سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

گزارش نظریه نزول قرآن به زبان معیار در جلسه مناظره

نظر به این که معمولاً در گزارش مناظره ها در رسانه ها کم و زیادهایی می شود و گاهی مطالب ناروا به اشخاص نسبت داده می شود و یا گاهی سخنانی گفته می شود که خود گوینده اش هم منظور از آن را نمی فهمد، مناسب دیدم گزارشی را که از نظریه در جلسه مناظره داشتم، ذیلاٌ بیاورم. در پست بعدی نیز ان شاء الله ایراداتی که خانم دکتر پارسا و آقای دکتر معارف بر نظریه وارد نمودند، به همراه نقد خودم منعکس خواهد شد.

1. اجمالی از نظریه
عرفی بودن زبان قرآن یکی از نظریاتی است که کمابیش از دیرباز مطرح بوده است؛ اما بر اثر گذشت زمان و مطرح شدن برخی از احادیث و اقوال و اندیشه های مذهبی و علمی بشری در حاشیه قرار گرفت و نظریات دیگری در جنب یا به جای آن مطرح شد. طوری که اکنون نظریه مشهور خاص بودن زبان قرآن است. در نظریه ای که نظریه پرداز به آن مخصوص است، عرفی بودن مطلق زبان قرآن است؛ طوری که در آن هیچ تمایزی میان زبان متعارف عرب عصر نزول و زبان قرآن قایل نیست. طبق این نظریه قرآن به زبان معیار عرب حجاز در عصر رسول اکرم(ص) و خطاب به آنان نازل شده است.
به موجب این نظریه زبان قرآن هیچ تفاوت زبان شناختی با زبان معیار عرب عصر نزول ندارد و نیز هیچ آیه ای در قرآن که عرب عصر نزول مراد خدای تعالی را از آن نفهمد، نیست.
بر پایه این نظریه بهترین تفسیر قرآن عبارت از تفسیر تاریخی قرآن است. این تفسیر عبارت است از کشف مراد آیات با تکیه بر قرائن و اطلاعاتی که در تاریخ و عصر نزول قرآن برای مخاطبان قرآن یعنی عرب حجاز زمان پیامبر اسلام(ص) معلوم بوده است؛ نظیر سیاق آیات، آیات متحد الموضوع، شرایط و مقتضیات زمان نزول، مختصات فردی و اجتماعی مخاطبان قرآن اعم از مشرکان عرب، یهود و نصاری.

2. گزارش فرایند تکون، تطور و تکامل نظریه
از دیرباز کمابیش تلقی دانشمندان اسلامی بر عرفی بودن زبان قرآن بوده است؛ به همین رو برای تأیید معنای مختار خود برای لغات یا اختیار قرائات برگزیده خود به نثر و نظم عرب استشهاد می کردند؛ اما با نقل روایات و اقوالی از پیامبر(ص) و صحابه و تابعان و نیز ائمه اهل بیت(ع) و پیدایش و گسترش اندیشه های کلامی، فلسفی، عرفانی، فقهی، اصولی و علمی در میان مسلمانان به تدریج برای زبان قرآن تمایزاتی قائل شدند؛ نظیر این که قرآن اختصاصاتی چون بطون، وجوه، متشابهات، مجملات، غرائب، اعجاز علمی و نظایر آنها دارد که در کلام بشری به چشم نمی خورد و این ها را ذاتی قرآن تصور کردند؛ نه آن که بر اثر گذشت زمان و فقد قرائن و پیدایش مذاهب و علوم پدید آمده باشد.
راهیابی احادیث و اقوال و مذاهب و علوم بشری به تفسیر قرآن و پیدایش تفاسیر متفاوت از آیات قرآن برخی را به این باور رساند که در قرآن به زبان های گوناگون نظیر عرفی، فقهی، کلامی، علمی، فلسفی و عرفانی و رمزی سخن گفته شده است. برخی این زبان ها را در طول هم در هریک از آیات قرآن ادعا کردند و برخی هر دسته از آیات قرآن را به زبانی خاص دانستند؛ نظیر این که زبان آیات قصص و صفات خدا را رمزی و تمثیلی، و زبان آیات احکام را فقهی و حقوقی به شمار آوردند. 

3. توضیح مختصر پیش فرض ها و مبانی نظری
برخی از مهم ترین پیش فرض های نظریه عرفی بودن زبان قرآن به این قرار است:
الف. خداوند قرآن را خطاب به عرب حجاز در عصر پیامبر اسلام(ص) یعنی مشرکان مکه در دوره مکی و مشرکان مکه و یهودیان و مسلمانان مدینه نازل کرده است.
ب. زبانی که خداوند در قرآن به آن سخن گفته است، عبارت از زبان معیار عرب عصر پیامبر اسلام(ص) است و زبان معیار آنان نیز عبارت از همان زبانی است که خطبه ها و شعرهایشان را به آن ایراد و انشاد می کردند.
ج. زبان، برآمده از تصورات و معهودات اهل زبان است و تصورات و معهودات اهل زبان نیز برگرفته از اشیاء و اموری است که آنان با آنها سر و کار دارند و برای آنان آشنا و مألوف است؛ بنابراین الفاظ و تعابیر قرآن به همان تصورات و معهودات عرب عصر نزول ناظر است.
د. در قرآن مجمل و متشابه و مؤول و غریب به معنای واژگان و تعابیری که عرب عصر نزول مراد خدای تعالی را از آنها نفهمد، وجود ندارد.
هـ. فهم صحیح مفسر از آیات قرآن در گرو تکیه به همان اطلاعاتی است که معهود عرب عصر نزول بود؛ نه اطلاعاتی مانند عرفان، فلسفه، فقه، کلام، علوم تجربی و مانند آنها که معهود آنان نبوده است.

4. اشتراکات و افتراقات نظریه با نظریه های رقیب  و موجود
اگرچه بسیاری در عرفی بودن قرآن فی الجمله با نظریه پرداز اشتراک دارند، اما تفاوت هایی نیز در نظریه وی به این قرار وجود دارد:
الف. زبان قرآن در سراسر آیاتش یک زبان عرفی محض، آن هم عرف معیار عرب عصر نزول است و هیچ تفاوتی با آن ندارد. در زبان عرفی مجاز، تشبیه، ترادف، اشتراک لفظی و معنوی وجود دارد، در قرآن هم هست.
ب. خداوند از آیات قرآن معنایی بیش از آنچه که در زبان عرفی مفهوم مخاطب است، اراده نکرده است؛ منتها این منافی برخورداری آیات قرآن از لوازم منطقی نیست.
ج. مخاطبان قرآن خصوص عرب حجاز عصر نزول یعنی مشرکان مکه و مسلمانان و یهودیان مدینه و مسیحیان جزیرة العرب است.
د. برای قرآن بطونی به معنای مفاهیمی که هیچ ربط منطقی با ظاهر آیات قرآن نداشته باشد، وجود ندارد.
هـ. در قرآن، متشابهات یا مجملاتی یا حقایق شرعی یا غرائب یا مطلقات یا عمومات یا اعجاز علمی، به معنای آیاتی که مراد آنها را عرب عصر نزول به طور مستقل از بیان پیامبر(ص) و ائمه(ع) و دانشمندان معاصر نفهمیده باشند، وجود ندارد.

5. روش دستیابی به نظریه
نظریه عرفی بودن زبان قرآن حاصل تحقیقات و تأملاتی بوده است که به تدریج با مطالعه نظریات علمای گذشته و ادله آنان از جمله نظریات علامه طباطبایی انجام شده است. وی در کتاب قرآن در اسلام و نیز تفسیر المیزان تصریح کرده است که قرآن در بیان مقاصدش مستقل از بیان پیامبر اسلام(ص) و ائمه(ع) است؛ اما بیان تفاصیل احکام بر عهده ایشان است. ملاحظه قوت ادله ایشان و دیگر ادله ای که وضوح مقاصد آیات قرآن را برای مخاطبانش یعنی عرب حجاز عصر پیامبر اسلام(ص) اثبات می کند، نظریه پرداز را به سمت نگاه انتقادی به ادله مخالفان نظر ایشان کشاند و مطالعات بعدی نشان داد که تمام ادله مخالفان ضعیف و مردود است. مطالعات نظریه پرداز در زمینه معناشناسی و تاریخ گذاری و تفسیر تاریخی قرآن کمک شایانی به تکمیل و تقویت نظریه عرفی بودن زبان قرآن کرد و این باور را برای او پدید آورد که فهم صحیح آیات قرآن در گرو عرفی دانستن زبان قرآن است.
 
6. کارکردها و دستاورد نظریه (آثار علمی و کاربردی مترتب بر آن)
به موجب این نظریه تغییرات اساسی و گسترده ای در تفسیر آیات قرآن به هم می رسد که برخی از مهم ترین آنها از این قرار است:
الف. نظر به این که آیات قرآن به معهودات عرب حجاز عصر نزول ناظر است، وجود اعجاز علمی در آن بی وجه خواهد بود؛ یعنی آیاتی در قرآن نیست که مردم عصر نزول مقصود آنها را نفهمیده و بر اثر پیش رفت علوم بشری در دوره معاصر فهمیده باشند.
ب. با توجه به این که ظاهر آیات قرآن به موارد و مصادیق و اشخاصی که معهود عرب زمان نزول برمی گردد، تطبیق آن بر موارد و مصادیق و اشخاصی که در زمان نزول حضور و وجود نداشتند، بی وجه دانسته می شود و تفسیر به رأی به شمار می آید؛ البته این با اخذ احکام و معارف کلی ورای آیات و تطبیق آنها بر موارد و مصادر دیگر اعصار و امصار منافاتی ندارد.
ج. بر اساس این نظریه به جهت آن که قرآن متناسب با مقتضیات زمان و مکان نزول نازل شده است، تنها روش صحیح تفسیر آیات قرآن عبارت از تفسیر تاریخی خواهد بود؛ یعنی تفسیری که مبتنی بر ترتیب و شرایط نزول سوره های قرآن باشد و تفسیرهای دیگر که متکی بر داده های علمی در اعصار بعد از عصر نزول است، مصداق تفسیر به رأی و تحمیل آراء بر قرآن تلقی خواهد شد.
د . بر پایه این نظریه در قرآن الفاظ عام و مطلقی که شامل همه موارد و مصادیق در هر عصر و نسل باشد، وجود ندارد؛ بلکه همه موارد و مصادیق آیات، معهود مخاطبان قرآن یعنی عرب حجاز عصر نزول بوده است؛ بر این اساس، وجود مخصصات و قیوداتی که در زمان نزول آیات قرآن نبوده باشد و بعد از آن حادث گردیده باشد، به عنوان قرائن کاشف معنای مراد، بی وجه است. قرائن کاشف معنا باید مقارن یا قبل از نزول آیات موجود بوده باشد و گرنه خلاف فصاحت و بلاغت تلقی می شود.

7. توضیح اجمالی ادله و شواهد نظریه
برخی از مهم ترین ادله و شواهد نظریه به این قرار است:
الف. با عنایت به این که متکلم قرآن یعنی خداوند دانای مطلق است و از سویی به ظرایف زبان بشری و از سوی دیگر به ظرفیت ذهنی او آگاه است و قصدش از نزول قرآن هدایت و راهنمایی عرب عصر نزول بوده و وسیله تفهیم مقاصد الهی نیز همان زبانی بوده که میان آن مردم رواج داشته است، اقتضا دارد، خداوند قرآن را به زبان معهود همان مردم نازل کرده و از الفاظ و تعابیرش همان معناهای معهود و مألوف آنان را قصد کرده و بنابراین زبان قرآن عبارت از زبان معهود و مألوف آنان بوده باشد.
ب. مکه ام القری و پایتخت عرب در عصر پیامبر اسلام(ص) بود و در آن خطابه ها و اشعار برای توده مردم ایراد و انشاد می شد و عرب های قبایل مختلف از سرزمین های گوناگون در مواسم حج به مکه می آمدند و آنان از علومی مثل عرفان و فلسفه و کلام و جز اینها آشنایی نداشتند و این شرایط موجب شده بود، یک زبان عام عربی که معهود و مألوف همه قبایل عرب باشد، در شهر مکه پدید آید و مردم قریش به آن تکلم کنند. پیامبر اسلام(ص) نیز از مردم همین شهر بود و در میان آنها مبعوث شد؛ لذا اقتضا دارد، زبانی که قرآن به آن نازل شده است، عبارت از همان زبانی باشد که در محافل عمومی و رسمی همین شهر به آن سخن گفته می شده است.
ج. در طی آیات قرآن تصریح شده است که خداوند هر پیامبری را به لسان قومش مبعوث می کرد تا بتواند پیام الهی را به آنان بیان کند و قرآن هم به لسان عربی مبین و قابل فهم قوم پیامبر اسلام(ص) نازل شده و قصد از نزول قرآن هم هدایت مردم بوده است؛ لذا باید زبان قرآن همان زبان مألوف قوم پیامبر اسلام(ص) یعنی عربی فصیح رایج در محافل عمومی آن زمان باشد.
د. در روایاتی از معصومان(ع) آمده است که قرآن کتاب هدایت است و به مردم توصیه شده، در موقع فتنه ها برای هدایت یافتن به قرآن مراجعه کنید و حتی قرآن معیار صحت و سقم حدیث دانسته شده است و فرمودند: روایات ما را بر قرآن عرضه کنید. اگر موافق آن بود، آن را اخذ کنید و اگر مخالف آن بود، آن را دور افکنید. این روایت متضمن این معناست که مردم، هم قرآن را می فهمند و هم حدیث را و هم موافقت و مخالفت حدیث با قرآن را و هم این حق را دارند که اگر حدیث مخالف قرآن بود، آن را دور بیافکنند.

8. نکات قابل توجه
در انتها توجه به نکاتی به قرار ذیل ضروری می نماید:
الف. قرآن نظیر کلام بشری دارای ملازمات منطقی است و اگر مراد از بطون قرآن همین ملازمات باشد، قرآن همسان کلام بشری از بطون برخوردار است؛ اما مفاهیمی که هیچ ملازمه منطقی با  منطوق کلام ندارد و از قبیل تداعی معانی محسوب می شوند، نه به قرآن و نه به کلام بشری قابل انتساب نیست.
ب. تفسیر قرآن نیازی عرضی است و نه ذاتی. قرآن وقتی نازل شد، بی نیاز از تفسیر به معنای کشف مراد الهی بود؛ اما بر اثر گذشت زمان و فقد قرائن فهم آیات نیازمند تفسیر قرآن شد. در این زمینه، روایاتی که بتواند آن قرائن را بازسای کند، قابل استناد خواهد بود؛ اما روایاتی که با مدلول عرفی آیات تعارض داشته باشد، چه تعارض جزئی و چه تعارض کلی قابل استناد نخواهد بود.
ج. احادیث ائمه اهل بیت(ع)  تکمیل کننده معارف دینی است و لذا باید در زمینه آنچه که در قرآن نیامده است، به آن احادیث مراجعه کرد.
د. خطاب قرآن به عرب حجاز عصر نزول مستلزم اختصاص هدایت آن به آن مردم نیست. آیات قرآن همچون نسخه هایی است که برای درمان بیماری های بیماران خاصی نوشته شده است؛ اما کسان دیگری به همان بیماری ها مبتلایند، قابل بهره برداری است.
هـ. ظاهر آیات قرآن خطاب به خصوص عرب حجاز در عصر رسول خداست؛ اما مفاهیم قرآن که ملازمه منطقی با مدلول عرفی قرآن دارد، عموم مردم را در هر عصری فرا می گیرد.


پاسخ به سئوالی درباره عرفی بودن زبان قرآن

با سلام و احترام

...اخیراً نقدتان بر پایان نامه «عوامل فهم­های متعدد قرآن» را می­خواندم و بسیار بهره بردم. در این میان دو نکته به ذهنم رسید؛

سئوال

اولی دغدغه چند ساله بنده است که با وجود تمایل بسیار به نظریه شما در باب زبان قرآن، هنوز نتوانسته­ام جوابی قاطع بر اشکالی که به آن وارد می­کنند بیابم.

پاسخ

با سلام و احترام به عرض برسانم که شما مشخص نفرمودید، کدام اشکال مورد نظر شماست تا ناظر به آن مطلبی را عرض کنم. اما به هر حال، من طرحنامه نظریه پردازی را با عنوان «عرفی بودن زبان قرآن» به حلقه کرسی های نظریه پردازی، نوآوری و نقد علوم قرآنی عرضه کرده ام و آنان آن را به عنوان یک نظریه قابل طرح پذیرفته اند و مرحله پیش کرسی آن هم برگزار شده و بنا شده است، سئوالات و ایرادات ناقدان به طور کتبی به من منعکس شود و من هم به طور کتبی به آنها پاسخ دهم. ان شاء الله این زمینه ای برای روشن تر شدن نظریه باشد.

نظریه من این است که قرآن به زبان معیار عرب عصر نزول یعنی زبان سخنوران و شاعران آن زمان که در محافل عمومی به سخنرانی و شعرخوانی می پرداختند، نازل شده است. اگر این نظریه به درستی تصور شود، هیچ اشکال جدی بر آن وارد نیست.

سئوال

دوم نیز نکته­ای است که شما شیطان را «یک نیروی شریر نفسانی و درونی» دانسته­اید. این سخن با نظر مشهور و ظاهر قرآن که آن را موجودی خارجی غیر از نفس انسان می­داند نمی­سازد. البته کسانی را دیده­ام که چنین نظری دارند. می­خواستم بدانم آیا دیدگاه شما نیز در این باره مخالف مشهور است و دلایلتان در این باره چیست؟

پاسخ

منظورم در آن نوشته از نفسانی و درونی این بوده است که ما آن را در درون خود حس می کنیم. شاید کسانی باشند که شیطان را در برابر چشم خود مجسم دیده باشند و با او سخن گفته باشند؛ اما ما چیزی به نام شیطان در بیرون از خود حس نمی کنیم. تنها چیزی که درک می کنیم، این است که گاهی وسوسه می شویم که کاری ناپسند انجام دهیم؛ اما این که آن یک موجود و عامل بیرونی باشد، در خود احساس نمی کنیم. این که آیا این وسوسه منشأ خارجی دارد، قابل درک ما نیست.

ما همچنان که احساس می کنیم، خوشحالیم یا اندوهگین هستیم یا فکر می کنیم، احساس می کنیم، به کار ناپسندی تمایل داریم. گاهی هم احساس می کنیم، باید کار پسندیده ای انجام بدهیم. به ناتوانی کمک کنیم. از ضعیفی حمایت کنیم. نیز از دروغ گویی و خیانت احساس بدی داریم. اما هرگز منشأ این دو دسته از احساسات و مدرکات را دو چیز یکی به نام روح و دیگری به نام شیطان نمی یابیم.

البته منطورم هم این نیست که هرچه ما آنها را نمی توانیم درک کنیم، وجود خارجی ندارد. این را هم معترفم که درک ما محدود است. در مورد آنچه که درکی از آن نداریم، اگر قائل صادقی از آن خبر دهد، عقل حکم می کند، به آن باور داشته باشیم. در قرآن آمده است که شیاطین به عنوان موجوداتی مستقل از انسان هستند.

سئوال

اما بخشی از نوشته شما در نقد پایان نامه یاد شده و سؤال بنده:  

«رای کسی معقول است، به زبان ترکیبی سخن بگوید که مخاطبانش از صاحبان علوم و فنون متفاوت تشکیل شده باشد. آن هم به این صورت در هر خطاب به صاحبان یک علم و فن سخن بگوید؛ بنابراین اگر چه خداوند عالم مطلق است، اما نظر به این که نه در وقت نزول صاحبان علوم و فنون امروزی وجود داشتند و نه هیچ سوره ای را می توان یافت که در آن مصطلحات خاص یک علم و فن را یافت، نمی توان زبان قرآن را ترکیبی تلقی کرد.» (دکتر نکونام)

نقد: طرفداران دیدگاه زبان ترکیبی معتقدند مخاطبان قرآن همان عرب عصر نزول نیستند و بدین روی، قرآن به گونه­ای سخن گفته که هم آنان بفهمند و هم مردمان و عرفهای دیگر نیز در حد خود از آن بهره ببرند. بنابراین اشکالی ندارد زبان قرآن زبانی ترکیبی باشد.

پاسخ

در پاسخ نکات ذیل را بیان می کنم:

1. صرف ادعای این که مخاطبان قرآن عرب عصر نزول نیستند و همه مردم در هر عصر و مصر مخاطب قرآن اند، حقیقتی را ثابت نمی کند. باید ادعا مدلل باشد. به علاوه نباید لوازم باطل و موارد نقض داشته باشد. حال آن که هیچ دلیل عقلی و نقل معتبری بر این که مخاطبان قرآن همه مردم در هر عصر و مصر هستند،  به چشم نمی خورد. اگر به عباراتی مثل «لانذرکم و من بلغ» و «خاتم النبیین» استناد می شود، ملازمه ای با عام بودن مخاطبان قرآن ندارد. اگر باید قرآن به مردمان دیگر ابلاغ شود، باید مخاطبانش آن را به آن مردمان ابلاغ کنند و اگر بخواهد دین اسلام خاتم باشد، باید همان مخاطبان دین اسلام را به نسل های بعدی برسانند. اما آیا اگر مخاطبان مطالبی را به دیگران منتقل کردند، آن دیگران هم مخاطبان آن مطالب هستند؟ اگر چنین باشد، باید گفت، مخاطبان همه کلام ها اعم از بشری و غیر بشری عموم مردم در هر عصر و مصرند؛ چون آن مطالب هم به اعصار و امصار دیگر منتقل می شود.

واقعیت امر چنین نیست و مخاطبان سخن عبارت از همان کسانی اند که در وقت و محل ایراد سخن حضور دارند.

2. آنان که زبان قرآن را ترکیبی می دانند، باید پاسخ دهند، کدام قسمت قرآن به کدام زبان است. ما که سراسر قرآن را به یک زبان و آن هم همان زبان معیار عرب عصر نزول می یابیم. در هیچ قسمتی از قرآن به زبان خاصی مثل عرفانی، فلسفی، علمی، فقهی و مانند آنها سخن گفته نشده است؛ به علاوه در زمان و محل نزول قرآن نه عرفان و فلسفه و علم تجربی و فقه بود و نه دانشمندانی که به این علوم آشنا باشند.

3. تردیدی نیست که صاحبان علوم و عقول مختلف می توانند در حدی که به زبان عربی آشنایی دارند یا در لوازم آیات تدبر کنند، به آموزه های قرآن آشنایی پیدا کنند؛ اما تفاوت صاحبان علوم و عقول مختلف ایجاب نمی کند که زبان قرآن هم متفاوت باشد.

لینک های مرتبط:‏   رویکردهای تأویلی و عصری به قرآن؛‏   نقد خانم دکتر ف. پ. بر نظریه عرفی بودن زبان قرآن؛‏  جلسه پیش کرسی "عرفی بودن زبان قرآن" برگزار شد؛‏    گزارش کلی از جلسه پیش کرسی؛‏   محتوای گزارش نظریه عرفی بودن زبان قرآن در پیش کرسی (2) ؛‏  محتوای گزارش نظریه عرفی بودن زبان قرآن در پیش کرسی (1) ؛‏   کلیاتی درباره تفسیر تاریخی قرآن؛‏   عرفى بودن زبان قرآن؛   نقدى بر نظریه «گفتارى بودن زبان قرآن‏»؛‏  زبان قرآن گفتاری یا نوشتاری؛‏  نقدى بر نظریه «گفتارى بودن زبان قرآن‏»؛‏ پاسخ نقدى بر مقاله‏ى «زبان قرآن، گفتارى یا نوشتارى‏» ؛‏ بررسی چند شبهه درباره زبان قرآن


نقد خانم دکتر ف. پ. بر نظریه عرفی بودن زبان قرآن

یکی از ناقدان محترم نظریه عرفی بودن زبان قرآن در جلسه پیش کرسی خانم دکتر ف. پ. بود که البته باید وی را بیش تر از حامیان این نظریه برشمرد. مع الوصف برخی از سئوالاتی را نیز مطرح کرده اند. من مواضع سئوال و ایراد را با رنگ زرد مشخص کردم. نخست متن نقد را می آورم و بعد پاسخ سئوالات ایشان را در پست های دیگر. البته در مواردی که مطالبی مرتبط باشد، در این پست به آن لینک داده ام؛ اما پاسخ مستقل و مفصل آن را به بعد موکول می کنم. نقد ایشان چنین است:

نظریه عرفی بودن زبان قرآن در شمار قابل توجه ترین نظریه های در این حوزه است. حقیقت این است که فهم آیات قرآن در بسیاری از موارد برای مخاطب امروزی با دشواری هایی همراه است. دشواری فهم آیات قرآن بی تردید در همه اعصار و امصار وجود داشته و همان نیز باعث تدوین کتاب های تفسیر قرآن در دوره های مختلف بوده، ولی به نظر می رسد، مشکل مخاطب امروزی اندکی متفاوت است.

این دشواری فقط محدود به مشکل مختلف بودن زبان مخاطب نیست که به مثل با ترجمه بتوان آن را حل نمود. صرف نظر از مسایل اعتقادی در حوزه مسایل اجتماعی و قوانین، در قرآن مسایل و موضوعاتی مطرح شده است که هرگز در جامعه امروزی وجود ندارد و یا گاهی در آن راه حل هایی برای مسایل مطرح است که اساساً در این عصر با آن راه حل مشکل را نمی توان حل کرد. تعابیر و واژگانی که قرآن برای توضیح برخی از موقعیت ها به کار می برد، برای مخاطب امروزی در برخی موارد ناآشناست. این همه، پژوهشگران و دانشمندان قرآنی را بر آن داشته است که که با توجه به نظریه های متن شناختی و زبان شناختی روش ها و راه کارهای نوینی را برای چگونگی فهم قرآن و یا به تعبیری کشف زبان قرآن ارایه نمایند.

نظریه عرفی بوددن زبان قرآن در واقع تلاشی است برای فهم معنا و متن قرآن. مؤلف نظریه بیش از هرچیز از مهجور بودن قرآن رنج می برد و می خواهد قرآن را به صحنه اجتماع بیاورد و با مخاطب امروزی آشتی بدهد. او می گوید: قرآن در جشن و عزا و مراسم افتتاح حاضر است؛ ولی در کسب و کار و ادارات و زندگی فردی و اجتماعی ما حضوری کمرنگ دارد یا به کلی غایب است. بیش از همه از این رنج می بد که به جای فهم مطالب و مفاهیم قرآن به قرائت و تجوید و حفظ قرآن بسنده شده است. ولی آیا چگونه می توان قرآن را به صحنه آورد؟

بخشی از ناهمخوانی قرآن با مسایل مخاطب امروزی در ارتباط با تشریعات آن است؛ مانند احکام حقوقی قرآن که دربارة امور بردگان و کنیزان است. همچنین سنت هایی همچون لعان و ظهار و جز اینها کاملاً منسوخ شده است.  احکامی که به حقوق زنان، اقلیت های دینی و کفار در جامعه اسلامی از جمله ایران بازتابی ندارد. علاوه بر این برخی احکام اقتصادی از جمله زکات، خمس و ربا مورد مناقشه قرار گرفته و فقهای مسلمان در پی پیدا کردن راهکارهایی برای انطباق احکام اسلامی یا اقتصاد امروزی هستند. فقهای مسلمان، قرآن را در کنار حدیث و عقل و اجماع از منابع استنباط احکام شرعی برشمرده و در پاره از احکام فقهی از آن بهره جسته اند. این بهره جویی و استفاده از قران چه حد و مرزی دارد؟    پاسخ به سئوالاتی درباره نسخ ؛  ثبات یا تغییر در احکام عربی اسلام

تفسیر آیه «لایمسه الا المطهرون» یکی از آیاتی است که مؤلف به گونه مبسوطی به آن پراخته است. در حالی که برخی فقها با توجه به این آیه، به عدم جواز لمس کتاب بدون طهارت حکم داده اند، آقای دکتر نکونام معتقد است، برای دریافت معنا و فهم مراد متن بایستی اموری به عنوان اصول موضوع در نظر گرفته شود: اول آن که قرآن کریم در بستر تاریخی خاصی شکل گرفته است. دوم آن که موضوعات و مضامین قرآنی ناظر به معهودات عرب در عصر رسالت پیامبر است. با توجه به این دو پیش فرض، آیه نمی تواند به معنای حرمت مس قرآن بدون وضو تلقی شود. بلکه به معنای آن است که قرآن دور از دسترس شیاطین است و جز پاکان(فرشتگان) به آن دسترسی ندارند. ایشان معتقد است، این معنا که باطن و تأویل آیه را فقط ائمه(ع) می فهمند، ربطی به آیه ندارد.

آقای دکتر نکونام در سراسر آثار و نگاشته های قرآنی خود تأکید می کند که زبان قرآن عرفی است و آیات قرآن با رعایت مقتضیات مخاطبان زمان نزولش نازل شده و ناظر به موارد و مصادیق زمان نزول خویش است. این رویکرد مؤلف در اهمیت دادن به بستر تاریخی و مخاطبان زمان نزول البته از جهاتی قابل توجه است. از همه مهم تر آن که بازسازی تاریخ عصر رسالت با توجه به آیات قرآن را ممکن می سازد. همین طور نشان می دهد، برخی آیات نمی توانند منشأ حکم فقهی باشند و نیز بر آن است که احکام حقوقی قرآن مخصوص به مخاطبان عصر نزول است.

تأویل گرایی در فهم معانی قرآن و رمزآلود انگاشتن زبان قرآن از دیگر اموری است که مؤلف را رنج می دهد. او می گوید: از دیرباز همواره کسانی با اغراض مختلف می خواستند، قرآن را رمزآلود معرفی کنند. در زمره تأویلاتی که مؤلف آنها را درباره آیات قرآن برنمی تابد، تفسیرهای علمی و نیز تفسیرهای عددی و ریاضی از قرآن است. او همچنین تفسیرهای فلسفی و عرفانی و صوفیه را باور ندارد.  ذوبطون‌بودن قرآن؛ دستاویزی برای مفسران به رأی 

بیش از همه تأویل آیات قرآن به نفع امامان شیعه را امری غالیانه می پندارد و برای تخطئه کردن همه این انگاره ها نظریه عرفی بودن محض زبان قرآن را مطرح می کند.   تحلیل ظاهر و باطن قرآن؛   غالیانه بودن فضائل ائمه؟   نقد روایات درباره امام زمان(ع)

به اعتقاد آقای نکونام قرآن کریم با زبان عرفی مردم عصر نزول بیان شده است. این بدان معناست که عموم مردم آن روز کلمات، عبارات، اوامر و نواهی و خطابات قرآن را می فهمیدند و نیاز به مفسر و توجیه کننده ای برای آن نبود. از همه مهم تر آن که قرآن برای مردم آن روز و خطاب به آنان نازل شده است.

آنها برای دریافت معنای «والشمس تجری لمستقر لها» احتیاجی به دانش فیزیک و نجوم نداشتند و لابد «ثم استوی الی السماء و هی دخان» را نیز به گازهای تشکیل دهنده زمین ارتباط نمی دادند.  مردم عصر نزول معنای «فلما تجلی ربه للجبل و خر موسی صعفا» را می دانستند و نیاز به تأویل های صوفیانه نداشتند.    معناسازی و اعجازتراشی‏های بی‏جا برای قرآن کریم 

زنان جامعه مکی و مدنی نیک می دانستند که در حقیقت اسلام آنها را آزاد کرده بود و به جای این که به ارث گذاشته شوند، در مواردی سهمی از ارث می بردند. اگرچه آن سهم نصف سهم مردان باشد. برای آنها که پیش از ان هیچ نبوده اند، این نصف بودن هیچگاه توهین و تحقیر و تضعیفی تلقی نمی شد.  حقوق زنان در اسلام

نظریه عرفی بودن محض قرآن با این رویکر در پی آن است که ساحت قرآن را از انگاره های ذهنی و تأویلی بزداید و آن را به صورت وسیله ای برای هدایت بشریت و درمان دردهای اجتماعی آن معرفی کند.

او تأکید می کند که عرفی بودن به معنای غیر وحیانی بودن قرآن نیست. قرآن وحیانی است؛ ولی برای فهم بشر در قالب زبان عربی آمده است.

همچنین به اعتقاد ایشان لحاظ شرایط نزول و رعایت مقتضای حال مخاطبان قرآن مستلزم اختصاص آیات قرآن به آنها و عدم جاودانگی قرآن نیست؛ چون معارف قرآن مطابق فطرت آدمی است.

به نظر می رسد، تحلیل انتقادی دیدگاه های دکتر نکونام درست از همین نقطه آغاز می شود. اگر قرآن به زبان عرفی عرب عصر نزول و برای مخاطب آن روز و به دلیل شرایط زمانی و مکانی آن روز نازل شده، چگونه و با چه مکانیسمی قابل تسرّی و تعمیم به مردم همه عصرها و مصرها خواهد بود؟  قابلیت تعمیم باطن قرآن؛‏ شیوه ارزیابی نظریات علمی از جمله بطون قرآن؛‏  پاسخ به چند سؤال درباره بطن و تأویل آیات قرآن

نتیجه منطقی این ادعا که مخاطبان قرآن خصوص عرب حجاز در عصر نزول هستند، می تواند این باشد که پس مردم خاور دور و امریکای لاتین و دیگران مخاطب قرآن نیستند. همین طور مردم قرون پس از عصر نزول نیز مخاطب وحی نیستند. این نتیجه گیری اگرچه در آیات اعتقادی قرآن نیز می تواند مورد توجه قرار گیرد، ولی به ویژه در مورد آیات الاحکام و مسایل حقوقی نمی تواند نادیده گرفته شود. با استناد به همین نظریه عرفی بودن زبان قرآن زنان می توانند ادعا کنند، دیه و ارث و شهادت آنها با مردان برابر است که البته ادعا نیز کرده اند و برخی موارد آن نیز به قانون مدنی تسرّی پیدا کرده است.

با استناد به این نظریه می توان گفت: اگر به مثل خدای تعالی فرموده «الذین یأکلون الربا لایقومون الا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس» تخبط انسان به وسیله شیطان امری است که برای عرب زمان نزول امر معهودی بوده و نیازی نیست، تصور کنیم، برای مردم امروز هم سازی و جاری است.

 شاید در پاسخ این سئوال گفته شود، منطوق قرآن در خصوص عرب زمان نزول است؛ ولی مفهوم آن قابل تسرّی به دیگران است. این پاسخ در صورتی می تواند قانع کننده باشد که بر ارتباط نزول آیات با مقتضیات زمان و مکان تأکید نمی شد.

نظریه پرداز محترم به گونه ای درباره مقتضیات زمان و مکان صحبت کرده است که گویا جزء ماهیت آیات قرار گرفته است. اگر آیه با توجه به زمان و مکان و برای زمان و مکان خاصی نازل شده، زمان و مکان جزء مقوم های وجودی آن هستند. بنابراین در جای دیگر کارآیی ندارد. این استدلال به آن معنا نیست که پیش فرض نظریه پرداز نادرست است؛ بلکه بحث بر سر پیامدهای آن است. اتفاقاً به نظر می رسد، نظریه عرفی بودن محض قرآن بتواند تا حدودی مشکلات موجود را درباره فهم متن قرآن بر طرف نماید.

مبارزه با تأویل گرایی و رمزآلود تلقی کردن قرآن، بستر دیگری است که نظریه عرفی بودن زبان قرآن در جهت آن تلاش می کند. نظریه پرداز با این پیش فرض که خداوند قرآن را برای هدایت عرب عصر پیامبر و با زبان عرفی همانها نازل کرده، در پی این ادعاست که هرگونه تأویل و تفسیری از قرآن غیر از آنچه معهود عرب عصر نزول بوده، باطل است. ایشان می گوید: اگر با پتک هم بر سر عرب عصر پیامبر می زدی، از دو واژه «والتین و الزیتون»، امام حسن و امام حسین را نمی فهمیدند که البته در شمار تأویلات شیعه از این آیه قرآن است. دغدغه این نظریه زدودن ساحت قرآن از تأویلات فرقه ای البته امری پسندیده است، ولی به نظر می رسد، اگر مخاطب امروزی یا هر دوره ای فهم خود را از قرآن به فهم عرب عصر نزول محدود نماید، حظی و بهره ای از قرآن نخواهد برد؛ زیرا واضح است که معرفت دینی در طی اعصار و امصار تحول پیدا کرده است.

این معنا که بهترین روش برای تفسیر آیات قرآن تفسیر تاریخی، یعنی تفسیری مبتنی بر اسباب نزول است، البته امری معقول است و همواره مورد توجه دانشمندان علوم قرآنی بوده است؛ اما حقیقت این است که روایات تاریخی مربوط نیز به دلیل اختلاف آنها در متن و سند مورد مناقشه است. مفسران هریک با پیش فرض های ذهنی خودشان گونه ای از روایات را انتخاب کرده اند.    تاریخ گذاری و تفسیر تاریخی قرآن در بوته نقد؛    کلیاتی درباره تفسیر تاریخی قرآن؛‏ روش تحقیق در تاریخ گذاری سوره های قرآن

اساساً این پیش فرض دکتر نکونام که عرب زمان پیامبر(ص) فهم و درک روشنی از قرآن و آیات آن داشته است، محل اختلاف است. نظریه پرداز محترم، خودشان روایات بسیاری را نشان داده اند که اصحاب حتی درباره معنای مفردات قرآن اختلاف می کردند. نمی توان برای اثبات این ادعا که مردم عصر نزول همه قرآن را به روشنی می فهمیدند، این گونه روایات را به جعل و وضع منتسب نمود.  درآمدی بر مفردات قرآن

اساساً درباره وضعیت و شرایط عرب عصر نزول گزارش های تاریخی قابل توجهی وجود ندارد. به دلیل عدم دسترسی به منابع و مراجع تاریخی معتبر باید از هرگونه اظهار نظر قطعی درباره آن عصر خودداری شود.

ارتباط با فرهنگ بابلی و نیز تأثیرپذیری زبان عربی از زبان های آرامی و سریانی مطالبی هستند که احتیاج به مطالعه و تحقیق بیش تری دارد.

به نظر می رسد، در کنار هم نهادن پیش فرض های نظریه می تواند، راهگشا باشد. گفته شده است، اگر برای قرآن بطون و متشابهات یا مجملاتی ثابت می شود، باید این موارد برای زبان عرفی نیز ثابت شود. به نظر می رسد، اتفاقاً همین طور هم بوده است. زبان عربی و واژگان آن به دلیل گستره معنایی و خصوصیات زبان شناختی ویژه آن قابلیت داشته است که مورد تأویل قرار بگیرد. این قابلیت باعث شده است که فلاسفه، عرفا، دانشمندان علوم تجربی و ریاضی و فرقه های مختلف هریک با پیش فرض ها و ذهنیت های خودشان معنای خاصی از ان واژگان را گزینش کنند. هدف این مفسران نیز نزدیک شدن به معنای مراد با توجه به واژه عربی بوده است. تعیین معیار برای درستی این تأویل ها نیز البته امری بوده است که بزرگان بدان اقدام کرده اند؛ ولی چنان که مشهورد است، قول فصلی در این باره وجو ندارد.   تفسیر معناشناسانه آیه محکم و متشابه؛  آیا آیات صفات جزو آیات متشابه است؟   چرا علم به تأویل به خدا اختصاص دارد؟