند برای تفسیر روشن و درست یک متن زمانمند مانند قرآن‌کریم به کار آید، همین روش تاریخی است و تنها شیوه معتبر در تاریخ‌گذاری قرآن شیوه روایی است، اما در این شیوه مشکلات و مبهماتی نهفته است که تا حدود فراوانی کار تاریخ‌گذاری دقیق و صحیح قرآن را دشوار و ناممکن ساخته است.

نکونام در پاسخ به انتقادات نصیری افزود: توجه داشته باشید که مراد از تاریخ‌گذاری، چیزی اعم از تعیین سال و دوره است یعنی حتی اگر دوره را نیز مشخص کنیم، به تاریخ‏گذاری پرداخته‏ایم. اگر ما هیچ چیز را نتوانیم مشخص سازیم، حداقل می‌توانیم مکی و مدنی بودن هر سوره را مشخص کنیم.

نکته دیگر اینکه اگر پیش‌فرض‌های موجود در کتاب را قبول داشته باشیم که قریب به اتفاق سوره‌های قرآن دفعی النزول هستند، می‌توانیم با مشخص کردن تاریخ نزول یک آیه از یک سوره دفعی النزول، تاریخ نزول کل آیات آن سوره را مشخص کنیم و اگر این پیش‌فرض را قبول داشته باشیم که در سوره‌های تدریجی نزول واحدهای نزول در پی یکدیگر نازل ‌شده‌اند و واحد نزولی از سوره‌های دیگر در میان آنها فاصله نمی‌انداخته است، می‌توانیم با شناسایی یک واحد نزول آن، تاریخ تقریبی نزول واحدهای قبل و بعد را هم شناسایی کنیم.

وی در پاسخ به انتقاد نصیری مبنی بر اینکه تحقیقاتی این چنین نتایج روشنی به همراه ندارد و تاریخ‌گذاری مقدور نیست، گفت: چنین نیست، می‌توان از منابع مختلفی در تاریخ‏گذاری قرآن بهره برد. با استفاده  از خود قرآن می‏توان واحدهای نزول هر سوره را شناسایی کرد. این‏چنین که آیات متصل به هم را به لحاظ لفظی و محتوی یک واحد نزول به شمار آورد. درست است اگرچه اشارات و تصریحاتی به رخدادهای زمان‌مند در سوره‏های قرآن اندک است؛ ولی با اتکای همین موارد می‏توان تاریخ نزول بسیاری از آیات  و سور قرآن را معین کرد.  حتی می‏توان گفت: تمام سوره‏های قرآن اشارات به رخداد زمانمند دارند؛ چرا که مراد از زمانمندی اعم از دوره و سال و ماه است.

بهره دیگر از قرآن در تاریخ‌گذاری دست یافتن به اسباب نزول است، چون در سراسر سوره‌های قرآل کمابیش تصریحات یا اشاراتی به رخدادهای عصر نزول شده است و حتی می‌توان سیره پیامبر(ص) را از رهگذر همین تصریحات و اشارات قرآن بدست آورد.

نویسنده مقاله «عرفی بودن زبان قرآن» تصریح کرد: از روایات اسباب نزول می‌توان به خوبی در تاریخ‌گذاری قرآن بهره گرفت. اگر چه به نظر علامه طباطبایی قریب به اتفاق روایات اسباب نزول قصصی است انطباق یافته بر آیات قرآن. ولی همین روایات دورنما و چشم‌انداز مشخصی از عصر نزول به دست می‌دهند.

با نگرش تاریخی به آیات قرآن می‌توان تفسیر درستی از آیات ارائه داد.

وی در پاسخ به انتقاد مطرح شده درباره تأثیر مشخص شدن تاریخ نزول‌ها گفت: اولاً، قریب به اتفاق سورهای قرآن محتوی موضوعات متفاوتی اند؛ به همین رو نمی‏توان برای هریک از سوره‏ها موضوع خاصی را معین کرد. علت اینکه در سوره‌های قرآن مضامین متفاوت آمده دلیل است که در زمان نزول هر سوره، مقتضیات مختلفی وجود داشته است و هر سوره قرآن بسان خطبه خطیب جمعه است که به لحاظ وقوع رخدادهای مختلف در حوالی ایراد خطبه از موضوعات مختلفی سخن می‏رود؛ براین اساس بهترین تبویب و ترتیب در سوره‏های قرآن ترتیب تاریخی و ترتیب نزول است و بهترین روش فهم و تفسیر سوره‏های قرآن مطالعه آنها به ترتیب تاریخی و در بستر تاریخی آنهاست.

مسلم است قرآن در طی 23 سال برای راهنمایی و هدایت مردم  و بنابر مقتضیات مختلف نازل شده  است. حال چرا باید آن مقتضیات که خدا به لحاظ اهمیت آنها سوره‏های قرآن نازل شده است، نادیده گرفته شود. اگر آنها برای خداوند اهمیت داشته است، چرا برای ما اهمیت نداشته باشد.

مطالعه قرآن به ترتیب تاریخی برای پیامبر اسلام(ص) هم اهمیت داشته است؛ لذا طبق روایات اهل سنت و شیعه به امام علی(ع) دستور فرمود:‏قرآن را به ترتیب نزول تألیف کند و نیز به سبب اهمیت همین ترتیب است که طبق روایات شیعه وقتی امام زمان(ع) ظهور کند، قرآن امام علی(ع) را به جای قرآن موجود رسمیت خواهد بخشید.

افزون برآن من نمونه‏های فراوانی را به دست داده‏ام که بر اثر مطالعه قرآن به ترتیب تاریخی و با لحاظ بستر نزول آنها تفسیر روشن و صحیحی را حاصل کرده است.

حجت‌الاسلام والمسلمین اسکندرلو نیز در ادامه مراسم گفت: یکی از اصطلاحات فلسفی مقام اثبات و مقام ثبوت است. مقام ثبوت مقامی واقعی نفس‌الامری یک قضیه است و مقام اثبات رسیدن و مبین‌ساختن آن است. در مقام ثبوت این قضیه تردید نیست که اگر ما به تاریخ نزول دقیق آیات و سور دست یابیم به ویژه اینکه مبنای رسول‌الله و علی(ع) نیز بوده، بسیار مفید است و فواید مهمی به همراه دارد. اما سخن ما بر سر مقام اثبات است. از کجا می‌توانیم به صورت اطمینان‌بخش به همان تاریخ نزول آیات و سوری که جبرئیل نازل کرده و علی(ع) طیق نظر پیامبر (ص) در مصحف نگاشته دست یابیم.

وی ادامه داد: در باب قضاوت در تعیین نزول آیات و سور چند راه بیشتر وجود ندارد، یا اینکه بیاییم از شواهد و قرائن مسلم تاریخی استفاده کنیم، که بسیار اندک است، یا اینکه از مضامین آیات و سور و محتوای آیات بهره گیریم که معیار و ملاک مرحوم علامه طباطبایی بوده است و این را تنها معیار می داند و آیات را غالبا ً از باب سند ضعیف می‌داند و یا اینکه سراغ مصحف علی(ع) برویم. تردیدی در این نیست که مصحف علی(ع) علاوه بر نوشتن تفسیر آیات، تأویل متشابهات و اسباب نزول آن‌ها طبق ترتیب نزول به دستور پیامبر و بر اساس واحدی که بر پیامبر نازل شده جمع آوری شده است، اما به دست کسی نرسیده و ابداً غیر‌‌‌معصوم به این مصحف دسترسی ندارد و در دست معصومین است.

نویسنده کتاب «مستشرقان و تاریخ‌گذاری قرآن» تصریح کرد: مولف کتاب استفاده از مضامین آیات و سور هم که یگانه معیار علامه طباطبایی است به صورت موجبه جزئیه قبول دارد و بر مستشرقان این نقد را وارد می‌کند که علاوه بر ظاهر برخی معیارها از مضامین ظاهری آیات و سور استفاده کردند. 

اسکندلو با بیان اینکه ضعف سند در بیشتر روایات وجود دارد، گفت: در باب روایاتی که مفهوم ظاهری آیات را بیان می‌کند ما به همه روایات معصومین دسترسی نداریم تا چه رسد به روایات اسباب نزول. سوال من این است که مولف طبق چه روایات دقیقی، روایات ترتیب نزول را ترجیح می‌دهد. بنابراین چگونه روایات ترتیب نزول را مهمترین مبنا و معیار برای قضاوت تاریخ ترتیب نزول آیات و سور قرار دادید؟

«جعفر نکونام» در پاسخ به انتقادات و پرسش‌های اسکندلو گفت: درست است که منابع ناقص است، اما مفقود نیست. قرآن ظرف‌های خالی از معنا نیست که ما با روایات آن را پر کنیم، خود قرآن معانی را القا می‌کند و مشخص می‌سازد که چه روایتی مناسب است. اطلاعات قرآنی مانند پازلی است که برخی از قطعه‌های آن نامشخص است و روایات مناسب می‌توانند این قطعه‌های پازل باشند. بنابراین مسیر تاریخ‏گذاری قرآن مسدود نیست.

روایات ترتیب نزول هم از فریقین نقل شده و اگرچه نمی‏توان به آنها زیاد اعتماد کرد؛ اما نمی‌توان بی‌اعتنا هم از کنارش گذشت. من در روش «فقه‌الحدیث» بر این نظرم که اگر در روایات قرینه بر جعل نباشد، باید بر آن‌ها استناد کرد و لو راوی‌اش مجهول یا مطعون به طعنی غیر از جعل باشد.

وی افزود: در علوم اعتباری اصل را بر اساس آنچه اکثریت دارد، وضع می‏کنند و اکثر راویان متدین و عالم بودند و اکر کسی مشهور به کذب بوده، چندان از او نقل حدیث نمی‌کردند. پس باید بنا را بر این نهاد که روایات مجعول نیستند، مگر اینکه خلافش ثابت شود و عملاً در میان علما این نظر مورد قبول است.

 

نصیری نیز در ادامه گفت: انتقادات من نه به این معنا نیست که هرگونه تلاش در زمینه تاریخ‌گذاری قرآن محکوم به شکست است و مقصودم این نبود که هیچ نتیجه‌ای در بر ندارد. بحث این است که ما نمی‌توانیم بر اساس شواهد موجود مشخص کنیم، همه آیات در چه تاریخ و زمانی نازل شده‌اند. چون نشانه‌ها را نداریم در نتیجه نباید گفت، ما می‌توانیم تفسیر تاریخی کاملاً دقیقی از قرآن ارائه دهیم.

نکونام:‏ اطلاعات قرآنی مانند پازلی است که برخی از قطعه‌های آن نامشخص است و روایات مناسب می‌توانند این قطعه‌های پازل باشند. بنابراین مسیر تاریخ‏گذاری قرآن مسدود نیست.

وی افزود: مولف می‌گوید «هیچ آیه‌ای از قرآن در عصر نزول به طور مطلق و عام شامل همه افراد و جوامع بشری در هر عصر نازل نشده است». البته ایشان منکر جاودانگی قرآن نیست و در دفاع از آن می‌گوید«ناگفته نماند که این مبنا هرگز مستلزم این معنا نیست که قرآن کتابی جاوید نیست و برای مردم اعصار و اعصار دیگر حجیت و کارایی ندارد، منتهی نه با حفظ خصوصیاتی که برای موارد عصر نزول بوده است». من فکر می‌کنم وقتی به آیات قرآن مراجعه می کنیم اساساً اینگونه نیست، بخشی از مخاطبان عرب بوده‌اند و مخاطبان قرآن همه افراد و جوامع بشری هستند.

اسکندرلو گفت: گرچه نکونام در مقام نقد و بررسی تفاسیری که از شیعه و سنی بر اساس ترتیب نزول نوشته شده نقدهای خوبی زده‌است، اما جا داشت در پایان کتاب در پیشنهادات راه‌کارهایی را به صورت مصادیق معین ارائه دهند، که پژوهشگران دیگر چگونه دچار آسیب‌های دیگران از باب تفسیر به رأی یا خطاها و لغزش ها نشوند. نیز افزود:‏ ایشان قبول ندارند که 5 آیه اول سوره «علق» اولین واحد نزول باشد؛ بلکه سوره حمد را نخستین واحد نزول می‌دانند. حال پرسش این جاست که از کجا می‌توان اثبات کرد قطعاً سوره «حمد» اولین سوره نازل شده بر پیامبر است. در سوره «علق» نه واژه حمد به کار رفته نه واژگان دیگر این سوره، پس این یک احتمال صرف است و اطمینانی بر درستی آن وجود ندارد.

نکونام در پاسخ به انتقادات نصیری و اسکندرلو گفت: ادعا نکردم ما می‏توانیم تاریخ دقیق نزول هر سوره یا آیه را به دست آوریم، بلکه اگر دوره نزول هر سوره را هم بدست آوریم، بسیار ارزشمنداست.

نیز افزود:  اگر ما بپذیریم که زبان قرآن زبانی عرفی است، اطلاق و عموم الفاظ قرآن به همه افراد در همه اعصار و امصار ناردرست است. ما می‌گوییم مخاطب قرآن مردم عصر نزول هستند، اما این به این معنا نیست که قرآن تنها هدایت‌کننده آنهاست؛ بلکه برای همه است. منتها برای فهم قرآن باید مخاطب قرآن را در نظر گرفت.

وی در پایان گفت: زمانی که قرآن بر پیامبر نازل شد و ایشان به رسالت مبعوث شدند، اولین فرمانی که به وی داده شد خواندن نماز بود، و ادله متعدد مراد از «اقراء» را امر به خواندن نماز نشان می‏دهند. در روایات است که به پیامبر در همان روز اول بعثت تعلیم نماز داده شده و تعلیم نماز هم عبارت از تعلیم رکوع و سجود و قیام و قعود نیست؛ چون پیامبر(ص) و دیگر مردم مکه آنها را از پیش می دانستند؛ بلکه باید چیزی افزون از آن مراد باشد که آن عبارت از سوره حمد باشد. نیز نقل است که جبرئیل در همان آغاز بعثت سوره حمد را تعلیم پیامبر کرد و همچنین نقل است که نماز بدون حمد نماز نیست و باطل است. علاوه بر آن هرگز نمازی که بدون حمد خوانده شده باشد، نقل نشده و معهود نیست. در سوره علق هم سخن از این است که پیامبر قبلاً نماز می‌خوانده است. سبب امر به نماز در سوره علق هم این بوده است که مشرکان مکه به سرکردگی ابوجهل مانع از نماز خواندن پیامبر در کنار خانه کعبه شده بودند و در این زمان لازم بود قرآن که برای تثبیت قلب پیامبر و راهنمایی او نازل شده است، او را راهنمایی کند که طی سوره علق به آن حضرت دستور داده می شود: به نهی مشرکان توجهی نکن و نماز بخوان.

این گزارش از سوی صاحب وبلاگ ویرایش شده است.