مدهامّتان: علوم و معارف قرآن و حدیث

حساسیت های مخالفان در زمینه نظریه پردازی های اینجانب

نوآوری ها و نظریه پردازی های من برای مخالفان مایه حساسیت شده است. هر وقت ما یک نظریه یا زاویه دید جدیدی را مطرح می کنیم، حساسیت های آنان برانگیخته می شود و می کوشند، جلوی آنها را بگیرند. برخی از مهم ترین نظریات و زاویه های دید جدیدی که اینجانب مطرح کرده و حساسیت مخالفان را بر انگیخته، به قراری است که در پی می آید.

 

1. اصالت ظاهر و سیاق آیات قرآن

گفتنی است، به باور من، ما نباید قرآنی را که به طور متواتر نقل شده و آن را هزاران و میلیون ها نفر نسل اندر نسل به ما انتقال داده اند، محکوم روایات آحادی بکنیم که با ظاهر و سیاق آیات قرآن مخالف اند. چنین کاری نه با عقل سازگار است و نه با احادیثی که از معصومین(ع) در زمینه حجیت مستقل قرآن و حاکمیت قرآن بر روایات نقل شده است. بر اساس این باور، می گویم: تمام روایاتی که با ظاهر و سیاق آیات قرآن مخالف است، نباید اساس تفسیر آیات قرآن قرار داده شود و با تکیه بر آنها انسجام و پیوستگی آیات قرآن را از هم بگسلیم. به همین رو می گویم، ما نباید مفاهیمی را به آیات قرآن تحمیل کنیم که از ظاهر و سیاق آیات بر نمی آیند و یا با معنای ظاهری و سیاقی آیات ملازمه منطقی ندارند. من بر پایه همین دیدگاه، تمام روایاتی را که طی آنها آیات قرآن بر ائمه به شکل بی ربطی تطبیق داده شده اند، مردود می شمارم. (نک: مهجوریت سیاق قرآن کریم؛ متن دفاعیه بررسی تطبیقی بافت در تفسیر و زبان شناسی)

یک نمونه از آن روایات این است که آورده اند، در آیات «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ * بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ * ... * یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ» (رحمن، 19-22) مراد از «بحرین» علی(ع) و فاطمه(س) و مقصود از «برزخ» پیامبر(ص) و منظور از «لؤلؤ» و «مرجان» حسن(ع) و حسین(ع) است. من می گویم، اگر بر مغز یک عرب که قرآن به زبان او نازل شده، پتک هم کوبیده شود، هرگز این معانی در نمی آید. این آیات در سوره «الرحمن» است که در مکه و خطاب به مشرکان مکه نازل شده است. مشرکان مکه چگونه از این آیات به پنج تن دلالت می شدند؛ در حالی که نه کسی نام ایشان را بحرین و برزخ و لؤلؤ و مرجان نامیده بود و در مکه نه علی(ع) و فاطمه(ص) با هم ازدواج کرده و نه حسن(ع) و حسین(ع) متولد شده بودند. شایان ذکر است، در تفسیر فرات کوفی ذیل این آیات به امام صادق(ع) نسبت داده شده است که فرمود: «علی و فاطمة [بحران عمیقان لا یبغی أحدهما على صاحبه‏] جاءهما النبی فأدخل رجلیه [رجله‏] بین فاطمة و علی یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ الحسن و الحسین؛ علی(ع) و فاطمه(س) دو دریای ژرف اند. یکی بر دیگری ستم نمی کند. پیامبر(ص) به نزدشان آمد و ‏[دو‏] پایش را میان فاطمه(س) و علی(ع) داخل کرد؛ پس آنگاه حسن(ع) و حسین(ع) از آن دو بیرون می آیند» (تفسیر فرات الکوفی، ص 460).

تردیدی نیست که چنین بیانات خلاف قرآن و توهین آمیزی قابل انتساب به ائمه(ع) نیست. این روایت از محمد فزاری نقل شده است که به غلو متهم است و نوعاً روایاتی که طی آنها ائمه(ع) به شکل بی ربطی بر آیات قرآن تطبیق شده اند، از سوی غالیان جعل گردیده اند.

من به حکم عقل و نیز روایات معصومین(ع) از جمله روایات عرضه که طی آن، ایشان امر فرموده اند، روایاتشان را بر قرآن عرضه کنیم و اگر با آن مخالف بود، دور بیافکنیم، تمام روایاتی را که مخالف ظاهر و سیاق آیات قرآن است و هیچ ملازمه منطقی نیز با آیات قرآن ندارند، دور می افکنم. این حساسیت شدید مخالفان را برانگیخته است تا آنجا که من را وهابی و وبلاگم را پایگاه وهابیت خوانده اند؛ ولی آیا آنان که قرآن را بر خلاف تأکیدات معصومین(ع) این گونه فرو می کاهند که هر معنای بی ربطی را به آن نسبت می دهند، شیعه ناب هستند و من که منویات معصومین(ع) را دنبال می کنم، وهابی ام؟ زهی انصاف و مروت! گفتنی است که من به نظر آیت الله بهجت گرایش دارم که اگر ما بخواهیم، حقانیت شیعه و اهل بیت(ع) را ثابت کنیم، بهتر است، به روایاتی استناد کنیم که در کتب اهل سنت آمده است. من هرگز استناد به بسیاری از آیات قرآن را که هیچ صراحتی در زمینه اهل بیت(ع) ندارد، برای اثبات حقانیت ایشان صحیح نمی دانم. (نک: من شیعه ام؛ دین و مذهب من)

 

2. تفسیر تاریخی قرآن

من بر این باورم که هر متنی تاریخمند است و کمابیش متناسب با شرایط و مقتضیات تاریخی خودش پدید می آید و لذا با تاریخ پیدایشش وابستگی های تنگاتنگی دارد. بر همین اساس، ما برای این که مقاصد یک متن را به درستی فهم کنیم، باید آن شرایط و مقتضیاتی را که باعث پیدایشش شده است، مورد مطالعه قرار دهیم. قرآن نیز از این قاعده مستثنا نیست و لذا برای کشف مراد الهی از آیات قرآن باید، آنها را در همان بستر تاریخی نزولش فهم و تفسیر کنیم؛ یعنی به همان قرائن و اطلاعاتی مراجعه نماییم که در زمان و مکان نزول وجود داشته است؛ نظیر سیاق آیات، آیات مشابه، مخاطبان آیات، فضای کلی زمان و مکان نزول آیات، و رویدادهای مقارن نزول آیات. البته معتقدم، این معنا، همه معنای آیات قرآن نیست. قرآن علاوه بر معنای مراد که من آن را «معنای عرفی» می نامم، از معانی عقلی بی شماری برخودار است که با تفسیر فراتاریخی آیات آشکار می شود.

حساسیت مخالفان نسبت به «تفسیر تاریخی قرآن» به طور عمده از زمانی پدید آمد که من یک پایان نامه ای را با عنوان «تفسیر تاریخی سوره مائده» به انجام رساندم و دانشجوی مربوط علیرغم تأکیدم بر این که رویکردش در گزارش پایان نامه توصیفی باشد و به همراه نظریاتی که خود به آن می رسد، به ذکر نظریات مشهور هم اهتمام کند، فقط نظریات خودش را که البته در بسیاری از موارد با نظر خودم موافق بود، در پایان نامه اش منعکس کرد. این موجب شد، از سوی یکی از داوران پایان نامه غائله ای به پا شود و بعد از آن، مخالفان نسبت به تفسیر تاریخی قرآن آلرژی پیدا کردند. البته آنان از نفس تفسیر تاریخی آلرژی ندارند؛ چون آن را برای خودشان تصویب می کنند؛ بلکه از این که چنین موضوعاتی را برای اینجانب تصویب کنند، آلرژی دارند. تفاوتی که دیدگاه من با ایشان دارد، این است که من هرگز ظاهر و سیاق آیات قرآن را محکوم روایات آحادی که مخالف قرآن است، نمی کنم. (نک:   تاریخ گذاری و تفسیر تاریخی قرآن در بوته نقد؛ کلیاتی درباره تفسیر تاریخی قرآن؛ تفسیر تاریخی قرآن کریم ؛ متن دفاعیه «تفسیر تاریخی سوره انفال»)

 

3. تفسیر فراتاریخی قرآن

روزی خدمت یکی از مسئولان محترم دانشگاه قم رسیده بودم. ایشان فرمودند: «برای کاهش حساسیت ها، شما بیایید، تا حالا هرچه گفتید، حال، بر عکسش بگویید». البته این کار برایم مقدور نبود؛ چون من بر اثر مطالعه و تحقیق به نظریاتی رسیده ام و این نظریات بر ادله معتبری مبتنی است و لذا وجهی ندارد، بر عکس آنچه که تاکنون گفته ام، اظهار نظر بکنم. منتها کوشیدم، نظریاتی را که جنبه اثباتی دارد و با نظریات مشهور موافق است، مطرح کنم. نظریه «ضرورت تفسیر فراتاریخی از قرآن» از آن جمله بود. من بر این نظرم که اگرچه قرآن متنی تاریخمند است و متناسب با شرایط عصر پیامبر اسلام(ص) و عرب حجاز نازل شده، اما می توان از آن قواعدی کلی و فراتاریخی استخراج کرد که برای همه اعصار و امصار کارآیی دارد. البته منکر این معنا هم نیستم که بسیاری از گزاره های قرآن فراتاریخی است و به اصطلاح علما، گزاره های حقیقی و طبیعی است؛ نه خارجی و ناظر به خصوص مصادیق عصر و مصر نزول. منتها معتقدم، کلیت متن قرآن تاریخی و ناظر به شرایط و مقتضیات عرب حجاز عصر پیامبر(ص) نازل شده است.

باز ملاحظه شد، آلرژی مخالفان تحریک شد و مانع شدند که طرح پایان نامه ای با عنوان «تفسیر فراتاریخی قرآن با تکیه بر دیدگاه علامه طباطبایی و آیت الله معرفت» به راهنمایی اینجانب تصویب شود و بر خلاف قانون و شرع و اخلاق، آن را به نام یکی دیگر از همکاران ثبت نمودند. تا کنون نیز علیرغم چند ماه پی گیری، خصم از پاسخگویی نسبت به این اقدام غیر قانونی و غیر شرعی و غیر اخلاقی طفره رفته است. او که به من گفته بود، تنها به مافوقش پاسخگوست، پی گیری من نشان داد که به مافوقش هم پاسخگو نیست. من خواسته بودم، دلیل شرعی یا قانونی این اقدام را به من بگوید؛ اما گویا می خواهد روز قیامت در محکمه عدل الهی به من پاسخ دهد. (نک: داستان غم انگیز طرح «تفسیر فراتاریخی قرآن قرآن با تکیه بر دیدگاه علامه طباطبایی و آیت الله معرفت.»؛  تفسیر تاریخی، فراتاریخی و فرهنگی قرآن ) 

 

4. معناشناسی قرآن

من کتابی تصنیفی به نام «درآمدی بر معناشناسی قرآن» نوشته ام و طی آن مبانی و روش معناشناسی واژگان و عبارات قرآن را توضیح داده ام. در آن گفته ام که واژگان و تعابیر قرآن را می توان به دو روش معناشناسی کرد: معناشناسی تاریخی و معناشناسی توصیفی. مراد از معناشناسی تاریخی شناخت چگونگی حدوث و تطور معنایی واژگان و تعابیر قرآن در دوره های قبل از قرآن و دوره قرآنی و دوره های بعد قرآنی است. مقصود از معناشناسی توصیفی شناخت معنای مراد واژگان و تعابیر قرآن و نیز حوزه معنایی آنهاست.

دو عنوان پایان نامه با عناوین «معناشناسی اسلام در قرآن» و «معناشناسی آیه در قرآن» به نام من تصویب شد و من علیرغم آن که تلاش داشتم، موجبات آلرژی مخالفان را فراهم نکرده باشم، طرح یک پایان نامه دیگر را به نام «معناشناسی امامت در قرآن» با این که دانشجو با راهنمایی من تکمیل کرده بود، پس از جلب رضایت دانشجو، از یکی از همکاران تقاضا کردم، راهنمایی آن را بر عهده بگیرد و خودم هم مشاورت آن را پذیرفتم؛ اما در زمان دفاع یکی از مخالفان که پایان نامه را جهت داوری به او داده بودند، غائله ای به پا کرد که قصه اش را پیش تر گفته ام. ایشان فرموده بودند که من از ناراحتی شب خوابم نبرده است. این در حالی بود که در آن پایان نامه هیچ اصل و ضروری دینی و مذهبی انکار نشده بود و استاد راهنمایش هیچ ایرادی بر مطالب آن پایان نامه ندیده بود. به نظر می رسد، بعد از آن بود که گفتند: معناشناسی واژگان قرآن حاصلی ندارد و دیگر هیچ طرحی با این عنوان نباید تصویب شود و بلکه به طور کلی گفتند که اساساً نباید هیچ پایان نامه ای به راهنمایی و حتی مشاورت او تصویب شود. بر همین اساس، دو طرح به نام های «معناشناسی عهد در قرآن» و «معناشناسی دین در قرآن» را به بهانه تکراری بودن رد کردند. این در حالی است که با روش پیشنهادی اینجانب هرگز تاکنون هیچ موضوعی جز آن موضوعاتی که خود استاد راهنمای آنها بودم، تحقیق نشده است. (نک:  روش تحقیق در معناشناسی مفردات قرآن کریم ؛  گزارش دفاعیه معناشناسی واژه قرب در قرآن کریم؛ متن دفاعیه معناشناسی ربّ در قرآن)

 

5. عرفی بودن زبان قرآن

من در زمینه زبان قرآن بر این باورم که قرآن به زبان خطابه ای معیار عرب حجاز عصر پیامبر(ص) نازل شده است و دو ترمی در مقطع دکتری درس «زبان قرآن و هرمنوتیک» را تدریس می کردم و برای آن سه منبع مشخص کرده بودم. یکی کتاب «زبان قرآن و مسائل آن» نوشته دکتر سعیدی روشن و دوم، کتاب «درآمدی بر هرمنوتیک» تألیف دکتر واعظی و سوم، کتاب «درآمدی بر معناشناسی» اثر خودم. مخالفان گفتند که فلانی با طرح نظریه خودش، هارمونی مباحث ما را بر هم می زند. او پیش دانشجوها پفک می ریزد و دانشجوها تغییر ذائقه می دهند و بعد سخنان ما را نمی پذیرند؛ لذا باید این درس از او گرفته شود. در پی آن، این درس را که برای رشته دکتری «تفسیر تطبیقی» بود، به بهانه تقلیل واحدها به کلی حذف کردند و یک درس به نام «زبان قرآن» را هم که برای رشته دکتری علوم قرآن و حدیث بود، به همکار دیگری سپردند.

بعد هم آمدند، یک پایان نامه ای را در نقد نظریه اینجانب تصویب کردند و هر چه به ذهن مبارکشان رسید، به ما بستند. به دانشجو هم تأکید کردند که هرگز پایان نامه ات را تا بعد از دفاع به فلانی نشان نده. (نک:  داستان هایی در زمینه نقد خصمانه نظریات علمی)

 

6. آراء و نظریات جدید

درسی به نام «آراء و نظرات جدید در علوم قرآن و حدیث» در مقطع کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث وجود دارد که چند ترمی من عهده دار تدریس آن بودم. من به اقتضای درس به طرح دیدگاه های جدید می پرداختم و برای کنفرانس کلاسی و تحقیقات دانشجویان هم موضوعات چالشی درس را قرار می دادم تا تحقیقات خود را در کلاس عرضه کنند. بعد مشاهده کردم که مخالفان از طرح این مباحث که همگی هم در چارچوب اصول و ضروریات دین و مذهب بود، برآشفته شدند و اتهام بستند که فلانی در کلاس درسش شبهه افکنی می کند و گفتند که ما ناگزیریم، کلاس های درس خود را به پاسخگویی به شبهات فلانی سپری کنیم. حتی جوسازی کردند تا آنجا که یکی از اعضای هیئت علمی گروه دیگر تحریک شد، نامه ای را به یکی از مسئولان دانشگاه بنویسد و مرا به عنوان شبهه افکن به محاکمه بکشاند. (نک:  نقد علمی یا محاکمه عالم)

واقعاً، جالب است، اگر من شبهه افکنی می کردم، چرا این مخالفان نتوانستند، حتی یک مورد را در هیئت بدوی ثابت کنند؟ واقعیت امر آن است که مخالفان می پندارند، نظریات خودشان عین اسلام و مذهب است و هرچه با نظریاتشان مخالف باشد، شبهه و ضد دین و مذهب است. (نک: ماجرای عبرت آموز محاکمه اینجانب؛ متن دفاعیه ماجرای محاکمه؛  گناهان کبیره در ماجرای پرونده سازی محاکمه

به موجب این آلرژی که در میان مخالفان پیدا شد، گفتند که دیگر این درس را فلانی تدریس نکند و آن را به یکی دیگر از همکاران سپردند. این در حالی بود که خود دانشجویان از تدریس اینجانب بسیار راضی بودند و بعد از آن، دانشجویان بعدی طومار پر می کنند که این درسشان را به اینجانب بسپارند. معمولاً، دانشجویان ارشد و دکتری، همواره اینجانب را یکی از معدود استادانی بر می شمارند که از کلاسشان مطالب علمی تازه و سودمندی را فراگرفتند.

 

7. جغرافیای نزول قرآن

من بر این نظرم که همان جغرافیایی که معهود عرب عصر نزول بوده، در قرآن بازتاب یافته است و بر این اساس، پایان نامه ای را با عنوان «جغرافیای تاریخی قرآن» راهنمایی کردم. اما پس از آن، از تصویب موضوع مشابه آن که عبارت بود از «جغرافیای گیاهی قرآن» خودداری کردند و بهانه اشان این بود که این موضوع کار شده است؛ حال آن که هرگز چنین نیست. گویا مخالفان نسبت به عنوان «جغرافیا» هم آلرژی پیدا کردند. (نک:  متن دفاعیه پایان نامه جغرافیای تاریخی قرآن)

ظاهراً، این طور که پیش می رود، مخالفان به تدریج به تمام موضوعاتی که از دهان و قلم اینجانب بیرون می زند، آلرژی پیدا می کنند و لذا بعد معلوم نیست، چه باید کرد. البته در حال حاضر افرادی که این گونه از نظریات نوی اینجانب دچار حساسیت شده اند، اندک اند؛ اما وای به روزی که این حساسیت به تمام یا اغلب افراد روی بیاورد. ظاهراً، در آن روز چاره ای نیست، جز این که ترک وطن کرد و به دیاری دیگر مهاجرت نمود. آورده اند که روزی یک شخصی به دهی رفته بود که همه آنان دچار حساسیت شده بودند و تنشان را می خاراندند. تنها کسی که تنش را نمی خاراند، همان شخص تازه وارد بود: مردم ده گفتند: این شخص بیمار است. او را از ده بیرون کنید. مبادا ما هم به بیماری او دچار بشویم.

تلقی من این است که حساسیت داشتن نسبت به طرح نظریات جدید هرگز عقلائی نیست. باید مجال طرح نظریات جدید به خصوص آنهایی که در چارچوب اصول و ضروریات دین و مذهب است، داده شود و بعد با رعایت اصول اخلاقی و شرعی و عقلی و علمی به نقد دوستانه آن نظریات اهتمام شود تا از رهگذر تضارب آراء، رشد و نشاط علمی به وجود آید و دانشجویان نسبت به تحصیلات دانشگاهی احساس خسارت و بیهودگی نکنند. (نک:  اصول نقد دوستانه نظریات علمی؛ اخلاق اسلامی در نقد علمی؛  شیوه نقد نظریه؛  خطوط قرمز آزاداندیشی و نظریه پردازی؛  قصه پرغصه آزاداندیشی و نظریه پردازی )


گناهان کبیره در ماجرای پرونده سازی محاکمه

مرور ماجرای پرونده سازی برای محاکمه اینجانب (نک:  ماجرای عبرت آموز محاکمه اینجانب ) نشان می دهد که مخالفان با تمام ادعاهای ظاهری، ابتذال اخلاقی را به نمایش گذاشتند و مرتکب گناهان کبیره متعددی شدند و از رهگذر آنها در تخریب من و تضییع حقوقم در شوراها و هیئت ها و کمیسیون ها کوشیدند و همچنان نیز می کوشند. من اینک ضمن مرور این گناهان عرض می کنم: خدایا من هرگز از اینان راضی نیستم و اینان را نمی بخشم؛ مگر آن که توبه کنند و در مقام جبران برآیند.

خوانندگان توجه داشته باشند که غرض من از انتشار این مطالب، عقده گشایی نیست؛ بلکه احساسم این است که متأسفانه در جامعه دانشگاهی ما ابتذال اخلاقی به وضوح خودنمایی می کند و تأسف آورتر آن که گاهی این ابتذال اخلاقی، لباس دفاع از اسلام و اهل بیت(ع) و نظام و مقام معظم رهبری به تن می کند و مبتلایان به آن به طور ناخواسته دارند، چهره های تابناک این گوهرها را مشوه و زشت می سازند. تردیدی نیست که ما وظیفه داریم، با این ابتذال مبارزه کنیم.

به هر حال، برخی از مهم ترین گناهان کبیره ای که مخالفان در ماجرای پرونده سازی برای اینجانب مرتکب شدند و همچنان نیز ادامه دارد، به قراری است که در پی می آید:

 

1. دروغ و تهمت

مخالفان در هر جایی که توانستند، به من دروغ بستند و تهمت زدند. برای مثال، گفتند که او و فلانی سلاح بر ضد اسلام برگرفته اند. فلانی – یعنی من- سلاح را از رو بسته و فلانی – یکی از همکاران – سلاح را از زیر بسته است. این در حالی است که مخالفان یکصدم اینجانب در دفاع از اسلام مطلب منتشر نکرده اند. مخالفان وبلاگ های من را پایگاه وهابیت نامیدند و این در حالی است که در آنها انبوهی از مطالب ارزنده در زمینه دفاع از اسلام و تشیع و عشق به خدا و اهل بیت(ع) منتشر شده است. گفتند که او به امام خمینی و مقام معظم رهبری توهین کرده و این در حالی است که ایشان مرجع تقلید اینجانب بوده و هستند و برایم احترام دارند. گفتند که او ضد نظام است و دانشجویان را به تحریم انتخابات فرا می خواند و این در حالی بود که من در پست های متعددی از نظام و ولایت فقیه دفاع علمی کرده ام و خود در انتخابات شرکت نموده و حتی به همان کاندیدهای جامعه محترم مدرسین رأی داده ام. گفتند که حتی مراجع عظام نیز بر ضد فلانی مکاتبه کردند و این در حالی بود که وقتی خدمت حضرت آیت الله العظمی مکارم رسیدم، ایشان فرمودند که من اساساً در این زمینه بی خبرم و هیچ ذهنیتی نسبت به شما ندارم. (نک: ملاقات با حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی دامت توفیقاته)

باید توجه داشت که این فاجعه اخلاقی تنها درباره من اتفاق نمی افتد. روزی یکی از همکاران که خود مجتهد و مدرس حوزه و دانشگاه و از جانبازان شاید هفتاد درصدی و از فرماندهان سابق دفاع مقدس است. کسی که ترکش های فراوانی را در سرش حمل می کند و پیوسته سردرد دارد و با قرص های مسکن بسیار قوی خود را سر پا نگه می دارد، با من درد دل کرد و گفت: فلانی – یعنی همان خصم - گفته است که من مخالف مقام معظم رهبری هستم. این در حالی است که میان من و ایشان ارادت فراوانی است و من چند روز پیش در حضور ایشان و خانواده اش روضه امام موسی کاظم(ع) را خواندم.

من همه به خصوص مخالفان را دعوت می کنم، این کارها را با آیات قرآن و احادیث معصومین(ع) تطبیق دهیم. اگر با آنها تطبیق ندارد، توبه کنیم و در صدد جبران برآییم.

خدای تعالی می فرماید: وَ الَّذینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبیناً (احزاب، 58)؛ کسانی که مردان و زنان مؤمن را به سبب کاری که انجام نداده اند، می آزارند، بهتان و گناه بزرگی مرتکب شده اند.

امام صادق فرمود: إذا اتهم المؤمن أخاه انماث الایمان من قلبه کما ینماث الملح فی الماء؛ هر که به مؤمنی اتهام بزند، ایمان از دلش ناپدید می شود، چنان که نمک در آب. (کلینی، الکافی، 2/ 361)

پیامبر(ص) فرمود: من بهت مؤمنا أو مؤمنة أو قال فیه ما لیس فیه أقامه الله تعالى یوم القیامة على تل من نار، حتى یخرج مما قاله فیه؛ هرکه به مرد یا زن مؤمنی دشنام بدهد یا درباره او چیزی بگوید که در او نیست، خدا در روز قیامت او را بر تلی از آتش بیایستاند تا آن که عقوبت تهمتی که زده است، سپری شود. (مجلسی، بحار الأنوار، 27/ 194)

امیر مؤمنان(ع) فرمود: المؤمن لا یغش أخاه ولا یخونه ولا یخذله ولا یتهمه ، ولا یقول له: أنا منک برئ؛ مؤمن به برادرش نیرنگ نمی‌زند و به او خیانت نمی‌کند و او را خوار نمی‌سازد و به او اتهام نمی‌بندد و به او نمی‌گوید که من از تو بیزارم. (مجلسی، بحار الأنوار، 27/ 194)

 

2. غیبت

هیئت محترم بدوی هیچ یک از اتهامات سنگینی را که مخالفان به من زده بودند، محرز ندانست و بنابراین همه آنچه که به من نسبت داده بودند، دروغ و تهمت بود. (نک:  ماجرای عبرت آموز محاکمه اینجانب )

حال به فرض که من مرتکب جرم و گناهی شده بودم که البته من بری از خطاء و گناه نیستم؛ اما آیا این رویکردی که مخالفان پیش گرفته بودند و همچنان نیز ادامه دارد، اخلاقی و شرعی است؟ مخالفان نزد هر کس که می رسند، مرا تخریب می کنند.

باز عرض کنم که این مشکل فقط برای من نیست. روزی نزد خصمی رفته بودم و به او اعتراض می کردم که چرا با من مخاصمه می کنید. او شروع کرد که آری، فلانی هم سر کلاس رفته و فلان سخن را گفته است. من عرض کردم: آقا غیبت نکن! به من چه ربطی دارد که آن را برای من نقل می کنی؟ البته معذرت خواست؛ اما آیا این طریقی که خصم پیش گرفته، اخلاقی و شرعی است؟ تردیدی نیست که طریق اخلاقی و شرعی این است که اولاً، او باید وقتی شنید که کسی پشت سر آن استاد غیبت می کند، در مقام دفاع از آن استاد بر آید و حتی غیبت کننده را مؤآخده کند؛ نه این که به آن بال و پر دهد و نزد هرکس بازگو نماید. ثانیاً، به فرض، اگر آن استاد مرتکب جرمی شده بود که لازم بود، به آن رسیدگی شود، باید صحت و سقم آن را از خود استاد و یا دیگر افراد بررسی کند؛ نه این که یک طرفه و تنها بر اساس خبر یک دانشجو که معلوم نیست، آیا مطلب را درست دریافت کرده یا نه و آیا عادل است یا نه، به قضاوت بنشیند و حکم به مجرمیت او صادر کند.

من اینک باز همه به خصوص مخالفان را دعوت می کنم، اعمال خود را با آیات و احادیث تطبیق دهیم و ببینیم که اگر با آنها تطبیق ندارد، توبه کنیم و از کارهای گناه آلود خود دست برداریم.

امام صادق(ع) فرمود: من قال فی مؤمن ما رأته عیناه وسمعته اذناه فهو من الذین قال الله عز وجل : "إِنَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَة"( نور، 19)؛ هر که چیزی را بگوید که درباره مؤمنی به چشمش دیده و به گوشش شنیده است، از کسانی به شمار می رود که خدای عز و جل درباره اشان فرموده است: کسانی که دوست دارند، کار زشت را درباره مؤمنان پخش کنند، عذاب دردناکی دارند. (کلینی، الکافی، 2/ 357)

پیامبر(ص) فرمود: من أذاع فاحشة کان کمبتدئها ومن عیر مؤمنا بشئ لم یمت حتى یرکبه؛ هر که کار زشتی را افشا کند، مانند انجام دهنده اش است و هر که بر مؤمنی عیب بگیرد، نمیرد تا خود به آن عیب گرفتار شود. (کلینی، الکافی، 2/ 356)

 

3. جاسوسی و سخن چینی

خصم ما گویا کارش شده است، تجسس و پرونده سازی. در هر کلاسی یکی از دانشجویان بینوا را به عنوان خبرچین قرار می دهد و از آنان می خواهد که اخبار کلاس را به او منتقل کند. گاهی برخی از دانشجویان نزدم می آیند و می گویند که فلانی از من خواسته است، اخبار راجع به کلاس شما را به او منتقل کنم. من چکار کنم؟ یا می آیند و می گویند: فلانی به من گفته است: در ترم آخر که داری فارغ التحصیل می شوی، راجع به فلانی، مطالب را به من منعکس کن؛ چون بسا اگر حالا بفهمد، نمره ات را کم می کند.

واقعاً، این رفتار اشمئزازآوری که خصم بر ضد اینجانب انجام داده و می دهد، با کدامیک از موازین اخلاقی و شرعی سازگار است؟

باز من همه به خصوص خصم را به آیات و احادیث مربوط ارجاع می دهم که بررسی کنند، آیا این اعمال با آنها تطبیق دارد. اگر تطبیق ندارد، بیاییم از آن توبه کنیم.

امام صادق(ع) فرمود: من روع مؤمنا بسلطان لیصیبه منه مکروه فلم یصبه فهو فی النار ومن روع مؤمنا بسلطان لیصیبه منه مکروه فأصابه فهو مع فرعون وآل فرعون فی النار؛ هرکه نزد سلطانی بر ضد مؤمنی خبرچینی کند تا زیانی به او برساند، حتی اگر زیان به او نرسد، مستحق آتش است و اگر به او زیانی برسد، با فرعون و فرعونیان در آتش محشور خواهد شد. (بروجردی، جامع أحادیث الشیعة، 16/ 357)

رسول خدا(ص) فرمود: أحبکم إلى الله أحسنکم أخلاقا، الموطئون أکنافا، الذین یألفون و یؤلفون، و إن أبغضکم إلى الله المشاؤون بالنمیمة المفرقون بین الأحبة، الملتمسون للبراء العثرات؛ محبوب ترین شما نزد خدا خوش خلق ترین اتان است. هر جا می روند، با دیگران دوست می شوند و دیگران هم با او دست می گردند و مغبوض ترین شما نزد خدا کسانی هستند که هر جا می روند، سخن چینی می کنند و میان دوستان جدایی می افکنند و دنبال لغزش های افراد پاک اند (جامع السعادات، نراقی، 2 /212)

 

4. تخریب و هتک حرمت

مخالفان به گونه ای مرا تخریب کرده و می کنند که گاهی مشاهده می کنیم، برخی از همکاران و دانشجویان نیز بیم دارند، با من گفتگو و مجالست کنند. خصم، به دانشجویانی که نزدش می روند، سفارش می کند که گرد فلانی نروید و گرنه این برای شما سوء سابقه خواهد شد. یا به یکی از دانشجویان دکتری گفته است، اگر می خواهید، عضو هیئت علمی بشوید، پیرامون فلانی نگردید.  

واقعاً، آیا این رفتار اخلاقی و شرعی است و همان چیزهایی است که خداوند و معصومین(ع) به ما توصیه کرده اند؟ 

من باز همه به خصوص خصم را دعوت می کنم، به احادیث معصومین(ع) مراجعه کنیم و بررسی نماییم که آیا چنین اقداماتی با آنها تطبیق دارد. اگر تطبیق ندارد، توبه کنیم.

پیامبر(ص) فرمود: من طعن فی مؤمن بشطر کلمة حرم الله علیه ریح الجنة وان ریحها لیوجد من مسیرة خمسمائة عام؛ هرکه درباره مؤمنی با نصف کلمه ای خرده بگیرد، خداوند بر او بوی بهشت را حرام می کند؛ چنان که بویش را از فاصله ای پانصد ساله بیابد. (بروجردی، جامع أحادیث الشیعة، 16 /353)

امام صادق(ع) فرمود: ان الله عز و جل خلق المؤمنین من نور عظمته و جلال کبریائه فمن طعن علیهم أو رد علیهم قولهم فقد رد على الله فی عرشه و لیس من الله فی شئ انما هو شرک شیطان؛ خداوند مؤمنان را از نور عظمت و جلال کبریایی اش آفرید. هرکه بر آنان خرده بگیرد یا در مخالفت آنان سخن بگوید، با خداوند بزرگ مخالفت کرده و نزد خدا چیزی ندارد و او شریک شیطان است. (بروجردی، جامع أحادیث الشیعة، 16 /353)

نیز امام صادق(ع) فرمود: من روى على مؤمن روایة یرید بها شینه و هدم مروءته لیسقط من أعین الناس أخرجه الله من ولایته إلى ولایة الشیطان فلا یقبله الشیطان؛ هرکه درباره مؤمنی خبری را نقل کند که بخواهد با آن بر او عیب بگیرد و حرمتش را بشکند تا از چشم مردم بیافتد، خدا او را از ولایت خود بیرون و به ولایت شیطان درمی آورد؛ اما شیطان نیز او را نمی پذیرد. (کلینی، الکافی، 2/ 358)

 

5. ظلم و تضییع حقوق

 مخالفان بر اساس سوء ظن ها و سوء فهم ها مصمم شده اند که به طور جدی مانع فعالیت علمی اینجانب گردند. ابتدا علیرغم انتخاب اینجانب از سوی گروه برای عضویت در کمیته تحصیلات تکمیلی گروه، حکم اینجانب را نزدند و بعد همین طور به تدریج چنان فضا را مسموم کردند که اگر همین شرایط پیش برود، می خواهند مرا از هر گونه فعالیت علمی محروم کنند. نخست، دروس تخصصی اینجانب را از مقطع کارشناسی ارشد گرفتند و بعد حتی مانع از تدریس درس «زبان قرآن» در مقطع دکتری شدند و تصمیم گرفتند که دیگر راهنمایی پایان نامه برای من تصویب نکنند تا آنجا که در اواخر سال گذشته بود که ایادی خصم با هم برنامه چیده بودند که من از کار علمی بیرون بروم و کار اجرایی بکنم.

ما هم مدام کوتاه می آمدیم تا این یکی از همکارن به من فرمودند: چرا تو مدام کوتاه می آیی؟ مگر تو چه جرمی مرتکب شده ای که باید این محدودیت ها را برای تو درست کنند؟ من هم سخن ایشان را بسیار وزین یافتم و مقاومت را شروع کردم و نتایج مثبت فراوان آن را اکنون به وضوح مشاهده می کنم که تفصیل آن را به وقت دیگری می سپارم.

 به هر حال، من همه به خصوص مخالفان را توصیه می کنم، اعمال خود را بر آیات و روایات تطبیق دهیم. اگر اعمالمان، مخالف آیات و روایات است که همین گونه است، بیاییم، از کرده های خود توبه کنیم. پنهان نیست که معاونان و موافقان ظالم نیز در ظلم او شریک اند.

امام علی(ع) فرمود: ِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَةٍ مَا فَعَلْتُه‏؛ به خدا سوگند که اگر هفت اقلیم جهان را با آنچه زیر آسمان هاى آنهاست به من دهند تا خدا را نافرمانى کنم به اندازه‏اى که پوست جوى را از دهان مورچه‏اى بگیرم، نخواهم کرد. (نهج البلاغه صبحی الصالح، 346)

نیز فرمود: من ظلم عباد الله کان خصمه الله فی الدنیا والآخرة ویوم الظالم الدنیا فقط و هی تنقطع، و یوم المظلوم الدنیا و الآخرة و المنتقم هو الله تعالى و الله عزیز ذو انتقام؛ هر که به بندگان خدا ظلم کند، خداوند دشمن او در دنیا و آخرت می شود و روز ظالم فقط دنیاست و آن تمام می شود؛ ولی روز مظلوم هم دنیا و هم آخرت است و انتقام گیرنده نیز خداوند است (مولی صالح مازندرانی، شرح أصول الکافی، 9/ 380)

امام صادق(ع) فرمود: لیس من شیعتنا من أخذ غیر حقه، و لا من ظلم الناس، و لا من تناول ما لیس له؛ از شیعیان ما نیست کسی که حق دیگری را بگیرد و نه کسی که به مردم ظلم بکند و نه کسی که بگیرد، چیزی را که حق او نیست ( قاضی نعمان مغربی، دعائم الإسلام، 1/ 56).

پیامبر(ص) فرمود: العبد إذا ظلم فلم ینتصر و لم یکن له من ینصره رفع طرفه إلى السماء فدعا الله تعالى قال جل جلاله : لبیک عبدی أنصرک عاجلا وآجلا ، اشتد غضبی على من ظلم أحدا لا یجد ناصرا غیری »؛ هرگاه به بنده ای ظلم شود و کسی او را یاری نکند و یاوری نداشته باشد و رویش را به آسمان کند و خداوند را بخواند، خداوند به او می گوید: لبیک ای بنده من. من تو را هم در دنیا و هم در آخرت یاری می کنم و خشم من بر کسی که ظلم کند به کسی که جز من یاوری نداشته باشد، شدید است ( مولی صالح مازندرانی، شرح أصول الکافی، 9/ 381)
باز امام صادق(ع) فرمود: من أعان ظالما على مظلوم لم یزل الله علیه ساخطا حتى ینزع من معونته؛ هر که ظالمی را بر ضد مظلومی کمک کند، پیوسته خداوند بر او خشمگین است تا این که از کمک به او دست بردارد (صدوق، ثواب الأعمال،  274).
امام صادق(ع) فرمود: العامل بالظلم والمعین له والراضی به شرکاء ثلاثتهم؛ انجام دهنده ظلم و کمک کننده به ظالم و خشنود از ظلم، شریک یکدیگرند (کلینی، الکافی، 2/ 333).
 

6. سوء ظن

 تمام جفاهایی که از سوی خصم بر اینجانب می رود، هیچ مبنایی جز سوء ظن ندارد. برای مثال، طرح های پایان نامه هایی را که دانشجویان با من تکمیل می کنند و مرا علیرغم آن تخریب ها به عنوان استاد راهنما انتخاب می کنند، فقط به جهت سوء ظن رد می کنند که دو تا از نمونه های آن پیش تر گزارش شد.(نک: چالش های پیشاروی معرفت دینی معاصر +  داستان غم انگیز طرح «تفسیر فراتاریخی قرآن با تکیه بر دیدگاه های علامه طباطبایی و آیت الله معرفت»)

خصم علیرغم آن که مقام مافوقش از او خواسته است، دلیل خود را بر این اقدام به طور مکتوب بیان کنند، با گذشت چندماه هنوز بیان نکردند؛ زیرا دلیلی ندارند. تنها کاری که خصم برای حل مشکل کردند، این بوده است که دانشجوی بینوا را تهدید کرده اند و از او خواسته اند، به صورت کتبی بنویسد که من راضی ام استاد راهنمایم کس دیگری باشد و دانشجو را به گونه ای کرده اند که به کلی از درس خواندن بیزار شده است.

اینک از همه از جمله از خصم می پرسم، آیا این گونه اقدامات شرعی و اخلاقی است؟ آیا با این شیوه می خواهند، دیانت دانشجویان را تقویت کنند؟ آیا دانشجویان وقتی ببینند که خصم با عنوان و لباس دین با آنان چنین رفتار می شود، از دین و دینداری تصویر منفی پیدا نمی کنند؟ اگر خصم از آثار منفی اعمال خود آگاهی ندارد، در اینجا  پای سخنان چهل تن از دانشجویان بنشیند که چگونه از آنان ابراز نفرت می کنند.

من باز همه را به خصوص مخالفان را دعوت می کنم، به آیات و احادیث بنگریم، اگر این اقدامات با آنها تطبیق ندارد، از آنها توبه کنیم.

خدای تعالی در وصف مشرکان مکه فرماید: وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً (نجم، 28)؛ آنان هیچ اطمینانی نداشتند. جز از گمان پیروی نمی‌کردند و حال آن که گمان هیچ حقی را ثابت نمی‌کند.

لذا به مؤمنان چنین سفارش می‌کند: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ (حجرات، 12)؛ ای مؤمنان از بسیاری از گمان‌ها بپرهیزید. برخی از گمان‌ها گناه‌اند.

امام صادق(ع) فرمود: حسن الظن أصله من حسن إیمان المرء وسلامة صدره ، وعلامته أن یرى کل ما نظر إلیه بعین الطهارة والفضل ، من حیث ما رکب فیه وقذف من الحیاء والامانة والصیانة والصدق؛ خوش گمانی ریشه‌اش ایمان نیکوی شخص و سلامت سینه‌اش (از بیماری‌های اخلاقی) است و نشانه‌اش این است که همه را با چشم پاکی و فضیلت می‌بیند و این از آن روست که حیاء و امانت‌داری و رازداری و صداقت در وجودش آمیخته شده و ریشه دوانده ‌است. (مجلسی، بحار الأنوار، 27/  196)

پیامبر(ص) فرمود: أحسنوا ظنونکم باخوانکم تغتنموا بها صفاء القلب ، ونقاء الطبع؛ گمان‌هایتان را به برادرانتان نیکو گردانید تا با آن صفای قلب و پاکی طبع به دست آورید. (همان)

این غمنامه را با دعای قرآنی ذیل ختم می کنم؛ به آرزوی روزی که به جای رفتار خصمانه، دوستانه با هم رفتار کنیم و با گفتگو، سوء فهم ها و سوء ظن ها را برطرف نماییم و بکوشیم، همدیگر را اصلاح نماییم، نه آن که همدیگر را تخریب کنیم.

رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذینَ سَبَقُونا بِالْإیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فی‏ قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّکَ رَؤُفٌ رَحیم‏ (حشر، 10)؛ پروردگارا، بر ما و بر آن برادرانمان که در ایمان آوردن بر ما پیشى گرفتند ببخشاى، و در دلهایمان نسبت به کسانى که ایمان آورده‏اند [هیچ گونه‏] کینه‏اى مگذار. پروردگارا، راستى که تو رؤوف و مهربانى.


ماجرای عبرت آموز محاکمه اینجانب

در سال 90 پرونده ای برای اینجانب در هیئت بدوی دانشگاه قم تشکیل شد که مرور سرگذشت آن، نشان می دهد که خطر نوآوری و نظریه پردازی در رشته های علوم دینی تا چه اندازه است و مخالفان برای حذف نظریه پردازان به چه دستاویزهای سخیفی چنگ می زنند و به چه اتهامات سراسر کذبی روی می آورند.

منشأ این پرونده، نامه ای مشتمل بر سوء فهم ها و تهمت هایی بوده است که یکی از اعضای هیئت علمی به یک مسئولی می نویسد و او نیز آن را طی نامه ای به هیئت بدوی منعکس می کند. تفصیل ماجرا از این قرار است:

1. نامه یکی از اعضای هیئت علمی به یک مسئول

یکی از اعضای هیئت علمی دانشگاه قم به تاریخ 21/ 5/ 90 به یکی از مسئولان دانشگاه نامه ای حاوی پاره ای از سوء فهم ها و تهمت ها نوشت که اینک با حذف اسامی اشخاص مندرج در آن آورده می شود. گفتنی است که پیش تر متن این نامه به همراه پاسخی اجمالی به اقدام و مطالب ایشان با عنوان «نقد علمی یا محاکمه عالم؟» منتشر شده است. وی نوشته است:

اینجانب به عنوان یکی از اعضای هیئت علمی دانشگاه قم در مواردی شاهد اشاعه افکار نادرست آقای دکتر جعفر نکونام عضو هیئت علمی گروه قرآن و حدیث بودم که از باب نگرانی نسبت به ایجاد شبهه در اعتقادات دانشجویان مشهودات خود را خدمتتان عرض می نمایم.

1. در جلسه دفاعیه مربوط به ... در مقطع کارشناسی ارشد تحت عنوان «مخاطبان قرآن» به راهنمایی دکتر نکونام، بنده به عنوان نماینده تحصیلات تکمیلی حضور داشتم. ایشان دانشجو را به این سمت هدایت کرده بودند که «من خوطب به قرآن» طبق معنای عرفی مخاطب هر کلامی، تنها مشافهین و عرب عصر نزول بوده، در غیر این صورت لازم بود که در قرآن قرائن لفظی تأکید می شد که «ای انسان در تمام عصرها و نسل ها» که چنین قراینی نداریم و وقتی بنده و سایر اساتید ناظر (...) تالی فاسدهای نظر ایشان را گوشزد شدیم، ایشان در جواب گفتند که همه شما دارای رسوبات فکری هستید و با همان ها با من محاجه می کنید. متأسفانه در این جلسه تعدای دانشجوی مستمع هم حضور داشتند.

2. حدود دو سال پیش، ایشان جلسه ای تحت عنوان «زبان قرآن» در سالن اندیشه با حضور اساتید دیگر رشته ها و دانشجویان ارشد برگزار کردند (...). در آن جلسه ایشان اظهار می داشتند که قرآن به تصریح خودش «بلسان عربی مبین» نازل شده و نیاز به تفسیر و تأویل و پرده برداری از بطون معانی آیات نیست و اینها معنا ندارد و هر انسانی می تواند و حق برداشت از قرآن را دارد. استدلال آقای ... و دیگر اساتید در ایشان مؤثر واقع نشد.

3. مکرراً دانشجویان ارشد به ما مراجعه می کنند و افکار مخرب و بدعت های ایشان در فهم قرآن و توهین به مفسرین کبیری چون مرحوم علامه طباطبایی را مطرح می کنند.

4. سرکار خانم ها... از اعضای گروه علوم قرآن و حدیث، دائماً اذعان می دارند که حداقل نیمی از اوقات ما در سر کلاس، صرف رد شبهه پراکنی های آقای نکونام در اذهان دانشجویان می گردد و این اساتید محترم، دقیق تر در جریان افکار ایشان هستند.

انتظار داریم، مسئولیت محترم... با هماهنگی دیگر متولیان امور اعتقادی و فرهنگی دانشگاه ترتیبی اتخاذ فرماید تا در یک میزگرد علمی تخصصی نظرات ایشان به دائره بحث و نقد گذارده شود و دانشجویان هم مستمعین باشند.

2. نامه مسئول مذکور به هیئت بدوی

مسئول مذکور ضمن پیوست کردن نامه بالا به هیئت بدوی دانشگاه طی نامه ای مشتمل بر پاره ای دیگر از سوء فهم ها و تهمت ها نوشت:

با احترام، گزارشات متعددی مبنی بر هتک حرمت مقدسات دینی و تبلیغ و ترویج افکار انحرافی خصوصاً در تفسیر و تأویل آیات قرآنی از سوی آقای دکتر جعفر نکونام به این ... واصل گردیده است. خصوصاً اساتید بزرگواری که یک نمونه از مرقومه آنها تقدیم حضور می گردد. اذعان می دارند، نامبرده در صدد ترویج آیین منحط وهابیت در دانشگاه می باشد و دلیل روشن آن را وبلاگ شخصی او ذکر می کنند که بهترین پایگاه ترویج وهابیت و افکار آنها شده است؛ لذا در خواست داریم، در این ایام که پرونده ارتقاء ایشان متأسفانه مطرح است، ضمن تشکیل پرونده در آن هیئت و دریافت شکایت متعددی که از ایشان قابل دریافت است، طبق بندهای 13-15 از ماده 7 تخلفات انتظامی و جرائم تخلفات نامبرده مورد بررسی قرار گیرد. تسریع در این امر علاوه بر جلوگیری از ترویج اباطیل، باعث عبرت سایرین خواهد شد.

گفتنی است که بندهای مذکور از این قرار است:

13- عضویت در یکی از فرق ضاله و ساواک منحله و تشکیلات فراماسونری و مشابه آن

14- عضویت یا فعالیت یا تبلیغ به نفع احزاب و گروه های الحادی

15- القاء اندیشه های الحادی و توهین به مقدسات اسلامی

شایان ذکر است که مجازات چنین اتهاماتی طبق ماده 12 آیین نامه رسیدگی به تخلفات انفصال دائم از خدمات دولتی است. عبات این ماده چنین است:

ماده 12) مجازات مرتکبین جرایم مندرج در بندهای 13 و 14 و 15 و 16 ماده 7 این قانون انفصال دائم از خدمات دولتی است.

3. ابلاغ هیئت بدوی

هیئت محترم بدوی پس از تهیه برخی از گزارش ها و اسناد، ابلاغی را به تاریخ 16/ 12/ 90 با عنوان اتهامی «القاء اندیشه های الحادی و توهین به مقدسات اسلامی» حاوی موارد ذیل برای اینجانب صادر کرد:

1- ]انتشار [ مطالب الحادی و موهن مندرج در وبلاگ شخصی به نام «مدهامتان» و ارسال آن به آدرس الکترونیکی دیگران شامل بیان تعابیر الحادی و کفرآمیز درباره «الله»

2- اهانت به پیامبر اسلام، حضرت امیر المؤمنین، امام حسن و حضرت سید الشهداء علیهم السلام

3- تحریف قیام عاشورا و نسبت های موهن به آن

4- توهین به حضرت امام خمینی و رهبر معظم انقلاب

5- القاء وقوع تقلب در انتخابات و تشویق دانشجویان به عدم شرکت در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی

من این اتهامات سراسر کذب را که هیچ شاهدی در وبلاگ «مدهامتان» ندارد، طی دفاعیه ای پاسخ دادم که می توان آن را در  اینجا  مشاهده کرد. تمام مطالب من در دو وبلاگ «مدهامتان» و «عشق الهی» در نقض این اتهامات و در جهت دفاع از اسلام و تشیع و عشق به خدا و اهل بیت(ع) و حضرت امام و مقام معظم رهبری و پاسخ به شبهات ملحدان و وهابیان است و اگر مخالفان سری به این دو وبلاگ می زدند، شاید چنین اتهاماتی را بر من وارد نمی ساختند. مخالفان در حالی سنگ اسلام و تشیع را بر سینه می زنند که یکصدم اینجانب، مطلبی را در دفاع از آن منتشر نکرده اند.

به هر حال، بررسی مستندات پرونده نشان می داد که این اتهامات مبتنی بر اکاذیب یک دانشجو و نیز مطالب دشمنان اسلام و تشیع است که در سایت ها و وبلاگ هایشان به چشم می خورد و قابل دسترس همگان است و من معدودی از آنها را برای آگاهی دانشجویان ارشد و دکتری و استادان دانشگاه ها از طریق گروه اینترنتی قرآن دانشجو به ایمیل آنان فرستاده ام تا در صدد پاسخگویی به آنها بر آیند. بیش از چهل نفر از اعضای گروه نیز قصد و غرض اینجانب را از ارسال این ایمیل ها گواهی کردند که می توانید، گواهی های آنان را در  اینجا  ملاحظه نمایید.

4. رأی هیئت بدوی

هیئت محترم بدوی پس از بررسی مستندات و دفاعیات به تاریخ 3/ 4/ 91 هیچ یک از اتهامات مذکور را تأیید نکرد و رأی خود را به این شرح صادر کرد:

در خصوص گزارش تخلف آقای دکتر جعفر نکونام عضو گروه علوم قرآنی دانشگاه قم، مبنی بر القاء اندیشه های الحادی و توهین به مقدسات اسلامی، هیئت ملاحظه نمود. اسناد و مدارک ارائه شده به هیئت حکایت از آن دارد که طرف گزارش، متن هایی را که حاوی مطالب سخیف و توهین به مقدسات اسلامی است، در گروه اینترنتی قرآن دانشجو منتشر کرده است. نامبرده در دفاعیات و توضیحات مکتوب و شفاهی خود، ضمن تأیید ارسال چنین متن هایی اعلام کرده است، امکان ویرایش چنین متن هایی وجود نداشته و این متن ها جهت پژوهش و همچنین جهت نشان دادن ماهیت هتاک و فحاش دشمنان بوده و در ابتدای این متن ها، از بیان ناشایست آنها عذرخواهی شده است. هیئت در رسیدگی که انجام داد، به این نتیجه نرسید که ارسال متن های یاد شده با سوء نیت و به منظور القای شبهه بوده باشد؛ از این رو، اتهام «القای اندیشه های الحادی و توهین به مقدسات» را محرز نشناخت.

ملاحظه این رأی نشان می دهد که هیئت محترم بدوی به هیچ چیز محکمه پسندی برای اثبات آن اتهامات سنگین دست نیافت. تنها مستند این هیئت، متن شبهات مخالفان اسلام و تشیع بود که قابل انتساب به اینجانب نیست و در سایت ها و وبلاگ هایشان در دسترس همگان است و اینجانب، معدودی از آنها را حدود یکسال قبل از آن یعنی اواسط آبان ماه سال 89 برای دانشجویان ارشد و دکتری از طریق گروه اینترنتی قرآن دانشجو به منظور پاسخگویی به آنها در پایان نامه هایشان ارسال کرده بودم و بعد با مشاهده اعتراض برخی از افراد بیرون گروه، ارسال آنها را متوقف نمودم و به این ترتیب، ماجرا تمام شده بود؛ اما باز پس از گذشت یکسال از آن، در اواخر سال 90، همان موضوع از سوی هیئت بدوی مجدداً پی گیری شد و این در حالی بود که هیچ ایمیل دیگری حاوی چنان شبهاتی به گروه ارسال نشده بود. (نک:  واگویه ماجرای گروه اینترنتی قرآن دانشجو).

 آری، آن همه اتهامات سنگینی که مخالفان به من زده بودند، نظیر ترویج افکار الحادی و وهابیت و توهین به مقدسات - که حکمی کمتر از انفصال دائم از خدمات دولتی و حتی اعدام نداشت - به ارسال معدود ایمیل هایی تقلیل یافت که حاوی شبهات مخالفان اسلام و تشیع بود و من برای اهتمام دانشجویان تحصیلات تکمیلی به پاسخ دهی به آنها به گروه قرآن دانشجو فرستاده بودم و مربوط به یکسال قبل بود و اساساً، ربطی به نامه های آن عضو هیئت علمی و آن مسئول نداشت.

حقیقتاً، این محاکمه «باعث عبرت سایرین» شد و درس های بسیاری را به همه به خصوص خود مخالفان آموخت. باید این واقعه، به درستی تحلیل شود و نتایج آن هم در مخالفان و هم در مسئولان بازخورد لازم را پیدا کند و در جهت اصلاح رفتارها و تصمیمات مورد بهره برداری قرار گیرد.

یک مروری به سرگذشت این ماجرا نشان می دهد که زمینه اصلی این محاکمه (نک: نامه عضو هیئت علمی و مسئول مشار الیهم)، نظریه پردازی های اینجانب بوده است که همگی در چارچوب اصول و ضروریات دین و مذهب بوده؛ منتها برای برخی ناخوشایند می نموده است؛ اما نظر به این که مطرح کردن نظریات نو در چنین چارچوبی هیچ اشکال شرعی و قانونی ندارد، مخالفان به جای نقد علمی نظریات اینجانب در یک فضای آکادمیک و اخلاقی، به رفتارهای غیر اخلاقی و اتهام زنی با استناد به سوء فهم ها و سوء ظن ها و تهمت ها روی آوردند.

یک مقایسه میان آن اتهامات سنگین و آن رأی نهایی هیئت محترم بدوی نشان می دهد که مشکل کار نظریه پردازی در علوم دینی، اتکا به سوء فهم ها و تهمت ها و اکاذیب و روی آوری به اتهام زنی و تضییع حقوق و عدم وجود یک فضای سالم اخلاقی و علمی برای گفتگو و بحث و نظریه پردازی است.

من نمی دانم که اگر جلوی ارتقای اینجانب به استادی گرفته شود، چه مشکلی را برای مخالفان حل می کند. آیا آنانی که استاد نشدند و مردند، چیزی از شخصیت علمی اشان کاسته شد؟ آیا مخالفان می توانند با چنین اعمال غیر علمی و غیر اخلاقی جلوی فکر و اندیشه را بگیرند؟ چرا آنان اگر نظریات مرا انحرافی و باطل می دانند، در صدد نقد علمی آنها بر نمی آیند؟ چرا به جای پرونده سازی و تضییع حقوق به بحث و نقد علمی روی نمی آورند؟

مایه تأسف است که مخالفان این فرصت هایی را که من با نقد و نظریه پردازی برای رشد و نشاط علمی ایجاد می کنم، به تهدید و دشمنی تبدیل می کنند و به جای آن نمی کوشند، یک فضای اخلاقی و دوستانه برای تضارب آراء و بالندگی علمی فراهم نمایند. بسیار جای تأسف است که آن همه تأکیدات مقام معظم رهبری در زمینه برپایی کرسی های آزاداندیشی و نظریه پردازی مورد غفلت قرار می گیرد و حتی کوشش می شود، به نام دفاع از ایشان و یا دفاع از اسلام و تشیع، نظریه پردازان مدافع ایشان و اسلام و تشیع را حذف یا خفه کنند.

مخالفان بدانند که با این رفتارهای غیر علمی و غیر اخلاقی تنها عرض خود می برند و زحمت ما می دارند. آنان کاری از پیش نخواهند برد؛ چنان که در این پرونده سازی به مقصود خود نرسیدند. آری، مخالفان تا آنجا پیش رفته بودند که به گفته یکی از مسئولان می خواستند، گروهی از دانشجویان را اغفال کنند که جلوی در دانشگاه تجمع نمایند و از ورود اینجانب به دانشگاه ممانعت کنند و به این وسیله من را از دانشگاه اخراج نمایند. غافل از آن که «إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِنَّ اللَّهَ لَا یحُِبُّ کلُ‏َّ خَوَّانٍ کَفُورٍ (حج، 38)؛ قطعاً خداوند از کسانى که ایمان آورده‏اند دفاع مى‏کند؛ زیرا خدا هیچ خیانتکار ناسپاسى را دوست ندارد».

در پایان عرض می کنم: خداوندا، اگر آنان که در تخریب من و تضییع حقوقم می کوشند، اهل هدایت اند، هدایت و گرنه خود عقوبت فرما. یا ذا الجلال و الاکرام یا ذا العزّة و السلطان أسئلک أن تصلّی على محمّد و آل محمّد و أن تفرج عنی کل همّ و غمّ و کرب أنا فیه، و تقضى جمیع حوائجی و تبلغنی غایة أملی، و تکبت أعدائی و حُسّادی و تکفینی أمر کل مؤذ لی سریعاً عاجلاً إنّک على کلّ شئ قدیر (بحار الأنوار، ج88، ص51).

لینک های مرتبط: گناهان کبیره در ماجرای پرونده سازی محاکمه + قصه پرغصه آزاداندیشی و نظریه پردازی + خطوط قرمز آزاداندیشی و نظریه پردازی +  طرح آرای خاص قرآنی در دروس دوره های تحصیلات تکمیلی +  چالش های پیشاروی معرفت دینی معاصر +  داستان غم انگیز طرح «تفسیر فراتاریخی قرآن با تکیه بر دیدگاه های علامه طباطبایی و آیت الله معرفت»