پایان نامه خانم مرضیه قدمی با عنوان «معناشناسی علم در قرآن» به راهنمایی اینجانب و مشاورت آقای دکتر محمد هادی امین ناجی در مقطع کارشناسی ارشد در رشته علوم قرآن و حدیث در دانشگاه پیام نور قم به انجام رسیده و امروز ساعت 4 دفاع می شود. متن دفاعیه با ویرایش اینجانب به این قرار است:
پژوهشهای معناشناسی، از جمله پژوهشهای بنیادی در تحقیقات قرآنی محسوب میشود که نقشی اساسی در دیگر پژوهشها و برداشتهای اجتماعی از متن قرآنی دارد.
موضوع این پایاننامه با عنوان «معناشناسی علم در قرآن» به بررسی واژة علم با روش معناشناسانه میپردازد. این شیوه تحقیق در معناشناسی واژگان قرآن سابقة چندانی ندارد و کارهای ایزوتسو با عنوان مفاهیم اخلاقی در قرآن و خدا و انسان و جهان در قرآن به عنوان نخستین تحقیقات در این زمینه محسوب میشود. بعد از ایزوتسو نیز برخی شاگردان او مانند ماکینو شینیا تحقیقات او را هرچند به طور ناقص ادامه دادهاند.
روش معناشناسی که در این پایاننامه به کار برده شده است، بسیار متفاوت از تحقیقاتی است که تا پیش از این انجام شده است. این معناشناسی بیش تر بر مباحث سنتی با پاره ای از ابتکارات مبتنی است.
معناشناسی دو مرحله دارد. در مرحله اول معناشناسی تاریخی واژه است و در آن بررسی میشود که آیا این واژه در طول تاریخ دچار تطور معنایی شده است یا نه و معنای اصلی و اولیه آن چه بوده است. در مرحلة دوم که معناشناسی توصیفی است، حوزة معنایی آن یعنی مترادفات و متضادها و مجاورهای آن بررسی میشود.
این پایاننامه دارای سه فصل کلی است که در فصل اول با عنوان کلیات به مباحثی مانند بیان مسئله و پیشینة تحقیق و تعریف معناشناسی و شناخت شیوة آن میپردازد. که با توجه به این تعاریف معناشناسی علمی است که به شناخت مفهوم واژهها میپردازد. در ادامه این تعاریف به تعریف معناشناسی تاریخی واژهها پرداخته شده است که به مطالعة معنای واژه ها در طول زمان می پردازد.
معناشناسی تاریخی براساس تحول معنایی واژهها پایهگذاری شده است که دو علت خارجی و داخلی دارد. تحول داخلی واژهها دخل و تصرفاتی است که اهل زبان در واژه ها پدید می آورند. تحول خارجی نیز عبارت از تغییراتی است که در مصداق و ما بازای خارجی واژه ها پدید می آید.
کلمات در مفاهیم و معانی خاصی بر مبنای نیازهای یک جامعه وضع شدهاند و از آنجا که جامعه همانند موجود زندهای دایما در حال دگرگونی و تحول است و بنیادهای نظیر دین، سیاست، آداب و رسوم، حرفه ها، ابزارهای زیستن و مانند اینها پیوسته دستخوش دگرگونی و انقلاب هستند. کلمات نیز از این تغییرات متأثرند و بارهای معنایی آنها همراه با تحولات جامعه تغییر مییابد و در نتیجه الفاظ قالبهایی برای محتواهای جدیدتر میشوند. این نوع از تغییر زبان را تحول خارجی مینامیم.
تحول و دگرگونی یک کلمه ممکن است به چند شکل صورت گیرد؛ نظیر: انتقال، تخصیص و تعمیم معنایی. همنشینی واحدهای زبانی سبب میگردد تا مفهوم هر واحد زبان بر مفهوم واحدهای همنشین تأثیر بگذارد و حتی منجر به افزایش یا کاهش معنایی گردد. تخصیص آن است که مفهوم و معنای واژهای از آنچه در اصل بوده، کوچکتر و محدودتر گردد؛ یعنی کلمهای که در اصل عام بوده، در تحولات زبان نهایتاً به معنای خاص به کار برده شود. تعمیم یا گسترش معنایی عبارت از این است که معنای اصلی و نخستین یک واژه وسعت یابد و اجزاء و قسمت بیش تری از معنا را در برگیرد.
شیوة معناشناسی تاریخی از این قرار است: در مرحلة اول با استفاده از متون تاریخی و حفظ ترتیب آنها نمونههای استعمال لغت را از آنها استخراج و تطورات به وجود آمده در آن را بررسی میکنیم؛ در مرحلة دوم اگر ترتیب معنایی لغت قابل شناسایی نبود، از پیشفرضهای حاکم بر زبانآموزی کودک استفاده میکنیم؛ مانند تقدم معانی محکیه؛ یعنی آن معنایی که حکایت از صوت طبیعی است و تقدم معانی پیرامونی که نزدیک ترین معانی به محل زندگی اهل زبان است و تقدم معانی حسی و تقدم معانی جزئی و اسمی است.
در معنیشناسی توصیفی (همزمانی) هم واحدهای زبان در یک مقطع زمانی بررسی میشود و در چنین شرایطی به تغییر معنی در طول زمان توجه نمیکنیم. در حقیقت معنیشناسی همزمانی با استفاده از شرایطی مانند بافت کلامی و غیر کلامی در یک زمان صورت میگیرد. اهمیت این مرحله از معنیشناسی و تأثیر بافت در معنی تا حدی است که گاهی کلمات معنای اساسی و سابق خود را از دست میدهند؛ به عنوان مثال میتوان به معنای کَفَرَ اشاره کرد که معنای اصلی آن «ناسپاسی» کردن و «ناسپاس بودن» است و در نقطة مقابل شَکَرَ قرار دارد اما با قرار گرفتن در بافت قرآنی و اسلامی کم کم از معنی اصلی «ناسپاسی» خود انحراف پیدا کرده و به معنای بیباوری و نفی ایمان تبدیل شده است. ایزوتسو این معنای واژه را معنای نسبی واژه نامیده است که در فهم و دید واقعی نسبت به معنای اصلی یک کلمه تأثیر زیادی دارد. به باور او، معنای اصلی کلمات در تصورات اجتماعی و فرهنگی محیط و بافت قرار گرفته است.
کشف معنا در معنیشناسی توصیفی با توجه به حوزة معنایی و روابطی مانند هممعنایی یا ترادف معنایی، تضاد یا تقابل معنایی، روابط جانشینی و همنشینی، بافت درون زبانی یا سیاق جمله و بافت برونزبانی یا مکان و زمان بیان جمله و مخاطب صورت میگیرد.
فصل دوم که شروع متن اصلی پژوهش است، معناشناسی تاریخی واژة علم نام دارد. در این فصل در ابتدا برای دستیابی به معنای اصلی و تطور تاریخی این واژه، دخیل یا اصیل بودن این واژه بررسی میشود. با توجه معیارهای متصرف و منصرف بودن واژههای عربی، اصیل و عربی دانسته شده است؛ ولی برخی کلمات مرتبط با آن مانند عیلام و عالَم دخیل به شمار رفته اند. در بررسی مشتقات آن هم سه ریشة معنایی برای آن یاد کرده اند که عبارت اند از: نشان و اثر، علامت جنگ و دانش و دانستن. ریشة معنایی نشان و اثر مشتقاتی از جمله عالِم، علیم و علّام را در برمیگیرد. ریشة معنایی علامت جنگ هم مشتقاتی از جمله عَلَم، أعلام، عَلماء و أعلم را شامل می شود. نشان و اثر هم مشتقاتی از جمله مُعلَم، معلوم، علامة، اُعلومة و عیلام و عیلم را شامل میشود. به نظر می رسد، معنای اولیه آن عبارت از عَلَم به معنای کوه و علامت باشد که متضمن معنای هدایت گری نیز هست. با توجه به بررسیهای انجام شده در این فصل، علم در دورة قبل از قرآن به دو وجه معنایی وحی و آگاهی بشری آمده است. در ادامة بررسی تطور معنایی علم، علم در دورة قرآنی ملاحظه شده است که آن همچنان به همان وجوه معنایی وحی و آگاهی به کار رفته است. علم در دورة بعد از قرآنی، در عرفهای خاص دچار تطور معنایی از نوع شده است. برای مثال در منطق و فلسفه به مفهومی عامی تطور یافته است که آن را به دو قسم علم حصولی و علم حضوری تقسیم کرده اند. در عرفان معنای نوری الهی دانسته شده است که بر قلب مؤمن القاء میشود. علم در منابع فقه به معنای معرفت یقینی در مقابل معرفت ظنّی به کار رفته است.
در فصل سوم که معناشناسی توصیفی علم است، با توجه به ضوابط معناشناسی توصیفی از جمله روابط جانشینی و همنشینی وجوه معنایی وحی بررسی شده است. در دورة قرآنی بیش تر به بررسی مواردی از کاربردهای علم پرداخته شده است که در تفاسیر مورد اختلاف است. آیة 7 سوره آل عمران از آن جمله است که در تفاسیر معنای علم را در آن به طور مطلق گرفته اند؛ حال آن که نوع سیاق و همنشین های آن به معنای وحی و کتاب آسمانی است؛ یعنی کسانی که مؤمن و راسخ در وحی و کتاب آسمانی هستند، می گویند: ما به آیات متشابه ایمان داریم.
پس از آن به منظور کشف روشن تر معنای علم به بررسی حوزة معنایی آن در وجوه مختلف معنایی اش پرداخته ایم. ابتدا به متردافها و متضادهای آن در وجه معنایی وحی و کتاب آسمانی پرداخته شده است. متردافهای آن عبارت از قرآن، سلطان، برهان، کلام الله، هدی، صحیفه و نبأ و متضادهای آن عبارت از سفه و ظن و هوی است.
حوزة معنایی علم در وجه معنایی آگاهی بشری نیز شامل مترادفهایی مانند رأی، ظن، شک، تعقل، تفکر و وجد میشود. علم در این وجه معنایی فقط یک متضاد دارد که جهل است.
در ادامه وجوه و حوزة معنایی مشتقات علم هم بررسی شده است. علیم به عنوان یکی از مشتقات ذکر شده در قرآن دارای دو وجه معنایی آگاه به طور مطلق و آگاه به وحی است. مُعَلَّم یکی دیگر از مشتقات علم است که تنها در یکجا از قرآن ذکر شده است.
معلوم از مشتقات علم، به معنای رقمزده شده، معین و قطعی است. در موارد متعددی با توجه به آیات متحدالموضوع و روابط جانشینی، دارای مترادفاتی مانند مرقوم، مؤجل و معدود است.
عالم در دو جای قرآن تکرار شده و به یک وجه معنایی آگاه و دانشمند است. این مشتق از علم با همنشینهایی مانند عقل و آیات به کار رفته و به معنای کسی است که در آیات و نشانههای الهی میاندیشد.
علماء جمع عالِم است و در آیاتی که کاربرد دارد به معنای آگاهان به وحی الهی است و با اهل الکتاب و اوتواالکتاب مترادف است.
أعلام جمع عَلَم است و در دو موردی که در قرآن آمده و به معنای کوههای ثابت و استوار به کار رفته و برای بیان بزرگی کشتیهایی بزرگ به کار برده شده است.
عالَم که دخیل به شمار آمده و بسا ممکن است، مبدأ اشتقاق آن از علم جدا باشد در آیات مختلف دارای دو وجه معنایی است: یکی مردم؛ مثل: یا بَنی إِسْرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعالَمینَ (بقره، 47)؛ وَ اصْطَفاکِ عَلى نِساءِ الْعالَمِینَ (آل عمران، 42)؛ لِیَکُونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً (فرقان، 1)؛ أَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ (اعراف، 80). در این آیات «العالمین» به معنای تمام موجودات جهان و حتی تمام مردم جهان در هر عصر و مصر هم به کار نرفته است؛ بلکه به معنای همان مردمی است که در عصر و مصر مربوط بودند.
علامات از دیگر مشتقات علم، به معنای نشانه هاست.